بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در ديدار اعضاى هيأت نظارت بر انتخابات شوراى نگهبان‏ - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیأت نظارت بر انتخابات شورای نگهبان] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در ديدار اعضاى هيأت نظارت بر انتخابات شوراى نگهبان‏

(1374/11/14 )

بسم‏الله‏الرّحمن‏الرّحيم

آقايان محترم و برادران عزيز؛ خيلي خوش آمديد و زحمت کشيديد. همان‏طور که فرمودند، روز ماه رمضان و هواي سرد و راههاي دور، همّت بلندي را مي‏طلبد که آقايان در اين‏جا اجتماع بفرمايند. بنده هم متشکرم از اين‏که به اين‏جا تشريف آورديد و اين بار سنگين امانت الهي و انقلابي را بر دوش خودتان پذيرفتيد و ان‏شاءالله به سلامت حمل خواهيد کرد.

آقايان محترم! مسأله انتخابات، مسأله بسيار مهم و اساسي و تعيين‏کننده‏اي است. اهميت انتخابات از جهات گوناگوني است. يکي از آنها اين است که نظام ما نظامي است متّکي به ايمانها و عواطف و علايق مردم. اساساً سرِّ شکست‏ناپذيري اين نظام اين است که به مردم متّکي است. اين چيز مهمّي است. اتّکاي به مردم هم آسان به دست نمي‏آيد و همه جا حاصل نمي‏شود. اگر يک سرِّ الهي در ميان نباشد، توجّه نفوس و دلهاي مردم هم ممکن نيست. شما ملاحظه بفرماييد، خداي متعال به پيغمبرِ با آن عظمت مي‏فرمايد: «هو الّذي ايّدک بنصره و بالمؤمنين»؛ يعني مؤمنين را در کنار نصرت الهي مي‏آورد. هيچ بُعدي هم ندارد که آدم بگويد که اين «بالمؤمنين»، تفسير جزئي از مفهوم «بنصره» هم هست که اصلاً نصر الهي به وسيله مؤمنين تحقّق مي‏پذيرد. البته در مواردي هم نصرتهاي خارج از مقولات عادي در زمان آن بزرگوار بوده است - مثل ملائکه مسوّمين و غيرذلک - ليکن عمده‏اش مؤمنين‏اند. بعد هم مي‏فرمايد: «لو انفقت ما في الأرض جميعاً ما الّفت بين قلوبهم و لکنّ الله الّف بينهم». يعني اي نبي گرامي ما! اين «بالمؤمنين»ي هم که ما مي‏گوييم، خيال نکن که خودت توانستي آنها را جذب کني؛ نه - اين کار من و ما و کار عوامل مادي و بشري نيست - اين سرّ الهي و سرّ معنوي است.

حال آن نکته باريکتر ز مو اين‏جاست که همين سرّ الهي و معنوي هم قابل تعريف است. چيزي نيست که بگوييم عقل شما مردم نمي‏رسد و سه، چهار نفري هستند که اين چيزها را مي‏فهمند؛ نخير. اين امر واضحي است. اين سرّ الهي عبارت است از ايمان. وقتي ايمانها در دلهاي مردم مي‏جوشد و به مرحله عمل سرازير مي‏شود، نتيجه اين است که هر پديده‏اي که متّکي به ايمان الهي است، تقويت پيدا مي‏کند. اين‏جا چون نظام، نظام الهي و نظام قرآني است و مردم هم معتقد و متّکي به دين و به هرآنچه که مربوط به دين است، هستند، قهري است که چنين نظامي را به راحتي مي‏شود با اين مردم ادامه داد و اين مردم بدون اين‏که از کسي طلبکاري کنند؛ بدون اين‏که منّتي بر سر کسي بگذارند و بدون اين‏که براي اين همه اخلاصِ خود از کسي جز خدا بهايي بطلبند، وارد ميدان مي‏شوند. نتيجه اين است که بزرگترين طرّاحان سياسي و قويترين شبکه‏هاي جاسوسي دنيا بنا مي‏کنند عليه اين کشور و اين نظام کار کردن؛ اما کارشان بعد از هفده سال به نتيجه نمي‏رسد و ان‏شاءالله دهها هفده سال هم خواهد گذشت، ولي باز به نتيجه نخواهد رسيد. پس ببينيد نقش حضور مردم چقدر زياد است. مجلس، مظهر آراء مردم در اداره اين نظام است. حال شما ببينيد انتخابات مجلس چقدر مهم است! تقدير امر مجلس و انتخابات بايد با چنين همه‏جانبه‏نگري‏اي انجام گيرد. صرف اين نيست که حالا ما يک کشور داراي دمکراسي هستيم و مردم بايد رأي بدهند و حضور پيدا کنند؛ نه. اين اساس موجوديت نظام است. حضور مردم اين‏قدر تأثير دارد. بنابراين همان‏طور که امام(رضوان‏الله‏عليه) فرمودند مجلس در رأس امور است، اين انتخابات هم انتخاباتي است براي چنين مجلسي؛ لذا هرکس به هرنحوي در اين انتخابات دخالت دارد، بايد به آن اهميت بدهد.

هر کسي هم وظيفه‏اي دارد. مردم وظيفه دارند در انتخابات شرکت کنند و نامزدهاي صحيح را پيدا و آنها را انتخاب نمايند. مردم وظيفه دارند به ملاکهاي ديني و شرعي و انقلابي نگاه کنند؛ به روابط قوم و خويشي و ايل و طايفه‏اي و اين‏طور چيزها نگاه نکنند. ببينند واقعاً چه کسي با معيارهاي الهي و انقلابي، مناسبتر و به آن نزديکتر است، او را برگزينند و با شور و شوق به عنوان يک وظيفه در اين کار دخالت کنند. کساني از مردم وظيفه دارند که ديگران را تشويق و تحريض کنند. کساني که زبان گويايي دارند، قلم توانايي دارند و آبرويي پيش مردم دارند - که اين آبرو هم جزو ذخاير الهي است و خداي متعال به هرکس داده است، بايد آن را در راه او مصرف کند و به کار ببرد - مردم را توجيه و تشويق کنند و آدمهاي خوب را به آنها معرفي نمايند. در معرفي نامزدهاي نمايندگي بايد ملاحظه کنند که هيچ رابطه‏اي را غير از رابطه ديني و الهي و وظيفه شرعي دخالت ندهند. فلان کس با ما رفيق است، فلان کس با ما دوست است، فلان کس فايده‏اي به ما مي‏رساند؛ ابداً اين چيزها را در نظر نگيرند. البته هر کاري هم که آنها بکنند، مردم بايد چشمشان باز باشد؛ خودشان واقعاً بشناسند و بفهمند که چه کار مي‏کنند.

مسؤولان امور انتخابات، اعم از مسؤولان اجرايي که وزارت کشور است و شوراي نگهبان که کار نظارت را به عهده دارد، وظايف سنگيني دارند. اندک اختلالي در اين کار عظيم، حقيقتاً يک گناه و يک جرم است. مبادا بگذاريد در اين امر مهم، کوچکترين اختلالي به وجود آيد. در اين خصوص، من دو سه مطلب را يادداشت کرده‏ام که به آقايان عرض مي‏کنم:

اولاً - همان‏طور که هميشه گفته‏ايم - در امر نظارت بايد قانون و موازينْ ملاک و معيار باشد و نه مذاقها و سلايق شخصي. مطلقاً دنبال مذاق شخصي نرويد و اين‏طور نباشد که يک وقت انسان خودش تشخيص دهد که اگر اين فرد در مجلس نباشد، براي مجلس خسارتي است؛ اگر اين شخص باشد، براي مجلس فايده‏اي دارد؛ آن‏گاه برخلاف موازين و مقرّرات، اين مذاق اعمال شود. بايد کاري کنيد که بتوانيد پيش خداي متعال و بندگان او جوابگو باشيد. اگر از شما سؤال شد که به چه مناسبت اين شخص را رد کرديد، شما بگوييد: پروردگارا! من ملزم بودم طبق مقرّرات عمل کنم. مقرّرات چنين گفت، من هم اين شخص را رد کردم؛ يا مقرّرات چنين گفت، من اين شخص را تأييد کردم؛ اما اين‏که من اين‏گونه تشخيص دادم، من اين‏گونه فهميدم، من اين آدم را مضر دانستم، من اين آدم را مفيد دانستم؛ اينها قابل قبول نيست. اينها را نه خداي متعال قبول خواهد کرد، نه بندگان خدا. بايد طبق موازين و مقرّرات عمل کنيد. هيچ‏گونه ملاحظه‏اي نبايد مانع از اعمال مقرّرات شود.

نکته دوم اين است که اگر شوراي نگهبان در اين قضيه به يک نتيجه منطبق بر قانون و مقرّرات رسيد، بايد با قاطعيت اقدام کند. هيچ چيزي نبايد مانع از اقدام قاطع قانوني شود. در همه امور، بخصوص در چنين اموري که با افکار و عواطف و احساسات و عقايد و آراء گوناگوني مواجه است، قاطعيت چيز لازمي است.

