بيانات مقام معظم رهبرىدر ديدار با علما و روحانيون در آستانه ماه مبارك رمضان - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با علما و روحانیون در آستانه ماه مبارک رمضان] نسخه متنی
بيانات مقام معظم رهبرىدر ديدار با علما و روحانيون در آستانه ماه مبارك رمضان
(1376/10/03 )بسماللهالرّحمنالرّحيمبه آقايان محترم و عزيز، علماي اعلام، فضلا، مبلّغان و طلّاب جوان و انقلابي خوشامد عرض ميکنم. اميدوارم که انشاءالله اين اجتماعِ ما به عنوان خدمتگزاران بخش تبليغ دين، مورد نظر حضرت بقيةاللهالاعظم ارواحنافداه قرار گيرد و با ادعيّه زاکيّه آن بزرگوار و به برکت ورود در اعتاب ماه مبارک رمضان، دلها و جانهاي ما مشمول پرتو هدايتگر و روشنگر و منوّرکننده الطاف الهي واقع شود.براي من توفيق بزرگي است که در آستانه ماه مبارک رمضان، با جمع عزيزاني مانند شما ملاقاتي کنم. خصوصيت اين جمع همين است که عمرشان، جوانيشان، نيروهايشان، به جاي صرف در منافع و مصالح شخصي و جمع کردن و گردآوردن مطاع دنيوي براي خود، صرف اهداف والاي دين و تبليغ دين و تحکيم مباني ايمان ديني در دلها ميشود. اين شرف بزرگي براي ملت ايران است که روحانيت اسلام در اين کشور، حاوي مجموعهاي است که حقّاً و انصافاً در مجموعه همه جمعها و سازمانهاي روحاني در بين اديان و مذاهب عالم، بينظير است.ماه رمضان، ماه مبارکي است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلماني که ميخواهند در ضيافت الهي در اين ماه وارد شوند، شروع ميشود؛ از دلها شروع ميشود. اوّلين حقيقتي که تحت تأثير برکات اين ماه قرار ميگيرد، دل و جان مؤمنين و روزهداران و وارد شوندگان به عتبه مقدّس و مبارک اين ماه است. از طرفي روزه اين ماه، از طرفي تلاوت قرآن در اين ماه و از طرفي اُنس با ادعيهاي که در اين ماه وارد شده است، انسان را در معرض يک تزکيه و تهذيب و تصفيه باطني قرار ميدهد و ما همه به اين تصفيه احتياج داريم.علاوه بر اينکه هر فرد مسلماني احتياج دارد به اينکه در اين ماه ذخيره تقوا و پرهيزکاري و تهذيب و تزکيه را براي خود فراهم کند، ما منسلکين در سلک روحانيت، بيشتر از ديگران به اين معنا احتياج داريم. به قول آن عارف معروف که ميگويد: «آب که از برکات الهي است، همه پليديها و ناپاکيها را از بين ميبرد؛ هر جسمي که با آب تماس ميگيرد، پاک ميشود؛ ولي خود آب تحت تأثير تماس با ناپاکها و ناپاکيها، به تصفيه احتياج پيدا ميکند و خداي متعال در يک گردش طبيعي، آب را به بخار تبديل ميکند؛ به آسمان ميبرد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمين برميگرداند، پليديها را از آن جدا ميکند، آن را تصفيه ميکند و باز به صورت ماء طهور در اختيار افراد انسان و ساير موجودات قرار ميدهد.»گوينده اين سخن حکمتآميز ميگويد: «اين جان شما، معارف شما، نصايح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهوري است که ناپاکيها را از انسانها ميزدايد؛ اما خود اين ماء طهور بتدريج به تصفيه و تزکيه احتياج پيدا ميکند و تزکيه و تصفيه آن، جز با يک عروج معنوي، جز با يک گردش معنوي به سمت علويّات - که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد - ممکن نميشود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکر در آيات آفاقي و انفسي، اين ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست ميآورد؛ آماده ميشود تا باز هم با پليديها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزدايد. بنابراين، ماه رمضان فرصت اين عروج معنوي است.هميشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نيز همينطور است. ايام ديگر سال هم براي انسانهايي که اهل ذکر و توجّهند، همينطور است؛ «انّما تنذر من اتّبع الذّکر» . پيروي از ذکر - يعني به يادآوردن و توجّه کردن - مايه نجات جان بشر است. در همه ايام سال، در همه شبها، در نيمهشبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن اين دعاهاي پُرمغز و عميق و اين لحن عاشقانهاي که در اين دعاها هست - بخصوص ادعيّه صحيفه مبارکه سجّاديه - ميشود اين تسويه باطن را به وجود آورد؛ ولي ماه رمضان يک فرصت استثنايي است. ليالي و ايام اين ماه، هر ساعت و هر دقيقهاش براي انسان - بخصوص براي جوانان - يک فرصت است.شما فضلاي جوان که بحمدالله جواني خودتان را به توفيق الهي در خدمت دين و شريعت و تبليغ قرار دادهايد، خيلي بايد بهره ببريد و از قبل از ورود در ماه رمضان، در همين روزهاي معدودي که باقي مانده است، خودتان را آماده کنيد. شما از امثال اين بنده حقير آمادهتر هستيد. هم از لحاظ روحي آمادهتريد، هم گرفتاريهاي کمتري داريد و هم از نورانيّت بيشتري برخورداريد. اين را قدر بدانيد، مغتنم بشماريد و خودتان را باز هم هرچه بيشتر براي برداشتن بارهاي سنگينتر و انجام بخشيدن به کارهاي بزرگتر آماده کنيد. هنوز اين جامعه و اين کشور و اين دنياي بزرگ و اين تاريخ، به تلاش شما - آن هم تلاش مقدّس و پاکيزه - خيلي احتياج دارد. بايستي از اين فرصتها حدّاکثر استفاده را بکنيد.در زندگي شما عزيزان، يک عامل ديگر هم براي مبارک بودن اين ماه وجود دارد و آن تبليغ است، که اجتماع امروز ما هم به مناسبت تبليغ است. تبليغ به اين شکلي که در ميان ما معمول است، امر خيلي بديعي است. حقيقتاً هيچکدام از روشهاي تبليغي، هنري، وسايل ارتباط جمعي و رسانهها، جاي اين تبليغ را نميگيرد. نميخواهم عرض کنم که اين تبليغ مغني از آنهاست؛ ليکن آنها هم مغني از اين تبليغ و از اين سبک و اين روش نيست.اينکه انساني روبهرو با مؤمنين در اجتماعات هرروزه يا هرشبه پياپي بنشيند و براي آنها با روشهايي که بايد مورد توجّه قرار گيرد به بيان معارف الهي را بپردازد، نصيحت کند، اخلاق فاضله را براي آنها بشکافد، صراط مستقيم را در مقابلشان قرار دهد و آن را برايشان تبيين کند و ميان گوينده و مخاطب، نفسها و نگاهها و دلها بر هم گره بخورد، اين چيز بسيار بااهميتي است. جامعه روحانيت و حوزههاي مبارکه علميّه نبايد اين را به هيچ قيمت از دست بدهند. البته همينطور هم هست؛ هم طلّاب و فضلا و عاملان تبليغ در اين راه قدر اين تبليغ را ميدانند، هم بزرگان تا سطح عالي مراجع معظّم به اين سبک تبليغ اهميت ميدهند و بايد هم اهميت بدهند؛ چون بسيار حائز اهميت واقعي است.اين تبليغ داراي سه رکن اصلي است که من مختصراً عرض ميکنم: يک رکن، منشأ اين تبليغ است؛ يک رکن، هدف اين تبليغ است؛ يک رکن، ابزار و وسايل و شيوههاي اين تبليغ است.منشأ اين تبليغ چيست و چه بايد باشد؟ منشأ اين تبليغ بايد فکر، انديشه، خردمندي، اخلاص و معنويّت باشد؛ يعني تبليغ بايد از يک منبع نوراني سرچشمه بگيرد. اگر اين تبليغ از روي هواي نفس شد، براساس انگيزههاي ناسالم شد، از روي بياعتنايي به اصل کار شد و آن منشأ را نداشت، تأثير آن هم تأثير آن سرچشمه فيّاضي نخواهد بود که از يک منشأ عزيز و پُربار حقيقي سرچشمه ميگيرد و ميريزد؛ منقطع و ناسالم و آلوده خواهد شد. منشأ بايد هم فکر و انديشه و مطالعه و تأمّل و تدبّر باشد و هم اخلاص و نصح و علاقه به مخاطب که براي او تبليغ ميکنيم.در تبليغاتي که در دنيا براي بعضي از فرق - که من نميخواهم اسم بياورم - ميشود و ميگويند مبلّغان فلان فرقه در آفريقا يا در فلانجا رفتند، اين حرفها را زدند، اين کارها را کردند، با اين هدف است که آنها ميخواهند نشان دهند که تبليغشان ناشي از همين منشأ مبارک است - يعني از عشق و نصح نسبت به مخاطبان - ليکن حقيقت قضيه غير از اين است. معلوم شد که گروههاي تبشيري از صدوپنجاه سال پيش، دويست سال پيش، به عنوان مقدّمه استعمار، چه کارهايي را در کشورهاي ديگر - چه در کشورهاي آسيايي و چه بيشتر از آن در کشورهاي آفريقايي - انجام دادند. در خود اروپا هم وضع بدتر از اين حرفهاست، که قابل ذکر نيست؛ ليکن در شما اين ممکن واقع است و گذشته تبليغي ما نيز همين را نشان ميدهد که تبليغ ناشي از انديشه و فکر و مطالعه و تدبّر و رسيدگي است.شما به آثار تبليغي برخي از بزرگان نگاه کنيد! اغلب کتابهاي مرحوم آيةالله شهيد مطهّري رضواناللهتعاليعليه سخنرانيهاي اوست؛ يعني تبليغات اوست که با همين روش و سبکي که شما امروز انجام ميدهيد، ابلاغ شده است، تبليغ شده است، رسانده شده است و ببينيد چقدر پرمايه و پرمغز است. از اين قبيل، الي ماشاءالله چه در دوران قبل از انقلاب و چه بعد از آن وجود دارد. همچنين منشأ بايد همان اخلاص و صفا و عشق و علاقه به مخاطبان را داشته باشد؛ «عزيز عليه ما عنتّم حريص عليکم بالمؤمنين رؤوف رحيم» . اين، خصوصيتِ آن مبلّغِ اوّل و داعي اوّل است که شما دنبالش حرکت ميکنيد. بايد با مردم اينگونه بود. با اين منشأ بايد با مردم حرف زد. وقتي که مبلّغ با اين احساس و با آن مايه فکري سخنش وارد ميدان ميشود، مثل مغناطيس دلها را جذب ميکند، مثل قطرات آب زلال در سختترين سنگها هم اثر ميگذارد و در زمين مناسب باروري ميدهد؛ «والبلد الطّيّب يخرج نباته بإذن ربّه». آنچه که شما از اين زلال معنوي به سرزمين دلهاي مردم و ذهنهاي مردم سرازير کنيد، فوراً پرورش مييابد و رشد ميکند، که نمونههاي آن را در زندگيهاي خودمان مشاهده کرديم و يک نمونهاش همين انقلاب است. اين انقلابِ عظيم، مهمترين رکن و عاملش همين تبليغات بود؛ حال تحليلگران مادّي هرطور ميخواهند تبليغ کنند، بکنند. آنچه که ما ديديم و حس کرديم، اين است و هر هدف بزرگي هم با اين تأمين خواهد شد.هدف بايد «صراط الله» باشد؛ «صراط الله العزيز الحميد» ، «انّک علي صراط مستقيم» ، «ادع الي سبيل ربّک» . هدف تمام پيامبران، کشاندن مردم به صراط مستقيم است و صراط مستقيم هم يعني عبوديت؛ «و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم» . بايد مردم را به عبوديّت الهي که همان صراط مستقيم است، سوق دهيد. البته اين عبوديّت، در زمينه اخلاق، در زمينه عمل فردي و در زمينه عمل اجتماعي کاربرد دارد، که وقتي بحث عمل اجتماعي پيش آمد، آنوقت بحثهاي سياسي، تحليلهاي سياسي - تبيين سياسي - هم در حوزه کار شما قرار ميگيرد.اشتباه کساني که در گذشته مسائل سياسي را از تبليغ کنار ميگذاشتند، در اين بود که عبوديّت را به منطقه فردي منحصر ميکردند. آنها اينجا را غلط ميفهميدند و غلط عمل ميکردند. بله؛ هدف، کشاندن مردم به عبوديّت است؛ منتها عبوديّت منطقه وسيعي در زندگي انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصي منحصر نيست. وقتي که عمل جامعه، عمل يک مجموعه عظيم انساني و مردم يک کشور، عمل اقتصادي، عمل سياسي و موضعگيريهاي سياسي مشمول بحث عبوديّت شد، آن وقت دعوت شما هم ميتواند شامل اين مسائل باشد و بايد هم باشد؛ چارهاي نداريد.