بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر ديدار خانوادههاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحميلى - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار خانواده های معظم اسرا و مفقودان جنگ تحمیلی] نسخه متنی
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامىدر ديدار خانوادههاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحميلى
(1376/02/31 )بسماللهالرّحمنالرّحيمبرادران و خواهران گرامي؛ خيلي خوش آمديد. اميدواريم که خداوند متعال، به لطف و فضل خود و به برکت ارواح طيّبه شهداي عاليقدر عاشوراي حسيني و به عزّت و کرامتي که اسراي اهل بيت پيامبر در ملأاعلي دارند، خبر خوشي از همه اسيران و مفقودان ما و جوانان عزيزي که از آنها خبري در دست ما و خانوادههاشان نيست، به خانوادههاي آنها و ملتشان برساند.در جريان يک زندگي شرافتمندانه، البته مصائب زياد است. خودِ صحنه عاشوراي حسيني، صحنه انواع مصائب است. واقعاً عجيب است که خداي متعال، اين عرصه عاشوراي حسيني را چطور مجموعهاي از مصيبتهاي بزرگ قرار داد که انسانهاي بزرگي و در رأس آنها حضرت ابيعبدالله الحسين عليهالصّلاةوالسّلام، با کرامت و بزرگواري و صبر و شکر، توانستند اين مصائب بزرگ را تحمّل کنند. هر دوطرف قضيه، در عرصه تاريخ بشر بينظير است. هم آنطور مصيبتها با آن شدّت و با آن تنوّع که همه با هم در يک صبح تا عصر اتّفاق افتاد، در دنيا نظير ندارد؛ هم صبري که در مقابل اين مصيبتها شد، در تاريخ نظير ندارد.آن شهادتها، آن مظلوميتها، آن احساس غربت، آن تشنگي، آن فشار تألّماتي که بر يک نفر به خاطر خانوادهاش وارد ميشود، آن نگراني از آينده، بعد هم فقدان عزيزترينِ عزيزان عالم وجود - يعني حسينبنعلي عليهالسّلام - و خانواده و فرزندان و اصحابش و بعد هم اسارت؛ آن هم نه اسارت در دست يک عدّه مردم باشرف؛ چون اسارت در دست انساني که باشرف باشد، قابل تحمّل است؛ اما آن انسانها، انسانهاي باشرفي نبودند، انسان نبودند؛ ددمنش بودند. خاندان امام حسين چنين اسارتي را بعد از آن همه مصيبت از صبح تا عصر عاشورا تحمّل کردند. تحمّل کننده کيست؟ امام سجّاد - مقام امامت - است، زينب - تالي تلوّ مقام امامت - است، بعد زنان و کودکانياند که به حسب ظاهر، مقامات عالي معنوي مثل ولايت و امامت هم ندارند؛ اما تحمّل کردند. اين است آن راز بزرگي که حادثه عاشورا را ماندگار کرد.هر مجموعهاي از انسانها که در راه يک هدف بزرگ و مقدّس و عالي - نه هدف بيهوده - مصيبتهايي را بزرگوارانه تحمّل کند، بخشي از آن ارزشها را به خود اختصاص خواهد داد. براي اين است که ما براي خانوادههاي شهدا و اسرا و مفقودان و جانبازان و خودِ جانبازان و خودِ اسراي در دست دشمن، ارزش قائليم. بيخود نيست که يک ملت و يک تاريخ، براي يک عدّه انسان ارزش قائل ميشود. اگر بيصبري بود، اين ارزشها آفريده نميشد. البته لحظههاي اسارت، حقيقتاً لحظههاي سختي است؛ آن هم اسارت در دست اين دشمناني که وقتي آزادگان عزيز ما برگشتند، گفتند که آنها با اسراي خودشان چگونه رفتار ميکردند؛ نه مثل آنچه که ما با اسراي بيگانه رفتار کردهايم. آنها طور ديگري رفتار کردند. حقّاً و انصافاً انساني عمل نکردند.