(ع) براى رسيدن به هدف از دروغ استفاده كند.
نبستن آب به روى دشمن :
در جنگ صفّين وقتى معاويه بر كرانه هاى فرات مسلّط شد آب را به روىسـپـاهـيـان عـلى (ع) بـسـت و پـيـشـنـهـاد حـضـرت را بـراى مـذاكـره قبول نكرد. امّا هنگامى كه
سپاهيان حضرت (ع) قهرمانانه كرانه ها را در اختيار گرفتند و على (ع) بـر فـرات مـسـلّط شـد آب را بـه
روى سـپـاه مـعـاويـه نـبـسـت ؛ زيـرا ايـن عـمل را خلاف سنّت پيامبر(ص) و خلاف شهامت و فتوّت مى
دانست . و پيروزى را از راه صحيح و مجاز طلب مى كرد.هـمـچـنـين وقتى امام حسين (ع) با سپاه تشنه حرّ بن يزيد رياحى برخورد كرد به اصحاب خود دسـتور داد:
آبهايى كه در اختيار داريد به سپاهيان حرّ بدهيد. حتّى حيوانات آنها را نيز سيراب كـردنـد. درحـالى
كـه مـى تـوانـستند با محاصره ، آنان را از تشنگى هلاك سازند و سپاه حرّ را نابود كنند.بـرخـورد مـنـفـى ائمـه (ع) بـا بـسـيـارى از قـيـام هـا و سـردمـداران آنـهـا نـيـز از هـمـيـن
قـبيل مى باشد. گر چه آنها نيز دشمن امامان را هدف قرار مى دادند، اما چون در خط قرآن و ولايت
نـبـودنـد، امـامان (ع)، آنان را از خود طرد مى كردند. بنابراين سنّت و سيره ائمه (ع) اين بود كه از
وسايل نامشروع براى رسيدن به حق بهره نگيرند.
ب ـ عدم مداهنه و سازش با منافقان و مشركان
ائمـه (ع) بـراى تـربـيـت مـردم و حـفـظ ديـن ، گاهى با آنان مدارا مى كردند اما مداهنه و سازش هـرگـزدر كـارشـان وجـود نـداشت . زيرا مدارا يعنى صرف نظر كردن از دنيا و مقام خود براى اصلاح دين و دنياى
مردم ، اما سازش و مداهنه ، يعنى صرف نظر كردن از گوشه اى از برنامه هـاى ديـن و مـكتب براى حفظ خود و
يا رسيدن به مقام . مداهنه يعنى خط نداشتن و با همه گروه ها كنار آمدن ، سازشكارى و محافظه كارى كردن .ائمـه (ع) چـون داراى اسـتـراتژى مشخّصى بودند هرگز درباره دينشان با كسى سازش نمى كردند.(597) على (ع)
فرمود:
(اِنَّ الْمـُؤْمـِنَ اَعـَزُّ مِنَ الْجَبَلِ، اَلْجَبَلُ يَسْتَقِلُّ مِنْهُ بِالْمِعْوَلِ
وَالْمُؤْمِنُ لاْ يَسْتَقِلَّ مِنْ دينِهِ شَى ءٌ).(598)
مؤ من از كوه محكم تر است ، زيرا كوه به وسيله كلنگ كنده مى شود ولى از دين مؤ من ذرّه اى نمى شود كند.على (ع) در ميدان عمل اين مطلب را ثابت كرد. پس از كشته شدن عثمان و بيعت مردم با حضرت (ع) و استنكاف
معاويه از بيعت ، به او نوشت :
امـّا ايـنـكـه خـواسته اى شام را به تو واگذارم ! (آگاه باش ) من چيزى را كه ديروز از تو منع كـردم
امـروز بـه تـو نـخواهم داد. و اما اينكه نوشته اى جنگ همه عرب را جز اندكى به كام خود فـرو بـرده
بـدان آن كـس كـه بـر حـق بـوده جـايـگـاهـش بـهـشـت اسـت و آنـكـس كـه بـراه باطل (در كام جنگ فرو
رفته ) در آتش است .(599)
مـغـيـرة بن شعبه و ابن عباس به على (ع) گفتند: (كارگزاران عثمان را باقى بگذار تا قدرت يابى ، آنگاه
آنان را عزل كن .)
اما حضرت (ع) فرمود: (سازش با منافق و فاسد يك لحظه هم ممكن نيست .)(600)
بـه هـمـيـن جـهـت عـلى (ع) كـلّيـه عـمـّال عـثـمـان را از شـهـرهـا و اسـتـان هـا عـزل كـرد.يـعـقوبى مى نويسد: (عَزَل علىٌ عُمّالَ عُثْمانَ عَنَ البُلْدانِ اِلاّ اَبى مُوسى الاَْشْعَرى
.)(601)
قرآن كريم مى فرمايد:
(چـه بـسـيـار پـيـامـبـرانـى كـه مـردانـى الهـى هـمـراه آنـان جـنـگـيـدنـد و بـا باطل نبرد
كردندو هرگز سستى نكردند و ضعف نشان ندادند و خداوند مقاومت كنندگان را همچنين عـلى (ع) در جـواب
نـامـه معاويه كه مجدّداً (شام ) را از او خواسته بود. نوشت : (آنچه قبلاً حرام بـود بـر تـو، الان
نـيـز مـمـكـن نـيـسـت بـه تـو تـعـلق گـيـرد و مـمـكـن نيست على با تو سازش كند.)(602)
و حسين بن على (ع) نبرد با كفر و نفاق بنى اميه را بر خود لازم مى داند و مى فرمايد: