حديث منزلت - ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین (ع) - نسخه متنی

حسین عبدالمحمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيت من است كه شما تا به اين دو تمسك جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد. و آن دو هيچ گاه از يكديگر جدا نمى
شوند تا در قيامت به من برسند.

حديث منزلت

اكـثـر مـحـدّثـيـن در جـريـان جـنـگ تـبـوك و بـاقـى مـانـدن عـلى (ع) در مدينه به امر پيامبر(ص)نقل
كرده اند كه حضرت رسول (ص) خطاب به على (ع) فرمود:
(اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّه لا نَبِىَّ بَعْدى .)
تـو نـسـبـت بـه مـن هـمـانـنـد هـارون نـسـبـت بـه موسى هستى ، جز اين كه پس از من پيامبرى نيست .(262)
در جـلد پـنـجـم كـتـاب احـقـاق الحـق ، مـتـجـاوز از 335 مـورد، ايـن حـديـث از مـحـدّثـيـن
مـعـروف اهـل سـنـت نـقـل شـده و در جـلد 17 از صـفحه يك تا 98 به عنوان مستدركات اسناد حديث مفاد حديث
بسيار روشن است . زيرا موقعيت هارون نسبت به رسالت موسى در قرآن كريم بيان شده است و او بـه عـنـوان
وزيـر و بـازو و خـليـفـه و جـانـشـيـن مـوسى و نيز رسولى از على (ع) نسبت به پيامبر(ص) ثابت مى باشد.

حديث انذار

پـيـامـبـر اكـرم (ص) بـه امـر پـروردگـار عـالم كـه فـرمـود: (وَ اَنـْذِرْ عـَشـيـرَتـُكـَ
الاَْقـْرَبينَ)(263) دعوت علنى را از خويشان خود آغاز نمود و پس از ابلاغ رسالت ، به آنها فرمود:
(فَاَيُّكُم يُوازِرُنى عَلى هذَا الاَْمْرِ عَلى اَنْ يَكُونَ اَخى وَ وَصيّى وَ خَليفَتى
فيكُمْ).

كيست از شما كه مرا در انجام اين رسالت يارى دهد تا برادر من و وصىّ و خليفه من در ميان شما باشد؟
از آن مـيـان ، عـلى (ع) برخاست و گفت : من ، يا رسول الله . پيامبر(ص) سخن خويش را تكرار فرمود: دوباره
على (ع) گفت : من ، يا رسول الله . آنگاه پيامبر(ص) فرمود:
(هذا اَخى وَ وَصيّى وَ خَليفَتى فيكُمْ)
اين [على ] برادر و وصىّ و خليفه من در ميان شماست .(264)
ايـن حـديـث چـنان كه از نظر سند متواتر است از نظر دلالت نيز واضع و آشكار مى باشد؛ كلمه (وصـىّ و
خـليـفـه ) روشـن تـريـن بـيـان در امـامـت و خـلافـت بلافصل على (ع) است .

در كتاب هاى معتبر و مشهور شيعه و سنّى عناوينى كه دالّ بر ولايت و امامت على بن ابى طالب (ع) مى باشد
فراوان است . و قابل انكار نيست .

با توجّه به اين آيات و روايات مى گوييم كنار گذاشتن على (ع) از خلافت چيزى جز مخالفت بـا كتاب خدا و
سنت رسول خدا(ص) نبود. امّا از آنجا كه (حُبُّ الشى ء يُعْمى وَ يُصِمْ)حبّ جاه و مـقـام ، اهـل
سـقـيـفـه را از ديـدن حـق مـحـروم سـاخـت ؛ و رادمـرد تـاريـخ ، اعـلم و افضل مردم على بن ابى طالب
(ع) را از صحنه رهبرى حذف نمود.

حاكميت منطق شرافت قومى و قبيله اى

سخن نمى گفت ، هر كس شرافت خودش و قبيله اش را بيان مى كرد، گويى با رحلت پيامبر(ص) هـمـه چـيـز
دگـرگـون شده بود. چنان كه خليفه اوّل در سقيفه بنى ساعده گفت : (ما مهاجران ، اوّليـن كـسـانـى
هـسـتـيـم كـه اسـلام را پـذيـرفـتـيـم و ديـگـران بـه پـيـروى از مـا اسـلام را قـبـول كـردنـد.

مـا از بـسـتـگـان پـيـامـبـريـم ، و از نـسـب خـوبـى بـرخـورداريـم و هـمـه قبايل عرب درباره همين
مسائل بود.(265)
مـعـنـاى سـخـن ابـوبـكـر ايـن اسـت كـه آنـچـه اسـلام و قـرآن بـر آن ارزش قائل بود، يعنى (تقوا)،
لااقل در امر زمامدارى مسلمانان به كار نمى آيد.

بـه ديـگـر سـخـن ، لازمـه كـلام ابـوبـكـر ايـن است كه اگر بر فرض دو تن داوطلب زمامدارى بـودنـد،
يكى با تقواى كمتر و از قبيله قريش و ديگرى با تقواى بيشتر و كفايت بهتر از غير قريش ، آن كه از قريش
است مقدّم خواهد بود! يعنى لازم نيست زمامدار مسلمانان پرهيزكار، آگاه ، پـارسـا و لايـق بـاشـد،
آنـچـه مـهـمّ است و بايد محترم شمرده شود شرافت قبيله اى و بزرگى خاندان است كه در قريش خلاصه مى
شود.

/ 139