کمال نهائي از ديدگاه پيشوايان معصوم (ع) - کمال نهایی از دیدگاه پیشوایان معصوم (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کمال نهایی از دیدگاه پیشوایان معصوم (ع) - نسخه متنی

هادی دوست محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کمال نهائي از ديدگاه پيشوايان معصوم (ع)

مکتب اسلام- سال 28ـشماره 5 ـ شهريور 67 ـ شماره پياپي 329

روانشناسي ، تربيت و اخلاق اسلامي5

امام حس‍ين (ع) در مس‍ير شهادت

هادي دوست محمدي

انبياء الهي و پيشوايان معصوم (ع) که آنان نيز از ناحيه وحي سخن مي گويند کمال نهائي انسان ومقصد غائي او را "قرب" الي الله، دانسته از سخنان، رفتار، سيره و روش عملي شان، اين حقيقت به وضوح آشکار است.

چند نمونه از بيانات آنان (ع) را در اينجا مي آوريم و خوانندگان گرامي را به کتب معتبره احاديث ارجاع مي دهيم:

حضرت اباعبداللـه الحسين (ع) در پيشگاه خداي متعال عرض مي کند:

"... الهي حققني بحقايق اهل القرب واسلک بي مسلک اهل الجذب (1)

... خدايا مرا با حقايقي که اهل قرب به آن دست يافته اند، متحقق و آشنا ساز و راه آنان را که به جوار قربت جذب نموده اي پيش پايم بگذار ..."

و در ادامه دعا مي گويد:

الهي اطلبني برحمتک حتي اصل اليک واحذبني بمنک حتي اقبل عليک (2)

بارالها و به رحمت واسعه ات مرا بخواه و طلب کن تا به تو واصل گردم و به فضل عميمت مرا به سوي خودت جذب کن تا تنها به سوي تو روي آورم."

امام سجاد (ع) عرضه ميدارد:

... و لا تحجب مشتاقيک عن النظر الي حميل رؤيتک(3)

خدايا مشتاقان ديدارت را از تماشاي زيبائي جمالت محجوب و محروم مفرما"

... ان تحقق ظني بما اؤ مله من جزيل اکرامک و جميل انعامک في القربي منک و الزلقي لديک و التمتع بالنظر اليک(4)

خدايا سوگند به وجود مقدس خودت آرزويم را برآوري و اميدم را محقق سازي به اينکه با فراواني اکرامت و زيبائي بخشش و انعامت، مرا به مقام قرب خودت نائل گرداني و به نزديکي جوارت برساني و از تماشاي جمال جميلت بهره مندم سازي"

امام (ع) در جاي ديگر مي گويد:

الهي فاسلک بنا سبل الوصول اليک و سيرنا في اقرب الطرق للوفود عليک ... فانت لا غيرک مرادي و لک لا لسواک سهري و سهادي و لقائک قرة عيني و وصلک مني نفسي و اليک شوقي، و في محبتک ولهي ... و رويتک حاجتي، و جوارک طلبي و قربک غاية سؤلي يا نعيمي و جنتي ، يا دنياي و آخرتي ...(5)

بارالها راه وصلت و رسيدن به خودت را پيش پاي ما بگذار و براي کوچ کردن به سويت به نزديک ترين راهمان راهبري کن ... که تنها تو مراد و مقصد مني و نه غير تو، تنها براي تو است بيداري و شب زنده داريم و نه براي غير تو، لقاي تو روشنائي و نور چشم من است و وصل تو آرزوي دلم. همواره اشتياق تو را دارم و در عشق تو شيدا و در تب و تابم . دلداده هواي توام ، تنها نياز من ديدار تو و تنها مطلوب من جوار تو و نهايت آرزو و خواسته ام تنها قرب تو است اي نعمت ديرينه ام و اي بهشت برينم، اي دنياي من و اي آخرتم.

"ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده که مشتاق لقائيم"(6)

5ـ و باز آن حضرت در مورد ديگر مي گويد:

الهي فاجعلنا ممن اصطفيته بقربک (7)

بار خدايا ما را از کساني قرار ده که براي قرب خودت برگزيده اي.

6ـ‌ و در جاي ديگر چنين اظهار ميدارد:

و قراري لا يقر دون دنوي منک و غمي لا يزيله لا قربک (8)

قرار و آرامشم ، مستحکم نمي گردد، مگر با نزديک شدن به تو و غمم را چيزي زايل نمي کند جز وصول به مقام قرب تو.

7ـ باز مي گويد:

و استغفرک من کل لذة بغير ذکرک و من کل راحه بغير انسک و من کل سرور بغير قربک و من کل شغل بغير طاعتک"(9)

پروردگارا از هر لذتي که به جز ذکر و ياد تو باشد و از هر آسايش و راحتي که به غير انس تو، از هر شادي و سروري که جز از قرب تو و از هر مشغله اي که جز از طاعت تو باشد به تو پناه مي آورم و از تو استغفار مي جويم.

8ـ باز حضرت سيد الشهداء (ع) مي گويد:

ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک لقد خاب من رضي دونک بدلا و لقد خسر من بغي عنک متحولا... (10)

"آنکه تو را از دست داده و گم کرده است چه يافته و آنکه تو را يافته چه چيز را از دست داده است؟

هرکس به غير تو دل خوش دارد، بي ترديد نوميد خواهد شد و هرکس از تو دست بکشد و روي برگردان شود، بي شک زيانکار خواهد گشت"

از آيات و احاديث گذشته به وضوح روشن گشت که انسان با رسيدن به هر درجه اي از کمالات اکتفا نکرده و آنها را مقدمه الکمال ميداند و مي تواند به کمال محض و جمال مطلق دست يابد و به مقام قرب الي اللـه نائل گردد و کمال نهائي او همان " قرب" مي باشد.

قرب چيست؟

با توجه به اينکه" قرب" به معني (نزديک بودن) است بديهي است که در اين مورد، از نوع "نزديکي زماني" نيست، زيرا زمان، منتزع از حرکت ماده است ودر مورد خداي متعال اطلاق نمي شود که :

هو الاول و الاخر والظاهر والباطن (11)

و او محيط بر زمان و مکان است، بعلاوه نزديکي زماني به خودي خود کمال نمي باشد مانند نزديک بودن ساعت10به ساعت12.

همچنين از نوع "نزديکي مکاني" نيز نخواهد بود مانند نزديکي ميز مطالعه با قفسه کتابها که :

اينما تولوا فثم وجه الله.(12) و هو معکم اينما کنتم(13)

و زمان و مکان خود دليل بر محدوديت است وخداي متعال نامحدود و بر همه چيز احاطه دارد که :

الا انه بکل شي ء محيط(14)

"قرب مکاني نيز خود نمي تواند کمال باشد.

بلکه "قرب تشريفي" و اعتباري نيز نيست که انسان مورد عنايت خاص الهي مي گردد، زيرا اين حالت و اين موقعيت نيز نتيجه "قرب است" و ثمره وصول به کمال نهائي مي باشد.

قرب حقيقي خداي متعال با موجودات، از آن جهت كه خدا است و محيط بر همه چيز است و در همه جا هست، نيز براي انسان کمال نمي باشد که اين قرب براي همه مخلوقات متصورو مسلم است.

و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(15)

" وما از رگ گردن به او نزديکتريم

" و نحن اقرب اليه منکم و لکن لا تبصرون"(16)

و ما به او از شما نزديکتريم و لکن شما نمي بينيد.

"يار نزديک تر از من به من است وين عجبتر که من از وي دورم"

بنابراين قرب خدا به انسان، کمال او نيست بلکه قرب اختياري و اکتسابي وي به ذات باري، کمال خواهد بود و لذا قرآن نيز براي اين حالت، اصطلاح تقرب و مقرب ر ابه کار برده است و افرادي را که واجد آن مقام والا مي گردند «مقربون» گفته است(17)

آنان که خويشتن را به اين مقام رسانده اند

اين حقيقت را مولاي مقربان، امام علي (ع) در کلام وحي گونه اش بيان فرموده است که :

سبق في العلو فلا شيء اعلامنه و قرب في الدنو فلا شيء‌ اقرب منه فلا استعلائه باعده عن شيء من خلقه و لا قربه ساواهم في المکان به(18)

" در علو و بلند مرتبه اي بر همه سبقت دارد و از او بالاتر و برتر نيست و در نزديکي ، آنچنان نزديک است که چيزي از او نزديکتر نمي‌باشد. پس نه مرتبه والاي او وي را از مخلوق و بندگان، دور ساخته است ونه نزديکيش سبب شده که همگان در موقعيت و منزلت يکسان باشند"

يعني قرب خدا براي همه موجودات وجود دارد و اين عامل منزلت و مکانتي نيست که او چون محيط و موجد و خالق است، قريب است ( در تشبيه ناقص براي تقرب ذهن) همانند آفتاب که بر همه موجودات مي تابد و يکسان هم مي تابد ولي نقش وجودي آنها به گونه اي است که هر کدام شايستگي بيشتر داشته باشند، نور خورشيد را بيشتر متجلي ميسازند و اين مربوط به خود آنها است و نه تابش خورشيد.