بايد درس اخلاق بگوييد، درس اخلاق سياسي هم بگوييد، درس اخلاق و معنويّت هم بگوييد، تحليل سياسي هم بدهيد، دشمن دروني را هم - که نفس امّاره يا شيطان رجيم است - معرفي کنيد، دشمن اجتماعي را هم - که شيطان بزرگ يا شيطانهاي گوناگونند - معرفي کنيد، ايادي و اذناب شيطان را هم معرفي کنيد. وقتي معناي عبوديّت الهي اين شد که انسان از «انداد الله» اجتناب کند و تبرّي جويد، بايد از همه اَشکال آن تبرّي جويد. «انداد الله»، يک وقت نفس پليد انساني است که درون اوست؛ «نفسک التي بين جنبيک» . يک وقت شيطان است که در دعاي صحيفه سجّاديه ميگوييد که «او را در وجود من مستقر کردي و به چيزي که مرا از آن متمکن نکردي، تمکن بخشيدي.» يک وقت هم شيطانهاي قدرتمند عرصه سياسياند که براي اغوا و راهزني و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملتها و شعوب بشري منتظر نشستهاند. «انداد الله» اينهايند. دعوت به عبوديّت، نفي اينها را ميطلبد؛ چارهاي نداريد.ما توصيه نميکنيم که منبرها و سخنرانيها را به جنبههاي فردي و شخصي منحصر کنيد؛ نه. ممکن است يک سخنراني، يک منبر، يک سلسله منبر، منحصر به اين معاني باشد - مانعي ندارد - اما در کنار آن بايستي صحنه زندگي اجتماعي - سياسي انسان هم ميدان عبوديت الهي باشد. آنجا هم بايستي طواغيت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.عامل سوم، عبارت از روش است. روشها خيلي مهمّ است. در همين آيه مبارکه «ادع الي سبيل ربّک بالحکمة» ، روش را بيان فرموده است. سخن حکمتآميز، يعني سخن محکم، سخن غيرمشتبه، سخن غيرموهون و غير ضعيف. حکمت، همه اينها را دارد. سخن حکيم است، يعني هم حکمتآميز است، هم مستحکم است، هم در مقابل متشابه است؛ «بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالّتي هي احسن» . گفتگو، مذاکره، با ذهنها مواجه شدن، مخاطب قراردادن دلها و ذهنها، با لسان مبين و با روش برادرانه حرف زدن، بسيار بسيار مهمّ است.عزيزان من! از جمله چيزهايي که در تبليغ بسيار مهمّ است، اين است که شما پاسخ استفهامهاي مخاطبان خود را بدهيد. اگر جواني جلوِ ما نشسته است و ده، بيست سؤال در ذهن اوست، ما هم يک سخنراني يکساعته براي او ميکنيم، در حالي که هيچيک از سؤالات او جواب داده نشده است، آيا به نظر شما اين سخنراني موفّق است؟ البته که نه. ما بايد سؤالهاي ذهن او را که احياناً بر زبان نميآورد، يا نميتواند به زبان بياورد، يا خودش متوجّه نيست که اين سؤالها را بايد به زبان آورد، يا موقعيت مقتضي نيست، پاسخ دهيم. چطور ميشود پاسخ داد؟ وقتي که استفهامهاي او کشف شود و ما بدانيم در ذهن او چيست.اينقدر که من به فضلاي جوان و به علما توصيه ميکنم که با نسل جوان تماس بگيريد، براي اين است. با نسل جوان تماس بگيريد، سؤالهاي اينها را بخواهيد، استفهامهاي اينها را بشناسيد، ببينيد وقتي پاي صحبت روحاني مينشينند، چه ميطلبند؛ نه اينکه چه توقّع دارند شما بگوييد، بلکه چه توقّع دارند براي آنها تبيين شود. اين شناختن نيازها، خيلي مهمّ است.از اين بالاتر، نيازهاي جماعت مردم است. گاهي يک نياز تبليغي در جامعه وجود دارد، آحاد هم به آن توجّه ندارند؛ ولي شما ميدانيد که اين نياز هست. مثلاً شما تبليغات دشمن را گوش کرديد، ديديد که دشمن متمرکز و متوجّه به چيست؛ ميفهميد که بايد اين را مورد توجّه قرار دهيد و ازاله پليدي و دفن تبليغات کذب دشمن را بکنيد؛ در حالي که ممکن است خود آن مخاطبان به آن توجّه نداشته باشند. اين ميشود رفع نياز.