شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی - نسخه متنی

علی اکبر مجاهدی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دستى به دست خطر داد آن روح آيينه سيما
    درياى بى انتها بود، آن مرد ميدان و آتش



  • درياى بى انتها بود، آن مرد ميدان و آتش
    درياى بى انتها بود، آن مرد ميدان و آتش



در اين غزل مردَّف عاشورايى ، علاوه بر رديف آن كه رديف چندان مناسب نيست ، كاستى هايى وجـود دارد
كـه آن را تـا سـطـح يـك غـزل مـعـمـولى تنزّل داده است .

در بيت اوّل ، هيچ ارتباط صورى و معنوى در ميان دو مصرع ديده نمى شود و شروع مصراع دوم آن با استفاده
از دو مفهوم مجرّد و انتزاعى ( روح ، وفا) به بيان عينى و ملموس مصراع اوّل لطمه زده است .

در بـيـت دوم ، شـاعـر حـرفـى بـراى گـفـتـن نـدارد و نـتـوانـسـتـه اسـت از (ايل خورشيد) هم براى
سامان دادن به وضع پريشان اين بيت سود جويد.

در بـيـت سـوم اگر ضمير فعل (داد) را به حضرت زينب (س)معطوف كنيم . هيچ ارتباطى در ميان دو مصرع آن
مشاهده نخواهيم كرد و به اصطلاح هر مصراع ، ساز خود را خواهد زد! و اگـر ضمير اين فعل را به سالار
شهيدان (ع) برگردانيم (مرد ميدان و آتش)در ميان دو مصرع ، ارتباطى برقرار مى شود فقط به خاطر آنكه در
هر دو مصراع ؛ از يك شخصيّت عـاشـورايى صحبت مى شود ولى به رغم اين ارتباط كمرنگ ، هيچ تناسب و وجه
مشابهتى در مـيـان واژه هـاى آن مـوجـود نـيـسـت . در واژه هـاى مـصـراع اوّل (دست ، خطر، روح ، آيينه
و سيما) فقط در ميان (آيينه)و (سيما) ارتباطى هست ولى در مـيـانـه (دسـت)و (خـطـر) و (روح)ارتـبـاطـى نمى
بينيم ، اگر چه در ميان (خطر) مصراع اوّل و (دريـا)ى مـصـراع دوم ارتـبـاط كاملى وجود دارد و حالت
پارادوكسى (دريا) و (آتش)نـيـز مـحـلّ تـاءمـّل اسـت . بـيان عينى مصراع اوّل با حضور (روح)و (خطر)
كاملاً به خطر افـتـاده اسـت ! ولى بـه بـيان ملموس مصراع دوم آسيبى نرسيده ، چرا كه از واژه هايى با
مفاهيم كاملاً حسّى استفاده شده است .

4 ـ اگر استفاده از مفاهيم (ذهنى)و (غير حسّى)در (شعر ديروز عاشورا امر بسيار رايجى بـوده ، شـعـر
امـروز عـاشـورا كـه براى برقرارى ارتباط طبيعى تر با مخاطبان خود از (بـيـان عـيـنـى)و زبـان
(حـسـّى)سـود مـى جـويـد، حضور واژه ها و تركيباتى كه مفاهيم انتزاعى و معنوى غير ملموس را القا مى
كنند، برنمى تابد.

غزل خوب عاشورايى (آسمان خونين)با بيان (روايى)دوست داشتنى خود از حضور (دست فـتـنـه)و (لاله زار
حـسـرت)رنـج مـى بـرد، چـرا كـه در ايـن غزل زيباى تصويرى تمامى واژه ها مفاهيم ملموس عينى دارند:




  • شبى كه بر سرِ نى ، آفتاب ديدن داشت
    بسيط دشت ، چنان (لاله زار حسرت)بود
    هدف چه بود ازين كارزار خون آلود
    چه بود در سر گل هاى باغ رسول ؟
    به اوج آبىِ آن آسمان خونين رنگ
    كبوتر دل من ، شوقِ پر كشيدن داشت



  • حديث در به درى هاى من شنيدن داشت
    كه نيزه نيزه سرِ سرخِ بر دميدن داشت
    كه شعله ، شوقِ به هر خيمه سر كشيدن داشت ؟
    كه (دست فتنه)هنوز آرزوى چيدن داشت
    كبوتر دل من ، شوقِ پر كشيدن داشت
    كبوتر دل من ، شوقِ پر كشيدن داشت



با نقل پنج بيت اوّل از اين شعر عاشورايى ، شما را در فضاى عينى شعر قرار داديم تا داورى منطقى ترى
داشته باشيم . چه كسى تا كنون سيماى (حسرت)و يا (فتنه)را به تـمـاشـا نـشـسـتـه اسـت . تـا تصوّر (لاله
زار حسرت)و (دست فتنه)براى او دور از ذهن نـبـاشـد؟ آن هـم در ايـن غـزل تـصويرى كه سرشار از مفاهيم
ملموس و عينى است . ناگفته نـمـانـد كه مصراع اول بيت سوم اين غزل نيز از بيان صميمى آن كمى فاصله
گرفته و اگـر گفته مى شد: (مگر كه فاجعه آن شب به سر چه مى پرورد) شايد با بيان (ملايم) غزل سازگارتر مى
نمود.

و در مـصـراع اوّل بـيـت چـهـارم ، بـا اشـاره مـسـتـقـيـم بـه خـانـدان رسـالت ( بـاغ رسول)نقشى كه
مخاطب در فهم و تكميل مطلب دارد به فراموشى سپرده شده و اين اشاره آشكار، به حالت (كنايى)غزل لطمه زده

/ 151