است . چنان كـه خـواهـيـم ديـد، اگـر شعر داراى مفاهيم ارزشى باشد و هدف مند در متن جامعه حركت كند،
مـورد تـاءيـيـد قـرآن و سـنـّت اسـت ، ولى اگـر اهـداف ضـدّ ارزشـى و غـيـر اخـلاقـى را دنـبـال
كـنـد از چـنـين پشتوانه اى طبعاً برخوردار نيست و عملاً در مسير جريان حذفى از متن جامعه اسلامى ،
قرار مى گيرد.
شعر عصر جاهلى
بـه هـنـگـام بـعـثـت پـيامبر اكرم (ص) و نزول تدريجى قرآن كريم ، فرهنگ غالب عصر جـاهـلى ريـشـه درتـعـصـّبـات شـديـد قـومـى و مـفـاخره هاى واهى قبيله اى داشت و شعر آن روزگـار، خـصـوصـاً در شـبه
جزيره عربستان سرشار از كامجويى ها، عشرت طلبى ها، رجـزخـوانـى هـا و مـقـوله هـاى كـامـلاً رؤ
يـايـى و خـرافـى بـود و شـعـر عـصـر جاهلى كه فصل شكوفايى خود را تجربه مى كرد، بر معلّقات سبع (2) به
عنوان نقطه اوج اين بالندگى پاى مى فشرد و عرب عصر جاهلى ، كه تا به آن روز جز به معلَّقات نـمـى
انـديـشـيـد نـاگـهـان خـود را در بـرابـر يـك پـديـده كـامـلاً اسـتـثـنـايـى ـ كه آيات مـُنـزَل
قـرآنـى بود ـ رو به رو مى ديد كه از ساختار ممتاز لفظى و غناى محتوايى كاملاً مـتـمـايزى برخوردار
بود، ولى به خاطر بيگانه بودن با ادب قرآنى و كلام آسمانى ، آنـهـا را نيز در كنار ديگر منظومه هاى
اين عصر قرار مى داد. اين طرز تلقّى از كلامى كه ريشه ، نه در خاك كه در آسمان داشت (مخيَّل)بودن آن را
در اذهان تداعى مى كرد، چرا كه عنصر (خيال)از ديرباز به عنوان يكى از عناصر اصلى شعر، شناخته شده بود.پـيـامـبـر اكـرم ـ صـلوات اللّه عـليـه ـ بـا آگـاهـى كـامـل از پى آمدهاى شومى كه اين برداشت
نادرست به همراه داشت ، به رويارويى آشكار بـا آن برخاست . زيرا قرآن به عنوان يك منشور جاودانه
آسمانى و مبشِّر سعادت دنيوى و اخـروى انـسـان هـا، و بـا رسـالتـى مـبـتـنى بر موازين عقلانى و
برهانى ، حضور عنصر (خيال)را ـ كه ريشه در وهم و گمان دارد ـ برنمى تافت .سـرانـجـام ، فـرهـنـگ بـالنـده اسـلامـى بـه تـدريـج شـبـه فـرهـنـگ مـبـتـذل عـصـر جـاهـلى را
از مـتـن زنـدگـى پـيـروان قـرآن حـذف كـرد و مـعـيـارهـاى اصيل الهى را در جامعه خرافى و بت زده آن
روزگار، حاكم ساخت و تمدّن عظيم اسلامى را، بنيان نهاد.پيامبر اكرم (ص) به منظور حذف شعر ضدّ ارزشى و پاسدارى از حريم وحى و نبوّت از يـك سـو، و ارضـاى
نـيـاز هـنـرى و عـاطـفى جامعه اسلامى و اهمّيت دادن به شعر ارزشى و هـدفـمـند از سويى ديگر،
مشخّصاً حول سه محور: حذفى ، تنزيهى و تشويقى حركت مى كردند.
رفتار پيامبر اكرم با شعر ارزشى و ضدّ ارزشى
اين مبارزه روياروى ، در دو جبهه صورت مى گرفت :1ـ 3 ـ حركت حذفى
اين حركت پيامبر(ص) ، از زمان نزول سه آيه پايانى سوره شعراء درمكّه كه پايگاه مهمّ شـعـر عـصر جاهلى بود ـ شكل گرفت و تا پايان حيات آن حضرت ادامه پيدا كرد. آن سه آيه عبارت بودند از:(وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوُنَ؛) و شاعران را، گمراهان پيروى مى كنند.(اَلَمْتَرَ اَنَّهُمْ فى كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ؛) آيا نديده اى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟!
(وَ اَنَّهـُمْ يـَقـُولُونَ مـا لا يـَفْعَلُونَ؛) و به درستى كه آنان (مطالبى)مى گويند كه به آنها
عمل نمى كنند!
بـر اسـاس ايـن آيـات ، شعراى عصر جاهلى از آن جهت در اين جريان حذفى قرار گرفتند كه :اوّلاً، گمراهان از آنان پيروى مى كردند، چرا كه خود، در مسير گمراهى قرار داشتند؛
ثانياً، سرگردانى ناشى از بى هدفى بر زندگى روزمرّه آنان سايه انداخته بود؛
ثالثاً، به گفتار خود عمل نمى كردند و (شعر) آنان صرفاً جنبه (شعارى)داشت .ابن ابى شبيه و احمد از ابى سعيد روايت كرده اند:روزى بـا رسـول خـدا(ص) در مـسـيـرى حركت مى كرديم كه ناگهان در اثناى راه شاعرى پـيـدا شـد و
مـرتـجـلاً بـه سـرودن ابـيـاتـى ( از نـوع ضـدّ ارزشـى)پـرداخـت . رسول خدا(ص) پس از شنيدن شعر اين