قرن هفتم هجري خواجه نصيرالدّين طوسي(4) - جواجه نصیر الدین طوسی (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جواجه نصیر الدین طوسی (4) - نسخه متنی

علی دوانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرن هفتم هجري خواجه نصيرالدّين طوسي(4)

درس هايي از مکتب اسلام ـ شمار 36‍، بهمن1340

با مفاخر اسلام آشنا شويم

علي دواني

به طوريکه در شمار گذشته نگارش يافت، حکيم مشهور خواجه نصيرالدّين طوسي در روزگار هلاکوخان مغول و فرزندش «اباقاخان » با دور انديشي و لياقت و نبوغ سرشار خويش، تا آنجا که ميسّر بود دانشمندان و رجال عاليقدر اسلامي و آثار ارجدار آنها را از خطر زوال و نابودي حفظ نمود، و از آنراه در آن شرايط طاقت فرسا و محيط تاريک، بزرگترين مرکز علمي اسلامي و نخستين آکادمي علوم شرقي را که در مغرب زمين نظير نداشته است، بوجود آورد.

تأسيس رصدخان مراغه يا ابتکار خواجه

اين مرکز بزرگ علمي همان ساختمان رصدخانه عظيم مراغه است که خواج بزرگوار اندکي بعد از فتح بغداد، تأسيس نمود؛ با اينکه باعتراف تمام دانشمندان همعصر خواجه، وي بزرگترين شخصيّت علمي و يگان زمانه بود؛ معهذا چنانکه در شماره هاي پيش هم گفتيم خواجه هيچ يک از مناصب دولتي را نپذيرفت، و با همه احترامي که ايلخان مغول براي او قائل بوده، فقط، رياست اوقاف تمامي ممالک مغول و نظارت بر امور رصدخانه را بعهده گرفت، و بدينوسيله بهترين خدمتي را که ميتوانست انجام دهد بايران و اسلام نمود.

به طوريکه در تواريخ عهد مغول مي نويسند ايلخانان مغول خاصّه «منگوقاآن » و برادرش هلاکو ، رغبت زيادي به علم حکمت و نجوم داشتند. منگوقاآن نو چنگيز که در چين سلطنت ميکرد نخست بوسيل يکي از دانشمندان ايراني بنام جمال الدين بخاري اقدام به تأسيس رصدخانه اي نمود ولي دانشمند نامبرده نتوانست کار رصدخانه را بانجام رساند، چون آواز خواجه به گوش منگوقاآن رسيده بود، هنگاميکه هلاکو را مأمور فتح بقيّ نواحي ايران و تسخير قلعه هاي فرق اسماعليان ، بوي سفارش نمود که چون قلعه الموت قزوين را فتح کنند، خواجه نصيرالدّين را که در آنجا بسر ميبرد آزاد ساخته به مغولستان نزد وي بفرستد، تا از علوم و فنون وي مخصوصاً بمنظور تکميل رصدخانه آنجا استفاده نمايد.

ولي هلاکو که تحت تأثير شخصيّت علمي و موقعيّت ممتاز خواجه واقع شده بود، او را نزد خود نگاهداشت و در فرصتهاي مناسب از نيروي فکري و اندوخت آن حکيم عاليقدر بهره مند مي گشت. رشيد الدّين فضل الله در کتاب «جامع التّواريخ» مي نويسد: بعد از فتح بغداد در ماه شعبان سال 657 هجري از طرف هلاکوخان «فرمان شد که مولاناي اعظم سعيد، استاد البشر، سلطان الحکماء، خواجه نصيرالدّين طوسي تغمده الله بغفرانه در موضعي که مصلحت داند رصد ستارگان عمارتي سازد. در شهر مراغه اختيار رصد عالي بنياد نهاد».

ولي به نظر ما چنانکه در بعضي از کتابها هم نوشته اند، هر چند ايلخانان مغول راغب بعلم نجوم و رصد ستارگان بوده اند، ولي ابتکار رصدخانه مراغه را مخصوصاً بلافاصله بعد از فتح بغداد و گرما گرم تر کتازيهاي مغولان وحشي در ممالک اسلامي، بايد از شخص خواج بزرگوار دانست که بدين وسيله ميخواسته توجّه هلاکو را از وارد ساختن صدمات بيشتر بر پيکر اسلام، بآن امر مهّم معطوف ساخته، خويشتن را نيز از همراهي اجباري با وي و مشاهده خرابي شهرهاي مسلمين و قتل عام اهالي بيدفاع آن، کنار کشد. از اين رو هلاکو را وادار ساخت که موقوفاتي بمنظور تأسيس رصد و کتاب خانه آنجا و مخارج دانشمندان و مهندسين و معماران و کارکنان آن مؤسّسه علمي؛ اختصاص دهد؛ و خود وي نيز در رأس آن کار خطير قرار گيرد، تا يکي از مقاصد عاليه مغولان که رصد ستارگان باشد، جامه عمل بپوشد و نام باني آن هلاکو باقي بماند!

به همين جهت ميبينيم هلاکو نيز اين فکر را پسنديد و از هرگونه مساعدت مادّي و معنوي براي اين امر مهم خودداري نکرد و خواجه نيز رصدخانه را بنام وي «زيچ ايلخاني » ناميد و کتابي دربار آن به همين نام به فارسي نوشت که نسخ خطي آن بخطّ فرزندش هم اکنون در کتاب خان پارس موجود است.

هلاکو به پيشنهاد خواجه و براي توفيق وي در امر تأسيس آن مرکز علمي؛ رياست اوقاف سراسر مملکت پهناور خود را بخواجه تفويض نمود. خواجه نيز مطابق نوشته تاريخ وصّاف و جامع التّواريخ و غيره در هر شهري از جانب خود نماينده گماشت، تاده يک اوقاف را گرفته و باو برسانند و او هم بمصرف رصدخانه و جمع آوري کتابهاي لازم و احضار دانشمندان اهل فن برساند.

در حبيب السّير مي نويسد: «در زماني که هلاکو از تسخير و تخريب بغداد فراغت يافت، بنابر ترغيب خواجه به ترتيب اسباب رصد و استنباط زيج فرمان فرمود؛ و خواجه نصيرالدّين مراغ تبريز را جهت بناء رصد اختيار کرده؛ حکم شد که هر چه محتاج اليه آن مهم باشد، ديوانيان و خزانه چيان تسليم نمايند، و خواجه هرکس و هر چيز که بايست بود، طلب فرمود و بدست آورد» .

دانشمنداني که در رصدخانه مراغه مشغول کار بودند

فيلسوف نامي شيعه، خواجه نصيرالدّين طوسي در زمان اقدام به تأسيس رصدخان مراغه نمود و آن دانشگاه بزرگ را بوجود آورد، که ايران و عراق و سوريّه، در زير سم ستوران نژاد زرد و مغولان وحشي لگدکوب مي شد، و بسياري از رجال و دانشمندان و مفاخر آن کشورها طعمه شمشير آن قوم بيرحم گرديده بودند، و بيم آن ميرفت که بقيه نيز به سرنوشت آنها برسند و کتابهاي ذيقيمت و آثار علمي و فکري چند صد ساله علماي اسلامي مانند آثار دانشمندان اسلامي اندلس (اسپانيا) بکلي از ميان برود!.

در اين موقع تاريک و اوضاع بحراني که ممالک اسلامي در معرض سقوط حتمي قرار گرفته بود، و بقية السّيف دانشمندان ما از ترس جان هر کدام بکنجي خزيده بودند، نابغ عظيم الشّأن شرق خواجه نصيرالدّين طوسي با همّت والاي خويش آن مردان دانشمند و علماي بزرگ را از گمنامي و گوشه انزوا بيرون کشيد و با همکاري آنان بزرگترين مرکز علمي مشرق زمين را بوجود آورد.

خواجه در مقدّم زيج ايلخاني مي نويسد:«هلاکو حکما را که رصد ميدانستند چون مؤيد الدّين عرضي که بدمشق بود و فخرالدّين خلاطي را که به تفليس بود، و فخرالدّين مراغي را که بموصل بود، و نجم الدّين دبيران قزويني را که بقزوين بود؛ از آن ولايتها بطلبيد و زمين مراغه را رصد اختيار کردند و به اين بندگي مشغول شدند و آلتها بساختند و بناهاي لايق بر آوردند و بفرمود (يعني هلاکو ) تا کتابها از بغداد و شام و موصل و خراسان بياوردند و در موضعي که رصد ميکردند بنهادند تا آن کار نسق و ترتيب نيکو يافت».

مهندسين و حکما و دانشمنداني که خواجه بامر هلاکو از اطراف کشورهاي اسلامي براي ساختمان رصدخانه در مراغه گرد آورده بود منحصر باين چهار نفر نيستند. تعداد کتابهائي که خواجه از دست نابودي حفظ نمود و در رصدخانه جمع آوري کرد بگفت صلاح الدّين صفدي بيش از چهار صد هزار جلد بوده است! .

