شيعيان‌ نوراني‌ - زیبایی های حقیقی و مجازی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زیبایی های حقیقی و مجازی - نسخه متنی

محمد تقی صرفی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كه‌ كمر را محكم‌ مي‌كند.خليفه‌ كمي‌ تأمل‌كرد وگفت‌ من‌ اول‌ فكر مي‌كردم‌ تو آدم‌ عاقلي‌ هستي‌!ولي‌ حال‌ فهميدم‌كه‌ عقل‌ نداري‌.چون‌ خضاب‌ كه‌ گفتي‌ سرمايه‌ فريب‌ است‌.زيرا سياهي‌ظلمت‌ وسفيدي‌ نورانيت‌ است‌.ونادان‌ مي‌كوشد نور را با ظلمت‌بپوشاند.اما معجوني‌ كه‌ براي‌ هضم‌ غذا است‌،من‌ كسي‌ نيستم‌ كه‌ غذاي‌زياد بخورم‌.زيرا محتاج‌ به‌ زياد رفتن‌ به‌ مستراح‌ مي‌شوم‌!كه‌ در آن‌ناديدني‌ها بايد ديد وناشنيدني‌ها بايد شنيد ونابوئيدني‌ها بايدبوئيد.واما داروئي‌ كه‌ كمر را محكم‌ مي‌كند،اين‌ شعبه‌اي‌ از ديوانگي‌است‌ كه‌ خليفه‌ پيش‌ زني‌ بزانو درآيد وتملق‌ اورا بكند.

شيعيان‌ نوراني‌

علي‌(ع‌):شيعيان‌ ما در قيامت‌، در حاليكه‌ صورتهاي‌ نوراني‌ وبدني‌پوشيده‌ بوده‌ واز هر ترسي‌ ايمن‌ مي‌باشند.، از قبرها بيرون‌مي‌آيندوسختي‌ها ومواقف‌ قيامت‌،براي‌ آنان‌ آسان‌ است‌.مردم‌ درهراسند ولي‌ آنان‌ نمي‌ترسند. مردم‌ ناراحتند ولي‌ آنها اندوهي‌ندارند.براي‌ آنان‌ ناقه‌ هايي‌ سفيد كه‌ داراي‌ بالهايي‌ باشند،مي‌آورندوآنان‌ سوار شده‌ ودرساية‌ عرش‌ الهي‌ فرود آمده‌ وبر منبرهايي‌ از نورمي‌نشينند وتا پايان‌ قيامت‌ وحساب‌ مردم‌،به‌ خوردن‌ غذاهايي‌ كه‌مقابلشان‌ است‌،مشغول‌مي‌باشند.»

زن‌ نازيبا

مدّتي‌ بود كه‌ كسبه‌ ومعتمدين‌ محل‌ با معضلي‌ برخورد كرده‌بودند وآن‌ ظاهر شدن‌ زني‌ جذّاب‌ وزيبا با لباسهاي‌ زننده‌ بودكه‌ درآخر محلّه‌ سكونت‌ گزيده‌ بود.اين‌ زن‌ هر روز بطورزننده‌اي‌ طول‌ مسير خيابان‌ ومحلّة‌ غياثي‌ تا سر ايستگاه‌اتوبوس‌ را پياده‌،طي‌ مي‌كرد ونظر جوانان‌ را بخود جلب‌مي‌نمود.

از آنجا كه‌ محلّة‌ غياثي‌ با نفوذ سعيدي‌ وهمكاري‌ مردم‌،ازخودنمائي‌ زنان‌ به‌ اينصورت‌،در امان‌ مانده‌ بود،براي‌ اهل‌محل‌ ،اين‌ حركت‌ كه‌ تا حدودي‌ هم‌ حساب‌ شده‌ بنظرمي‌رسيد،قابل‌ تحمل‌ نبود.از اينرو كسبه‌ وبعضي‌ از مردم‌ اين‌ موضوع‌ رابا شهيد سعيدي‌ در ميان‌ گذاشتند.

شهيد آية‌ الله سعيدي‌ آنان‌ را از هرگونه‌ عكس‌ العملي‌بازداشت‌ و منتظر ماند تا خود به‌ امر به‌ معروف‌ ونهي‌ از منكربپردازد.روز بعد شهيد سعيدي‌ با بعضي‌ ديگر از اهل‌ محلّه‌ راه‌را بر اين‌ زن‌ گرفتند وشهيد سعيدي‌ با لحني‌ پدرانه‌،شروع‌ به‌موعظة‌ او كرد:خواهرم‌!شمارا گول‌ مي‌زنند.چرا شخصيت‌خودرا فراموش‌ كرده‌اي‌؟...جواب‌ خدارا چه‌ مي‌دهي‌؟

سخنان‌ سعيدي‌ چنان‌ در روح‌ آن‌ زن‌ اثر كرد كه‌ ديگر هيچگاه‌اورا در محلّة‌ غياثي‌ بي‌ حجاب‌ نديديم‌.

سوراخ‌ كردن‌ زبان‌

شيخ‌ شمس‌ الدين‌ محمدبن‌ قارون‌ گويد:

به‌ حاكم‌ حلّه‌ بنام‌ مرجان‌ الصغير گزارش‌ دادند كه‌ يكي‌ از شيعيان‌ بنام‌ابوراجح‌ به‌ خلفاء اهانت‌ مي‌نمايد!حاكم‌ دستورداد تا اورا آوردندوچندنفر بقصد كشت‌ اورا زدند وآنقدر به‌ صورتش‌ زدند كه‌ دندانهاي‌جلو او افتاد..سپس‌ زبانش‌ را بيرون‌ آورده‌ بر آن‌ حلقة‌ آهني‌ زدند وبيني‌اورا سوراخ‌ كرده‌ وريسماني‌ از مو درآن‌ وارد كرده‌ وبه‌ طنابي‌ بستندوبدستور حاكم‌ در كوچه‌هاي‌ شهر گرداند.تماشاچيان‌ هم‌ از هر طرف‌اورا مي‌زدند بطوريكه‌ بر روي‌ زمين‌ افتاد ومرگ‌ را پيش‌ روي‌ خودديد.بعد ازآن‌ حاكم‌ دستورداد تا كار اورا تمام‌ كنند ولي‌ چند نفر واسطه‌شده‌ وگفتند:او پيرمردي‌ ساخورده‌ است‌ وآنچه‌ برسرش‌ آمده‌ اورا از

/ 22