بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام به مناسبت عيد مبعث - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث] نسخه متنی
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام به مناسبت عيد مبعث
(1373/10/10 )بسماللهالرّحمنالرّحيمبنده هم اين عيد مبارک را به همه مسلمين عالم و به امّت بزرگ اسلامي، بخصوص به ملت عزيز و مؤمن و پرتلاش ايران اسلامي و بخصوص به شما حضّار عزيز و کارگزاران کشور و مسؤولان عاليرتبه نظام جمهوري اسلامي و ميهمانان محترم، تبريک عرض ميکنم. يک مسأله، بحث در باب شخصيت مقدّسِ پيغمبر صلياللهعليهوآله است. از ابعاد معنوي و روحي، بهتر است کساني که در وادي معنويّت قدم زده و حلاوت آن را چشيدهاند، صحبت کنند؛ چون در اين وادي، نوبت به ما نميرسد. يک مسأله در باب اهميت حادثه بعثت براي تاريخ و براي بشريّت است که اين هم يکي از آن مسائل مهم بشر است. اگر غرضورزيها و تحريفها نبود و قلمهاي مجرم و مزدور در طول چند قرن در مناطقي از دنيا - بخصوص در اروپا - عليه اين حادثه و در تخفيف و تکذيب آن قلم نميزدند، شايد امروز دايره معرفت و نورانيّت اسلامي، از اين هم وسيعتر بود.يک نکته در اين باب هست که بنده امروز ميخواهم بر روي آن نکته تکيه کنم. آن نکته اين است که در اصطلاح قرآن و حديث و عرف اسلامي، دوران مقابل با دوران بعثت را دوران جاهليّت مينامند. در قرآن کريم هم اين تعبير و اين اصطلاح بهکار رفته است؛ در روايات هم هست و عرف مسلمين هم، دوره اسلامي را در مقابل دوره جاهلي ميداند. البته مرز و ضابطهاي وجود دارد. اين ضابطه چيست؟ چند نکته در اين ضابطهاي که دنياي اسلام را از دوران جاهليت جدا ميکند، وجود دارد که اينها نکات اصلي ارزشهاي اسلامي است.در درجه اوّل، توحيدِ خالص است که توحيدِ خالص، يعني نفي عبوديّت غيرخدا. اين آن توحيد خالص است. توحيد، فقط اين نبود که بتها را کنار بگذارند. توحيد يک معناي شامل و عام و ساير در طول تاريخ است. هميشه که بتهاي مکه وجود ندارند. هميشه که بتِ سنگي و چوبي وجود ندارد. معنا و روح توحيد عبارت است از اينکه انسان از غيرخدا عبوديّت نکند و در مقابل غيرخدا، جبهه بندگي به زمين نسايد. اين معناي عبوديّتِ کامل و خالص است. حال شما اگر با چشم روشنبينانه و آگاهانه و مسلّح به دانشهاي مربوط به زندگي بشر - علوم اجتماعي و علوم تربيتي و امثال ذلک - به اين عنوان نگاه کنيد، خواهيد ديد که دايره عبوديّت، دايره وسيعي است. قيد و بندهايي که به بشر بسته ميشود، هر يک نوعي عبوديّت براي انسان به وجود ميآورد. عبوديّتِ نظامهاي اجتماعي غلط، عبوديّتِ آداب و عاداتِ غلط، عبوديّتِ خرافات، عبوديّتِ اشخاص و قدرتهاي استبدادي، عبوديّتِ هواهاي نفساني - که اين از همه رايجتر است - و عبوديّتِ پول، زر و زور. اينها انواع عبوديّت است. وقتي ميگوييم «لاالهالّاالله، وحده لاشريک له»، يعني توحيد خالص. معنايش اين است که همه اين عبوديتها به کنار رود که اگر چنين شود، فلاح و رستگاري، حقيقتاً حاصل خواهد شد. اينکه فرمود: «قولوا لاالهالّاالله تفلحوا» ، اين فلاح يک فلاح حقيقي است. فقط فلاح سياسي