درصـورتـى كـه هـمه آنها جمع آورى شود مى تواند به عنوان كتاب مـسـتقلى مطرح گردد. (اگر مرا از دست
دهيد ناراحتى هاى زندگى و مشكلات بر شما فرو بارد، بـسيارى از پرسش كنندگان سر در پيش افكنده و به
حيرت فرو روند... فتنه ها آنگاه كه رو آورنـد بـا حـق مـشتبه مى شوند... آگاه باشيد ترسناك ترين فتنه ها
از نظر من فتنه بنى اميّه اسـت ؛ فـتـنـه اى اسـت كـور، و ظـلمـانـى كـه حـكومتش همه جا را فرا گيرد،
و بلاى آن مخصوص نـيـكـوكـاران است ... به خدا سوگند، بنى اميّه بعد از من براى شما زمامداران بدى
خواهند بود، آنـهـا هـمـانـنـد شتر بدخويى هستند كه صاحب خود را دندان مى گيرد، و با دستش بر سر او
مى كوبد و با پا وى را دور مى كند، و از شير خود آنها را منع مى نمايد... شكنجه هاى آنها بر شما طولانى
خواهد بود... فتنه هاى آنها پشت سر يكديگر با قيافه زشت و ترسناك بر شما فرو مـى بـارد، نـه راهـنمايى
در آن خواهد بود و نه پرچم نجاتى در لابلاى آن به چشم مى خورد و رهـبـرى شـمـا را در آن زمـان مـا بـه
عـهـده نخواهيم داشت ... در آن هنگام قريش دوست دارد آنچه در دنياست از دست بدهد تا يك بار ديگر مرا
ببيند. گرچه لحظاتى كوتاه به اندازه كشتن شترى بـاشـد، تـا بـه اصـرار از آنـهـا چـيـزى بـپـذيـرم
كـه امـروز پاره اى از آن را مى خواهم و نمى دهند.)(454)
و همچنين فرمود:
(اى مردم ! به زودى زمانى مى رسد كه اسلام همانند ظرفى كه واژگون شود و آنچه در آن است بريزد، واژگون
گردد (و مردم حقايق آن را به كلّى فراموش كنند.)(455)
ايـن بـحـث در زمـيـنـه هـاى سـيـاسـى قـيـام امـام حـسـيـن (ع) بـطـور مفصّل مطرح خواهد شد لذا ما
در اينجا به همين مقدار بسنده مى كنيم .
خاندان ابوسفيان
دربـاره بـرخـى از چـهـره هـاى سـيـاسـى بـنـى امـيـّه قـبـلاً مـطـالبى مطرح شد. آنها حدود بيستسال با پيامبر اكرم (ص) جنگيدند و زمانى ايمان آوردند كه شمشير پيامبر(ص) بالاى سر آن ها قرار داشت و
هيچ چاره اى براى نجات جانشان جز پذيرش اسلام نداشتند. ابوسفيان در بدر، از سران مشركين ، و در اُحد و
خندق سردار لشكر و زعيم سپاه كفر بود.ابـوسـفـيـان هـمـراه هـمسرش و سه فرزندش حنظله ، عمرو و معاويه در جنگ بدر حضور گريخت .(456)
رسـول (ص) نـيـاوردنـد. روايـات مـتـعـددى در ذمّ ابـوسـفـيـان نقل شده است . از جمله حديثى است كه از
رسول خدا(ص) روايت كرده اند كه آن حضرت (ص) ديد ابـوسـفيان بر الاغى سوار است ، درحالى كه معاويه از
پشت سر و عتبه پسر ديگرش از جلوى مركب ، حركت مى كنند. فرمود:
(لَعَنَ اللّهُ الرّاكِبَ، وَالْقائِدَ وَالسّائِقَ)(457)
خدا لعنت كند آن را كه سوار است و آنكه زمام مركب را گرفته و آنكه آن را مى راند.در مـورد نـفـاق ايـن خـانـدان حـكـايـات و روايـات زيـادى نـقل شده است امّا در عدم ايمان آنها
جمله معروف ابى سفيان كفايت مى كند كه در روز بيعت عثمان و آغـاز حـكـومـت بـنى اميّه . گفت : (اى
فرزندان عبد شمس ! اين حكومت را بگيريد و رياست را همانند گوى دست به دست هم دهيد. پس سوگند به خدا
بهشت و جهنّمى وجود ندارد.)(458)
در نـقـل ديـگـر است كه گفت : قسم به آن كسى كه ابوسفيان به آن سوگند مى خورد (نه قسم به الله ) نه بهشتى
وجود دارد و نه جهنّمى .)(459)
و همچنين ابوسفيان وقتى بلال را ديد كه در مسجدالحرام اذان مى گويد و بانگش به (اَشْهَدُ اَنَّ
مـُحـمَّداً رَسـُولُ اللّهِ) بـلنـد اسـت . گـفـت : خـدا عـتـبـه را خـوشـبـخـت سـاخـت كـه ايـن
روز را نديد.(460)
ابـوسـفـيـان پـس از به خلافت رسيدن عثمان بر سر قبر حضرت حمزه رفت و با پاى خود بر قـبـر او زد و
گـفـت اكـنـون برخيز و بنگر آنچه را كه ما با هم به خاطر آن جنگ مى كرديم اينك كودكان ما با آن بازى مى
كنند.(461)