بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خداوند نعمتهايش را براى انسان ، حتما براى هدف والائى است كه از خود نعمتها و ياد كردنشان مهم تر است و آن ، فايده اى است كه انسان فقط از آن بهره مند مى شود، از آيات و روايات به دست مى آيد كه هدف افتادن در مسير بندگى حق تعالى است لكن از طريق ايجاد انگيزه قوى در او كه هم محركش باشد در اين مسير و هم او را باقى بدارد، و مقدمه ايجاد انگيزه يادآورى نعمتهاى خداوند متعال است و آن انگيزه ، محبت كردن به اوست و به جهت ارتباط بين نعمت دادن و محبت داشتن منعم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردم فرمود: احبوا الله لما يغذوكم به من نعمته و احبونى لله عز و جل و احبوا قرابتى لى ^(764)، *((*خدا را دوست داشته باشيد به جهت نعمتى كه خداوند به شما عنايت كرده است و مرا دوست بداريد به خاطر - به سبب گفته - خداوند عز و جل و نزديكانم را به جهت محبت من دوست بداريد*))* پس دادن نعمت ، محبت را ايجاب مى كند و يادآورى نعمت محبت را ايجاد مى كند از اين جهت امام رضا به واسطه پدران بزرگوارش عليهم السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه حضرت فرمودند: اوحى الله عز و جل الى نجيه موسى : احببنى و حببنى الى خلقى ! قال : يا رب هذا احبك فكيف احببك الى خلقك ؟ قال : اذكر لهم نعماى عليهم و بلاى عندهم فانهم لايذكرون او لايعرفون منى الا كل الخير ^(765)، *((*خداوند عز و جل به رازدار خود حضرت موسى عليه السلام وحى كرد: مرا دوست بدار و نزد خلقم محبوبم گردان ، عرض كرد: پروردگارا، دوست دارم لكن چگونه تو را نزد مخلوقت محبوب گردانم ؟ فرمود: نعمتهايم را بر ايشان ياد كن زيرا ايشان يادآور نمى شوند يا نمى شناسند از من مگر تمامى خوبى را*))* و وقتى با ياد نعمتهاى الهى محبتش در دل جاى گرفت ، اين محبت انسان را به حق تعالى جذب مى كند و موجب مى شود خود را با خواسته محبوبش منطبق كرده و آن را پياده كند از اين جهت امام صادق عليه السلام فرمود: *((*كسى كه دوست دارد كه بداند چه قدر نزد خداوند مقام و ارزش دارد بايد بداند كه خداوند چه مقدار نزد خودش ارزش دارد^(766)*))* و در روايت ديگر على عليه السلام مى فرمايد:*((*بايد ببيند كه جايگاه خداوند نزد او هنگام گناهان چگونه است ^(767)*))* و نيز آن حضرت مى فرمايند: لاتضع نعمة من نعم الله سبحانه عندك ولير عليك اثر ما انعم الله به عليك ^(768)، *((*نعمتى از نعمتهاى خداوند سبحان را نزد خودت ضايع مكن و بايد اثر نعمت خدا بر تو، نزد تو ديده شود*))*.پس بايد از خداوند متعال خواست كه نفس ما را از حالت نسيان و غفلت از ياد نعمتهايش خارج كرده و حالت ذكر نسبت به آنها را عطا فرمايد تا محبتش در دل افتاده و سپس اطاعتش ميسر شود و زمينه براى تحقق مضمون فرازهاى بعدى حاصل شود.
فصل نهم : اشتياق به لذت لقاى پروردگار
مشتاقة الى فرحه لقائك
تحليل حقيقت شوق در انسان
شوق يك حالت و كشش نفسانى است نسبت به امرى مطلوب ، كه موجب حركت او به طرف آن امر گردد، چه مربوط به تمايلات جسمانى باشد از ديدنيها، شنيدنيها، لمس كردنيها، بوييدنيها و چشيدنيها و يا مربوط به امور خيالى و وهمى باشد از قبيل ميل به كسب مال ، مقام و شهرت و... و يا مربوط به امور عقلى و روحى و اخلاقى باشد مانند درك حقايق اين عالم و عالم ماوراى طبيعت و نيز تمايل به صفات حسنه از قبيل احسان به ديگران ، دستگيرى از ضعيفان ، درجه ضعيفى از اين حالت در حيوانات هم وجود دارد لكن در انسان از جهت كميت و كيفيت محدوده اش خيلى وسيع تر و عميق تر مى باشد، هم شامل انجام كارها مى شود و هم شامل ترك آنها، اين حالت مبتنى است به علم به آن مطلوب به گونه اى هر چند ضعيف ، تا پس از تصديق به فايده اش با تحقق اين حالت و حركت انسان به طرف انجام يا ترك ، آگاهى روشن ترى نسبت به آن پيدا شود و پس از آگاهى بيشتر از مطلوبيت آن امر، اشتياق نسبت به آن بيشتر گردد و بدين طريق اعمال اختيارى انسان شكل گرفته و او را به هدف مطلوب مى رساند. و از آنجا كه با برهان عقلى ، هيچ موجودى نمى تواند مطلوب مستقل بالذات و حقيقى انسان باشد و تمامى موجودات در برطرف كردن نيازى از نيازهاى او، وابسته به خداوند متعال هستند كه از او فيض هستى و شئون آن را دريافت كنند، از اين جهت شوق انسان در واقع به آن كمال مطلق تعلق مى گيرد سپس به آن كمال محدودى كه از راه هر موجود معينى ظهور مى كند، هر چند كه او به اين حقيقت توجه نداشته باشد لكن با كمى دقت و به كار بستن عقل و فكر كردن در واقعيات عالم بتدريج اين آگاهى در او پيدا شده و به آن اعتقاد پيدا خواهد كرد - مانند تمامى حقايق تجربى كه قبل از آگاهى انسان به آنها،