لحظه لحظه عمر و شب و روز اسيراني که هنوز در دست دشمن هستند - که ما البته بهطور دقيق آمار آنها را نداريم؛ اما فيالجمله ميدانيم که مجموعهاي از اين قبيل هستند - در پيش خداي متعال داراي ارزش است و درست مثل شهدا که ما در باب آنها عرض کردهايم که از لحاظ ثواب، در درجه اوّلْ شهدا و پشت سر آنها هم خانوادههايشان هستند، من به شما عرض ميکنم که در مورد اسرا نيز همينطور است؛ يعني در رديف اوّلِ ثواب و اجر، اسرا هستند که آن رنج را تحمّل ميکنند، پشت سرِ آنها هم شما خانوادههاي اسرا هستيد که خيلي هم اجر داريد.من ميدانم خانوادهاي که عزيزي را مفقود دارد و از سرنوشت او بيخبر است، چه ميکشد. براي مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانوادهها، مراحل خيلي سختي است، ساعات و شب و روز دشواري است؛ اما اجر آن هم به همين اندازه بزرگ است. البته من براي اسراي دشمن هم که پيش ما هستند، احساس ترحّم ميکنم. حتّي براي آنها هم دعا ميکنم که خداوند وسيله آزاديشان را فراهم کند. ولي آنها در واقع اسير ما نيستند؛ اسير دولت بعثياند؛ چون اگر دولت بعثي نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب درستي ميداد، ما داعيهيي نداشتيم که اينها را در اينجا نگهداريم. ما هم اينها را رها ميکرديم، تا سراغ خانه و زندگيشان بروند.آنها نسبت به اسرا و مفقودان ما جواب نميدهند. ما به آنها مکرّر - شايد بيش از صدبار - مراجعه کردهايم؛ اما جواب درستي داده نميشود. متأسفانه مجامع بينالمللي مثل صليب سرخ و ديگران هم به نظر من مسؤوليت حقيقيشان را در اين قضيه ايفا نميکنند. ما گفتيم اگر شما ميگوييد اين عزيزان ما از دنيا رفتهاند، محل دفنشان را به ما نشان بدهيد، تا ما اين را اقلاًّ بفهميم؛ اما اين کار را هم نکردند. در چنين شرايطي، ما چطور ميتوانيم اسير عراقي را که پيش ماست، رها کنيم برود؟ جواب مردم را چه بدهيم؟ اگر در مقابل کساني که از ما در دست دشمن اسير هستند، اينها را در اينجا نداشته باشيم، بعد با چه اميدي خواهيم توانست عزيزان خودمان را از آنها پس بگيريم؟ اگر فرض کنيم که بعضي از آنها از دنيا رفته باشند، اجساد مطهّر و آثار و بقاياي آنها را چگونه ميتوانيم به کشور برگردانيم؟ ما ناچاريم که اينها را در اين جا داشته باشيم، والّا از لحاظ انساني، ما هيچ علاقهاي نداريم که آنها را در اينجا نگهداريم.اگرچه آنها دشمن ما هستند و در ميدان جنگ، تا آخرين گلوله خودشان را شليک کردهاند و بعد هم اسير شدهاند؛ ولي رفتارمان با آنها، رفتار انساني است. اسلام اينطور به ما دستور داده است. رفتار ما با آنها، رفتار خشن نيست؛ رفتار ملايم است. علاقهاي هم نداريم که آنها اسير بمانند؛ مايليم آنها هم آزاد بشوند و بروند. از لحاظ ترتيب منطقي، آنها در واقع اسير ما نيستند؛ اسير دولت خودشان هستند. چندين سال پيش، جمعيتي از همين اسرا جمع شده بودند و من رفتم با آنها صحبت کردم. در آنجا هم به آنها گفتم که شما در واقع اسير رؤساي خودتان هستيد. آنها هستند که جواب ملت ايران را نميدهند؛ نتيجه اين ميشود که شما در اينجا بمانيد.عليايحال، اين امتحان، امتحان بزرگي براي شماست و بدانيد عزيزان من! هر يک از اين مصائب الهي که براي انسان پيش ميآيد، در کنار خود اجر بزرگ و عايدي هم دارد. قضيه يکطرفه نيست. انسان در مقابل دشواري و محنت، از خداي متعال عوض ميگيرد و هيچ کس در دستگاه الهي مغبون نميشود. آن کسي که فرزندش شهيد شده است، با آن کسي که فرزندش در خانه کنار او با راحتي زندگي ميکند، پيش خدا يکسان نيستند. آن کسي که در راه خدا، سلامت خود يا سلامت عزيزش را از دست داده است، پيش آنکه اين رنج را ندارد، يکسان نيستند. آن کسي که عزيزش از او دور است و خبري از او ندارد، با ديگران يکسان نيست. بر روي همه تلاشها و فعّاليتهايي که يک انسان يا يک جامعه انجام ميدهد، اجر الهي هست؛ «و هم فيها لايبخسون.» در دستگاه خدا، هيچ کس دچار غَبن و بَخس نميشود؛ اين را بدانيد. اين، يک امتحان الهي است و اميدواريم که خداي متعال هم کمک بفرمايد. اين آقايان مسؤولان بخش اسرا هم انصافاً تلاش ميکنند و زحمت ميکشند. ما شاهد و ناظر هستيم که دولت و مسؤولان دولتي هم خيلي تلاش ميکنند. ما ميبينيم که اينها چه ميکنند؛ ولي طرف مقابل ما اينطور است. اميدواريم که انشاءالله خداي متعال بر اثر استقامت و صبر شما و مسؤولان، نتيجه را هر چه شيرينتر عايد کند.از همينجا من مسائل اساسياي را که براي ملتمان مطرح است، عرض کنم: امروز مسأله انتخابات، حقيقتاً يک عرصه امتحان الهي است. ببينيد امتحانهاي الهي چگونه براي همه هست! مگر ميشود انسان در دوران زندگي، با امتحان الهي مواجه نشود؟ عمده اين است که انسان بتواند از امتحان الهي سربلند بيرون آيد. من چند نکته را در باب انتخاباتي که بهسلامتي در روز جمعه برگزار ميشود، براي ملت ايران مطرح ميکنم، تا به اين نکات توجّه کنند.نکته اوّل اين است که آنچه امروز در سطح کشور در زمينه انتخابات جريان دارد، همان چيزي است که براي ملت ايران و براي سرنوشت اين کشور، امري لازم و ضروري و مطلوب است. شور و شوق انتخابات، همهجا را فرا گرفته است و همه احساس ميکنند که در اين امر بزرگ، سهيم و شريکند. ملت احساس ميکند که آينده امور اجرايي کشور در دستان اوست؛ زيرا يک نفر را در رأس قوّه مجريّه ميفرستد. آينده سازندگي کشور، اداره کشور، روابط کشور، فرهنگ کشور، اقتصاد کشور، مسائل اجتماعي، مسائل انساني، همه و همه از همينجا آغاز ميشود. يک دوره ديگر به دنبال دورههاي گذشته - که بحمدالله با موفّقيت همراه بوده است - در پيش است. مردم احساس ميکنند که در اين قضايا سهيمند. اين، درست همان چيزي است که ما آن را از خداي متعال ميخواستيم و دشمن مايل نبود و در دل از آن ناراحت بود و ميخواست اينگونه نباشد. دشمن ميخواست که انتخابات در ايران با استقبال عمومي مواجه نشود؛ اما امروز عکس آنچه که دشمن ميخواهد، در صحنه مشهود است. همه منتظر روز جمعهاند. همه منتظرند که بتوانند به آن کسي که مورد علاقهشان است و به تشخيص آنها اصلح است، رأي بدهند. اين، چيز خيلي خوب و برجستهاي است.