اين نکته هم لازم به تذکر است که خواجه تنها در صدد تأسيس رصدخانه نبود بلکه رصدخانه بهانه اي بيش نبوده است. همانطور که گفتيم آنمرد نامي يک مرکز جامع علمي بمعني واقعي که امروز آکادمي ناميده ميشود بوجود آورد. چنانکه ابن کثير شامي در کتاب «البداية و النّهايه » مي نويسد: «خواجه ساختماني براي تدريس فلسفه تأسيس کرد که بهريک از دانشجويان آن شبانه روزي سه درهم حقوق مي داد.

همچنين ساختماني براي تدريس طب اختصاص داد که دانشجويان آن روزي دو درهم حقوق ميگرفتند و مدرسه اي براي فقها و طلّاب علوم ديني ساخت که به هريک روزي يک درهم مي رسيد، و محلّي را براي تدريس علم حديث بنا نمود که روزي نصف درهم بطلّاب آن تعلق ميگرفت» اختلاف حقوق اينان شايد بمقدار مطالعات و کاري بود که از آنان خواسته بودند.

و اينک فهرستي از اسامي فلاسفه، مهندسين، پزشکان؛ منجّمين و دانشمنداني که خواج عاليقدر از اطراف ممالک اسلامي احضار نموده و در رصدخانه مراغه و آن دانشگاه عظيم بکار گماشته بود:

1ـ مؤيدالدّين عرضي دمشقي که از اهالي شهر «عرض» شام و شخصي حکيم و مهندس بوده است.

2ـ فرزند وي شمس الدّين محمّد بن مؤيدالدّين عرضي .

3ـ فخرالدّين مراغه اي ابو اللّيث محمّد بن عبدالملک ، متوفي بسال 667 وي مردي مهندس، منجّم، رياضي دان و در ساير علوم نيز مهارت داشته ساختمان برج مسي رصدخانه بعهده او محوّل بوده است .

4ـ فخرالدّين احمد بن عثمان مراغه اي وي معمار و مهندس رصدخانه و مورد اعتماد کامل خواجه بوده است.

5ـ نجم الدّين علي بن عمر کاتبي قزويني معروف به «دبيران» از حکماي نامي عصر خود و مؤلّف کتاب «حکمة العين» و «شمسيّه » در منطق که بنام خواجه شمس الدّين محمّد صاحب ديوان وزير هلاکو تصنيف کرده است بسال 675 درگذشت وي يکي از اساتيد علّام حلّي فقيه عاليقدر شيعه است.

6ـ فخرالدّين ابوالفضل عبدالعزيز بن عبد الجبار خلاطي ، متوفي بسال680 که حکيم و طبيب و فقيه بوده و در موصل سکونت داشته، و در همانجا کتاب جامع الاصول را نزد مؤلّف آن مجدالدّين ابن اثير خواند. وي در زمان خلفاي عباسي بمنصب قضاوت شهر تفليس و ارمنستان منصوب شد و در آنجا بود که بامر هلاکو به مراغه احضار و در خدمت خواجه مشغول کار شد .

7ـ محيي الدّين يحيي بن محمّد مغربي از اهالي تونس و متوفي به سال 682.

اين دانشمند نامي از خواصّ ملک ناصر پادشاه سوريّه بود؛ چون مغولان بامر هلاکو بر سپاه ملک ناصر هجوم آورده و آنها را بقتل رسانيدند وي در آن ميان با صداي رسا فرياد زد و گفت: «من مردي منجّم هستم و آشناي بحرکات ستارگان ميباشم، من سخني دارم که ميخواهم بپادشاه روي زمين هلاکو بگويم»!!.

مغولان با شنيدن سخن وي او را گرفته نزد هلاکو بردند هلاکو هم دستور داد او را به مراغه نزد خواجه بفرستند تا در رصدخانه مشغول کار شود محيي الدّين مغربي ، وي يگان عصر خود در علم هندسه و مجسطي و اقليدس و حساب و معرفت ارصاد و علم ابعاد و تقويم ستارگان بود.

8ـ فريد الدّين علي بن حيدر طوسي، وي نيز از حکما و فلاسفه بشمار مي آمد. در سال 657 که تازه خواجه در مراغه دست بکار ساختمان رصدخانه شده بود، بمنظور ملاقات آن رادمرد بزرگ به مراغه آمد خواجه هم در موقع طرح اساس رصد او را بکار گماشت و مورد اعتماد خويش قرار داد.