نيست، فقط فلاح اجتماعي نيست، فقط فلاح معنوي نيست، فقط فلاح روز قيامت نيست؛ بلکه فلاح دنيا و آخرت است. اين يک نکته در باب مايزههاي اسلام و نکات برجسته دعوت اسلامي که به يک تعبير ديگر هم ميشود بيانش کرد و آن عبارت است از اسلام، تسليم، «اسلامٌ وجه الله» و تسليم خدا بودن. اين هم يک جانب ديگر و يک بُعد ديگرِ همان توحيد است. اين مثلاً يکي از آن مميّزههاي دعوت اسلامي است. هرجا اين باشد، اسلام است. هر جا نقطه مقابلِ اين باشد، جاهليت است. هر جا بين اين دو قرار داشته باشد، بين اسلام و جاهليت است؛ اسلامِ خالص نيست، اسلامِ کامل نيست، اسلام نيمهکاره ممکن است باشد.يک نکته ديگر در دعوت اسلامي، عبارت است از استقرار عدل در بين انسانها. خصوصيت جاهليت، نظام ظالمانه بود. ستمگري، عرف رايج بود. اينطور نبود که گاهي يک نفر ظلم کند. بناي نظام جامعه بر ظلم و تبعيض و زورگويي قوي به ضعيف بود، زورگويي مرد به زن بود، زورگويي ثروتمند به بيپول بود، زورگويي ارباب به برده بود. باز همان اربابها به نوبه خودشان زورگوييهاي سلاطين و صاحبان قدرت را قبول ميکردند. زوراندر زور بود. يکسره، زندگي مردم ظلم و تبعيض و زورگويي بود. اين، خصوصيتِ زندگي جاهلي است. هرجا اينطور باشد، جاهلي است. اسلام نقطه مقابل آن را آورد. استقرار عدل را آورد. «انّ الله يأمر بالعدل والاحسان» . اين يکي از خصوصيات جامعه اسلامي است. عدل فقط هم شعار نيست. جامعه اسلامي بايد دنبال عدالت هم برود و اگر عدالت نيست، آن را تأمين کند. اگر در دنيا دو نقطه وجود دارد که يکي نقطه عدل و يکي نقطه ظلم است و هردو هم غيراسلامي هستند، اسلام به آن نقطه عدل، ولو غيراسلامي است، توجّه موافق دارد. مهاجرينِ به حبشه را پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله خودش به حبشه فرستاد. يعني آنها را در پناه يک پادشاه کافر، به خاطر عدل قرار داد. به تعبير ديگر، مردم را از خانه و زندگي و محيط زيستشان به خاطر ظلمي که به آنها ميشد، دور کرد. اين هم يک نقطه است. يعني استقرار عدل، تبعيت از عدل، ترويج عدل، تلاش و مجاهدت براي عدل، بزرگداشت عدالت هرجا که باشد - ولو در بلاد غيرمسلم - و تقبيح ظلم در هر نقطهاي از دنيا که باشد. اين هم يکي از خصوصيات اسلامي است و شما ميبينيد زندگي اسلامي و حيات مبارک پيغمبر صلياللهعليهوآله و تاريخ اسلامي در بهترين ازمنه و سالمترين دورانهايش، حاکي از عدل پروري و عدالتجويي است. اين هم يکي از مميّزات بعثت پيغمبر صلياللهعليهوآله است. من اينها را به عنوان مثال عرض ميکنم. توجّه کنيد تا به نقطهاي برسيم که بشود از آنها سررشتهاي براي حرکت امروز پيدا کرد. صرفاً نميخواهيم تاريخ يا معرفتي از معارف اسلامي را در ذهن بيان کنيم و ذهنيّت را بياراييم. در نظام اسلامي مثلاً يک نقطه سوم فرض کنيم که عبارت است از حرکت به سمت مکارم اخلاق. اين، باز غير از آن دوتاست. يک جامعه يک وقت انسانهايي برخوردار از اخلاقهاي صحيح دارد. آحاد آن جامعه مردماني هستند با گذشت، متفکر، عاقل، اهل خير و احسان، اهل کمک به يکديگر، داراي صبر در مشکلات، داراي حلم بر سختيها، داراي اخلاق