نکته سوم اين است که شوراي نگهبان نقطه تضمين و تأمين براي نظام اسلامي است. اين امر بسيار مهمّي است. من در دوره قبل نسبت به اهميت کار شوراي محترم نگهبان تذکر دادم؛ حالا هم لازم است مجدّداً اين را عرض کنم. شوراي نگهبان در مجموعه تشکيلات نظام جمهوري اسلامي، مثل بقيه دستگاهها نيست که بگوييم ارگانها و تشکيلات مختلفي هستند؛ بعضي مهمترند، بعضي کم اهميت‏ترند؛ اين هم يکي از آنها؛ نه. شوراي نگهبان مثل بعضي از پديده‏هاي يک نظام - مانند قانون اساسي - وضع ويژه‏اي دارد. شوراي نگهبان تشکيلاتي است که اگر خوب باشد و درست کار کند، اين نظام ديگر خطر انحراف از دين نخواهد داشت. اين چيز کمي نيست. اين چيز قابل مقايسه‏اي با چيزهاي ديگر نيست. ببينيد از مشروطه تا پيروزي انقلاب اسلامي بر اثر انحراف از موازين ديني چقدر ضرر کرديم! دهها سال اين کشور خسارت ديد؛ به خاطر اين‏که از اصول ديني انحراف حاصل شد. با اين‏که اساس مشروطيت بر پايه دين بنا شده بود؛ اما رعايت نشد و آن قضيه طراز اوّل مورد توجه قرار نگرفت. بعد هم با دين مخالفت شد و پديده‏هاي ديني آن نظام از بين رفت؛ اما غيرديني‏هايش تقويت گرديد و آن چيزي شد که شما ديديد يک کشور و يک ملت چه خسارتي را در طول اين چند ده سالِ دوران مشروطه تا پيروزي انقلاب اسلامي متحمل شد. يکي از بزرگترين خسارتهايش حکومت خاندان پهلوي بود؛ تسلّط آن ديکتاتوري عجيب و حقيقتاً کم‏نظير در تاريخ. شما اين را بدانيد که وقتي يک نظام، تضمين بقا بر روال ديني نداشته باشد، اين چيزها در انتظارش است.

شوراي نگهبان مانع اين است که نظام اسلامي از خطّ دين و اسلام و همچنين از خطّ قانون اساسي - که اين در درجه دوم اهميت است؛ اما اين هم خيلي اهميت دارد - منحرف شود. قانون اساسي ستون فقرات نظام است؛ در حقيقت مرکز اصلي سلسله اعصاب نظام است؛ معيار و ضابطه است و شوراي نگهبان نمي‏گذارد که دستگاههاي کشور از قانون اساسي منحرف شوند؛ نمي‏گذارد که قوانينِ مخالف قانون اساسي، تصويب و اجرا شود. چنين دستگاهي که اين همه اهميت دارد، بايد ابهّت و اقتدار و تکريم و حرمتش حفظ شود. هم خود آقايان محترمي که در اين شورا و يا منتسب به اين شورا هستند - مثل شما آقايان - بايستي اين ابهّت و احترام و حرمت را حفظ کنند، هم ديگران که در بيرون شورا هستند. مبادا خداي نکرده کسي از هيأتهاي نظّار در گوشه‏اي از کشور کاري کند که دهان بدخواهي را باز کند و احترام شوراي نگهبان هتک شود؛ يا در بيان مطالب طوري حرف زده شود که احياناً کساني به عنوان اعتراض - نه از سر خيرخواهي - حرمت شوراي نگهبان را هتک کنند. کساني هم که در بيرون اين مجموعه هستند، همين‏طور بايد رعايت کنند. آنهايي که قلمي به‏دستشان هست، تريبوني در اختيارشان هست، بفهمند که اعتراض کردن، بي‏احترامي کردن و هتک حرمت شوراي نگهبان، خطاي کوچکي نيست. قابل قبول و قابل تحمّل نيست.

البته وظيفه شوراي نگهبان خيلي سنگين است. اين وظيفه را بايد در حدّ مقدور با کمال دقّت و با رعايت حدّاکثر عدل و انصاف انجام دهد و بر کار نظّار نظارت کند. آنچه که آقايان نظّار انجام مي‏دهند، به نام شوراي نگهبان تمام مي‏شود و از لحاظ مسؤوليت الهي هم علي‏الظّاهر با مسؤوليت بزرگواران اين مجموعه انجام خواهد شد. اين بايد موجب شود که دقّت و توجّه را مضاعف کنيد.

نکته ديگر، حفظ احترام و آبروي اشخاص است. اگر کساني در پرونده‏هايشان مشکلي ديده شد که بنا شد به مجلس نروند، مشکل آنها بازگو و پخش نگردد و هتک حرمت آنها نشود. البته ممکن است بعضي کسان بگويند فلان کس را که رد کرده‏ايد، بايد علّت آن را صريحاً بگوييد. اگر مطلَبي گفتني است، اشکالي ندارد آن را بگوييد؛ اما اگر مطلَبي ناگفتني است، نبايد آبروي اشخاص با اين حرفها برود و بيان شود. چون به ما اين‏طور گفته‏اند و فشار آورده‏اند، پس ما آبروي اين آدمها را ببريم؛ نه. در اسلام حرمت مؤمن خيلي اهميت دارد و نبايد هتک حرمت شود.

