شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی - نسخه متنی

علی اکبر مجاهدی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • گرت زين برق عالمسوز، بال سوختن باشد
    اگر همچون شهيد نينوا، افروختن خواهى
    سرى در سَرورى بالاى نى ، افراختن بايد



  • درين پرواز طاقت گير، شور ساختن بايد
    سرى در سَرورى بالاى نى ، افراختن بايد
    سرى در سَرورى بالاى نى ، افراختن بايد



و بت (ما و منى)را، سدّ راه طلب مى بيند كه بايد بر روى او شمشير آخت :




  • بت ما و منى ، آزرده دارد خاطر ما را
    به روى اين حريف فتنه گر، تيغ آختن بايد(178)



  • به روى اين حريف فتنه گر، تيغ آختن بايد(178)
    به روى اين حريف فتنه گر، تيغ آختن بايد(178)



احرام شهادت :

امـيـر عـلى مصدّق در ميان : (خون)و (چشم)و (منِ خودش) ، يك رابطه خويشاوندى برقرار مـى كـنـد كـه هر سه
، در يك مورد با هم خصلت مشترك دارند، و آن : (سخاوتمندانه)اشك ريختن است ، آن هم در راه شهيدى كه بايد
در حريم او، احرام (شهادت)و (بلا) بست :




  • خون من و هر دو ديده ، خويشاونديم
    در راه تو يا حسين ! ما از دل و جان
    احرام شهادت و بلا، مى بنديم (179)



  • در ريختن اشك ، سخاوتمنديم
    احرام شهادت و بلا، مى بنديم (179)
    احرام شهادت و بلا، مى بنديم (179)



داغ عاشورا:

عـبـدالحـميد يعقوبيان ، از (گنبد) به عنوان يك (نماد مقدّس)سود مى جويد و پرسشى را درباره
(شهادت)مطرح مى كند كه خاطرش از ديرباز با آن درگير است :




  • در سينه گنبد آيا قلبى ز كبوتر مانده ست ؟
    يا نبض شهيدى آنجاست كز قمرىِ بى پر مانده ست ؟



  • يا نبض شهيدى آنجاست كز قمرىِ بى پر مانده ست ؟
    يا نبض شهيدى آنجاست كز قمرىِ بى پر مانده ست ؟



و از اين كه در حصار (دنيا) گرفتار آمده است ، مى نالد:




  • چندى ست درين ويرانه ، از دخمه و دل مى گوييم
    آلوده به اين زندانيم ، نه پنجره نه درمانده ست



  • آلوده به اين زندانيم ، نه پنجره نه درمانده ست
    آلوده به اين زندانيم ، نه پنجره نه درمانده ست



و با آرزوى بازگشت به (خودىِ خود) كه متاءثّر از داغ عاشورا است . آينده روشنى را به تصوير مى كشد:




  • بگذار به خود برگرديم ، در سينه ما چون آتش
    فردا كه فلق مى رويد در شطّ سحر، مى بيند
    كز موج شقايق اين بار، هفتاد و دو پر پر مانده ست (180)



  • از گستره عاشورا، اين داغ تناور مانده ست
    كز موج شقايق اين بار، هفتاد و دو پر پر مانده ست (180)
    كز موج شقايق اين بار، هفتاد و دو پر پر مانده ست (180)



شور شهادت :

همايون عليدوستى ، تصوير بديعى از (انتشار زخم گُلگون)شهيد كربلا در (رگْ رگ زمين)به دست مى دهد و
(فرياد سرخ شيعه)را مديون (او) مى بيند و راز (شهادت)را در پيكر صد پاره او، جستجو مى كند:




  • من ، تيغ را شرمنده خون تو مى بينم
    خونى كه در رگ هاى پنهان زمين ، جارى ست
    فرياد سرخ شيعه را، در حنجر تاريخ
    شور شهادت را، كه در جان هاى شيرين ست
    از پيكر در خاكْ مدفون تو، مى بينم (181)



  • آيينه را، شيدا و مجنون تو مى بينم
    از انتشار زخم گلگون تو، مى بينم
    تا كربلا باقى ست ، مديون تو مى بينم
    از پيكر در خاكْ مدفون تو، مى بينم (181)
    از پيكر در خاكْ مدفون تو، مى بينم (181)



اذان سرخ :

عليرضا مقامى ، از (اذان سرخى)مى گويد كه از (گلوهاى بريده)برخاست و بر (بام سـپـيـده)مـنـتـشـر شـد،
و بـراى تـبـيـيـن حـادثـه شـگـرف (شهادت)به بيت عارفانه اى تمثيل مى كند:

/ 151