سركوب شديد مخالفان حكومت ، و محبّان اهل ب(ع)
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِى الاَْرْضِ فَكَاَنَّماقُتِلَ النّاسَجَميعاً.)(516)
مـعـاويـه بـا كـسـانـى كه موافق كارهاى او نبودند، و يا از شيعيان على بن ابى طالب (ع) به شـمـار مـى
رفتند، با قساوت و شدّت عجيبى برخورد مى كرد؛ و از هيچ جنايتى در حق آنها دريغ نـداشـت از جـمـله بـه
فـرمـانـدهـان نـظـامـى كـه بـه مـنـاطـق مـخـتـلف اعـزام مـى كـرد دسـتـور قتل عام شيعيان را مى
داد.او وقـتـى بـسـر بـن اَرطـاة را بـه حجاز و يمن روانه كرد به او گفت : (حركت كن هنگامى كه به مـديـنـه
رسـيـدى اهـل مـديـنـه را پـراكـنـده كـن و آنـچـه سـر راهـت ديـدى نـابـود سـاز و امـوال كسانى را
كه با ما بيعت نكرده اند، غارت كن . وقتى وارد مدينه شدى به آنها بفهمان كه بقصد كشتن آنها آمده اى ، و
اعلام كن كه هيچ گونه عذر و امانى ندارند...!)
سـپـس افـزود: (بـه هـر يـك از مـنـاطـق و شهرهايى كه مطيع على هستند رسيدى مردم را تهديد كن بـطـورى
كـه خـيـال كـنـند راهى براى نجات ندارند. آنگاه دست از آزار آنها بردار، ولى از آنها بـراى مـن بيعت
بگير، و هر كس از بيعت خوددارى كرد بكش ، و شيعيان على را در هر جا كه هستند از دم تيغ بگذران !)(517)
(بـُسر بن ارطاة ) به مدينه و مكه حمله كرد و غير از افرادى كه سوزانيد سى هزار نفر را به قتل
رسانيد!(518)
هـمـچـنين (بسر) در يمن افراد زيادى را به خاك و خون كشيد كه از جمله آنها، فرزندان معصوم و كوچك
عبيدالله بن عباس بودند.(519)
و بـر اهـل جـيشان (520) كه از شيعيان على (ع) بودند حمله برد و بسيارى از آنها را قتل عام حمله ور شو؛ و
اهل عراق را مرعوب ساز. هر كس را ديدى كه با تو هم عقيده نيست بكش ! و بـه هـر آبـادى كـه رسـيـدى
ويـران كن و اموال آنها را نابود ساز، چون نابودى و از بين رفتن مـال و ثـروت بـراى مـردم ، مـانـنـد
قـتـل ، تـلخ و نـاگـوار، و بـلكـه از قتل نيز دردناك تر است .)(521)
و بـه فـرمانده ديگرش ، (ضحّاك بن قيس فِهرى )، گفت : (به منطقه كوفه برو هر عربى را ديـدى كـه مـطـيـع
و دوسـتـدار عـلى اسـت بـكـش ). ضـحـّاك امـوال مـردم را غارت كرد و عرب ها را از دم تيغ گذراند تا به
(ثعلبيه ) رسيد و در آنجا به يـك كـاروان حـج بـرخـورد و امـوال آنـها را به غارت گرفت . در راه حجّ
نزديك (قطقطانه ) به (عـمـر بـن عميس بن مسعود) برادرزاده (عبدالله بن مسعود) برخورد و او را با عدّه اى
از همراهانش كشت .)(522)
ابن ابى الحديد از امام باقر(ع) نقل مى كند. سخت ترين زمان براى شيعيان ما زمان معاويه بود كـه در هر
شهرى آنها را يافتند به قتل رساندند و دست و پاى آنها را بريدند تا زمان حاكميت عبيدالله بن زياد و
حجّاج در كوفه رسيد كه مردم بيشتر دوست داشتند به آنها (كافر و زنديق) بگويند تا شيعه على !
اوج تهديد و اختناق
بـعـد از شـهـادت عـلى (ع) و بـه خـلافـت رسـيـدن مـعـاويـه در سـال چهل هجرى ، سياست تهديد و قتل باشدّت و قدرت بيشترى اجرا شد. مخصوصاً در كوفه پـايگاه شيعيان على (ع)، زياد بن سُميّه ياران على (ع) را
مورد تعقيب قرار داد و هر كس را پيدا كـرد بـه قـتل رساند يا دست ها و پاهاى آنها را قطع نمود و بر
شاخه هاى درختان خرما به دار آويـخـت ، يـا نـابـيـنـا ساخت . به طورى كه احدى از شخصيّت هاى معروف
شيعه در عراق باقى نماند.بـه تـعـبـير ابن ابى الحديد آن قدر اختناق شدّت يافت كه افراد به خادم و همسر خودشان نيز اعـتـماد
نداشتند و اگر مى خواستند حرفى به آنها بزنند قبلاً آنها را قسم مى دادند كه مطالب را به حكومت منتقل
نكنند.(523)
مـعـاويـه (سـَمـُرة بـن جـنـدب ) را بـه فـرمـانـدارى بـصره منصوب كرد. اين مرد خون آشام چنان قـتـل
و كـشتارى به راه انداخت كه به حساب نمى آيد. كسى از انس بن سيرين پرسيد: سمره در مـدت كـوتاهى هشت
هزار نفر را كشت وقتى نزد (زياد) آمد گفت : باكى ندارم كه ابو سوار عدوى مـى گـويـد: (سـمـرة ) چـهـل و
هـفت نفر از بستگان مرا كه همه حافظ قرآن بودند در يك روز به قتل رسانيد!(524)