بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
معرفى شده است ، از اين جهت سزاوار است كه همواره اقرار به بندگى كند - هر چند عملا هم بايد آن را اظهار كند - و شايد معنى اين خطاب اين باشد كه هر چند تو معبود مطلق من هستى لكن من به مقتضاى اين معبوديت آن طور كه حق ^(1542) بندگى توست عمل نكرده و به آن در تمامى شئون وجوديه ام توجه نداشته و غافل بوده ام ، ولى در عين حال با اين اقرار مى خواهم انس روحى و احساس نزديكى به تو كنم تا تو مرا به بندگى هر چند به صورت ظاهر بپذيرى و خواسته هايم را اجابت كنى ، از اين جهت در دعاها اين لفظ و الفاظ بعدى زياد آمده است .
اقرار به سيادت و سرپرستى خداوند
توجه به بزرگى و سرپرستى خداوند متعال ، از مزاياى خاصى برخوردار است زيرا به انسان مى فهماند كه در برابر عظمت و بزرگى مولايش حقير است و بايد اقرار به اين عظمت و كوچكى خود بنمايد تا به حقارت و ذلت خود اذعان كرده و لوازم بزرگى او را بر خودش مترتب كند و با اين اقرار مى خواهد بگويد كه من هيچم و چيزى از خود ندارم و از اظهار عظمت موهوم براى خويش طلب عفو كرده ، زيرا اساس تمامى بدبختيها و سركشيها، اين خيالات موهوم است كه انسان را به خود مشغول مى نمايد، و نيز با اين اقرار، زمينه استجابت خداوند را نسبت به تقاضاهاى خويش فراهم مى كند، زيرا او زمامدار و سرپرست حقيقى كمالات و ظهور آنها در بنده مى باشد به گونه اى كه پس از اظهار آنها از تحت تسلط حق تعالى بيرون نمى رود، و در ضمن با اين اقرار تقاضاى دخول در ولايت مخصوص خداوند را مى كند كه آن نسبت به مؤ منين اظهار مى شود به گونه اى كه با آن ، از ظلمتها به طرف نور و هدايتهاى مخصوص بيرون مى آيند همان طور كه مى فرمايد:الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور^(1543)، و مؤ منين پس از تقاضاى عدم مؤ اخذه نسبت به امور فراموش شده يا مورد خطا واقع شده و... به خداوند عرض مى كنند: انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين ^(1544)، *((*تو مولى و سرپرست ما هستى پس ما را بر گروه كافران يارى ده *))* ولى غير مؤ منين يا مؤ منينى كه عملا تا آخر عمر اين گونه بوده اند، مولايى ^(1545) برايشان نيست زيرا آنچه را از غير خدا مى خوانند و آنها را مستقل در تاءثير مى پندارند مثل خود ايشان فقير بوده و نياز به سرپرستى خداوند متعال دارند همان طور كه خداوند مى فرمايد: ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين ^(1546)، *((*براستى آنان را كه جز خدا مى خوانيد مانند شما مى باشند پس آنها را بخوانيد تا اجابت كنند شما را اگر راست مى گوييد*))* بلكه هنگام يارى گرفتن از آنها، آنها گم و نابود^(1547) مى شوند و مشركين و مؤ منين غير واقعى مى فهمند جز خداوند ولى و سرپرستى نبوده ولى آنها با او ارتباط سرپرستى برقرار نكرده اند و عمرى را با خيالات و توهمات به سر برده اند، اينجاست كه زمام امر ايشان را طاغوت به دست گرفته و آنها را از نور هدايت و واقع بينى و واقع گرايى به ظلمتهاى ضلالت و حيرت و خسارت بيرون مى آورد، پس با اين خطاب ، انسان مؤ من مى خواهد به مولايش اظهار كند كه جز تو سرپرستى براى من نيست و اگر تاكنون به واسطه سرگرمى به عالم دنيا و شئونش از اين امر غافل بوده ام و در عمل غير تو را سرپرست و آقاى خود قرار داده ام ، اشتباه كرده و به تو رجوع مى نمايم پس تو نيز ولايت خود را بر من اظهار كن و مرا تحت سرپرستى خود قرار ده ، انسان به هر درجه به اين امر واقف شود، خداوند او را تحت سرپرستى خود قرار مى دهد همان طور كه قرآن كريم هم به عموم مؤ منين خطاب ^(1548) مى كند كه مولايتان خداوند است و هم به پيامبر^(1549) اكرم صلى الله عليه و آله و معلوم است كه اين دو ولايت در يك رديف نمى باشند.
فصل سى و نهم : طلب مغفرت از خداوند براى دوستان خود
اغفرلى و لاوليائنا
معناى طلب مغفرت از خداوند
مغفرت به معناى پوشش گناه ، عيب يا خطاست به گونه اى كه آن و آثارش از بين برود و چون خداوند متعال خودش بدون عيب و نقص است و مى خواهد بنده اش بدون گناه و عيب بوده باشد، دستور داده است كه با ايجاد شرايط مغفرت آن را از او طلب كنيم تا آثار گناه و اوصاف رذيلهو ظلمتهاى آن را از وجود ما برطرف كند و نقصها پوشيده شده و قلب نورانيت پيدا كرده و مانعى از ارتكاب معصيت در آن به وجود آيد و كمالاتش را در آن ظهور دهد، اين معنا در طلب مغفرت ملائكه براى مؤ منين - كه آيه اش ذكر مى شود - لحاظ شده است .