عـامـل ثـروت و قـدرت را در اخـتـيـار گـرفـتـنـد، فـقـط يـك عـامـل قـوى و نـيـرومـنـد كـم
داشـتـنـد كـه (ديـانـت ) بـود. بـعـد از قـتـل عـثـمـان ، مـعـاويـه بـا يـك طـرّارى عـجـيـبـى بـر
ايـن عـامـل هـم دسـت يـافـت و تـوانـسـت سپاهى عليه شخصيّتى مانند على بن ابى طالب (ع) تجهيز نمايد.معاويه توانست نيروهاى فكرى ـ مذهبى را به خدمت گيرد. بدين ترتيب معاويه علاوه بر دو عنصر و عامل
اصلى حكومت به سومين عنصر مهمّ حكومت يعنى (ديانت ) و نيروهاى فكرى ـ مذهبى نيز دست يافت .بنى اميّه از سال 41 ه . ق . تا سال 133 ه . ق . بر سراسر جهان اسلام ، و از 138 ه . ق . تا 422 ه . ق بـر
اسـپـانيا حكومت كردند. معاويه در سال 41 ه . ق . يك دولت عربى محض در شام بـنـيـان نهاد كه 90 سال دوام
پيدا كرد و پس از او 13 تن از خلفاى خاندان وى بر جهان اسلام حكومت كردند.حاكميت يافتن معاويه عمدتاً به دلايل ذيل بازگشت مى كند.ج ـ قـدرت اقـتـصـادى و سـيـاسـى بـنـى اميّه كه عمدتاً آن را در زمان عمر و عثمان به دست آورده
بودند.د ـ داشتن سپاه قدرتمند و مطيع .
زمينه هاى اجتماعى
هـنـگـامـى كـه عـلى (ع) بـه خـلافـت رسـيـد. بـا جـامـعـه اى مـواجـه گـشـت كـه در طول 25 سال پس ازپيغمبر(ص) به تدريج از اسلام ناب محمّدى (ص) فاصله گرفته و در بـخـش هـاى گـوناگون دچار انحراف شده
بودند. لذا وقتى امام (ع) زعامت جامعه اسلامى را به عـهـده گـرفـت قبل هر چيز به اصلاحات داخلى اقدام
نمود. على (ع) اصلاحات خويش را در زمينه هـاى مـخـتـلف آغـاز كـرد. اوّلاً بـراى اجـراى عـدالت
اقـتـصـادى دسـتـور داد بـيـت المـال بـه طـور مـسـاوى بـيـن افـراد تـقـسـيـم شود و اين قانون كه
مهاجرانِ از قريش برتر از مهاجران غير قريش و مهاجران برتر از انصار و... لغو گردد. و هرگونه تبعيض را
خلاف دين اسلام دانست و فرمود: اگر اموال بيت المال كابين زنان نيز شده باشد بايد پس گرفته شود براى
اينكه حق با گذشت زمان باطل نمى شود.و هـمـچـنين فرمود: (ستمديدگانى كه در نظرها ذليل و پست هستند از نظر من عزيز و محترمند تا حـقـّشـان
را بـگـيـرم و نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستند تا حق را از آنها بستانم . و در برابر فرمان خدا
راضى و تسليم امر او هستيم .)(475)
عـلى (ع) واليـانـى را كـه از شـايـسـتـگـى كـافـى بـرخـوردار نـبـودنـد نـيـز عزل نمود. و افراد
متّقى و با كفايت را جايگزين آنها كرد.سـيـاسـت هـاى اصلاحى على (ع) موجب رنجش دنياطلب ها گرديد و عدالت او سبب گشت اشراف و حكّام ناصالح به
معاويه گرايش يابند.بـه عنوان نمونه مى توان روگردانى طلحة و زبير را نام برد. كه از عدالت و اصلاحات على (ع) رنـجـيـدنـد
و بـا هـمـراهـى حـزب امـوى اوّليـن جـنـگ داخـلى را بـه وجـود آوردند و معاوية بن ابـوسـفـيـان از
فـرصـت بـهـره گـرفـت و جـنگ صفين را پديد آورد. او با مكر و فريب ، در بين طـرفـداران عـلى (ع) اختلاف
ايجاد كرد و زمينه پيدايش خوارج و جنگ نهروان را آماده ساخت و جنگ هـاى داخـلى از آن جـهـت كه در 45
سال گذشته (در زمان پيامبر(ص) جنگجويان مسلمان خستگى و دلمـردگى پيدا كنند. تا آنجا كه بيشتر مردم
اندك اندك از آزردگى را در خطبه هاى شكايت آميز امام (ع) كه پس از جنگ صفين خوانده ، مشهود است . در
روزهاى آخر على (ع) وقتى مردم را به جنگ با معاويه دعوت مى كرد كمتر دور او جمع مى شدند. و معاويه چون
اين زمينه ها را مى ديد بُسر بن ارطاة را به نابودى طرفداران على (ع) به منطقه حجاز و يمن اعزام
نمود.(476)
بـنـابـرايـن يـكـى از عـلل قـدرت يـافـتـن بـنـى امـيـّه ، بـه مسائل داخلى جامعه اسلامى در عصر
حاكميت على (ع) باز مى گردد.