بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
قرآنى نيز آن را اثبات و تاءييد مى كند و نظيرش را در تسبيح ^(358) و سجده ^(359) موجودات براى حق تعالى بيان كرده است و مراد از غير صاحب شعور، ادراك مخصوص انسان است .
مراتب محبت وجودى
پس از اينكه با دقت معلوم شد كه محبت رابطه وجودى بين محب و محبوب - كمال مناسب با محب - است و از طرفى موجودات در يك رتبه و درجه وجودى قرار ندارند بلكه از ضعيف ترين موجودات - به عنوان مثال مواد اوليه عالم ماده كه داراى يك عنصر است - شروع شده تا به متناهى ترين آنها كه حق تعالى باشد منتهى مى شود، از اين جهت محبت نيز داراى مراتب مختلف مى گردد زيرا تعلق وجودى بين معلول و علت ناقصه مانند تعلق وجودى بين آن و علت تامه نمى باشد و نيز توجه آگاهانه به اين تعلق وجودى مانند عدم توجه آگاهانه يا توجه نيمه آگاهانه نيست .
محبت حقيقى
با توجه به مطالب گذشته كه محبت رابطه وجودى بين موجود با كمال وجوديش مى باشد معلوم مى شود كه اگر آن كمال وجودى عين ذات آن موجود باشد حقيقت معناى محبت تحقق پيدا كرده است . آن موجود، ذات نامحدود حق تعالى است كه عين كمال نامحدود است در دعاى جوشن كبير آمده : يا خير حبيب و محبوب ^(360)، *((*اى بهترين محب و محبوبها*))* و اگر براى او محبت نسبت به چيزى يا عملى اثبات كنيم - كه عقلا و نقلا در كتاب و سنت ثابت است - از اين جهت است كه ظهور كمال مطلق او مى باشد، و چون كمال وجودى ديگر موجودات از آن حقيقت نامتناهى سرچشمه مى گيرد محبت آنها نيز واقعا و ذاتا به او تعلق گرفته و سپس به كمالات محدود، لذا امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: و بعثهم فى سبيل محبته ^(361) *((*خداوند موجودات را در راه محبتش برانگيخت *))* و در دعاى جوشن كبير است كه : يا احب من كل حبيب ... يا اشرف محبوب علم ^(362)، *((*اى محبوب تر از هر محبوبى ... اى شريفترين محبوبهاى دانسته شده *))*.از اين بيانات استفاده مى شود كه محبت ساير موجودات پرتوى از محبت به حق تعالى است زيرا او محيط به هر موجود و با آن مى باشد.
محبت واقعى در انسان
از اين بيانات معلوم شد كه تمامى موجودات وجودا دوستدار و طالب حق تعالى مى باشند چه توجه آگاهانه داشته باشد يا خير؟ لكن آن چيزى كه كمال موجود به حساب مى آيد آن است كه محبتش نسبت به حق تعالى آگاهانه باشد و اين قسم از محبت مختص به موجوداتى است كه از شعور و آگاهى و ابزار آگاهى خاصى برخوردارند و در ميان مخلوقات خداوند، موجودات مجرده و ملائكه و انسان و جن از اين خصوصيت برخوردارندامام سجاد عليه السلام درباره ملائكه مى فرمايد: و لايغفلون عن الوله اليك ^(363) *((*و ايشان از شيفتگى به تو غفلت ندارند*))*.و چون در ميان موجودات با شعور اين عالم فقط انسان است كه داراى قواى متعدد و وسيع مى باشد از اين جهت محبت او نسبت به كمال وجودى هر يك از قوا متفاوت مى باشد به طور مثال انسان هم قواى طبيعى دارد مانند قوه بينايى ، شنوايى ... غاذيه ، ميل جنسى ، و هم قوه خياليه دارد مانند توجه به مالكيت و مقام و امورى كه از نظر وجودى ، هستى واقعى ندارند لكن لازمه وجود انسان در محدوده اجتماع مى باشند، و هم قوه عقلى دارد كه دنبال اهداف حقيقى و كسب فضايل روحى و اخلاقى مى باشد.در عين حال در او ميل به كمال مطلق وجود دارد به گونه اى كه در تمامى مراحل به كار بستن قوا و اميال درونى ، اين ميل بر آنها حاكم است و در يك مرحله توقف ندارد، از اين جهت محبت به كمال مطلق نيز در او موجود است لكن اول به صورت ضعيف و ناخودآگاه و مبهم است و با رشد قواى عقليش ، آن نيز تدريجا قوى و خودآگاه و معين شده و تكامل پذير مى شود. و تكامل آن فقط در اين صورت امكان پذير است كه اعتقاد به ارتباط وجودى خود و جميع موجودات مانند خودش با مبداء متعال در تمامى شئون هستى ، داشته باشد، - اعتقاد به ارتباط از جهت ايجاد و بقاء و منتهى شدن هستى به او و نيز از جهت گرفتن راه رسيدن به او - و سپس تبعيت كردن از آن ، زيرا لازمه محبت و انجذاب به طرف چيزى تبعيت از آن است . بنابراين انسان هر چند به واسطه ابعاد وجوديش به طرف امور مختلف و موجودات گوناگون كشش و تمايل وجودى دارد و هر يك از آنها كمالى به حساب مى آيد لكن كمالى حقيقى او در پرتو جهت دادن آگاهانه اين ابعاد در مسير كمال مطلق است ، لذا اين تمايلات مختلف جنبه مقدمى و غير اصيل دارد و آن وقتى اصالت پيدا كرده و تاءثير واقعى در تكامل وجوديش مى گذارد كه در مسير آن كمال مطلق قرارش دهد و از حالت استقلال موهومه آنها را درآورده