خوارج در تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خوارج در تاریخ - نسخه متنی

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خوارج در نهج البلاغه2




ترجمه هاي نهج البلاغه



مکتب اسلام ـ سال 31ـ ش1ـ م 361، ارديبهشت 70





خوارج در تاريخ







يعقوب جعفري









5ـ درد دل ها و شکوه هاي امام




يکي از ياران امام، پس از ليلة الهرير در مقام اعتراض به آنحضرت گفت: ما را از حکميت نهي کردي، و سپس به آن فرمان دادي نمي دانيم کداميک درست است؟





امام دستان خود را بهم زد و فرمود:





هذا جزاء من ترک العقده اما والله لواني حين امرتکم به حملتکم علي المکروه الذي يجعل الله فيه خيرا فان استقمتم هديتکم و ان اعوججتم قومتکم و ان ابيتم تدارکتکم، لکانت الوثقي و لکن بمن والي من؟ اريد ان اداوي بکم و انتم دائي کناقش الشوکة بالشوکة و هو يعلم ان ضلعها معها اللهم قد ملّت اطباء هذا الداء الدوي.





ترجمه: اين است جزاي کسي که پيمان را ترک کند سوگند به خدا هنگامي که شما را به جهاد دستور دادم شما را به کاري وادار کردم که برايتان ناپسند بود ولي خداوند خير شما را در آن قرار داده بود اگر درست عمل مي کرديد شما را رهبري مي کردم و اگر منحرف مي شديد به اصلاح شما مي پرداختم و اگر خودداري مي کرديد کسان ديگري را جايگزين شما مي کردم در چنين صورتي کار محکم مي شد اما اين کار را به کمک چه کسي انجام مي دادم و به چه کسي اعتماد مي کردم من مي خواهم بوسيله شما دردها را درمان کنم درحاليکه خود درد من هستيد، من مانند کسي هستم که خار را به وسيله خار بيرون آورد درحاليکه خود مي داند که تيغ هاي آن همواره با اوست. خداوند طبيبان اين درد جانگزا خسته شده اند...





پس از آنکه اصحاب آنحضرت درباره حکميت دچار تشويش شدند فرمود:





ايها الناس انه لم يزل امري معکم علي ما احب حتي نهکتکم الحرب و قدو الله اخذت منکم و ترکت و هي لعدوکم انهک لقد کنت امس اميرا فاصبحت اليوم مامور او کنت امس ناهيا فاصبحت اليوم منهيا و قد احستهم البقاء و ليس لي ان ان احملکم علي ما تکرهون.





ترجمه: اي مردم همواره وضع من و شما آنچنان بود که دوست مي داشتم تا آنگاه که جنگ شما را خسته کرد و بخدا سوگند که جمعي از شما را گرفت و جمعي را باقي گذاشت اما اين جنگ براي دشمنان شما کوبنده تر بود من ديروز فرمانده و امير شما بودم ولي امروز مامور و فرمانبر شما شده ام ديروز نهي کننده بودم و امروز نهي شونده هستم شما ماندن در دنيا را دوست داريد و من نمي توانم شما را بر چيزي که دوست نداريد مجبور کنم.





بعد از اعلام راي حکمين ضمن خطبه اي فرمود:





اما بعد فان معصية الناصح الشفيق العالم المجرب نورث الحسرة و تعقب الندامة و قد کنت امرتکم في هذه الحکومة امري و نخلت لکم مخزون رايي لوکان يطاع لقصير امر فابيتم علّي ابا‍؛ المخالفين الجفاة و المنابذين العصاة حتي ارتاب الناصح بنصحه و ضن الزند بقدحه...





ترجمه: همانا سرپيچي از نصيحت کننده مهرباني که دانا و با تجربه است، باعث حسرت مي شود و پشيماني بدنبال دارد من درباره اين حکميت فرمان خود را به شما گفتم و نظر خالص را در اختيار شما قرار دادم (اگر کسي به حرف قصير گوش مي داد) اما شما همانند مخالفان جفاکار و نافرمانان پيمان شکن، امتناع کرديد تا جائيکه نصيحت کننده در پند خود به ترديد افتاد و از پند و اندرز خودداري کرد.





جمعي از خوارج به آنحضرت گفتند که اگر به کفر خود اعتراف کني و سپس توبه نمائي به تو ملحق خواهيم شد، حضرت فرمود:





اصابکم حاصب و لابقي منکم آثر ابعد ايماني بالله و جهادي مع رسول الله اشهد علي نفسي بالکفر لقد ضللت اذا و ما انا من المهتدين فاوبوا شرمآب و ارجعوا علي اثر الاعقاب...





ترجمه: گردبادي از بلا شما را فرا گيرد و يادگار خوبي از شما باقي نماند آيا پس از ايمانم به خدا و جهاد کردنم در رکاب رسول خدا، به کفر خويشتن گواهي بدهم؟ اگر چنين کنم گمراه شده ام و از هدايت يافتگان نخواهم بود پس به بدترين جايگاه رهسپار شويد و با پاشنه هاي پاي خود برگرديد.





6ـ جنگ نهروان




هنگاميکه آن حضرت به جنگ با خوارج عزيمت نمود، به او گفته شد که خوارج از پل نهروان عبور کرده اند. حضرت فرمود:





مصارعهم دون النطفة و الله لا يفلت منهم عشرة و لا يهلک منکم عشرة





ترجمه: قتلگاه آنها اينطرف نهر است بخدا قسم از آنها حتي ده نفر هم باقي نخواهد ماند و از شما ده نفر کشته نخواهد شد.





در جنگ نهروان وقتي دو سپاه در مقابل يکديگر قرار گرفتند، امام براي آخرين بار به نصيحت خوارج پرداخت و فرمود:





فانا نذير لکم ان تصبحوا صرعي باثناء هذا النهر و باهضام هذا الغائط علي غير بينه من ربکم ولا سلطان مبين معکم قد طوحت بکم الدار و احتبلکم المقدار و قد کنت نهيتکم عن هذه الحکومه فابيتم علّي اباء المنابذين حتي صرفت رايي الي هواکم و انتم معاشر اخفاء الهام سفهاء الاحلام و لم آت لا ابالکم بجرا و لا اردت لکم ضرا.





ترجمه: من شما را بيم مي دهم از اينکه در کنار اين نهر و در اين گودال کشته شويد بي آنکه از خدايتان دليلي داشته باشيد و يا مدرک روشني بدستتان باشد، دنيا شما را پرتاب کرده و سرنوشتتان آماده شده. من شما را از اين حکميت نهي کردم اما شما با سرسختي با من مخالفت کرديد و سخن مرا پشت سر انداختيد تا جائيکه به دلخواه شما تن در دادم و شما گروهي کم عقل و سفيه هستيد. اي بي ريشه ها من کار خلافي انجام نداده ام و نمي خواستم ضرري به شما برسانم.





7ـ پس از جنگ نهروان




جنگ نهروان با نابودي سپاه خوارج پايان يافت. امام که از کنار کشته شدگان خوارج عبور مي کرد فرمود:





بؤسا لکم لقد ضرکم من غرکم فقيل له من غرهم يا اميرالمومنين؟ فقال: الشيطان المضل و الانفس الامارة بالسوء غرتهم بالاماني و فسحت لهم بالمعاصي و وعدتهم الاظهار فاقتحمت بهم النار





ترجمه: بدا به حال شما! آن کس که شما را فريب داد به شما ضرر زد. به امام عرض شد: يا اميرالمومنين چه کسي آنها را فريب داد؟ فرمود: شيطان گمراه کننده و نفس اماره آنها را بوسيله آرزوها فريب داد و راه گناه را بروي آنها باز کرد و به آنها وعده پيروزي داد و آنها را به جهنم فرستاد.





امام در يکي از خطبه ها مطلبي دارد که به عقيده مفسران و شارحان نهج البلاغه دربار خوارج و دفع فتنه آنهاست و دشواري مبارزه با خوارج را که گروهي به ظاهر متدين بودند، نشان مي دهد. فرمود:





ايها الماس فاني فقئت عين الفتنة و لم يکن ليجتري عليها احد غيري بعد ان ماج غيهبها و اشتد کلبها...





ترجمه: اي مردم اين من بودم که چشم فتنه را درآوردم و کسي جز من جرئت انجام اين کار را نداشت و اين پس از آن بود که امواج فتنه همه جا گسترده بود و اين بيماري شدت يافته بود.





الا و قد امرني الله بقتال اهل البغي و النکث و الفساد في الارض فاما الناکثون فقد قاتلت و اما القاسطون فقد جاهدت و امام المارقة فقد دوّخت و اما شيطان الردهة فقد کفيته بصعقة سمعت لها و جبة قلبه ورجة صدره و بقيت بقية من اهل البغي و لئن اذن الله في الکرّة عليهم لاديلن منهم الا ما يتشذر في اطراف البلاد تشذرا





ترجمه: آگاه باشيد که خداوند مرا به نبرد با سرکشان و پيمان شکنان و کساني که فساد در روي زمين براه مي اندازند، دستور داده است اما ناکثين (اصحاب جمل) با آنها جنگيدم و اما قاسطين ( اصحاب معاويه) با آنها جهاد کردم و اما مارقين (خوارج) آنها را به خاک مذلت نشاندم و اما شيطان ردهه (که همان ذوالثديه رئيس خوارج بود) با صاعقه اي که قلبش را به طپش درآورد و سينه اش را به لرزه انداخت کارش را ساختم. تنها تعداد محدودي از سرکشان باقي مانده که اگر خداوند رخصت حمله به آنها را بدهد آنها را نابود خواهم کرد مگر افراد قليلي که به اطراف بلاد پراکنده بشوند.





8ـ آينده خوارج




امام عليه السلام دربار آينده خوارج نيز سخناني دارد که در اينجا مي آوريم





در جائي خطاب به خوارج مي فرمايد





اما انکم ستلقون بعدي ذلا شاملا و سيفا قاطعا و اثرة يتخذها الظالمون فيکم سنة





ترجمه: آگاه باشيد به زودي خواري و ذلت سراسر وجودتان را فرا خواهد گرفت و گرفتار شمشير برنده خواهيد شد و استبدادي بر شما حکومت خواهد کرد که ستمگران آن را درباره شما يک سنت قرار خواهند داد.





پس از جنگ نهروان يکي از اصحاب امام گفت: همه خوارج هلاک شدند و ديگر اثري از آنها باقي نمانده حضرت فرمود:





کلا والله انهم نطف في اصلاب الرجال و قرارات النساء کلما نجم منهم قرن قطع حتي يکون آخرهم لصوصا سلابين





ترجمه: نه بخدا قسم آنها نطفه هائي در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود که هر زمان شاخي از آنها سر برآورد بريده مي شود تا اينکه آخرشان دزدان و راهزنان خواهند شد.





در مورد رفتار با خوارج پس از آنحضرت، فرمود:





لاتقاتلوا الخوارج بعدي فليس من طلب الحق فاخطاء کمن طلب الباطل فادرکه





ترجمه: بعد از من با خوارج جنگ نکنيد زيرا کسي که در جستجوي حق بوده و خطا کرده است مانند کسي نيست که طالب باطل بوده و آن را يافته است.





در اينجا سلسله مقالات خوارج در تاريخ را به پايان مي بريم درحالي که گفتني در ابن باره بسيار است به اين اميد که بخواست خدا مجموعه اين مقالات به اضافه مطالب ديگري که در مورد خوارج تهيه کرده ايم به صورت کتابي منتشر شود.





/ 1