سیمای مخبتین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای مخبتین - نسخه متنی

محمود تحریری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حتى تذهب سكرته و مرارته و يبشرونه بالبشارة العظمى و يقولون له طبت و طاب مثواك انك تقدم على العزيز الكريم الحبيب القريب فتطير الروح من ايدى الملائكة فتصعد الى الله تعالى فى اسرع من طرفة عين و لايبقى حجاب و لاستر بينها و بين الله تعالى و الله اليها مشتاق فتجلس على عين يمين العرش ثم يقال لها ايتها الروح كيف تركت الدنيا فتقول الهى و سيدى و عزتك و جلالك لاعلم لى بالدنيا، انا منذ خلقتنى الى هذه الغاية خائف منك فيقول الله صدقت عبدى ، كنت بجسدك فى الدنيا و بروحك معى فانت بعينى اعلم سرك و علانيتك ، سل اعطك و تمن على فاكرمك ، هذه جنتى فتبحبح فيها و هذا جوارى فاسكنه ، فتقول الروح :

الى عرفتنى نفسك فاستغنيت بها عن جميع خلقك ، و عزتك و جلالك لو كان رضاك فى ان اقطع اربا اربا او اقتل سبعين قتلة باشد ما يقتل به الناس لكان رضاك احب الى ، الهى و كيف اعجب بنفسى و انا ذليل ان لم تكرمنى و انا مغلوب ان لم تنصرنى و انا ضعيف ان لم تقونى و انا ميت ان لم تحينى بذكرك و لولا سترك لافتضحت اول مرة عصيتك ، الهى كيف لااطلب رضاك و قد اكملت عقلى حتى عرفتك و عرفت الحق من الباطل و الامر من النهى و العلم من الجهل و النور من الظلمة فقال الله عز و جل و عزتى و جلالى لااحجب بينى و بينك فى وقت من الاوقات حتى تدخل على اى وقت شئت و كذلك افعل باحبائى ^(543).

*((*اى احمد! همانا عبادت ده جزء است ، نه جزء آن طلب حلال است پس ‍ هنگامى كه خوردنى و نوشيدنيت پاك بود تو در حفظ و احاطه من خواهى بود عرض كرد: پروردگارا! اولين عبادت چيست ؟ فرمود: اى احمد! اولين عبادت سكوت و روزه گرفتن است ، فرمود: اى احمد! آيا مى دانى نتيجه روزه چيست ؟ عرض كرد: پروردگارا!

خير، فرمود: نتيجه روزه كم خوردن و كم سخن گفتن است ، و عبادت دوم ، سكوت است و سكوت حكمت را به بار مى آورد و حكمت معرفت را و معرفت يقين را، پس هنگامى كه بنده يقين پيدا كرد باكى ندارد كه با سختى صبح كند يا به آسانى پس اين است مقام رضايت داران ، پس كسى كه به رضايت من عمل كند، سه خصلت را ملازم او گردانم ، شكرى به او مى شناسانم كه با جهل مخلوط نباشد و ذكرى كه با فراموشى مخلوط نباشد و محبتى كه بر محبت من محبت مخلوقين را برنگزيند، پس وقتى مرا دوست داشت او را دوست خواهم داشت و نزد مخلوقم محبوبش مى كنم و چشم قلبش را به جلال و عظمتم باز كرده پس ‍ علم مخلوقات مخصوصم را از او مخفى نمى كنم و با او در تاريكى شب و روشنايى روز مناجات خواهم كرد تا گفتگويش با مخلوقات و همنشينى اش ‍ با ايشان قطع شده و كلامم و كلام ملائكه ام را به او مى شنوانم و سرم را كه از مخلوق پوشانده ام به او مى شناسانم و حياء را بر تنش مى كنم تا اينكه تمامى مخلوقين از او حيا كنند و روى زمين بخشيده شده راه رود و قلبش را آگاه و بينا قرار مى دهم و چيزى از بهشت و جهنم را از او مى پوشانم و به او مى شناسانم آنچه را كه بر مردم در روز قيامت مى گذرد از ترس و شدت و آنچه با آن ، اغنياء و فقراء و جهال و علماء را محاسبه مى كنم ، و قبرش را نورانى مى كنم و منكر و نكير را بر او فرود مى فرستم تا از او سؤ ال كنند و بشارتش دهند و سختى مرگ و تاريكى قبر و لحد و ترس فرود آمدن به قيامت را نمى بيند، سپس ميزانش را نصب نمى كنم و كتابش را باز نمى گردانم ، سپس آن را در دست راستش قرار داده و آن را به صورت باز شده مى خواند، سپس بين خود و بين او مترجمى قرار نمى دهم ، پس او را به طرف خود بالا مى برم كه گاهى به صورت مى افتد و گاهى برمى خيزد و گاهى مى نشيند و گاهى ساكن مى شود، سپس بر صراط مى گذرد و جهنم برايش نزديك مى شود، سپس بهشت برايش زينت مى شود بر صراط مى گذرد و جهنم برايش نزديك مى شود، سپس بهشت برايش زينت مى شود و انبيا و شهدا را مى آورند و مظلومها به ظالمها چنگ مى زنند و كرسى براى حكم كردن قرار داده مى شود و هر انسانى به خصم خود گويد بين من و تو حاكم عادلى كه ستم نمى كند، قاضى است ، سپس پرده ها را بين خود و بين او برمى دارم تا به كلامم بهره مندش كنم و با نگاه كردن به من ملتذش كنم ، پس كسى كه كارش در دنيا اين چنين باشد چگونه ميلش در دنيا و محبتش براى آن خواهد بود؟ در حالى كه مى داند هر زنده اى در دنيا مى ميرد و من زنده اى هستم كه نمى ميرم ، و حتما ملك اين بنده را بالاتر از سلطنت پادشاهان قرار خواهم داد تا اينكه هر سلطانى برايش خضوع كرده و هر سلطان ستمگر و جبار كينه توز از او بترسد و هر درنده ضررزننده اى به او تبرك جويد، و حتما بهشت و آنچه در آن است را به او مشتاق گردانم و عقل او را غرق در شناختم كرده و جاى عقلش مى نشينم سپس مرگ و سختى و تلخى و ناراحتى آن را برايش آسان كرده تا به نوع خاصى به طرف بهشت برده شود پس وقتى كه ملك الموت بر او نازل شود به او گويد: خوش ‍ آمدى ، خوشا بحالت ، خوشا بحالت ، خوشا بحالت ، همانا خداوند مشتاق به توست و بدان اى ولى خدا كه درهايى كه اعمالت

/ 221