عبادت زيبا - زیبایی های حقیقی و مجازی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
عبادت زيبا
يكي از اصحاب روايت ميكند كه:امام كاظم(ع) داخل مسجد پيامبر شد وبه سجده رفت واز اول شبپيوسته ميفرمود:«عظُم الذنب مِن عبدِك فَلْيَحسُن العفو مِنعندك»يعني گناه بندهات بزرگ ولي بخشش تو زيباتراست.واين ذكررا مكرر تا صبح ميفرمود.عبدالله قزويني گويد:روزي نزد فضل بن ربيع«زندانبان امام كاظم»كهبالاي پشت بام بودرفتم.بمن گفت:بيا از اين روزنه نگاه كن ببين چهميبيني؟نگاه كردم وگفتم:گويا پارچهاي روي زمين افتاده است.گفت بيشتر دقت كن!دوباره نگاه كردم وگفتم:گويا شخصي در حال سجده است!گفت:اورا ميشناسي؟گفتم:نه گفت:اين مولايت موسي بن جعفر است.از زمانيكه اورا زير نظردارم برنامه شبانه روزي اورا اين گونه ديدم كه:بعد از نمازصبح تا طلوع خورشيد درحال دعا است.بعد به سجدهميرود و تا ظهر درسجده است.موقع ظهر بدون گرفتن وضومشغولنماز ميشود ومن ميفهمم كه بخواب نرفته بوده است.بعد ازنماز ظهروعصر،دوباره بسجده ميرود كه تامغرب طول ميكشد.بعد از خواندننماز مغرب وعشاء،افطار كرده وبه سجده كوتاهي ميرود.سپس مقداركمي ميخوابد وبعد بلند شده وضو ميگيرد وتاصبح مشغول عبادتميشود.حاج شيخ علي زاهد قمي
درباره اين شخصيت كه از اساتيد آية الله نجفي مرعشي بوده،مرحومآقابزرگ تهراني مينويسد:وي به زهد وتقوا ازآنگاه كه كودكي بيش نبود،شناخته شدعورهپيماي راه سعادت ونجات بود.او دائم الاشتغال به جهاد نفسومراقبت از خويش بود.هرچه را از كشورهاي غير اسلاميبود،نميخورد،نميپوشيد واستفاده نميكرد.حتي قلم وكاغذ ي را كهدر ممالك غير مسلمان ساخته شده بود،بكار نميبرد.از مشتبهات پرهيزميكرد ودربسياري از مباحات هم زهد ميورزيد.تو غالبا از خوراكهايلذيذ،لباسهاي زيبا وفرشهاي نرم وراحت دوري ميگزيد.معمولا خوراك ساده ميخورد ولباس درشت ميپوشيد وبر رختخوابيكه از برگ درختان خرما بافته شده بود،ميخوابيد.اما در مساجدواماكني كه پاكي وپاكيزه بودنشان را احراز كرده بود،عبا ميانداختوبرآن مينشست.او هيچگاه به وضع ظاهر وبه رنگ ودوخت لباسشاعتنا نميكرد وهيئت ظاهري اش به فقيران و غزيبان وبيابان نشينانشبيهتر بود.او اين كارها را عملا براي مخالفت با نفسش وتواضع دربابر خدا وخلقواز روي دشمني با ظاهرسازي انجام ميداد ودرعين حال مواظبنظافت جسمش وپاكيزگي لباسهايش بود.او محاسنش را با حنا خضابميكرد وشارب وناخنهايش را كوتاه مينمود.در امربمعروف ونهي ازمنكر شديد بود ودر راه خدا از سرزنش ملامتگري نميهراسيد.درامردين كوتاهي وسستي را نميشناخت وخوشنودي مردم را به خشم خداترجيح نميداد.اما غيبت بلكه سخن در غير شون آخرت در طول مدتعمرش ومدت زنگيش كسي از او نشنيد.اگر سخن ميگفت،تنها ازحديث وعلم-وسخناني كه ربطي به شئون دنيا نداشت- سخنميگفت واگر خلوت ميگزيد، به تأليف وقرائت قرآن وذكر وانديشه درآينده ميگذرانيد.وي به زهد وتقوا دربين عوام وخواص شهره بود،واهل علمومتدينين-از عرب وعجم وساير طبقات نجف- همه بر اورع واتقيواعلا بودن وي اتفاق كلمه داشتند وكسي در آن شكي