و برخورد خوش با يکديگر و داراي ايثار در آن جايي که مثلاً ايثار لازم است. برعکسش هم ممکن است صدق کند. يعني مردماني باشند که روابطشان با يکديگر نه براساس رحم و مروّت و انصاف و اخلاقِ خوب که بر مبناي سودجويي تنظيم شده است. يکي، ديگري را تا وقتي قبول و تحمّل ميکند که با منافع او سازگار باشد. اگر سازگار نبود، حاضر است او را نابود کند و از بين ببرد. اين هم يک نوع جامعه است. اين جامعه، جامعه جاهلي ميشود و با جامعهاي که در آن مکارم اخلاق حاکم است و جامعه اسلامي ناميده ميشود، فرق دارد. خصوصيت بعثت پيغمبر صلياللهعليهوآله دعوت به مکارم اخلاق بود. اين هم يک عنصر و نکته ديگر در حيات رسالي و بعثت پيغمبر. پس ميتوان گفت که در حقيقت يکي از مرزها و مميّزههاي اسلام و جاهليت، مسأله اخلاق است.يک نکته ديگر که آن را نکته آخر قرار ميدهم، محدود نشدن ديدها به زندگي دنياست. اين هم نکتهاي اساسي است. يکي از خصوصيات نظام جاهلي اين است که انسانهايش همه چيز را در زندگي دنيا ميدانند. اگر در زندگي دنيا؛ يعني همين خورد و خواب و آنچه که به شخص انسان مربوط ميشود، توانستند چيزي به دست آورند، خود را برنده به حساب ميآورند. اما اگر بنا شد تلاشي بکنند و کاري انجام دهند که محصول آن در اين دنيا به دست انسان نميرسد، خود را فريب خورده، شکست خورده و زيان کرده به حساب ميآورند. اين يکي از خصوصيات زندگي جاهلي است. اينکه انسان کاري بکند و آن را به حساب خدا و معنويت و روز جزا بگذارد، در زندگي جاهلي وجود ندارد. اسلام يکي از خصوصيات را هم اين قرار داد که همه زندگي و همّت انسان، محدود به حيات دنيا نباشد. اين خصوصيات بعثت است که نقطه مقابل آن، جاهليت قرار دارد.امروز پرچم اسلام را جمهوري اسلامي بلند کرده است. يعني پرچم بعثت را. يعني همين ارزشها را که در بعثت هست و بايد در تأمين آنها بکوشد. اگر قرار باشد که به اسم اکتفا کنيم، اين ديگر اسلام نيست. بايد توحيد به معناي حقيقي کلمه و تسليم در مقابل پروردگار رواج پيدا کند. بايد نظام اجتماعي، نظامي عادلانه و نظام اخلاقي جامعه، نظامي انساني و عاطفي و مبتنيبر فضائل باشد. در مقابلِ هر چه غير خدا، تسليم و عبوديّت نباشد، تبعيت نباشد، نفوذپذيري نباشد. بخصوص بايد آن اعدا عدوِّ انسان که همان «نفسک الّتي بين جنبيک» است و هواهاي نفساني که «مادر بتها، بت نفس شماست» و از همه بتها بالاتر و خطرناکتر است، مقهور شود. بايد مبارزه با بتها، از جمله بت نفس، رايج باشد. نميگوييم که انسانها يکسره تبديل به فرشته شوند، اما يکسره تبديل به انسانهايي شوند که در اين راه تلاش و مبارزه ميکنند. نفسِ اين مبارزه، تقوا ناميده ميشود. هر انسان و هر جامعهاي که چنين تلاش و مبارزهاي بکند، متّقي و پرهيزکار است. اين، يک بعد قضيه است. دنياي جاهليت دنيايي به حساب ميآيد که فاقد ارکان و ارزشهايي است که ما سه چهار موردش را عرض کرديم. مسلماً محتواي بعثت و خطوط اساسي جامعه اسلامي، داراي ارکان و ارزشهايي بيش از سه چهار مورد است. جامعه جاهلي جامعهاي است که از ارزشهاي مورد اشاره، تهي است و درست نقطه مقابل جامعه اسلامي قرار دارد. حال با اين نقطه مقابل - جامعه جاهلي - چگونه بايد برخورد کرد؟ غلط است اگر خيال کنيم در مقابل جامعه جاهلي، ما که جامعه اسلامي هستيم بايد برخورد خصمانه داشته باشيم؛ نه. برخورد ما بايد برخورد دلسوزانه باشد. يعني ارزشها را به دنيايي که محتاج ارزشهاي اسلامي است، معرفي کنيم. اين قدم اوّل است. بعد اگر خودمان انشاءالله برخوردار از اين ارزشها هستيم، آنها را به نقطه مقابل منتقل کنيم. دشمني و ستيزهگرياي که در اسلام وجود دارد، نسبت به کساني است که مانع اين تبادلند، مانع اين نقل و انتقالند و مانع اين تبدّل و تحوّل در درون نظام اسلامياند. آنها هستند که معارضند و با معارض، طبعاً اسلام برخورد معارضهآميز ميکند. لکن دنيا، دنيايي است که امروز به پيام اسلامي نيازمند است.پس، نکتهاي که بنده امروز خواستم عرض کنم اين است که پيام بعثت، براي خود ما يک پيام سازنده و يک درس است. اين پيام، صرفاً يک قرارداد اجتماعي نيست؛ بلکه يک حرکت است و بيش از همه، مسؤولين نظام بايد خودشان را به اين حرکت آرايش دهند.هر يک از ما که در اين نظام، مسؤول هستيم بايد تسابق به اين حرکت کنيم. البته آحاد انسانها مسؤولند؛ منتها خصوصيت ما اين است که مسؤوليتِ جمع کثيري را بر دوش داريم و اين بار، سنگيني ميکند. اوّلين مسأله اين است که ما بکوشيم فراتر از يک امر قراردادي حرکت کنيم. اين که بگوييم ديروز اين جامعه، جامعهاي طاغوتي بود، امروز بنا را بر اين بگذاريم که اينجا يک جامعه اسلامي است، کافي نيست. جامعه ما در اين پانزده سال به برکت رهبري بزرگمردي که حقيقتاً متأثّر از اسلام بود، به جامعهاي اسلامي تبديل شد. امام بزرگوار، حقيقتاً با همه وجود، اسلام را درک ميکرد، آيات قرآن را مينيوشيد و از آن بهره ميبرد. او خود را با معارف اسلامي و قرآني تطبيق ميکرد و به مردم نيز چنين توصيهاي مينمود. نتيجه آن حرکت هم، خيل عظيم جوانان مؤمن و مردمان متّقي و مردان و زنان مجاهد فيسبيلالله در جامعه ماست که بحمدالله کم هم نيستند و از همه جا بيشترند. اما اين حرکت بايد همانطور با شدّت و قوّت ادامه پيدا کند. شما به تبليغات دشمن نگاه نکنيد. رسانههايي که با پولهاي حرامِ زورمندان و زرمندان اداره ميشوند و جهت مييابند ارزشي ندارند. حرفهاي آنها که از راديوها پخش ميشود فاقد ارزش است و قيمتي ندارد. آنها در حقيقت، برف انبار ميکنند. معلوم است که هرچه ميگويند ناشي از حقد و حسد و بغض نسبت به اسلام است. بالاتر از همه، ناشي از آن است که از اسلام ميترسند. معلوم است که اسلام و قرآن براي زورمداران و قدرتمداراني که دنيا را براي خودشان ميخواهند و امروز، ملت ما به حق، آنها را استکبار جهاني مينامد، خطرناک است. خودشان هم ميگويند خطرناک است. راست هم ميگويند. حقيقتش نيز همين است. از روي حقد حسد و بغض و کينه، عبارات و الفاظ را با هم درميآميزند، انواع و اقسام شيوههاي تبليغاتي را همراهش ميکنند و براي يک راديو، ساعتها خوراک تدارک ميبينند! حرفهاي بيپايه و اساس که دليل نميشود.شما ديديد و ميبينيد واضحترين حقايق جامعه ما را دگرگون جلوه ميدهند. نمونهاش حرکت مبارزه با گرانفروشي است که دولت محترم و رئيسجمهور عزيز ما شروع کردند و دستگاهها دنبال نمودند. اين حرکت، حرکت بسيار مبارکي است که مردم را بسيار خشنود و خوشحال کرده است و پيش هم ميرود. به مجرّد اينکه دولت و رئيسجمهور محترم، حرکتي به اين وضوح و روشني را شروع کردند، دستگاههاي تبليغاتي دشمن هم، يکصدا بناي برخورد کردن با اين حرکت را گذاشتند. مسائل اقتصادي کشور را برخلاف آنچه که هست، نشان دادن؛ مشکلات را بزرگ جلوه دادن و مردم ما را نااميد وانمود کردن، خوراک رسانههاي اينهاست. مردم ما نااميدند؟ اين مردم روشنبين، اين مردمي که هر وقت براي هرجا که انقلاب از آنها دعوت کرده است، با همه وجود حضور پيدا کردهاند و آثار ايمان خودشان را به اسلام و به قرآن و به نظام و به مسؤولين و به دولت جمهوري اسلامي و به حرکت پانزده ساله تا امروز و به شخص امام بزرگوار، به وضوح نشان دادهاند نااميدند؟ حرکتِ به اين عظمت از نوميدي برميخيزد؟ دشمنان ما اين حرفها را در گذشته نه چندان دور هم ميزدند. همان روزهاي جنگ که اگر شما به جبههها در منطقه خوزستان، ايلام و ديگر مناطق ميرفتيد، بيابانها را مملو از عناصر مؤمنِ داوطلب بسيجي ميديديد که بدون اينکه جزو ارتش و سپاه باشند، براي مبارزه و جانفشاني از يکديگر سبقت ميگرفتند. اين مردم با اين شور و شوق و ايمان مأيوسند؟ دشمن ميخواهد مردم را مأيوس و مسؤولين را ناتوان جلوه دهد. واقعاً نقشه دشمن هم اين است که اگر بتواند، مردم را مأيوس و مسؤولين را ناتوان کند. در چه قضايايي؟ در قضاياي جلوِ چشم ما. در قضايايي که همه آن را مشاهده ميکنند. به طريق اولي در مسائل و قضايايي که در آنها قدري خفا باشد. دشمن اينطور برخورد ميکند.عليرغم نياز بشريّت به اسلام، امروز دشمن با اسلام حدّاکثر دشمني را ميکند. قضيه بوسني را ملاحظه کنيد! ببينيد مسلمانان در بوسني هرزگوين چه ميکشند. هرجا که مسلمانان حضور دارند و دشمني در مقابلشان هست، غرب صمّبکم ميشود. حرف هم ميزنند، اما شعار محض ميدهند. تا امروز امريکا اين همه تبليغات براي بوسني کرد؛ اين همه ادّعا نمود و حرف زد. کدام يک از اين حرفها جامه عمل پوشيد؟ اينها عملاً براي بوسنياييها چه کردند؟ براي مردم مظلومي که مرد و زن و کوچک و بزرگشان روزانه از بين ميروند، چه کردند؟ براي مسلمانان چچن چه کردند؟ براي ساير سرزمينهايي که مسلمانان در آن جاها مشکل و گرفتاري دارند چه کردند؟ براي مسلمين فلسطين و لبنان چه کردند؟ امروز مسلمانان در خانه خودشان فلسطين، مشکل دارند. آقايان نشستهاند و بياعتنا به نيازهاي مسلمانان، راجع به مسائل درجه دو و درجه سه دنيا با يکديگر گپ ميزنند! سکوت و بياعتنايي اينها بهخاطر دشمني با اسلام است. اما اسلام، بزرگ است. اسلام برتر است؛ «الاسلام يعلوا و لايعلي عليه» . اين را پيغمبر صلياللهعليهوآله فرموده است. اين واقعيت است و تا امروز هم خود را نشان داده است. در آينده هم به فضل پروردگار خود را نشان خواهد داد. اميدواريم خداوند متعال، همه شما برادران و خواهران - مسؤولين عزيز کشور - را مشمول الطاف و تفضّلات خود قرار دهد.والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته.