بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نامطبوع)و (بلند) ـ كه در برقرارى ارتباط با مخاطبان ، غالباً دچار مشكل مى شوند ـ حضور ساير اوزان را به خاطر تنوّعى كه به (آهـنـگ)شـعـر عـاشـورايـى مـعـاصـر بـخـشـيـده انـد، بـايـسـتـى بـه فال نيك گرفت ، چرا كه هر (وزنى)مقتضيات خاصّ به خود را دارد و به شاعر اين اجازه را مـى دهـد كـه در گـسـتـره واژگـانـى خـود، (واژه هـا)ى تـازه اى را شـكـار كـرده و سراغ (تركيبات جديدى)برود كه با (وزن)شعر هماهنگ تر باشد. استفاده از اوزان عروضى و يـا قـالب هـاى آزاد در شـعـر عـاشـورايـى از امـور مـتـداول است ، ولى مطلبى كه در اين مورد ناگفته مانده است رعايت (تناسب وزن شعر) با حالت (حماسى) ، (غمگنانه) ، و يا (روائى)موضوع شعر عاشورايى است .
بـه بيان ديگر، اگر وزن عروضى شعر، آهنگ تند (حماسى)دارد بايد موضوعاً نيز با آن هـمـاهـنـگـى داشـتـه باشد و گرنه استفاده از اوزانى كه ـ مثلاً ـ ضرباهنگ هاى حماسى دارند در موضوعات غمگنانه ، به همان اندازه غير عادى است كه در بيان يك موضوع كاملاً (شاد) از اوزانى كه طبعاً ملال انگيزند، استفاده شود.رمـز مـاندگارى غزليات حافظ، علاوه بر مفاهيم بلند عرفانى و حكمى ، هنر جادويى اين شـاعـر (مـقـامْ شـنـاس)شـيـرازى اسـت . شـمـا حـتـّى بـراى نـمـونـه نـمـى تـوانـيـد يـك غـزل در ديوان حافظ پيدا كنيد كه زبان آهنگ و راز و رمز موسيقيايى وزن عروضى آن با موضوع غزل ، هماهنگ و همآوا نباشد.حافظ با احاطه كاملى كه بر پرده هاى موسيقى و مايه هايى از اين دست داشته ، قالبى را براى بيان مقصود انتخاب مى كرده كه زبان (آهنگ)آن با حالت روحى خفته در كلام او، همزبان باشد و هنر جادويى او هنگامى به اوج خود نزديك مى شود كه شعر او، علاوه بر غـنـاى مـحتوايى و اساس محكم ساختارى با استفاده از اوزان (مناسب)بهترين بيان هنرى را دارا است .اگر شاعر امروز توفيق خود را در كشف اوزان عروضى جديد و بى سابقه مى بيند بايد بـه ايـن نـكـتـه نـيـز عـنـايـت داشـتـه بـاشـد كـه در صـورت دست يافتن به اوزان جديد، اوّل بـايـد زبـان آن هـا را كـشـف كـرد و بـعـد بـه سـراغ مـوضوعى رفت كه طبعاً با آنها سازگار باشد، و گرنه اوزان جديد عروضى نيز اگر درست به كار گرفته نشوند، مشكلى را از پيش پاى شاعر برنخواهند داشت .عـدم تـوفـيـق گـروهـى از غزلسرايان سختكوش معاصر را مى توان در همين رابطه مورد تجزيه و تحليل قرار داد.در قـالب هـاى آزاد نـيـز، آهـنـگ خـاصـّى وجـود دارد كـه بـررسـى آن از حـوصـله ايـن مـقـال افـزون اسـت ، ولى رعايت همين آهنگ خاصّ است كه مى تواند ارتباط عمودى فرازهاى پـلّكـانـى شـعر را به صورتى نه چندان موزون ، نشان دهد. تلاشى كه شاعر در شكار واژه هـاى (خـوش آهـنـگ)از خـود نـشان مى دهد، غالباً به نتيجه مى رسد و حضور واژه هاى دوسـت داشـتـنـى و خـوش تـراش ولى كم سابقه در شعر عاشورايى امروز از همين تلاش حكايت دارد.هـنـگـامـى كـه حـكـيـم صـفـاى اصـفـهـانـى (مـتـوفـّى 1225) ايـن غـزل مـعـروف خـود را مـى سـرود، در فـكـر آن نـبـود كـه آيـا وزن عـروضـى ايـن غـزل در كـتب متقدّمين آمده و يا شمس قيس رازى از آن ياد كرده است يا نه ! بلكه كشش روحى او در لحـظـه آفـريـنـش غـزل ، طـطـنـه اى را مى طلبيده كه جز در وزن اختراعى خود، آن را نيافته است :