عزيزان من! يکي از خدمتهايي که دشمنان ما به ما ميکنند، همين است که به ما نشان ميدهند در تبليغ روي چه نقاطي بايد متمرکز شويم. امروز اگر شما نگاه کنيد، ميبينيد که همه دستگاههاي تبليغي دشمن دست به دست هم دادهاند و تبليغات خود را بر روي چند نقطه متمرکز کردهاند. در رأس آنها هم تبليغات صهيونيستهاست. صهيونيستها که عرض ميکنيم، فقط مراد ما دولت صهيونيست غاصب نيست؛ او بخشي از مجموعه صهيونيستهاست؛ مجموعه صهيونيستهايي که سرمايهداران بزرگ کشورهايي از جمله امريکا را تشکيل ميدهند و بر سياست آن کشور مسلّطند. امروز متأسّفانه کشور امريکا، دولت امريکا، کنگره امريکا، در زمينههاي گوناگون - مالي، تبليغاتي، فرهنگي و غيره - اسير طلسم صهيونيستند. تبليغات رسانهاي دنيا هم غالباً در اختيار اينهاست. اين خبرگزاريهاي معروفي که شما ميبينيد، عمدهشان در اختيار همين مجموعهاند. بعضيها هم که متعلّق به آنها نيستند، با آنها همجهتند. اگر شما تبليغات اينها را نگاه کنيد، ميبينيد که در مورد کشور عزيز و ملت بزرگ و قهرمان و درعينحال مظلوم ما، بر روي چند نقطه متمرکزند: اوّل، اختلاف و دوئيت و تفرقه است؛ همان داستان قديمي «تفرقه بينداز، حکومت کن»؛ همان درد و بلاي عمدهاي که از قديم در جان ملتها ميافتاده است. درصدند تفرقه ايجاد کنند، يا اگر هرچه تلاش کردند ديدند نميتوانند تفرقه ايجاد کنند، شايعه تفرقه بيندازند.شما ملاحظه کنيد، همين کنفرانس اسلامي بحمدالله و به عزّت الهي، موجب عزّت امت اسلامي و ملت عزيز ايران شد؛ «من کان يريد العزّة فلله العزة جميعاً» : هرکس عزت ميخواهد، سراغ خدا برود؛ خدا به او عزت خواهد داد. در اين کنفرانس، اين آيه شريفه خودش را نشان داد و دست قدرت الهي و عزت الهي، ملت ايران و دولت ايران و مسؤولان کشور و دستاندرکاران را در دنيا مثل خورشيدي روشنيبخش و بامشکوة و منور جلوه داد. عليرغم ميل امريکا، به وسيله اين اجلاس باشکوهي که در اينجا تشکيل شد، همه سياستهاي امريکا در مورد ايران شکست خورد. ديدند که اين اجلاس، نشاندهنده وحدت، يکپارچگي، مديريّت قوي، همکاري صميمانه بين مسؤولان کشور و مسؤولان و مردم است و قدرت و توانايي انجام کارهاي بزرگ و پيچيده و مرکب را ديدند. حالا چهکار بايد بکنند؟ شروع به ساختن شايعات و ايجاد اختلاف کردند. از روز اوّل تشکيل کنفرانس تا بهحال شايعه اختلاف را همينطور ترويج ميکنند. البته کسي هم گوشش بدهکار نيست، اعتنايي هم نميکند؛ چون شواهد و قرائن و نصوص و همهچيز برخلاف شايعات آنهاست؛ اما آنها کار خودشان را ميکنند.پيداست که به مسأله اختلاف خيلي اهميت ميدهند. شما بايد درست نقطه مقابل اين جريان حرکت کنيد. اوّلاً سعي کنيد اختلاف نباشد، ثانياً سعي کنيد شايعه اختلاف که دشمن آن را رشد و پرورش ميدهد، نباشد. کساني که شايعه اختلاف را در داخل تقويت ميکنند، مثل کساني هستند که خود اختلاف را دامن ميزنند. دستهاي حقير و ضعيف و پليدي سعي ميکنند ايجاد اختلاف کنند. اگر هم ديدند نميشود اختلاف به وجود آورند، سعي ميکنند شايعهپراکني کنند که بله، اختلاف هست. مثل اينکه دشمن سعي ميکند به جبهه حق شکست وارد کند. وقتي که ديد نميتواند، شايعه مياندازد که بله، شکست ميخورند؛ الان است که شکست بخورند؛ الان است که عقبنشيني کنند! کار دشمن همين است؛ شما بايد نقطه مقابل او حرکت کنيد. اين خدمتي است که دشمن به ما ميکند. دشمن به ما نشان ميدهد که روي اين نقطه حسّاس است و در واقع معلوم ميشود که ما بايستي روي اين نقطه متمرکز شويم. البته نسبت به رفتار دشمن، عکسالعملي و انفعالي حرکت نميکنيم؛ يک تجزيه و تحليل منطقي و خردمندانه است.