عمودى ـ كه از شاخصه هاى سبك عراقى است ـ پيروى نمى كند، چرا كه هـر بـيـت داراى فـضـاى مستقلى است و
هر غزل به تعداد ابياتى كه دارد، داراى تصاوير جداگانه است .ايـن غـزل بـيـدل (بـا نـام : آيـنـه در كربلاست)كه از غزليّات ماندگار اوست ، استثنائاً داراى دو
ارتـبـاط (افقى)و (عمودى)است و فضاى ابيات پايانى او از عطر كربلا موج مى زند.
سايه دستى اگر ضامن احوال ماست
دل به هوى بسته ايم ، از هوس ما مپرس
داغ معاش خوديم ، غفلتِ فاش خوديم
آن سوى اين انجمن نيست مگر وهْم و ظن
دعوى طاقت مكن تا نكشى ننگ عجز
گر نيى از اهل صدق ، دامن پاكان مگير
صبح قيامت دميد، پرده امكان دريد
در پىِ حرص و هوس سوخت جهانى نفس
بس كه تلاش جنون ، جام طلب زد به خون
هستىِ كلفَتْ قفس ، نيست صفا بخش كس
قافله حيرت ست موج گهر تا محيط
معبد حسن قبول ، آينه زارست و بس
كيست درين انجمن محرم عشق غيور؟
بيدل ! اگر محرمى رنگ تك و دو مبر
در عرق سعى حرص خفَّت آب بقاست (122)
خاك ره بيكسى ست كز سرِ ما بر نخاست
با همه بيگانه است آن كه به ما آشناست
غيرْ تراش خوديم ، آينه از ما جداست
چشم نپوشيده اى ، عالم ديگر كجاست ؟
آبله پاى شمع ، در خور ناز عصاست
آينه و روى زشت ، كافر و روز جزاست !
آينه ما هنوز شبنم باغ حياست !
ليك نپرسيد كس : خانه عبرت كجاست ؟
آبله پا، كنون كاسه دست گداست
در سرِ راه نفس ، آينه بختْ آزماست
اى املْ آوارگان ! صورت رفتن كجاست ؟
عِرض اجابت مبر، بى نفسى ها دعاست
ما همه بيغيرتيم ، آينه در كربلاست
در عرق سعى حرص خفَّت آب بقاست (122)
در عرق سعى حرص خفَّت آب بقاست (122)
اين روزگار ـ اين بخش را به پايان مى بريم :