بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شده براى چرخيدن امور اين عالم لكن تمامى اينها براى امتحانست كه در آن مسير حقيقى كدام يك موفق تر بيرون آئيد، و هو الذى جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فى ما آتاكم ^(611)، *((*او خدايى است كه شما را جانشينان زمين قرار داد و بعضى از شما را بر بعضى ديگر به درجاتى بالا برد تا نسبت به آنچه به شما داده است امتحانتان كند*))*، نيز مى فرمايد: انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا ^(612)، *((*همانا ما آنچه را روى زمين است زينت براى آن قرار داديم تا انسانها را امتحان كنيم كه كدام يك عمل نيكوترى دارند*))* لكن در عين حال خلقت اين عالم مبنى بر ثبات نيست و از اول ، انتقال از آن جزء جدانشدنى از آن مى باشد از اين جهت در آيه ذيل ، خلقت موت بر حيات مقدم داشته شده است ، خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا ^(613)، *((*خداوند مرگ و زندگى را آفريد تا شما را امتحان كند كه كدامى ك عمل نيكوترى داريد*))* و از طرفى كمبودها و ناكاميها نيز همراه اين عالم است همان طور كه مى فرمايد: و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ^(614)، *((*و حتما شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كمبود مالها و جانها و ميوه ها امتحان مى كنيم *))* با تاءمل در اين آيات مخصوصا آيه اخير، علت وجود بلاها و امور ناگوار روشن مى شود و آن اين كه انسان اندازه وجودى خويش را بداند و بفهمد كه از نظر وجودى محدود بوده و ابتدا و انتهايش به كمال مطلق و خداوند متعال متصل است پس بايد از اين حد وجودى تجاوز نكرده و در برابر طغيانهاى خيالى وجودش مقاومت كرده و در مسيرى قرار بگيرد كه او را به آن ابتدا و انتهايى كه عين كمال مطلق است متصل كند و از آن به عمل نيكوتر تعبير كرده است و وجود بلاها و امور ناگوار بهترين منشاء در پيدايش اين توجه و اين جهت گيرى عملى است ، لذا بدنباله آيه اخير مى فرمايد: و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون ، *((*و صابران را بشارت بده آن كسانى كه وقتى مصيبتى به آنها وارد مى شود مى گويند همانا ما براى خدا بوده و به سوى او رجوع مى كنيم *))*.- آثار مقاومت و عدم مقاومت را بعد از اين بيان خواهيم كرد -، لذا على عليه السلام مى فرمايد: الا و ان الدنيا دار لايسلم منها الا فيها، و لاينجى بشى ء كان لها، ابتلى الناس بها فتنة ، فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا عليه ، و ما اخذوه منها لغيرها قدموا عليه و اقاموا فيه ؛ فانها عند ذوى العقول كفى ء الظل ، بينا تراه سابغا حتى قلص ، و زائدا حتى نقص ^(615)، *((*آگاه باشيد كه دنيا خانه اى است كه كسى از آن سالم نمى ماند مگر در آن و نجات نمى يابد به چيزى كه براى آن است ، مردم به واسطه آن امتحان خاصى مى شوند پس آنچه را كه از دنيا بگيرند براى دنيا از دستشان گرفته مى شود در حالى كه بر آن حساب مى شوند، و آنچه را كه از دنيا بگيرند براى غير دنيا - آخرت - برايشان مى ماند و هميشه با آن مى باشد پس دنيا نزد خردمندان مانند برگشتن سايه است كه تا آن را گسترده ببينى جمع مى شود و تا آن را زياد ببينى كم مى شود*))* و چون خداوند متعال بندگانش را دوست ^(616) دارد و نمى خواهد آنها به اين امور گذرايى و نابود شدنى سرگرم شوند تا خويشتن شان كه موجود ذى قيمت و از عالم قدس است نابود شده و خسران ببيند، ايشان را علاوه بر بلاياى طبيعى - كه از لوازم اين عالم است - به امور سخت و ناگوارى مبتلا مى كند، تا از خواب غفلت بيدار شده و از توجه استقلالى به اين عالم دست بردارند و متوجه عالم غيب شده و زندگيشان را با آن عالم منطبق كنند، لذا قرآن كريم مى فرمايد: و ما ارسلنا فى قرية من نبى الا اخذنا اهلها بالباءساء و الضراء لعلهم يضرعون ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا و قالوا قد مس آباءنا الضراء و السراء فاخذناهم بغتة و هم لايشعرون ^(617)، *((*و در هيچ شهرى پيامبرى نمى فرستيم مگر اينكه اهل آن را به رنج و سختى مى گيريم ، شايد تضرع و زارى كنند سپس بدى را به نيكى تبديل مى كنيم تا هنگامى كه آسوده شده و گويند به پدران ما نيز سختى و رنج رسيد - برطرف كننده آن را غير خداوند دانستند و به غير او توجه نمودند - پس ايشان را به طور ناگهانى مى گيريم در حالى كه مى فهمند*))* در آيه ديگر مى فرمايد: *((*چرا هنگامى كه ايشان را گرفتار كرديم ، تضرع نكردند ولكن دلهايشان سنگين شد و شيطان اعمالشان را براى آنها زينت داد^(618)*))* در آيه ديگر مى فرمايد: ما اصاب من مصيبة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبر اها ان ذلك على الله يسير لكيلا تاءسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم و الله لا يحب كل مختال فخور الذين يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد ^(619)، *((*هيچ مصيبتى در زمين و در خودتان نيست مگر اينكه در كتابى ثبت است . قبل از اينكه آن را بيافرينيم ، همانا اين - تقدير - بر