بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به آنچه خداوند و رسولش براى ايشان معين كرده اند راضى هستند مى فرمايد: *((*و چه قدر بهتر بود كه ايشان نسبت به آنچه خدا و رسولش به ايشان عنايت كرده است راضى مى شدند و مى گفتند خدا ما را كافى است خدا و رسولش بزودى از فضلشان به ما مى دهند، همانا بسوى خداوند راغب مى باشيم ^(1048)*))* على عليه السلام نيز مى فرمايد: للّه للّه من رغب فيما عند الله كثر سجوده و ركوعه ^(1049)، *((*كسى كه ميل به آنچه نزد خداست داشته باشد سجده و ركوعش زياد مى شود*))* و آن حضرت نيز مى فرمايد: *((*و من اشتياق به لقاى الهى داشته و ثواب نيكوى او را منتظر و اميدوارم ، و لكن ناراحتم كه امر اين امت را سفيهان و بدكاران آن به دست بگيرند پس مال الهى را بين خود دست به دست كنند و بندگانش را بنده بگيرند و با صالحين بجنگند و فساق را حزب خود كنند زيرا بعضى از ايشان در ميان شما حرام خوارند و در اسلام حد خورده اند و بعضى از ايشان اسلام نياورد تا اينكه به او چيزى داده شد سپس اسلام آورد، پس اگر اين امور نبود اين همه شما را تحريص نمى كردم و بر دورى از ايشان و وقتى ابا مى كرديد و ضعف نشان مى داديد رهايتان مى كردم ...^(1050)*))* بنابراين اشتياق و ميل به حق تعالى موجب مى شود كه انسان در مسير او حركت كند و وقتى حركت كرد و خود را موافق با رضاى او قرار داد خداوند متعال نيز به او اظهار اشتياق مى كند و به كرامتهاى بالاترى راه پيدا مى كند كه مقدارى از آنها را ذكر كرديم و در حديث معراج ^(1051) براى عاملين به رضاى الهى بيان شده است .البته ممكن است اين فراز از زيارت يك معناى سطحى ترى داشته باشد و آن اينكه ، مراد از اين راهها همان دستورات عملى و اخلاقى باشد كه در كتاب و سنت آمده است و معنايش اين مى شود كه كسى كه ادعاى رغبت به خداوند را دارد بايد اين راههاى معين شده را عمل كند، بنابراين ، مراد از راهها، آثار مترتبه از ناحيه پروردگار متعال بر اعمال صالح ، نيست .
راههاى ايجاد ميل به حق و تشديد آن
پس از اينكه روشن شد كه براى اظهار اشتياق به حق تعالى و عنايات او، نشانه اى است ، حال نوبت آن است كه ببينيم آيا در كتاب و سنت راهى براى ايجاد اين ميل قلبى و تشديد آن وجود دارد تا آن با عمل به رضاى حق ظهور كند يا خير؟ با دقت در فرمايشات ائمه عليهم السلام مى يابيم كه امورى موجب ترغيب به حق و دستورات او مى شود.الف : تفكر در ماهيت خود و عالم : يكى از مهم ترين آنها به كار افتادن قوه تفكر انسان است كه در ماهيت خود و عالم بيانديشيم و فانى بودن امور اين عالم را درك كنيم و سپس به ترغيبهاى اولياى الهى نسبت به عالم بقا و باقى بودن انسان در آن عالم و نيازمند بودنش به زندگانى واقعى ، گوش فرا داده و متذكر و متنبه آنها شويم قرآن كريم در آيات متعدد پس از ذكر آيات ^(1052) تكوينى و حالات بعضى از موجودات و بيان بعضى وقايع ^(1053) تاريخى و نيز^(1054) نزول آيات تشريعى مى فرمايد: اينها را بيان كرديم شايد انسان تفكر كرده و پى به هدفدارى عالم ببرد و در مسير آن هدف قرار بگيرد، على عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد: *((*تفكر مغز را نورانى مى كند*))*، *((*تفكر به رشد و هدايت مى كند*))*، *((*اساس بيدارى فكر كردن است *))*، *((*ريشه سلامتى از لغزش تفكر قبل از انجام كار و قبل از سخن گفتن است *))*، *((*كسى كه فكر طولانى داشته باشد بصيرت نيكويى خواهد داشت *))*، *((*طول تفكر عاقبتهاى تدبير را اصلاح مى كند*))*، *((*كسى كه چشمه فكرش را باز بدارد و بيدار كند به نهايت همتش مى رسد*))*، *((*خالى مگذار خودت را از تفكر تا حكمتت زياد شده و عبرتى پيدا كنى كه نتيجه اش عصمت باشد^(1055)*))* و اگر قوه تفكر انسان زنده باشد به عبرتها و مواعظ گوش جان مى سپارد و آنها تاءثير خودش را مى كند از اين جهت اولين مرحله براى ايجاد رغبت تفكر در ماهيت دنياست كه على عليه السلام مى فرمايد: خذ مما لايبقى لك و لاتبقى له لما لاتفارقه و لايفارقك ، ^(1056) *((*بگير از آنچه براى تو باقى نمى ماند و تو براى آن باقى نمى مانى ، براى آنچه از آن جدا نمى شوى و از تو جدا نمى شود*))* و مى فرمايد: *((*در امور فانى رغبت نداشته باش و از امور فانى براى امر باقى استفاده كن *))*، *((*و خودت را حفظ كن از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ است با پيشى گرفتن به طاعت خدا و دورى از معصيتش و طلب كردن رضاى او*))*.ب - توجه به آثار اطاعت ، يكى از آن امور، توجه به عنايتهاى الهى است كه به بندگان مطيعش مى كند. و شايد علت ذكر اين همه ثوابها براى اعمال صالح براى تشديد رغبت باشد تا تدريجا انسان ميلش به كمالات الهى