نکته آخري که مي‏خواهم عرض کنم، اين است که اگر در معيارهايي که نسبت به نمايندگي مجلس وجود دارد، واقعاً دقّت شود، همين هم از آب در مي‏آيد. بايد مراقب بود که آدمهاي اهل سوء استفاده و بي‏اعتقاد به رسالت انقلابي و مسؤوليت نمايندگي و کساني که مي‏خواهند وارد مجلس شوند فقط براي اين‏که سوء استفاده‏اي بکنند يا خداي نکرده خرابکاري‏اي انجام دهند، وارد مجلس نشوند. بايد دقّت کنيد مجموع شرايطي که گذاشته شده است، همين نتيجه را بدهد.

البته بعضي وقتها ممکن است در کسي نقطه ضعفي هم باشد؛ اما لزومي ندارد که انسان هرچيز کوچکي را در اشخاص ببيند و آن را بزرگ کند. مثلاً فلان کس در فلان جا يک وقت حرفي را بر زبان جاري کرده است؛ يا مثلاً قبلاً اين‏طور بود - بحمدالله حالا کمتر ديده مي‏شود - که تا کسي مختصر حرکتي انجام مي‏داد که برخلاف مذاق بعضي بود، فوراً او را به «ضدّيت با ولايت فقيه» متّهم مي‏کردند! نه؛ اين‏طور نيست که حالا هر کس يک کلمه حرفي زد، ضد ولايت فقيه محسوب شود. امروز مردم اين کشور قانون اساسي و اساس ولايت فقيه را به عنوان يک اصل مهم، بلکه مهمترين اصل پذيرفته‏اند و زندگي مي‏کنند. غرض؛ نمي‏شود افراد را به اندک چيزي متّهم کرد. توجه به چيزهاي کم‏اهميت، تنگ‏نظري و دقّتهاي بيخودي را بايد کنار گذاشت. اساس قضيه همان چيزهايي است که واقعاً همه را مي‏ترساند: آدم پول پرستي؛ آدم پيشکرده خوانين و اشرار منطقه‏اي، از فقد يا ضعف نظارت استفاده کند و وارد مجلس شود و بعد بخواهد براي آن‏گونه افراد کار و تلاش کند؛ يا مثلاً - آن‏طور که جناب آقاي جنّتي در نماز جمعه ديروز اظهار مي‏کردند - در هنگام انتخابات به او پول بدهند تا وارد مجلس شود. اگر واقعاً اين‏طور کساني را شناختيد، بي‏دريغ ردشان کنيد. اگر ديديد کساني هستند که براي اين‏طور کارها به مردم پول مي‏دهند يا دهن مردم را شيرين مي‏کنند، بدانيد که اين آدمها، آدمهاي نامناسبي هستند. وقتي معلوم مي‏شود کساني هستند که به‏خاطر امور مادّي و در راه کسب متاع دنيوي مي‏خواهند مسند باارزشي را که قانون براي مردم وضع مي‏کند، غصب کنند، بايستي جلوشان گرفته شود. معيارها هم ناظر به اين است.

بنابراين عمده آنچه که در يک نماينده لازم است، اعتقاد به اين نظام و اعتقاد به اسلام و انقلاب و سعي براي انجام يک مسؤوليت و تعهّد است. البته اعتقاد به اسلام که مي‏گوييم، منظور اين نيست که غيرمسلمانها نمي‏توانند بيايند؛ خير. اقليتهاي مذهبي هم طبق همان موازيني که وجود دارد، مي‏توانند بيايند، ملاک عمده براي کساني که مي‏خواهند به مجلس بيايند؛ اين است؛ که اگر اين در کسي وجود داشت، بقيه چيزها را مي‏شود واقعاً با اغماض نگاه کرد. مگر امري باشد که خلاف قانون است.

به‏هرحال اميدواريم خداوند به شما کمک کند؛ هم در مقام معرفت و شناخت و هدايت در امور لازم، هم در مقام عمل و اجرا، که قوّتِ در اجرا چيز مهمي است و کمک الهي را لازم دارد. انتخاباتي که در پيش داريم، ان‏شاءالله خوب، نظيف، نزيه و پاکيزه - مثل دوره‏هاي قبل - انجام گيرد و نمايندگان خوب و منتخبان واقعي مردم بتوانند به مجلس شوراي اسلامي راه پيدا کنند.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

/ 1