نقطه دوم، تيرهوتار و مبهم جلوه دادن آينده است. سعي دشمن اين است که نشان دهد آينده مبهم و تيرهوتار است و معلوم نيست که چه خواهد شد و به کجا ميرسند. وظيفه مبلّغ دين و مبلّغ معنويت و پيامآور حقيقت اين است که مردم را اميدوار کند و يأس را از آنها بزدايد. يأس، بزرگترين دشمن يک ملت است. بايد تلاش گردد که يأس از مردم زدوده شود. نگاه کنيد ببينيد در منطقهاي که مورد بحث شماست، مخاطبتان چه زباني نياز دارد. به هر تقدير بايد مانع شويد که يأس در دلها راه پيدا کند.کاري که دشمن ميخواهد بکند، اين است که يأس را بر دلها حاکم کند و هر کس به گونهاي مأيوس باشد: دانشجو يکطور، دانشآموز يکطور، کارگر يکطور، روحاني يکطور، کاسب يکطور، اداري يکطور، مسؤول دولتي يکطور، مسؤول بلندپايه يکطور. هرکدام روشهايي دارند؛ ما از نزديک ميبينيم. روشهايي دارند که حتّي برخي از مسؤولان بلندپايه را هم در يک کشور مأيوس کنند. ما مسؤولاني را از کشورهاي ديگر ميبينيم که گاهي با ما صحبت ميکنند، دلشان پر از يأس است. واقعاً آدم مأيوس چهکار ميتواند بکند؟ ما سعي کرديم يأس را از دلهاي آنها بيرون بکشيم و به جايش اميد تزريق کنيم. بحمدالله ملت ما، ملت اميدوار و بانشاطي است. در مردم اميد را تزريق کنيد.يک مرکز ديگر که دشمن روي آن کار ميکند، ارزشها و پايهها و اساس انقلاب است. دشمن ميخواهد ايمان مردم به آن عاملي که توانست اين حرکت عظيم و معجزآسا را تقريباً نوزده سال قبل به وجود آورد و آن را تا امروز نگه بدارد و جنگ را به نفع اسلام و مسلمين به پيروزي برساند، در دلها و ذهنها از بين ببرد. خيلي بايد مراقب باشيد. ميخواهند مردم را به پايهها و به اصول انقلاب و به اين حرکت و نهضت عظيم و به پايههاي جمهوري اسلامي بياعتقاد و آنها را متزلزل کنند. دشمني آنها با اشخاص نيست. دشمني آنها با فلان عنوان مخصوص نيست. دشمني با اصل اين حرکت عظيم است؛ دشمني با انقلاب است. کسي که اين را نفهمد، چقدر غافل است!نقطه مقابل اين حرکت، حرکت شما در تبليغ است. اگر آن منشأ تبليغي، آن هدف تبليغي و اين روشها و ابزارها و شيوههاي تبليغي مورد نظر باشد، موفّقترين و ماندگارترين و عميقترين روشهاي تبليغي همين کاري است که شما به صورت سنّتي انجام ميدهيد. من به شما عرض کنم که به فضل الهي اين را ما به چشم خودمان مشاهده کرديم و ديديم که دست قدرت الهي، اين ملت را حمايت و پشتيباني ميکند. نه قدرت امريکا، نه قدرتهاي عظيم مالي و اقتصادي، نه قدرتهاي جاسوسي و امنيتي و نه قدرتهاي مخرّب نظامي، هيچکدام قادر نيستند اين ملت مؤمن و انقلابي و شاداب و جوان و پراميد را از راه عزّت و عظمت اسلام که پيش ميبرد و پرچم اسلام را که بر دست گرفته است و به اهتزاز درميآورد، برگردانند و او را در نيمه راه متوقّف کنند.اميدواريم که خداوند متعال به شما توفيق دهد و لطف کند. راه شما را هموار کند، دل شما را روشن کند، همه شما و ما را مشمول ادعيّه زاکيّه حضرت بقيةالله ارواحنافداه قرار دهد. شبهاي قدر را هم قدر بدانيد. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته