بـر مـن سـنـگـيـنـى آيـد. و يـا از كـسـى بـخـواهـم مـرا تجليل و تعظيم كند...)(664)
تـعـهـّد و تـخصّص : امتياز ديگرى كه امام (ع) براى يك مدير ضرورى دانست تعهد و تخصّص بود. چنان كه در
حكم فرماندارى مصر، به مالك اشتر نخعى چنين نوشت :
(... در وضـع مُنشيان و كارمندانت دقّت كن و كارهايت را به بهترين آنها بسپار و نامه هاى سرّى و
نـقـشـه هـا و طـرح هـاى مـخـفـى خـود را در اخـتـيـار كـسـى بـگـذار كـه داراى اسـاسـى تـريـن
اصول اخلاقى باشد! از كسانى كه موقعيّت و مقام آنها را مست و مغرور نسازد.)(665)
3 ـ حكومت بر قلمرو فكرى :
رهبر و حكمران جامعه اسلامى از ديدگاه حضرت ايجاد يا تركيب آن سـهـمـىنـدارد. بـلكـه سازنده آن ، اشتراكِ انسان ها در عقايد و افكار و مبادى و عنايات انسانى معيّن است ؛ و
معيار و ملاك اصلى ، تقواى الهى مى باشد.(يا اَيُّهَا النّاسُ لا تَشْكُوا عَلِيّاً فَوَا اللّهِ اِنَّهُ لاََخْشَنُ فى ذاتِ اللّهِاَوْ
فى سَبِيلِ اللّهِ مِنْ اَنْ يُشكى .)(666) پيامبر اكرم (ص)
مشكلات على (ع) در برقرارى حكومت اسلامى
هـمـان طـور كـه قـبـلاً گـفـتـيـم ، در طـول بـيـسـت و پـنـج سـال حـكـومـت خـلفـا، انـحـرافـاتسـيـاسى ، اجتماعى ، فرهنگى و اقتصادىِ فراوانى در جامعه نوپاى اسلامى پديد آمده بود. وقتى اميرالمؤ
منين (ع) بر سر كار آمد اين انحرافات به عنوان مـوانـع بـزرگ در مـقـابـل امـام (ع) قـرار گـرفـتـنـد؛
هـرگـونـه اصـلاحـى را بـا مـعـضـل و دشـوارى روبـه رو كـردند. على (ع) براى برداشتن همين موانع بود
كه مجبور شد در كمتر از چهار سال سه جنگ داخلى را پشت سر بگذارد.مـرتـجـعـان و مـخـالفـان سياست هاى اصلاحى حضرت امير(ع)، با ايجاد موانع و نهايتاً با به شهادت
رساندن او، تلاش هاى اصلاح طلبانه را ناتمام گذاشتند.مشكلاتى كه على (ع) در دوران حكومتش با آنها روبرو بود عبارتند بودند از:
الف ـ گستردگى انحرافات فرهنگى
در اثـر سـياست هاى غلط فرهنگى و گسترش بدون برنامه حوزه اسلامى به وسيله فتوحات ، انحرافات عميقفرهنگى در جهان اسلام خودنمايى مى كرد.مـسـلمـانـان علاوه بر ناآگاهى از مبانى دين اسلام ، بسيارى از بدعت هاى خود را جزئى از اسلام مـى
دانـسـتـنـد و عـدّه اى از عـالم نـمـاهـا حـق تـشـريـع و اجـتـهـاد بـراى خـويـش قـايـل بودند.سيره خلفا مخصوصاً سيره شيخين (ابوبكر و عمر) به عنوان حجت شرعى تلقّى مـى شـد و احـكـام اسـلام نـاب
مـحـمـّدى (ص) مـعـطـّل مـانـده بـود. مـردم اسـلام را بـه شكل دولتى و تابع دولت مى ديدند و روح دينى
در آنها ضعيف شده بود.بـنـابـرايـن احـيـاء و مـطـرح كردن احكام قرآن و سنّت و اجراى آنها با معضلات جدّى روبه رو و
نـيـازمند كار فرهنگى بود كه هم وقت زياد مى طلبيد و هم نيروى آگاه و مؤ من لازم داشت كه هيچ يـك
بـراى حـضـرت امـيـر(ع) فـراهـم نـشـد. لذا بـا شهادت آن حضرت (ع) افراد رجعت طلب با استفاده از همين
زمينه ها مجددا حاكميت را به دست گرفتند.
ب ـ تبعيض نژادى
يكى از سنّت ها غلطى كه خلفا از خود به جاى گذاشتند مساءله تبعيض نژادى بود. وقتى على (ع) به حكومترسيد اعلام فرمود:
(حـضـرت آدم نـه غلام به دنيا آورده و نه كنيز، مردم همه آزادند... اكنون مالى نزد من است و من آن را به
طور مساوى تقسيم خواهم كرد.)(667)
و بـيـن قـريـش و غـيـر قـريـش فـرقـى قـائل نـبـود و فـرمـود: (در كـتـاب خـدا فـرزنـدان اسماعيل
بر اسحاق برترى ندارند) و در پاسخ اشعث كه به سياست مالى حضرت (ع) معترض بـود، فـرمـود: (اگـر فـرقـى
بـيـن بـنـدگـان خـدا در تـقـسـيـم بـيـت المال بگذارم از جاهلين خواهم بود.)(668)
بـهـر حـال ايـن سـياست حضرت (ع) منافع عدّه اى از اشراف را به خطر انداخت و لذا در تضعيف حكومت امام