شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی - نسخه متنی

علی اکبر مجاهدی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دارد و با گذشتن از (سدّ عطش)است كه مى توان به (سرشارى معنوى)و (غناى وجودى)دست يافت .

درسـت در هـمين جاست كه (كشف عرفانى)به سراغ شاعر مى آيد و پرده از چشم او برمى دارد و مـى بيند كه
(فرات)به دنبال زلاليى مى گردد كه در وجود (سقّاى كربلا) موج مـى زنـد، و بـا بـرداشـت هـاى
(سـطـحـى)شاعرانى كه مساءله را به صورت (وارونه)عرضه مى كنند، كنار نمى آيد:




  • پس ، درون شط ز رحمت پا نهاد
    مشك را، ز آب يقين پر آب كرد
    آب را، از آب خود سيراب كرد!



  • پا به روى قطره ، آن دريا نهاد
    آب را، از آب خود سيراب كرد!
    آب را، از آب خود سيراب كرد!






  • پس ز شفْقَت كرد با مَركب خطاب :
    مركب ، از شط جانب ساحل دويد
    كاى تو را جا برفراز پشت من
    كام اگر خشك سست ، گامم ست نيست
    تشنه آبم ، ولى دريا دلم
    اى تو شطّ و بحر و اقيانوس من
    جز تو، حرفى نيست در قاموس من !



  • كام خود تر كن ازين درياى آب
    شيهه اى از پرده دل ، بركشيد
    پيش دشمن ، وا چه خواهى مشت من ؟!
    تا تو را بر دوش دارم ، آب چيست ؟!
    جانب دريا مخوان از ساحلم
    جز تو، حرفى نيست در قاموس من !
    جز تو، حرفى نيست در قاموس من !



مـى بـيـند حتّى مركبى كه با اين حقيقت (زلال)و (ملموس)در ارتباط است ، به اين واقعيّت پـى بـرده اسـت
و عـلى رغمِ عطش ‍ شديدى دارد از نوشيدن آب ، سر باز مى زند، چرا كه لذّت (سرشارى)را حس كرده است .

راضيه خليل زاده به (كشف)ديگرى نايل آمده و از (گريه زمزم)در (گلوى سقّا) خبر مى دهـد، در حالى كه
(شقايق)كه نماد (شهادت)است براى سقّا بيتابى مى كند و بر سينه خود مى كوبد:




  • دلم ، بال عطش سوى تو مى زد
    چو زمزم در گلويت گريه مى كرد
    شقايق ، سينه در كوى تو مى زد(284)



  • فغان ها، از غم روى تو مى زد
    شقايق ، سينه در كوى تو مى زد(284)
    شقايق ، سينه در كوى تو مى زد(284)



عريانى بدن مطهّر آقا ابا عبداللّه در زير آفتاب سوزان كربلا آن هم به مدّت سه روز، از صحنه هاى تكان
دهنده عاشورا است و شاعران در تبيين اين ماجرا، اغلب از زبان عاطفى و مـاتـمى سود جسته اند، ولى مى
توان از منظر ديگرى نيز به اين صحنه نگاه كرد و به (كشف تازه) اى نايل آمد:




  • چون ديد به نوك نى ، سرش را خورشيد
    آرام ، حرير نور خود را گسترد
    پوشاند برهنه پيكرش را خورشيد(285)!



  • بر خاك ، تن مطهّرش را خورشيد
    پوشاند برهنه پيكرش را خورشيد(285)!
    پوشاند برهنه پيكرش را خورشيد(285)!



جـعـفـر رسول زاده (آشفته)از به خاك افتادن (هفتاد و دو آسمان)در برابر نگاه مهربان (خورشيد) به (كشف
تازه) اى نايل آمده است :




  • آيينه شدند و تابناك افتادند
    در پيش نگاه مهربان خورشيد
    هفتاد و دو آسمان به خاك افتادند(286)



  • مانند سپيده ، سينه چاك افتادند
    هفتاد و دو آسمان به خاك افتادند(286)
    هفتاد و دو آسمان به خاك افتادند(286)



(آب شـدن) ، از نـهـايت (شرمندگى)حكايت دارد و محمّدرضا سهرابى نژاد (م . پاييز) از آب شدن (آب) ! خبر مى

/ 151