اند. از جمله ، سفيان ثورى ، سفيان بن عيينه وابوحنيفه و ابن شهاب زهرى و محمد بن من كدر و يحيى بن
كثير و اوزاعى و عبدالملك بن عبدالعزيز...جمع شاگردان امام باقرعليه السلام و امام صادق عليه السلام را تا شش هزار نفر نيزنوشته اند و گفته
اند تنها در كوفه حدود 900 راوى حديث سرگرم درس و بحث بودندو همه از امام باقرعليه السلام يا امام صادق
عليه السلام نقل حديث مى كرده اند.(43)شاگردان امام باقرعليه السلام بعدها وارد سوريه ، مصر، اروپا، و آفريقا شدند وآنچه را آموخته
بودند، در آن جا نشر دادند و اگر امروز آثارى از اسلام و حقايق آن در آن اماكن مى بينيم سرچشمه گرفته
از درس و بحث امام باقرعليه السلام و امام صادق عليهالسلام است .(44)
فصل سوّم : سيره امام باقر(ع )
الف : زندگانى علمى امام باقر(ع )
آفتاب بهترين گواه و شاهد بر خود است . حال اگر كسانى مانند خفّاش نتوانند و يا ازروى تعصّب نخواهنداز درخشش آن بهره برند، خود از روشنايى و نور محروم شده و ازاين فيض بزرگ بى نصيب مانده اند.امام باقرعليه السلام از چهره هاى تابناك و درخشانى است كه هر دانشمند و انديشه من دمحقّقى را به سوى
خود جذب كرده است . شيعيان ، كه جاى خود دارند، او را بزرگ ترين پايه گذار نهضت علمى در آن عصر و زمان
تاريك مى دانند كه همچون خورشيد از افق امامت طلوع كرد و از سرچشمه هاى زلال علم و معرفتش دل هاى
تشنه جويندگان علم و معرفت سيراب شدند حتّى كسانى را كه نسبت به شيعه نظر مساعدى نداشته اند، در
برابر جايگاه علمى و عملى امام باقرعليه السلام با ديده تحسين و تكريم نگريسته و سر فرود آورده اند.كتب و مؤ لفات دانشمندان و مورّخان اهل تسنّن ، مانند طبرى ، بلاذرى ، خطيب بغدادى ، ابونعيم اصفهانى
و كتبى مانند: موطاءمالك ، سنن ابى داود، مسند ابوحنيفه ، مسند مروزى ، تفسير زمخشرى ، و ده ها كتاب
نظيراين ها، كه از مهم ترين كتب عالَم تسنّن هستند، پر از سخنان پر مغز پيشواى پنجم اند وهمه جا جمله
(( قال محمّد بن على و يا قال محمّد الباقر )) به چشم مى خورد.(45)اينك در باره شخصيّت علمى امام باقرعليه السلام به چند نمونه از گفتار دانشمندان شيعه و سنّى به
گونه گذرا اشاره مى كنيم .عبداللّه بن عطاى مكّى مى گفت :ما راءيت العلماء عند اءحدٍ قطّ اصغر منهم عند ابى جعفر و لقد راءيت الحكم بن عيينه معجلالته فى
القوم بين يديه كاءنَّه صبّى بين يدى معلّمه .(46)علما را در محضر هيچ كس كوچك تر از محضر ابوجعفرعليه السلام نديدم .حكم بن عيينه با تمام عظمت علمى اش در ميان مردم ، در برابر آن حضرت ، مانند دانش آموزى و كودكى در
مقابل معلّم به نظر مى رسيد.(47)ابواسحاق وقتى مقام والا و اعجاب انگيز علمى امام باقرعليه السلام را ديد گفت : (( لماءِرمثله
قطُّ )) ؛ يعنى كسى را مانند او نديده ام . (48) ذهبى درباره شخصيّت علمى امام باقرعليه السلام مى نويسد:او از كسانى است كه ميان علم و عمل و آقايى و شرف و وثاقت و متانت را جمع كرده و براىخلافت شايسته است
.(49)ابوزهره مى نويسد:امام باقرعليه السلام وارث امام سجّادعليه السلام در امامت و هدايت مردم بود. از اين رو،علماى تمام
بلاد اسلام از هر سو به محضرش مى شتافتند و كسى از مدينه ديدن نمىكرد، جز اين كه به خدمت او شرفياب مى
شد و از علوم بى پايانش بهره ها مى گرفت .از بزرگان فقه و حديث بسيارى كسان به قصد بهره گيرى علمى پيش
حضرتش مىآمدند.(50)محمّد بن من كدر كه يكى از محدّثان معروف اهل سنّت است ، در عظمت امام باقرعليه السلام گفته است :من جانشين على بن الحسين ، از ميان فرزندان او، كه نزديك ترين آنان به او از نظر علم وفضيلت هم مى
بايست باشد نديده بودم تا روزى كه به محضر فرزندش محمدباقرعليه السلام رسيدم .(51)