بيانات مقام معظم رهبرىدر خطبههاى نماز جمعه (19 رمضان 1416)
(1374/11/20 )بسماللهالرّحمنالرّحيمالحمدلله ربّ العالمين. الحمدلله کلّ ما حمدالله شيء و کما يحبّالله ان يحمد و کما هو اهله و کما ينبغي لکرم وجهه و عزّ جلاله. احمده و أستعينه و أستغفره و اتوکل عليه و اُصلّي و اُسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته؛ بشير رحمته و نذير نقمته. سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهدييّن المعصومين، سيّما بقيّةالله فيالارضين. و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداةالمؤمنين. اوصيکم عبادالله بتقويالله.امروز نوزدهم ماه مبارک رمضان و روزي از روزهاي دهه فجر است. مثل اين روز، در طول سال، به تعداد معدودي براي ملت ايران؛ بلکه دنياي اسلام سراغ داريم.در خطبه اوّل، مايلم مطالبي را درباره شهيد بزرگ تاريخ اسلام که شهيد اين ايام است، عرض کنم تا قدري محفل عظيم و باشکوه خودمان را به ياد مبارک اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام منوّر کنيم. در خطبه دوم هم، درباره مسائل مهم و فراموش نشدني ملت ايران که انقلاب است، قدري صحبت ميکنم. امسال حظّ و نصيب بنده از حضور در نماز جمعه در ماه رمضان کم بود. قبلاً به خودم وعده ميدادم که چند جمعه در اين ماه مبارک، در نماز حضور پيدا کنم؛ ولي متأسّفانه نشد. امروز مايلم هم به ياد اميرمؤمنان عليهالصّلاةوالسّلام و هم به ياد فرزند نامآور و بزرگ آن مظلوم هميشگي تاريخ، يعني امام راحلمان که ايام دهه فجر متعلّق به او و سرشار از ياد پرشکوه اوست، صحبت کنم.درباره اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام، قريب هزار و چهارصد سال است که گويندگان، نويسندگان، متفکران، شعرا، مرثيه سرايان، مادحان اهل بيت و همه - از مسلمان و غيرمسلمان؛ از شيعه و غيرشيعه - سخن گفتهاند و تا ابدالدّهر هم خواهند گفت. با اينهمه درباره اين بزرگوار، بهقدري دايره سخن گسترده است که از هر طرف وارد شويم، ناگفتههايي را مشاهده ميکنيم. من فکر ميکردم که اگر بخواهم امروز يک جمعبندي از شخصيت اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام ارائه کنم، چه بايد بگويم؟ منظورم آن جوهر ملکوتي و غيرقابل دستيابي اين انسان الهي نيست که امثال بنده به آن راهي نداريم؛ منظورم همان بخش از چهره و هويّت و شخصيت اوست که انسانها ميتوانند آن را ببينند، به آن بينديشند و از آن سرمشق بگيرند. ديدم کار يک خطبه و يک ساعت نيست. اين شخصيت، ابعاد بسيار عظيمي دارد؛ «هو البحر من اي النّواحي أتيته». نميشود آن ابعاد را جمعبندي کرد و به مخاطب گفت که اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام اين است. آري؛ ميتوانيم از ابعاد مختلف وارد شويم و بهقدر فهم، همّت و بصيرت خودمان، مطالبي درباره اين بزرگوار عرض کنيم. من فکر کردم، ديدم شايد بشود صد صفت و خصوصيت - که تعبير «صد» در بعضي از روايات بزرگان هم آمده است - در اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام پيدا کرد؛ چه خصوصيات معنوي، مثل علم، تقوا، زهد، حلم و صبرِ آن حضرت - که خصال نفساني اوست - چه خصوصيات رفتاري ايشان، در مقام يک پدر، يک شوهر، يک شهروند، يک سرباز، يک فرمانده، يک حاکم و يا خصوصيات او در برخورد با مردم، در مقام يک انسان متواضع، يک عادل، يک تدبّرکننده کارهاي مردم و يک قاضي. شايد بتوان صد صفت از اين نوع براي اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام برشمرد که اگر اين صد صفت را کسي بتواند با بياني جامع، گويا و رسا بيان کند، قادر خواهد بود تصوير نسبتاً کاملي از آن حضرت ارائه دهد. منتها به قدري دايره اين صفات، باز، وسيع و گسترده است که براي هر صفت يا خصوصيت، اقلاًّ بايد يک کتاب نوشت. فرض بفرماييد، راجع به ايمان اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام. البته خصوصيتي که من امروز ميخواهم درباره آن صحبت کنم، ايمان نيست. اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام، انساني مؤمن بود؛ يعني يک فکر، يک ايمان و يک عقيده در اعماق وجود او راسخ بود. خوب اين يک کلمه است. اين ايمان را با چه کسي مقايسه کنيم که عظمت ايمان اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام معلوم شود؟ خود او ميفرمايد: «لو کشف الغطاء مزددت يقيناً»؛ يعني اگر پرده غيب برافتد و من غيب را - يعني ذات مقدّس باريتعالي، فرشتگان، بهشت، جهنّم و همه آنچه اديان از غيب و ملکوت اين عالم بيان کردهاند - با همين چشم ظاهر ببينم، يقين من از آنچه هست، بيشتر نخواهد شد. يعني اين يقين و ايمان، مانند يقينِ کسي است که با چشمِ سر همه چيز را ديده است. شاعر عرب ميگويد:
اشهد بالله لقد قال لنا
لو انّ ايمان جميع الخلقه
يجعل في کفّة ميزان لکي
يوفي بايمان علي ما وفا
محمّد والقول منه ما خفا
ممّن سکن الارض و من حلّ السماء
يوفي بايمان علي ما وفا
يوفي بايمان علي ما وفا