تنوّع در (وزن)و استفاده از قالب هاى نو و آزاد - شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی - نسخه متنی

علی اکبر مجاهدی؛ تهیه کننده: مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دهد كه حكايت تازه اى است :




  • بسيار گريست تا كه بيتاب شد، آب
    از شدّت تشنه كامى ات اى سقّا!
    آن روز ز شرم روى تو، آب شد آب (287)!



  • خون ريخت ز ديدگان و، خوناب شد آب
    آن روز ز شرم روى تو، آب شد آب (287)!
    آن روز ز شرم روى تو، آب شد آب (287)!



حـمـيدرضا شيرازى ، از طواف (هفتاد و دو آفتاب)نيزه سوار بر گرد خيمه امام شهدا خبر مى دهد:




  • لبْ تشنه به صحن آب كردند طواف
    بر نيزه ، به گِرد خيمه خون خدا
    هفتاد و دو آفتاب ، كردند طواف (288)



  • شوريده و با شتاب ، كردند طواف
    هفتاد و دو آفتاب ، كردند طواف (288)
    هفتاد و دو آفتاب ، كردند طواف (288)



تـصوير بديع ديگرى در اين رباعى عاشورايى وجود دارد، و آن : طواف عطشناكان حقيقت در (صحن آب)است ، آبى
كه تا هميشه تاريخ از خيمه هاى (عطش)مى جوشد.

مژگان دستورى ، نهايت (عشق)را در (زلال شدن)مى بيند و بر اين باور است كه (زلالى) وجـود مـن و تـو،
حـكـم آب گـوارايى را دارد كه مى تواند از لب هاى تشنه حسين ، رفع عطش نمايد:




  • در باور شب ، شهاب بودن عشق ست
    در كرب و بلا، به روى لب هاى حسين
    يك جرعهْ زلال آب بودن ، عشق ست (289)



  • هم صحبت آفتاب بودن ، عشق ست
    يك جرعهْ زلال آب بودن ، عشق ست (289)
    يك جرعهْ زلال آب بودن ، عشق ست (289)



گريستن (خورشيد) در كنار نعش (مهتاب) ، آن هم در دامن (كهكشانى)دشتِ (عطش)مى تواند (سوژه)جالبى براى
ترسيم يك تابلوى نقّاشى باشد. در اين رباعى ، شاعر بى آن كـه مـسـتـقـيـماً از چهار ركن تشبيه :

(مشبَّه ، مشبَّهٌ به ، وجه شبَه و ادات تشبيه)سود جويد، زبـان (اسـتـعـاره)را بـراى اداى مـقـصود
خود مناسب تر تشخيص داده است ، و بدون آوردن مستعارٌ له ( مشبَّه) ، از مستعارٌ منه ( مشبَّهٌ به)براى
تبيين (كشف هنرى)خود استفاده مى كند:




  • بر تشنهْ لبان ، دجله بيتاب گريست
    در دامن كهكشانى دشت عطش
    خورشيد، كنار نعش مهتاب گريست (290)



  • چون چشم فرات ، مشگِ پر آب گريست
    خورشيد، كنار نعش مهتاب گريست (290)
    خورشيد، كنار نعش مهتاب گريست (290)



در ايـن چـنـد بـيـت منتخب از مثنوى بلند عاشورايى مرحوم سيّد محمّدعلى رياضى يزدى ، دو تصوير بديع
وجود دارد، بدون آن كه (تزاحمى)در ميان آن ها باشد.

(كـشـف اوّل) : پـى بـردن بـه (ادب)سـقّاى كربلا در ننوشيدن آب ، و (كشف دوّم) : اشتياق بى اندازه
(آب)براى دستيابى به (سرشارى)وجودى علمدار كربلا است :




  • شمع شده ، آب شده ، سوخته
    آب فرات از ادب توست مات
    تشنه برون آمدى از موج آب
    اى جگر آب ، برايت كباب (291)



  • روح ادب را، ادب آموخته
    موج زند اشك به چشم فرات
    اى جگر آب ، برايت كباب (291)
    اى جگر آب ، برايت كباب (291)



تنوّع در (وزن)و استفاده از قالب هاى نو و آزاد

تـنـوّعـى كـه در اوزان عـروضـى اشـعار عاشورايى دو دهه اخير ديده مى شود، در پيشينه شعر عاشورا در
زبان فارسى بى سابقه است .

از (اوزان كـوتـاه)گـرفـتـه تـا (اوزان بـلند) و از (اوزان معروف و (ماءنوس)تا اوزان (نـادر) و (كـم
سـابـقـه)و هر از گاه (بى سابقه) ، در شعر عاشورايى امروز مى توان سـراغ كـرد. صـرف نظر از برخى (اوزان

/ 151