9ـ نجم الدّين احمد بن علي بن ابوالفرج معروف به «ابن بوّاب بغدادي». وي آشناي باجزاء رياضي و هندسه و علم رصد بود .

10ـ کريم الدّين ابوبکر بن محمود سلماسي که مهندس و مخترع زبر دستي بوده، وي در سال 664 بخدمت خواجه شتافت، و خواجه ساختن آلات و ابزاري که لازم بود در رصد بکار رود بوي واگذار نمود، و هم او بود که کره زمين تو خالي که درون آنرا رصد کرده بود براي خواجه ساخت و برروي آن صورت اقاليم زمين ترسيم نمودند .

جز اينان دانشمندان ديگري هم بوده اند که هرکدام در يک يا چند رشته علوم و فنون مهارت داشته و در رصد مشغول کار يا تدريس و تحصيل درسهاي آن مرکز علمي و آکادمي بزرگ بودند مانند سه فرزند دانشمند خواجه: صدرالدّين علي، فخرالدّين احمد و اصيل الدّين حسن که هر سه منجم و حکيم بوده اند، و قطب الدّين علّام شيرازي، شمس الدّين شيرواني؛ شيخ کمال الدّين ايکي ، حسام الدّين شامي، کمال الدّين احمد بن محمّد مراغه اي، طبيب؛ و ابن فوطي بغدادي مؤلّف «الحوادث الجامعه» که از جانب خواجه رياست کتابخان مراغه بوي تفويض شده بود.

گذشته از اينان گروهي از پيروان ساير مذاهب و ملل غير مسلمان مانند يهود و نصارا هم؛ در آن مرکز علمي مشغول تحصيل و فرا گرفتن فنون لازمه بودند، چنانکه بامر هلاکو دانشجويان چيني جهت تحصيل بآن رصدخانه وارد شدند.

دانشمندان نامبرده همه زير نظر مستقيم خواجه مشغول بکار بودند و بطوري که نوشته اند خواجه خود؛ در تمام فنون مربوطه؛ استاد بوده، و به همين جهت اغلب آنان بلکه همه شاگردان شخص خواجه بودند در روضة الصّفا مي نويسد: اباقاخان قرب صد دانشمند را که از تلامذ خواجه نصير طوسي بودند بانعام و احسان متواتر محظوظ و بهره مند گردانيد .

دکتر «آيدين صاييلي» نمايند ترکيّه که در کنگره يادبود خواجه، سخنراني خود را بدينگونه شروع ميکند: خواجه نصير طوسي در تاريخ رصدخانه هاي اسلامي مقامي والا دارد. زيرا در تأسيس رصدخان مراغه سهمي بزرگ داشت و سالها رئيس و عضو مؤثّر آن و سرآمد دانشمندان عاليقدري بود که از تمام کشورهاي اسلامي در آنجا گرد آمده و همه با ميل و رغبت رياست آن دانشمند بزرگوار را گردن نهاده بودند. رفتار پدرانه و محبت آميز او چنانکه مؤيّد عرضي نوشته است طوري بود که رنج غربت و دوري از زن و فرزند را بر آنها آسان ساخت.

موقعيّت رصدخان مراغه.

به طوريکه در جهانگشاي جويني مي نويسد: هنگام فتح قلعه الموت و بررسي کتابخان آنجا، بسياري از آلات و ادوات هندسي بدست آمد؛ که احتمال ميرود، امراي اسماعيلي در همان ايّام نيز از وجود خواجه در امور فني و ساختن آلات هندسي و رصد استفاده ميکرده اند و از همان موقع نيز مهارت خواجه در اين فن تا چين بگوش پادشاهان مغول رسيده بود.

بهر جهت خواجه که خود استاد کل و مبتکر و زنده کنند اين فن بود، با همکاري مهندسين و فلاسفه و دانشمندان بزرگي که برخي از آنها را نام برديم، شروع باختراع و ساختن و نصب دستگاه هاي لازم براي رصد ستارگان نمود، و هريک را بکاري که فن او بود گماشته، روي نظم مخصوصي شروع بکار کردند ـ و کليّ امور آن تقريباً از آغاز کار (657) تا پايان عمر خواجه (672) يعني مدت پانزده سال بانجام رسيد.