من از همه ملت ايران ميخواهم که به اميد خدا و با توکل به پروردگار، همين احساس مسؤوليت را تا هنگام رفتن به پاي صندوقهاي رأي و انداختن رأيشان در داخل صندوق حفظ کنند. انشاءالله عدد بالايي از مردم در اين امتحان الهي شرکت کنند و ديْن خودشان را به کشور و انقلاب ادا کنند و سهم خويش را در آينده کشور ايفا نمايند. اين، آن چيزي است که دشمن را بهشدّت زخم خورده خواهد کرد. در واقع، رفتن مردم با تعداد زياد آرا پاي صندوقهاي رأي و جمع شدن آراءِ زياد براي مجموعه نامزدها، دشمن را مأيوس خواهد کرد. جمع شدن آراءِ زياد در اصل انتخابات، مهم است. اين، در واقع رأي به استقلال کشور و رأي به تبعيّت از نظام و همراهي با رهبري است. مردم با اين کار، دشمن را مأيوس کنند و در واقع به دهان او مشت بکوبند.نکته دوم اين است که سعي کنيد اين حرکت زيبا و اين حرکت عظيم مردمي را - که حقيقتاً يک آزمايش بزرگ مردمي و ملي و اسلامي است - با همان نزاهت و طهارت و پاکيزگياي که مطلوب اسلام است، پيش ببريد. البته متن و عموم مردم عزيز کشور ما همينطورند. سعي کنيد کدورت ايجاد نشود. مسابقه انتخاباتي، ضمن اينکه يکي از جديترين کارهاي يک ملت است و به هيچوجه جنبه شوخي و بازي در آن نيست و بسيار جدّي است؛ اما شبيه مسابقات ورزشي است. در مسابقات ورزشي همه تلاش ميکنند؛ اما کساني که اهل اخلاق و اهل فهمند، اين تلاش را با کارهاي زشت و نامناسب همراه نميکنند.البته من مردم خودمان را عرض ميکنم، والّا بعضي از ملتهاي ديگر - مثل انگليسيها - هستند که مسابقات فوتبال را هم به کشت و کشتار تبديل ميکنند! ما به آنها کاري نداريم. ملت ما اهل اخلاق و معنويّت و عاطفه است. نگذاريد که فضاي انتخاباتي، فضاي کدورت شود. هر کدام از نامزدها و طرفدارانشان، براي خودشان تبليغ کنند؛ اما دوستان و همميهنان و برادرانشان را که احياناً از نامزد ديگري حمايت ميکنند، زخم خورده و رنجديده و از خودشان مکدّر نکنند. به اين نکته توجّه کنيد. اين، خيلي مهمّ است.البته در گوشه و کنار حرفهايي شنيده ميشود که قدري مايه خلاف توقّع است. اين را هم همه توجّه کنند که بعضي از کارها مربوط به خوديها نيست؛ مربوط به دشمن است. راه انداختن کاروان شادي در عصر عاشورا، مربوط به مردم انقلابي و مسلمان نيست. اين کارِ دشمن است. گيرم که عکس يک نامزد انتخاباتي را هم به دست بگيرند؛ اين حيله آنهاست. نبايد هيچ کس از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري را متّهم کرد که شما از آنها خبر داشتيد و آنها طرفدار شمايند. نخير؛ آنها چه طرفداري از کساني دارند که اهل دين و معنويّت و اين چيزها هستند. ربطي ندارد. شايد خود آن فريبخوردههايي هم که در خيابانها سوار بر اتوبوس شدند و آن مناظر زشت را راه انداختند، ندانند که قضيه چيست. دستي آنها را حرکت ميدهد، براي اين که فضا را خراب کند؛ براي اين که مردم را ناراحت کند؛ براي اين که انتخابات را در نظر متديّنان يک کار نامناسب جلوه دهد و چهرهها را خراب کند. البته مسؤولان بايد بگردند و آن دست پنهان را پيدا کنند. من مؤکداً به مسؤولان توصيه ميکنم و از آنها ميخواهم که بگردند و آن دستهاي پنهاني که اين زشتکاريها را انجام ميدهند، پيدا کنند. از آنها نبايد گذشت. صحبت سرِ اينها نيست؛ صحبت سر غفلتهايي است که ممکن است خداي نکرده گاهي از خوديها سر بزند. بعضيها را متّهم کنند و بعضيها را مورد اهانت قرار دهند. اين کار درست نيست. البته تبليغات منطقي و معقول و با استدلال، اشکالي ندارد؛ ليکن نبايد فضا را خراب و مکدّر کرد.