آنجا كه ، تبسّم شهيدان
همرنگ نگاه آسمانى ست (130)
همرنگ نگاه آسمانى ست (130)
همرنگ نگاه آسمانى ست (130)
عـمـيـقـى سرشار مى شود و درباره (شهداى انقلاب)كه در خطّ عاشورا حركت مى كـردنـد، سخنانى شنيدنى
دارد چرا كه اين باور در گستره وجود او ريشه دوانيده است كه (شهداى انقلاب اسلامى)ادامه دهندگان خطّ
سرخ عاشورايند و همسويى با آنان ، هماوايى با شهداى كربلا است :
بيا تا بر سر پيمان بمانيم
شهيدانى كه (لا) گفتند و رفتند
مبادا در شب شهوت بپوسيم
بيا آيينه مردان را بخوانيم
ز راه عشقبازان ، سرنپيچيم
زمانى در نگاه ما، خدا بود
زمانى ، عاشقى آيين ما بود
زمانى ، مرد بوديم و دلاور
دل ما، بوى خاك جبهه مى داد
چه شد آن روزهاى آتش و خون ؟
هم آنانى كه عاشورا قيامند
(كجاييد اى شهيدان خدايى ؟)
(كجاييد اى سبكروحان عاشق ؟)
شما رفتيد و، من اينجا غريبم
ز فيض سرخ مردن ، بى نصيبم (133)
دل سرخ شهيدان را، بخوانيم
خمينى را (بلى)گفتند و رفتند
درون دخمه رخوت ، بپوسيم
شهيدان را، شهيدان را بخوانيم (131)
كه بى لطف جناب عشق ، هيچيم
دل ما، قطعه اى از كربلا بود
جوانمردى ، مرام و دين ما بود
مريد ذوالفقارى عدل گستر
و ما بوديم عاشق تر ز فرهاد
خدا مردانِ آتشْ بال مجنون
شهيدان بلاگوى امامند
(بلا جويان دشت كربلايى ؟)
(پرنده تر ز مرغان هوايى (132)؟)
ز فيض سرخ مردن ، بى نصيبم (133)
ز فيض سرخ مردن ، بى نصيبم (133)
هـاى (شـهـداى)هـشـت سـال (دفاع مقدّس)از واژه هايى سود مى جويد كه سمت و سويى آسمانى دارند:
از عرش لقا، پرده تبريك شنفته ست
اين روح ، كه در آينه اى سرخ شكفته ست
اى مرغ سبكبال كه چشمان اسيرت
اين طرفه شهيدى كه درين معركه خفته ست
اى مرغ سبكبال كه چشمان اسيرت
اى مرغ سبكبال كه چشمان اسيرت