بنابراين تقربي که از ناحيه انسان با اختيار انجام مي گيرد و کوششي که از سوي او مي شود و حرکتي که به وسيله او ادامه مي يابد و راهي که او مي پويد، موجب وصول به مقام "قرب" او مي شود.

قرب وجودي

مراد از "قرب" و کمال نهائي انسان، قرب و نزديکي وجودي مي باشد که انسان با انتخاب راه و طي کردن طريق، روشي را پيش گيرد و اعمالي را انجام دهد که وجود و هستيش که محدود است به وجود و هستي مطلق و نامحدود نزديک گردد.

به عبارت ديگر: بديهي است که وجود و هستي، داراي مراتب و درجاتي است که برخي از آنها مرتبه اي نازل و پائين و برخي در عالي ترين مرتبه و بعضي ديگر در بين اسفل و اعلا هستند.

نازلترين درجه هستي و وجود، عالم ماده و طبيعت و عاليترين مرتبه آن وجود محض و کمال و هستي مطلق( ذات باريتعالي) مي باشد. اکنون اگر وجود نازل با طي مدارجي هر چه خويشتن را به وجود مطلق و هستي محض نزديکتر نمايد، او مراتب کمال را طي مي کند و به کمال حقيقي نزديک مي گردد.

در اين صورت است که انسان با دارا بودن استعدادهاي نهفته و امکانات "بالقوه" با اختيار خويش، حرکتي را ادامه مي دهد و راهي را مي‌پويد که استعدادها به فعليت مي رسند و هر لحظه کمالي را احراز مي کند که طبعا مقدمه‌اي براي وصول به کمال بعد مي گردد تا آنجا که به وجود محض و کمال حقيقي نزديک و نزديک‌تر مي شود. و اين گستردگي و "سعه وجودي" و تجلي گاه اسماء و صفات خدا گشتن، کمال حقيقي انسان خواهد بود و در آن صورت است که انسان مي تواند داراي علم خدائي، قدرت خدائي، بينش و ديد خدائي و جلال و جمال خدائي باشد.

در حديث قدسي مي خوانيم که :

عبدي اطعني حتي اجعلک مثلي انا اقول للشئ کن فيکون اجعلک تقول للشئ کن فيکون(19)

بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خودم قرار دهم که من به چيزي مي گويم باش (بلافاصله) به وجود مي آيد و تو را چنين سازم که به چيزي بگوئي باش (بلافاصه) به وجود آيد.

خدا که علم محض و عالم بر همه امور است انسان نيز مي تواند بمرحله‌اي از اين فضيلت برسد که بر اکثر امور آگاه و چيزهائي را بداند که ديگران نمي توانند آنرا بدانند:

يسئل فيجيب(20) هر چه از او بپرسند از هر موضوع که باشد وي پاسخ دهد همچون مولاي آزادگان علي (ع) که فرمود من به طرق آسمانها همچون راههاي زميني آگاهي دارم.

ذات مقدس باريتعالي که مستجمع جميع کمالات است، انسان مقرب نيز واجد آن کمالات ، در رتبه اي نازلتر از حد ربوبي مي گردد و همچون رسول اکرم (ص) مي شود که :

"نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد" حضرت مسيح (ع) مي گردد و مرده را زنده مي کند، و قدرت الهي مي يابد و حضرت ابراهيم خليل (ع) مي شود با جماد هم سخن مي گويد و آتش برايش گلستان مي گردد و حضرت موسي (ع) مي شود به کوه و دريا هم امر و نهي ميکند و بالاخره انسان نيز واجد کمالات مي شود و از زشتيها مبرا و منزه مي گردد و در اين صورت، ديد و بينش خدائي و قدرت الهي پيدا مي کند که فرمود:

لاستغرقن عقله بمعرفتي و لا قومن مقام عقله " خرد و عقل او را غرق در اقيانوس بي‌کران معرفتم مي نمايم، آنگاه جايگزين عقل و خرد او مي شوم" در اين حال است که انسان عقلش با ديد و احاطه الهي مي انديشد و اطراف و جوانب را مي بيند و طبعاً هيچ حائل و حاجبي ، مانع درک، فهم و ديدش نمي تواند باشد که باز در حديث قدسي مي فرمايد:

کنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده الذي يبطش بها

(من خود گوش شنواي او و ديده بيناي او و زبان گوياي او و دست قدرتمند او ميگردم) و اين حقيقت را در وجود عين اللـه و لسان گوياي حق، حضرت امام علي (ع) مي بينيم و اکنون معني فرموده او را مي توانيم ادراک کنيم که:

فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض ...(21)

" بدون ترديد من به راهها و طرق آسمانها، از راهها و طرق زمين آگاه ترم" که هيچ چيز نمي تواند مانع و حجاب ديد او باشد که او داراي علمي گشته که قريب علم خدا است و براي علم نامتناهي و نامحدود، مانع و حجاب معنا ندارد.

يا آنجا که مي فرمايد:

فاسئلوني قبل ان تفقدوني فو الذي نفسي بيده لا تسئلونني عن شي فيما بينکم و بين الساعة و لا عن فئة تهدي مائه و يضل مائه الا انباتکم بنا عقها و قائدها و سائقها و مناخ رکابها و محط رحالها و من يقتل من اهلها قتلا و من يموت منهم موتا "...(22)

" پس بپرسيد پيش از آنکه مرا از دست بدهيد سوگند به خداوندي که جانم در اختيار او است اگر از آنچه که از اين زمان تا روز قيامت اتفاق خواهد افتاد، از من بپرسيد پاسخ خواهم داد و شما را از آن وقايع، با خبر خواهم نمود. اگر از قومي که ملتي را هدايت و ارشاد خواهند کرد يا جمعيتي را به انحراف و گمراهي خواهند کشانيد، سئوال کنيد، به شما خبر خواهم داد" دعوت کننده، رهبر و فرمانده آنان را نيز معرفي خواهم نمود محل تجمع و جايگاه حرکت فرودشان را نشان خواهم داد و اگر بخواهيد مي توانم بگويم که کدام يک از آنان کشته مي‌شوند و کدام يک مي ميرند؟(23)

بقيه کمال نهائي

اين نوع علم، چه نوعي از علوم است ؟ اين همان(به کمال حقيقي رسيدن ) و به فعليت رساندن استعدادها و امکانات بالقوه انسان مي‌باشد که به قرب رسيده و قدرت الهي و علم خدائي يافته است(24)

"سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت در حيرتم که باده فروش از کجا شنيد"

1 ـ دعاي عرفه

2 ـ دعاي عرفه

3 ـ صحيفه سجاديه مناجات الخائفين

4 ـ صحيفه مناجات الراغبين مناجات المريدين

5ـ صحيفه مناجات الراغبين مناجات المريدين

6 ـ‌ از مولوي

7 ـ مناجات المحبين

8 ـ مناجات المفتقرين

9 ـ صحيفه ، مناجات الذاکرين

10 ـ دعاي عرفه

11 ـ حديد 3 تنها او است اول و آخر و ظاهر و باطن

12 ـ بقره : 115 به هر سو روي آوريد. همانجا سمت و جهت خداست.

13 ـ حديد: 4 هر جاكه باشيد او با شما است.

14 ـ فصلت: 54 بدانيد که او بر همه چيز احاطه دارد.

15 ـ سوره ق : آيه 16

16 ـ‌ واقعه : 85

17 ـ به بخش قبل کمال از ديدگاه وحي مراجعه فرمائيد

18 ـ نهج البلاغه قيض الاسلام خ 49

19 ـ عدة الداعي ابن فهد صفحه 291

20 ـ اصول کافي ج 2 صفحه 352

21 ـ نهج البلاغه صبحي صالح خ 189

22 ـ‌ خ 92 فيض الاسلام

23 ـ‌ به سبک ترجم? آزاد معني شده است

24 ـ‌ نقل قصص و داستان کرامات اولياء بسيار مناسب است.

/ 1