نکته سوم اين است که دشمن به همان اندازهاي که از اجتماع آرا در روز انتخابات ناراحت است، به همان اندازه هم درصدد است که اگر اين تجربه به وسيله ملت ايران با موفقيّت انجام شد، شيريني انتخابات را به دهان مردم تلخ کند. از مدّتي پيش نشستهاند و براي اين قضيه برنامهريزي ميکنند. شايعه تقلّب در انتخابات و صوري بودن آن را مطرح کردند، لطيفه و متل درست کردند و در دهان مردم انداختند؛ بعضي هم البته ناآگاهانه آنها را تکرار ميکنند. من بايد عرض کنم، شايعه اين که در انتخابات تقلّب خواهد شد، از طرف دشمن است. راديوهاي بيگانه، حرفهاي دلسوزانه رئيسجمهور محترم را حمل بر چيزهاي نامناسب و ناشايسته کردند. حتّي بعضي از تحليلگران و خوديها هم از روي غفلت برداشتند آن مسأله را حمل بر اين کردند که آيا چه چيزي قرار است اتّفاق بيفتد! اين حرفها چيست؟مگر ممکن است در انتخابات جمهوري اسلامي، کسي به خود حق بدهد يا جرأت بدهد که در آراءِ مردم دستکاري کند؟ اوّلاً شوراي محترم نگهبان، يک مجموعه عادل و مواظب و ناظر بر انتخاباتند و هيچ راهي را براي تقلّب باقي نميگذارند. ثانياً وزير محترم کشور پيش من آمد و گفت شما مطمئن باشيد که ما نميگذاريم يک رأي جا به جا شود. اينها مسلمان و انقلابي و متديّن و مورد اعتمادند و از مجلس شوراي اسلامي رأي اعتماد گرفتهاند. بر فرض در گوشهاي يک تخلّف کوچک هم انجام گيرد. اين در نتيجه انتخابات هيچ تأثيري نخواهد داشت. خود من هم مواظبم و اجازه نخواهم داد که کسي به خود حق بدهد، تقلّب در انتخابات را که يک عملِ هم خلاف شرع و هم خلاف اخلاق سياسي و اجتماعي است، انجام دهد. چنين کاري هرگز نخواهد شد. بعضي خيال کردهاند که حالا چه اتّفاق ميافتد. من بخصوص از رئيسجمهور محترم استفسار کردم و گفتم شايد ايشان خبري دارند؛ اما ايشان گفتند که نه؛ من در همه انتخاباتها، به مسؤولان و دستاندرکاران سفارش ميکنم که تخلّف نکنند. مسأله خاصي وجود ندارد. عدّهاي جنجال کردند و راديوهاي بيگانه هم هايوهوي راه انداختند. نخير؛ انتخابات انشاءالله با اتقان کامل انجام خواهد گرفت. هم مسؤولاني که هستند، مورد اطمينانند، هم خود من نخواهم گذاشت که مسأله انتخابات، خداي نکرده اندکي مخدوش شود.نکته چهارم اين است که همه ملت ايران و خود نامزدهاي محترم توجّه کنند که هر کدام از اين چهار نفري که به خواست خدا و بهسلامتي اکثريت آرا را - چه در مرحله اول و چه در مرحله دوم - به خود اختصاص داد، او رئيسجمهور قانوني است. البته ملت بايد تلاش خود را بکند، بايد زحمت بکشد و دنبال اصلح بگردد. من مکرّر عرض کردهام که مسأله، مسأله دين و خدا و اداي تکليف است. همچنان که اصل انتخابات يک تکليف الهي است، انتخاب اصلح هم يک تکليف الهي است. قبلاً هم گفتيم که تفاضل ولو کم باشد، در اين قضيه بسيار است. بايد بگرديد، بين خودتان و خدا حجّت پيدا کنيد؛ يعني بتوانيد از راهي برويد که اگر خداي متعال پرسيد شما به چه دليل به اين فرد رأي داديد، بتوانيد بگوييد به اين دليل. بين خودتان و خدا، دليل و حجّتي فراهم کنيد و بعد با خيال راحت برويد رأي بدهيد. مردم بايد اين کار را بکنند و ما هم از خدا ميخواهيم و دعا و آرزو ميکنيم که خداي متعال دلهاي مردم را به سمت نامزد اصلح - آن که واقعاً صلاحيتش بيشتر است - هدايت کند. البته شوراي محترم نگهبان، اين چهار نفر آقايان را صالح دانسته است. لابد اينها در يک حد نيستند؛ بعضي صالحند، بعضي صالحترند. بگرديد آن صالحتر را شناسايي و پيدا کنيد و به او رأي بدهيد.هر کس که برود رأي بدهد، چه رأي او صائب باشد و به اصلح رأي داده باشد و چه اشتباه کرده باشد و به غير اصلح رأي بدهد، همين اندازه که از روي احساس تکليف نسبت به آينده پاي صندوق برود و رأي بدهد، اين رأي پيش خداي متعال مأجور و موجب ثواب است و اين شخص، علاقهمند به نظام و رهبري است. آنچه که مهم است، اين احساس تکليف است. همه آحاد ملت، اين احساس تکليف را بايد بکنند.بحمدالله - همان طور که گفتيم - احساس ميشود که مردم کاملاً با شور و شوق وارد شدهاند. همين شور و شوق، بلکه بيشتر از اين را تا روز رأي و لحظه رأي دادن حفظ کنيد. برويد تلاش و تفحّص خودتان را بکنيد، اصلح را بيابيد و آن کسي را که فکر کرديد اصلح است و بين خودتان و خدا حجّت تمام شد، به او رأي بدهيد و خاطر جمع باشيد که تکليفتان را انجام دادهايد. اين، آن چيزي است که همه بايد به آن توجّه کنند. هر کس هم که نتيجه آرا متعلّق به او شد، خداي متعال انشاءالله کمک خواهد کرد، ما هم کمک خواهيم کرد، تا بتواند وظايف خود را انجام دهد.پايههاي نظام اسلامي، پايههاي مشخص و روشني است. به نظر من، در همين تبليغات رياست جمهوري، يکي از موفّقيتهاي اين دوره از انتخابات آن است که اين نامزدهاي محترم چهارگانهاي که هستند، صريحاً مباني ارزشي انقلاب را بر زبان آوردهاند. اين، خيلي خوب است. تکرار و تأکيد شد و معلوم شد که ملت چه ميخواهد و آن چيزي که مورد علاقه ملت است، چيست. البته هر کدام از اين آقايان که مسؤوليت قبول کنند، بايد جوابگوي اين حرفهايي که گفتهاند، باشند؛ ما رها نميکنيم. آنچه را که به مردم وعده دادهاند، بايد انجام دهند. مردم هم خواهند خواست، ما هم از طرف مردم از آنها خواهيم خواست. انشاءالله خداي متعال توفيق خواهد داد و خواهند توانست آن ديْن خود را ادا کنند.آنچه که در پيش است، يک تجربه و يک امتحان بزرگ و يک صحنه و عرصه شيرين است. مواظب باشيد که دشمن اين عرصه را در کامها تلخ نکند. مواظب باشيد که ايادي دشمن نتوانند خداي نکرده اخلالي بکنند، تا به فضل پروردگار، اين پديده خوب در نظام جمهوري اسلامي - يعني پديده دخالت و مشارکت مردم - در اين دفعه هم مثل دفعات ديگر به نتايج مطلوبي برسد.پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه که صلاح اين ملت در آن است، خودت اين ملت را به آن راهنمايي فرما. قلب مقدّس وليعصر را از ما راضي و خشنود فرما.والسّلام عليکم و رحمةالله برکاته