عصبيّت نسبت به زبان عربى و نسب قبيله اى بود كه اجمالاً مطرح مى كنيم .
تعصّب نسبت به زبان عربى
عـرب عـصـر جاهلى نسبت به زبان عربى تعصّب داشت . اين روحيه به حدّى بود كه حتّى اگر مطلب حقّى ازمليّت ديگر مى شنيد نمى پذيرفت !
(وَ لَو جـَعـَلْناه قُرءاناً اَعْجَمِيّاً لَقالُوا لَولا فُصِّلَتْ اياتُهُ ءَاَعْجَمِىٌ وَ
عَرَبىٌ قُلْ هُوَ هر گاه آن را قـرآنـى عـجـمـى قـرار مـى داديـم حـتـمـاً مـى گـفتند: چرا آياتش
روشن نيست ؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى ؟! بگو اين (كتاب ) براى كسانى كه ايمان آورده اند هدايت و
درمان است .
علم انساب
عـرب در عـصـر جـاهليّت به قدرى در حفظ نسب خود و سلسله اسماء نياكان خود دقيق بود كه تا قـرن دوّمهـجـرى ، افراد اجداد و نياكان خويش را تا عدنان و قحطان در حفظ داشتند. آنها در حفظ انـسـاب تـا بـه
آن انـدازه اى مـبـالغـه مـى ورزيـدنـد كـه نـسـب اسـبـان عـربـى اصـيـل خـود را نـيـز در حـفـظ
داشتند. كتاب (انساب الخيل ) هشام محمد بن الكلبى در همين موضوع نوشته شده است .(42)
بـا ايـن هـمـه ، آنـچـه از انـسـاب قـبـايـل عـرب در كـتـاب هـاى انـسـاب در دسـتـرس مـا هـست ، به
دليل اختلاط قبيله ها، نسل ها و فرزند خواندگى نزد اعراب مورد شك و ترديد بسيار است .البته آنچه در اين مورد قابل تـوجـّه اسـت ايـن اسـت كه علم انساب بين عرب ها از مظاهر و جلوه هاى
تعصّبات قومى و قبيله اى نشاءت يافته ، و به هيچ وجه خاستگاه منطقى و فرهنگى نداشته است .(اَلا فَالْحَذَر اَلْحَذَر مِنْ طاعَةِ ساداتِكم وَ كُبَرائِكُم ... اَلَّذينَ تَكَبَّرُوا
عَنْ حَسَبِهِمْ، وَ تَرْفَعُوا فَوقَ نَسَبِهِم .)(43) علــى (ع )
غرور و تكبّر توانگران
تـكـبـّر هـمـان صـفـت خـود بـزرگ بـيـنـى و بـرترى جويى است كه غالباً با داشتن جاه و مقام ، مـال
و مـنـال و عـلم و دانـش در انسان به وجود مى آيد و ريشه اصلى آن از شرك و شركت آدمى در صفت كبريايى
خداوند متعال و نسبت دادن كمالات او به خود مى باشد.انـسان مشرك همه كمالات را به خود نسبت مى دهد درحالى كه انسان موحّد تمام كمالات را از خداى
سـبـحـان مـى دانـد و به همين جهت هرگز كبر نمى ورزد چنان كه حضرت سليمان و حضرت داوود وقـتى
توانمندى علمى خويش را ديدند گفتند: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ
عِبادِهِ الْمُؤْمِنين )(44)
در عصر جاهلى ، تكبّر رؤ ساى قبايل به شكل فخرفروشى و تكاثر ظهور مى يافت كه گاهى همين فخر فروشى به
درگيرى و خونريزى بين قبيله ها نيز مى انجاميد.صاحب بلوغ الارب مى نويسد: (فخر همانا مباهات و تفاخر به اشياء خارج از وجود انسان است و نـزد
خـردمـنـد فـخـر فـروشـى نـهـايـت حـمـاقـت اسـت و ايـن حالت در عرب جاهلى رايج بوده است .)(45)
در جـاهـليـت جـلسـاتـى مـنـعـقـد مـى شـده اسـت كـه مـحـور آن تـفـاخـر و تـعـاظـم بـه حـسـب و
نـسب قـبايل نسبت به يكديگر و طعن و هجو يكديگر بوده ؛ كه معمولاً قبيله مغلوب براى جبران حقارت و
شكست خود دست به ستيز و پيكار مى زده است .(46)
و عـدّه اى نـيـز تـحـت عـنوان حاكم و قاضى در جاهليّت ، جهت حلّ مشاجرات و درگيرى هاى قبيله اى (كـه
بـه خاطر برترى جويى و مجد و علوّ قبايل نسبت به يكديگر رسوبات اين خلق و خوى ، در عصر خلافت على (ع )
نيز بوده است كه حضرت مى فرمايد:
(اَللّه اَللّهَ فى كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجاهِلِيَّةِ.)(47)
از فخرفروشى به رسم جاهلى و تكبّر برحذر باشيد.تـفـاخـر و تـكـاثـرطـلبـى عرب جاهلى به جايى رسيد كه دو قبيله بنى سهم و بنى عدنان به قبرستان
رفتند و قبرها را نيز شمردند!