او عمار بن ياسر بن عامر (1) بن مالك (2) بن كنانه بن قيس (3) بن حصين بن وذيم (4) بن ثعلبه بن عوف بن حارثه بن عامر الاكبر بن يام (5) بن عنس (6) بن مالك (7) بن ادد بن زيد (8) بن يشجب (9) بن عريب بن زيد بن كهلان بن سبا (10) بن يشجب بن يعرب بن قحطان (11) است .واضح است كه او عرب اصيل قحطانى و يك عنسى از تيره مذحجيان است . نسب شناسان در اين موضوع شك ندارند اما آنچه سبب شده تا او را از هم پيمانان بنى مخزوم بدانند اين نيست كه وى عرب نبوده همانگونه كه مردم تصور مى كنند بلكه علت اين پيمان ، قضيه اى است كه نسب شناسان و مورخان آن را آورده اند و آن چنين است :ياسر به همراه دو برادرش مالك و حارث در جستجوى برادر چهارم خود به مكه آمدند. حارث و مالك به يمن بازگشتند و ياسر در مكه ماند و با ابو حذيفه بن مغيره بن عبدالله بن عمر بن مخزوم پيمان بست . ابو حذيفه كنيزى به نام سميه را به عقد او در آورد و عمار از او به دنيا آمد و ابوحذيفه او را آزاد كرد. از اينجاست كه عمار براى آل مخزوم وابسته به حساب مى آيد. اما در اينكه پدرش عرب اصيل است هيچ اختلافى وجود ندارد (12) در اينجا بايد اشاره كنيم كه ابو حذيفه ، عمار را آزاد نكرد و اين موضوع حقيقت ندارد زيرا عمار و پدرش برده نبودند بلكه مورخان تصريح كرده اند كه او عرب اصيل است و اگر ابو حذيفه ، كنيزش سميه را به عقد ياسر در آورد، معنى اش اين نيست كه بچه هاى ياسر، برده هاى ابو حذيفه شوند زيرا بردگى در عرب يا به اسارت گرفتن بوده چه در جنگ و چه غير آن و يا از راه خريد و عمار هيچ يك از اين انواع نبوده است .پدر عمار، عشيره اى در مكه نداشت تا از وى دفاع كنند و لذا در زمره مستضعفين به شمار مى رفت لذا با ابو حذيفه مخزومى پيمان وابستگى بست و اين وابستگى از نوع (ولاء ضمان يعنى پيمان ضمانت ) (13) است نه (ولاء عتق يعنى پيمان بردگى )، فرزندش عمار هم همينطور.به خاطر همين در سخن مورخان بين مسئله موالات و عتق از سويى و عرب اصيل بودن عمار از سوى ديگر هماهنگى و عدم تضاد كاملا مشهود است . افزون بر اينكه بسيارى از خود مورخين اعتراف دارند كه در تعبير تساهل و سهل انگارى كرده اند.