رصدخانه در سمت شمالي مراغه بر بالاي تپه اي بلند قرار داشته است. از قصيد قاضي القضاة نظام الدّين اصفهاني که در مدح خواجه و بناي رصدخانه سروده استنباط ميشود که ساختمان مرکزي رصدخانه، بنائي عالي و مجلّل بوده و برج بلندي داشته است «کتبي» نيز رصدخانه را با صفت «عظيم» ياد ميکند و از وجود قبه اي جداي از رصدخانه سخن بميان ميآورد.

از قول کتبي ممکن است همينطور استنباط کرد که کتابخان مؤسّسه در خود رصدخانه جا داشته و جزء ابني رصدخانه و متفرّعاتش ، ساختمان عليحده اي هم بوده و اين ساختمان داراي قبه اي بوده است.

ولي از تفصيلاتي که در بعضي از کتب ديگر (مانند حبيب السير و برخي از مدارک خارجي و اسلامي) آمده چنين مستفاد ميشود که قبّه اي در قسمت رصدخانه وجود داشته است و اين قبه طوري بنا شده بود که نور آفتاب از موقع طلوع يا غروب آفتاب از سوراخي که در قبّه تعبيه شده بود داخل بنا مي شد و بدان وسيله حرکت وسطي آفتاب در فصلهاي مختلف و تعيين زمان امکان پذير مي شد.

وضع اين قبّه و تالار داخلي چنين بود که شعاع آفتاب در روز نوروز به «عتبه» ميافتاد بعلاوه در داخل بنا اشکال و صور کره هاي فلک و حوامل و تدويرات و تمثيلهاي منازل ماه و بروج دوازده گانه و همچنين تصويرها و نقشه هاي کر زمين، هفت اقليم ربع مسکون؛ طول و عرض روزها و شبها، عرض جغرافيائي مواضع مختلفه و اشکال جزيره ها و درياها تهيّه شده بود. از قولي که بواسط «کتبي» نقل شده است، ذات الحق رصدخانه، روي زمين تثبيت شده بود. از تفصيلاتي که «عرضي» راجع به بعضي از آلتها ميدهد، نيز استنباط ميتوان کرد، که اقلا بعضي آلتها روي زمين مرکوز بوده است، ولي ممکن است که اقلا عدّه اي از اين آلات در بناي رصدخانه جا داشته باشند.

آقاي دکتر محمّد انس خان نمايند افغانستان در کنگره خواجه نصيرالدّين نيز، در اين باره سخنراني جالبي نموده و از جمله ميگويد: آکادمي طوسي نه تنها بوقايه و تعميم علوم يوناني و مکتب بغداد اکتفا نمود بلکه موجب اصلاحات و ترقيات بيشتري در اصول کار و تأسيس وسائل جديد و کشف حقايق گرديد.

رصدخانه مراغه با بهترين آلات رصد مجهّز شد که سيصد سال بعد هم در غرب نظير آن بمشاهده نرسيد. تنها براي ساختن آلات (رصدخانه) سي هزار دينار بمصرف رسيد. براي ساختن آلات رصد پيشه وران چيني را استخدام کرد. «العرضي » منجم وظيفه معماري و مهندسي آلات را ايفا مينمود و از کور آهنگري مراقبت ميکرد. دربار آلات رصدخانه نسخ خطي رساله اي از او باقي مانده. در موز «در سدن» کر فلکي موجود است که شايد ساخت العرضي باشد. زير از عباراتي که روي اين کره منقوش است، بر ميآيد که کره در سال 1297 ميلادي در مراغه ساخته شده.

طوسي طرق جديد استفاده از ساعت آفتابي ر ا براي رصدات بخوبي کشف نمود. آلات ديگر رصد عبارت بود از: ذات الحق بزرگ ذات السّموت که مشابه آنرا «تيثو براهه» بعداً مورد استعمال قرار داد ريع مجيب متحرّک، کره فلکي، کره زمين و انواع اسطرلابها ...

و در پايان راجع بسرنوشت آثار علمي رصدخانه مي نويسد: آثار علمي پراکنده شدند و آنچه طوسي بنا نموده بود از بين رفت ـ کتب و آثار او متشتّت گرديد؛ که نسخ آنرا موزه ها و کتابخانه هاي مشهور دنيا تا حدّي بدست آوردند. از اين جهت کتابخانه هاي بزرگ همچون «بريتش موزيم » و کتاب خانه ملّي پاريس تاکنون مديون مساعي خواجه نصيرالدّين ميباشد .

/ 1