آنـهـا مـى گفت : (نَحْنُ اَكْثَرُ سَيِّداً وَ اَعْظَمُ رِجالاً وَ اَعَزُّ نَفَراً.) وقتى طايفه
عدنان غـلبـه كـرد بـنـى سـهـم بـه شـمـارش مرده ها پرداختند و از اين طريق كثرت خودشان را اثبات
كـردنـد. و آيـه شـريفه (اَلْهكُمُ التَّكاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ)(48) به همين معنا دلالت
مى كند.(49)
برخى از مورّخان همانند هشام بن كلبى و ديگران اين جريان را درباره قبيله بنى حارثه و بنى حارث
دانسته اند كه در نتيجه فرقى نمى كند. اصلِ جريان به گواهى قرآن كريم صادق است .امير بيان على (ع ) درباره تكبّر و غرور توانگران مى فرمايد:
(وَ اَمَّا الاَْغْنِياءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الاُْمَمِ، فَتَعَصَّبُوا لاَِّثارِ مَواقِعِ
النِّعَمِ، فَقالُوا: (نَحْنُ اَكْثَرُ اَمْوالاً وَ اَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبين )(50)
و اما ثروتمندان عيّاشِ ملّت ها، تعصّباتشان و كبرشان به واسطه زر و زيور و دارايى آنهاست چنانكه
خود مى گفتند: (ثروت و فرزندان ما از همه بيشتر است و هرگز مجازات نمى شويم .)
و محكم ترين دليل در كبر و غرور توانگران عصر جاهلى كلام خداى سبحان است كه مى فرمايد:
و همچنين ما برخى را به برخى ديگر (اغنيا را به فقرا) بيازموديم تا آنكه (به طعنه و مسخره است ؟!)
بـراى آنها غير قابل تصوّر بود كه خداوند متعال افراد فقير و ضعيف را مورد عنايت و لطف خود قرار دهد؛
چنان كه مترفين و زرداران عصر حضرت نوح (ع ) به او گفتند:
(اَنُؤْمِنُ لَكَ وَ اَتّبَعَكَ الاَْرْذَلُونَ)(51)
آيا ما به تو ايمان بياوريم درحالى كه افراد پست و بى ارزش از تو پيروى كرده اند؟!
جنگ هاى ممتدّ قبيله اى
(اَنْتُمْ مَعْشَرَالْعَرَبِ عَلى شَرِّ دينِ وَ فى شَرِّ دارٍ... وَ تَسْفِكُونَدِمائَكُمْ وَتَقْطَعُونَ اَرْحامَكُمْ.)(52) علــى (ع)
جـامـعـه جاهلى كه از نظر اعتقادى مشرك و منكر معاد و روز رستاخيز بود. قدرت و ثروت را فخر مى دانست ،
و براى به دست آوردن آن به هر كارى دست مى زد. و از آنجا كه حكومت مركزى وجود نـداشـت تـا او را مـهـار
كـنـد، بـه طور طبيعى براى كسب اسباب تفاخر به ستيز برمى خاست و طـرف مقابل نيز براساس قانون (ثار)(53)
جهت انتقام قيام مى كرد. در نتيجه كشمكش و درگيرى بطور دايمى جريان داشت .مـؤ لف تـاريـخ الادب العـربـى مى نويسد: (يكى از مشخّصه هاى عرب عصر جاهلى وجود جنگ و سـتـيـز
دايـمـى بـين آنها بود، به نحوى كه خونريزى از سنّت هاى آن قوم شده بود. از جنگى فـارغ نـشـده بـه جنگ
ديگرى مبتلا مى شد. لذا قانون (ثار) و انتقام ، مقدّس شمرده مى شد و تا زمـانـى كـه انـتـقـام نـمـى
گـرفـتـنـد شـراب ، زنـان و بـوى خـوش را بـر خـود حـرام مـى كردند.(54)
و شعر عبدالعُزى الطائى به همين مطلب اشاره دارد:
(اِذا ما طَلَبْنا تَبْلَنا عِنْدَ مَعْشَرٍ)
شـده اسـت كـه عـلاقـمـنـدان مـى تـوانند به كتاب المحبّر از محمّد بن حبيب مراجعه فرمايند. او مى
گويد: (در بين اعراب جاهلى آموزش قتل و جنايت داير بوده است .) وى تعدادى از فتّاكين و قتّالين عـصـر
جـاهـلى را نـام مـى بـرد و ابـوالخـريـف را جـزء مـربـّيـان قتل و جنايت مى شمارد.(55)
قرآن كريم به صراحت از اين مشكل عصر جاهلى سخن گفته است :
(وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُمْ