بيانات مقام معظم رهبرى‏در ديدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى‏ - [سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از جهادگران جهاد سازندگی] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از جهادگران جهاد سازندگی] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيانات مقام معظم رهبرى‏در ديدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى‏

(1377/07/15 )

بسم‏الله‏الرّحمن‏الرّحيم

برادران و خواهران عزيز و جهادگرانِ سرافراز و پرافتخار؛ خيلي خوش آمديد. يکي از افتخارات نظام مقدّس اسلامي اين بوده است که در همه زمينه‏هايي که به خير و صلاح ملت و کشور مربوط مي‏شود، طرحهاي نو و سازنده و ابتکاري داشته است. مظهر اين قدرتِ تصميم‏گيري هم امام بزرگوار (رضوان‏الله‏تعالي‏عليه) بود که با يک ديد الهي و تدبيري خردمندانه آن خطوط اصلي را که براي اداره کشور در زير سايه اسلام و کشاندن مسير عمومي اين ملت به سمت صلاح، لازم بود، در همان اوايل انقلاب تمهيد کرد و مقدّمات آن را فراهم نمود. يکي از اين تدبيرهاي برجسته و ماندگار، همين «جهاد سازندگي» است.

جهاد سازندگي، يادگار ارزنده امام بزرگوار ماست. حقيقتاً شجره طيّبه‏اي است که به دست با برکت امام بزرگوار، غرس شد و رشد کرد و ميوه داد و کشور و ملت را در مراحل مختلف بهره‏مند نمودند. قبل از آن‏که مسأله جنگ مطرح گردد و ايران اسلامي در يک معرکه مسلّحانه وارد ميدان شود، مسأله سازندگي کشور مطرح شد. کشوري که انقلاب و امام و اين ملت، از دست رژيم وابسته و فاسد پهلوي تحويل گرفته بودند، يک ويرانه به تمام معنا بود. آباداني و ثروت و ظواهر و رنگ و روغنها مربوط به شهرهاي بزرگ بود؛ آن هم تا حدّي که به منافع عناصر اصلي آن رژيم ارتباط پيدا مي‏کرد. روستاها خراب، بدون جاده و راه، بدون آب، بدون برق، بدون امکانات و بدون کار توليدي به درد بخور؛ شهرها دچار انواع و اقسام اشکالات و اوضاع کشور، کلاً نابسامان!

در چنين شرايطي امام بزرگوار، جهاد سازندگي را به وجود آورد و اعلام کرد و خيل عظيم جوانان مؤمن و پُرشور، به اين حرکتِ انقلابي پيوستند. معلوم بود که در اين تشکيلات، آنچه لازم است، کار و ابتکار است؛ کار خستگي‏ناپذير و ابتکار و نوآوري براي نجات کشور. چه جوانهاي باارزشي، چه انسانهاي پاکيزه و نوراني‏اي و چه صاحبان استعداد و فکري در اين مجموعه، در سلک خدمتگزاران درآمدند و در راههاي دور، در شهرها و روستاهاي دوردست، در جاهاي گرم، در جاهاي سرد و شرايط زيستي نامناسب، با مشکلات زيادي فعّاليت کردند.

هنوز جنگ تحميلي شروع نشده بود که جهاد سازندگي شهيد داد. اين خيلي مهمّ است. جهاد سازندگي در ميدان سازندگي شهيد داد؛ چون کساني دشمنِ اين بودند که انقلاب توفيق پيدا کند. مي‏ديدند که اين جوان تحصيلکرده و آگاه، يا اين انسان ماهر و خدوم و زحمتکش، با سازندگي و کار خود، پايه‏هاي اين نظام را مستحکم مي‏کند؛ لذا تعدادي از اين عزيزان، قبل از شروع جنگ تحميلي، به وسيله عناصر منافق و مخالف با نظام مقدّس جمهوري اسلامي، جان خود را از دست دادند و به شهادت رسيدند. بعد هم جنگ تحميلي شروع شد و باز جهاد سازندگي در خطوط مقدّم بود. اين لقبِ پرافتخارِ «سنگرسازِ بي‏سنگر»، نشان‏دهنده خيلي از معاني است. در طول دوران جنگ، در خطوط مقدّم، در پشت جبهه‏ها و در اواسط جبهه‏ها، همه جا حضور جهاد سازندگي مشخّص بود. سنگر را شما ساختيد. جاده مواصلاتي نيروها و انبارهاي مهمّات را شما ساختيد. تعميرات را شما انجام داديد. کارهاي بزرگ و ابتکاري را که به ذهن کسي خطور نمي‏کرد که کساني بتوانند انجام دهند، شما پيشرو و مبتکر بوديد. در دوره سازندگي نيز همين‏طور است.

بحمدالله در اين بيست سالي که از انقلاب گذشته است، اين مجموعه عظيم و اين سازمان بزرگ - يعني جهاد سازندگي - يکي از بهترين امتحانها را داده است. امروز هم بحمدالله وجود شما ذي‏قيمت و مغتنم است. بايد اين کارها را ادامه دهيد. هم بايد به سازندگي شهرها و روستاها بپردازيد و هم به سازندگي انسانها مشغول شويد. در درون خودتان، مديران لايق، اشخاص برجسته، دستهاي کارآمد و مغزهاي فعّال تربيت کنيد. اين کشور، هنوز سالهاي متمادي به خدمات شما و به کار و تلاش مخلصانه‏تان احتياج دارد. در اين دوراني که دشمنان انقلاب، کمين گرفته‏اند تا شايد بتوانند از برخي از مشکلات اقتصادي يا تعطيل بعضي از کارها، احياناً نقطه ضعفي براي نظام، يا براي دولت و مسؤولينِ دلسوزِ خدمتگزار درست کنند، وظيفه همه و بخصوص شماست که تلاش خودتان را مضاعف کنيد تا بتوانيد با کار سازنده، مشکلات مردم را کم و به پيشرفت کشور کمک نماييد.

رسالت جهاد سازندگي، همچنان باقي است. نبايد تصوّر کرد که جهاد سازندگي، رسالت انقلابي خود و آن مسؤوليتي را که در ميان بسياري از ارگانهاي ديگر به او تشخّص مي‏داد، از دست داده است؛ به‏هيچ‏وجه اين‏گونه نيست. نکته اساسي اين است که دستگاههاي گوناگون در کشور، همه مشغول خدمتند. امروز بحمدالله دستگاههاي دولتي بر اثر زحماتِ دولتمردانِ خدمتگزار و دلسوز، هر کدام در هر بخش، به خدمات باارزشي سرگرمند؛ ليکن نهادهايي مثل جهاد سازندگي که از انقلاب جوشيده‏اند، چه خصوصيتي دارند؟ چگونه است که در درون اين تشکيلات، ضمن اين‏که ارزشهاي اسلامي محفوظ است، تلاش فراوان و خدمتهاي بزرگ در آن با دلسوزي انجام مي‏گيرد و از لحاظ کاري هم توفيقاتِ نوآوري اين مجموعه‏ها از بقيه بخشها جلوتر و بالاتر است؟ البته بحمدالله امروز نوآوري در کشور، همه جا هست؛ اما شروعِ نوآوري و جرأت و جسارتِ ورود در ميدان ابتکار، نکته‏اي است که در اوّل، در امثال جهاد و نهادهاي انقلابي پديد آمد و بر محور آن حرکت شد. راز اين همه چيست؟ راز همه اين موفقيتها در بخشهاي مختلف، تمسّک به ايمان انقلابي است؛ ايمان به حقيقت والا و درخشاني که توانست اين کشور را نجات دهد. از چه چيزي نجات دهد؟ از دوران جاهليتِ تاريک ذلّت‏بار براي ملت ايران!

خيلي از شما جوانان، دوران گذشته را به ياد نمي‏آوريد. سخت‏ترين دوران در طول سالهاي حکومت ظالمانه استبدادي سلطنتي براي ملت ايران، همين دوران پنجاه سال قبل از پيروزي انقلاب بود. چرا؟ چون در دورانهاي گذشته، هميشه سلطنتهاي استبدادي بودند، به مردم هم خيلي ظلم کردند؛ ليکن اگر حکومتهاي ايران، ظالم، مستبد و بد بودند، اگر با مردم سروکاري نداشتند - که نداشتند - لااقل زير امر دشمنان خارجي - جز در برهه‏هاي خيلي محدودي - نبودند. حکومتهايي براي خودشان بودند؛ ايراني بودند. ولي در اين دوره اخيرِ سلطنت - يعني از اواخر قاجار و در طولِ دوران حکومت پهلوي - استبداد، ديکتاتوري، بي‏اعتنايي به آراءِ مردم، فساد اداري، ظلم و ستم و تبعيض و سوء استفاده دولتمردان و درباريان بيداد مي‏کرد! - همه اينها بود و علاوه بر اينها واقعيت بسيار تلختري وجود داشت که آن تسلّط بيگانگان بود. در اين کشور، ايراني در داخل خانه خود، بايستي تملّق خارجي را مي‏گفت! رئيس ايراني، نظامي ايراني، مدير و وزير ايراني در داخل خانه خود، بايستي تملّق سفير امريکا و سفير انگليس و مأموران طمّاع بيگانه را - که صدها هزار مأمور بيگانه در اين کشور بودند - مي‏گفت! بايد زير دست آنها کار مي‏کرد! بايد از آنها دستور مي‏گرفت! بايد ملاحظه‏ي ميل آنها را مي‏کرد! اين براي يک ملت، بدترين حادثه است؛ ذلّت است. يک ملت، ممکن است در دوره‏اي فقر و مشکلات اقتصادي را قبول کند؛ اما ذلّت را قبول نمي‏کند. ملت ايران را ذليل کردند! انقلاب آمد و اين ملت را از ذلّت نجات داد، از وابستگي، از دستِ فساد دستگاه سلطنتي فاسد و از اختناق، نجات داد؛ ملت را آزاد کرد. ايراني، مملکت خودش را گرفت. جوان ايراني، مرد و زن ايراني، مبتکر، عالم و دانشجوي ايراني فهميد که براي خودش و با اراده خودش کار مي‏کند. افق را روشن ديد.

حقيقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامي، اين حرکت عظيم را انجام داد، که هيچ کس هم خيال نمي‏کرد چنين چيزي اتّفاق بيفتد. بعضي از آن به اصطلاح روشنفکراني که آن روز گاهي يک کلمه سياسي مي‏گفتند و دل خودشان را خوش مي‏کردند که در ميدان مبارزه کار مي‏کنند، غايت مطلوبشان اين بود که مثل اقمار شوروي سابق، مثل اين کشورهاي کمونيستي بيچاره آفريقا و آسيا و غيره، يا مثل کشورهايي از قبيل ترکيه و پاکستان و امثال اينها شوند! بيشتر از اين به ذهنشان نمي‏رسيد. اين‏که اين ملت، مستقل شود، روي پاي خود بايستد، استعدادهاي خود را شکوفا کند، حرف خود را خودش بزند، راه خود را خودش برگزيند، مسؤولين خود را خودش انتخاب کند، کشور را متعلّق به خود بداند و سرمايه‏هاي کشور را صرف شده در خود کشور بداند، به ذهن آنها خطور نمي‏کرد! اين کار را انقلاب کرد. اين کار به رهبري امام و به همّت اين مردمي شد که ايمان داشتند. ستون اين خيمه عظيم، ايمان است؛ ايمان به آن حقيقت درخشنده‏اي که چنين معجزه‏اي را مي‏کند. ايمان به اسلام انقلابي و اسلام ناب محمّدي. دشمن هم اين را فهميد. از روز اوّل، دشمن اين را فهميد و تلاش کرد بلکه بتواند اين ايمان را متزلزل کند. بيست سال است که دشمن از راههاي مختلف، دائم براي ضعيف کردن ايمان مردم وارد مي‏شود. به وسيله انقلاب، تودهني مي‏خورد، ولي باز از راه ديگر مي‏آيد!

عزيزان من! درست به اين نکته توجّه کنيد: هر دستگاه و هر مجموعه‏اي که بتواند در درون خودش، اين ايمان شاداب و پُرنشاط و فعّال و پربرکت را بيشتر حفظ کند، بيشتر به درد اين ملت، به درد اين مملکت و اين نظام و به درد اين تاريخ مي‏خوردو شما جهادگران، از آن قبيل هستيد. شما توانستيد اين ايمان را در درون خودتان حفظ کنيد. ارزش اصلي جهاد به اين است. عشق و ارادت بنده به امثال مجموعه شما به خاطر اين است. ما هيچ قوم و خويشي با اشخاص نداريم. اين‏که شبانه روزي نمي‏گذرد که من شما جهادگران را بخصوص دعا نکنم، به خاطر وجود اين گوهر تابناک در درون شما و در ميان شماست. اين را حفظ کنيد. اين است که مي‏تواند کشور را نجات دهد. اين است که به اين ملت، نيرو مي‏بخشد که بتواند در مقابل فشارها مقاومت کند. فشار، زياد است. از اوّلِ انقلاب هم فشار، زياد بوده است؛ نه اين‏که امروز خصوصيتي دارد. البته گاهي اوقات در داخل، بعضي از افراد غريبه - واقعاً بايد گفت غريبه - و بيگانه‏صفت، حرفهايي مي‏زنند، يا کارهايي مي‏کنند که دشمن، تطميع و تشجيع مي‏شود و فشارها را زياد مي‏کند! گاهي هم اين‏طور نيست. آنچه که اين دشمن را در همه ادوار مأيوس و رد کرده است، همين ايمان است. اين‏که من نسبت به روزنامه‏ها هشدار دادم و باز هم آن را تکرار مي‏کنم، به خاطر اين است. البته بحثِ همه روزنامه‏ها نيست؛ بحثِ تعداد قليلي از روزنامه‏هاست. فرقي نمي‏کند؛ قليل و کثير ندارد. بعضي از اين طرف و آن طرف فرياد بلند کردند که «آقا مگر شما با آزادي مطبوعات مخالفيد؟ شما که گفتيد ما حرف مخالف را تحمّل مي‏کنيم!» بله؛ حالا هم مي‏گوييم. بنده حالا هم مي‏گويم: کساني که نظر مخالفي دارند - در هر مسأله و در هر زمينه - مخالفت خودشان را بنويسند، بگويند، چاپ و منتشر کنند؛ کسي به آن کاري ندارد. اما فرق است بين آن کسي که نظر مخالفي دارد و اين نظر مخالف را بيان مي‏کند، با کسي که در زير نقاب اعلامِ يک نظر مخالف، توطئه مي‏کند و دشمني مي‏ورزد. اگر امروز کسي از لحاظ اقتصادي در کار اين دولت خدمتگزار، اخلال کند، او دشمن ماست، بايد با او مقابله کنيم. دشمني، دشمني است. دشمني در عرصه اقتصادي دشمني است و بايد با آن مقابله کرد. دشمني در عرصه نظامي و دشمني در صحنه کار امنيتي، دشمني است و بايد با آن مقابله کرد. دشمني در عرصه کار فرهنگي هم دشمني است.

اگر کسي مي‏نشيند و يک سلسله نوشته را در ظرف ده روز، يا بيست روز جور مي‏کند و تدريجاً در روزنامه‏اي نشر مي‏دهد، هدف آن نوشته اين است که در مجموع - در پايان کار - مردم را نسبت به آينده خود نااميد سازد و وضعيت کشور را آن‏چنان بد تصوير کند که براي هيچ‏کس نشاط کار کردن باقي نماند. اين توطئه است. اگر کسي دستگاههاي مسؤول در کشور را با دروغ، با بيان مطالب خلاف و يا بيان نکردن بخشهاي مهمّي از حقيقت، طوري معرفي کند که براي جواني که در دانشگاه درس مي‏خواند، براي جواني که در کارگاه کار مي‏کند، اصلاً اميد و نشاطي به آينده باقي نماند - بگويد آقا، چه فايده دارد ما کار کنيم - اين خيانت نيست؟! اگر کساني بنشينند بنويسند و اصل مشروعيت نظامي اسلامي را که با اين همه خون و فداکاري به دست آمده است، زير سؤال ببرند، اينها توطئه است، اينها دشمني کردن است؛ اين بيان حرف مخالف‏خواني نيست. مخالفخواني يک حرف است، و حرف مخالف زدن يک حرف ديگر است. اگر بخشهاي مختلف، گوشه‏هاي گوناگون و سياستهاي مختلف را مورد نقد و انتقاد قرار دهند، چيز بدي نيست. يک کسي حرفي را مي‏زند، يک کسي هم جواب او را مي‏دهد، قضيه تمام مي‏شود؛ اما اگر کسي بخواهد با نوشته خود، اساس و پايه‏هاي اصلي نظام را، آينده اين ملت و کشور و مشروعيت اين نظام را در ذهن مردم متزلزل کند، اين خيانت و براندازي است. دشمني و براندازي، يک حرف است و حرف مخالف زدن يک حرف ديگر است. انسان، دست دشمنان را به طور صريح مي‏بيند.

اين را هم شما بدانيد، يکي از مهمترين ابزارهاي نفوذ استکباري، همين راديوهاي بيگانه است! خرجهاي زيادي مي‏کنند، پولهايي مي‏گذارند و سرمايه‏گذاري مي‏کنند. من در يکي دو سال گذشته در خصوصِ اين‏که امريکا و صهيونيستها و جهانخواران اقتصادي دنيا چگونه به اين رسانه‏هاي جمعي تکيه کرده‏اند، شرح مفصّلي دادم. در نماز جمعه بحث کردم که چطور شده است که اينها مي‏خواهند از اين طريق در ملتها نفوذ کنند. رسانه‏هاي جمعي ابزار کار آنهاست. در داخل هم يک عده مي‏آيند و با اينها هم‏صدا مي‏شوند!

البته همه کساني که در اين ميدان، کار خلاف مي‏کنند، دشمنان نيستند؛ اين هم معلوم باشد. بعضي هم دوستانِ نادانند، بعضي خوديهاي غافلند. من از خوديها مصرّاً مي‏خواهم قدري ذهن خودشان را باز کنند و فکر خودشان را به کار بيندازند؛ بفهمند امروز دشمن کيست، چه مي‏خواهد و چه مي‏کند - و نقشه دشمن چيست - عقل، اين است. شما در جبهه جنگ بايد بدانيد که آيا اين جهتي که تيراندازي مي‏کنيد، بمباران مي‏کنيد، همان جايي نيست که دشمن مي‏خواهد بمباران شود؟ چرا شما کار دشمن را به عهده مي‏گيريد؟! چرا جاده دشمن را هموار مي‏کنيد براي اين‏که بتواند نيروهاي خودي را دور بزند؟! مسأله اين است. تأکيدي که ما هميشه مي‏کنيم بر اين‏که افراد، قدرت تحليل سياسي داشته باشند، براي اين است که اين‏گونه اشتباهات را نکنند. البته دشمنان نقابدار، دشمنان دورو و منافق، دشمناني که حتّي جرأت ظاهر شدن هم ندارند، پشت عناصر صادق و سالم و احياناً ساده، خود را پنهان مي‏کنند! آنها را بايد شناخت و هشدارشان داد. امروز کشور و ملت، احتياج دارد به اين‏که مردم، تيزبين و هوشيار باشند، بيدار و دشمن‏شناس باشند و بفهمند دشمن چه مي‏کند. الان ببينيد تمام راديوهاي بيگانه و مطبوعات خارجي و خبرگزاريها، دست به هم داده‏اند براي اين‏که انتخابات مجلس خبرگان را سست کنند. مسأله از نظر آنها اين نيست که چه کسي انتخاب خواهد شد و چه کسي نخواهد شد؛ اين براي آنها درجه دوم است. در درجه اوّل، آنچه براي آنها اهميت دارد، اين است که مردم پاي صندوقها حاضر نشوند. اين را خوب فهميديد؟ انسان آگاه در جامعه ما - داراي هر فکري، هر جناحي و هر جهتي - اين را مي‏فهمد. خوب؛ بايد در مقابل اين بايستد.

همه بايد تلاش کنند که اين انتخابات، پُرشور برگزار شود. اين انتخابات، نشان‏دهنده واقعي حضور مردم در صحنه سياسي کشور باشد. هر انتخاباتي که پُرشور شود، کشور را بيمه مي‏کند. انتخابات رياست جمهوري سال گذشته، پُرشور برگزار شد. اقبال مردم زياد بود و به ميزان زيادي کشور را بيمه کرد، دشمن را مأيوس نمود و مواردي از توطئه‏هاي سياسي را که آنها داشتند خنثي کرد. البته آنها از راه ديگري وارد شدند. آنها بعد از انتخابات هم شروع کردند که تحليلهاي نادرست روي انتخابات بگذارند. طبيعي است که دشمن از اين کارها مي‏کند. از دشمن که انتظاري نيست.

امروز هم صرف نظر از اين‏که چه کسي از صندوق رأي بيرون خواهد آمد، چه کسي انتخاب خواهد شد و چه کساني مسؤوليت را بر دوش خواهند گرفت - اين در درجه دوم است - بايد همه در انتخابات شرکت کنند. من در انتخابات رياست جمهوري هم همين را به مردم گفتم. اين‏که چه کسي انتخاب شود، مسأله اوّل نيست؛ مسأله دوم است. مسأله اوّل اين است که مردم، همه در انتخابات شرکت کنند؛ پُرشور شرکت کنند، آگاهانه شرکت کنند، فکر کنند، تحقيق کنند و آن کسي را که مي‏خواهند، انتخاب کنند. انتخابات، خودش مهمّ است. حضور مردم در انتخابات مهمّ است. البته مجلس خبرگان هم حائز اهميت است؛ اما اهميت انتخابات و حضور مردم، اهميت نقد است و کشور را بالفعل بيمه مي‏کند. همه جناحهاي سياسي در کشور بايستي به اين نکته توجّه کنند. کساني که به نظام معتقدند؛ حالا اسم خودشان را هر چه مي‏گذارند - بنده که به اين تعبيرات چپ و راست و اينها هيچ اعتقادي ندارم؛ هر کس اسم خودش را چپ مي‏گذارد، هر کس اسم خودش را راست مي‏گذارد، هر کس اسم خودش را ميانه مي‏گذارد، هر چه و هر که هستند - مسائل جناحي را کنار بگذارند؛ مسائل خطّي و درگيريهاي برادر با برادر را فعلاً کنار بگذارند. درگيريهاي جناحهاي گوناگون در کشور ما، درگيري برادر با برادر است. وقتي بيگانه جلو مي‏آيد، اگر برادر با برادر اختلاف هم داشته باشد، اگر با همديگر قهر هم باشند، با هم مي‏آيند و متّحد در مقابل بيگانه قرار مي‏گيرند. قضيه انقلاب اين‏گونه است. البته در درون دايره معتقدينِ به امام و انقلاب و معتقدينِ به اسلام ناب، اختلاف سليقه‏هاي گوناگوني هست؛ باشد. وجود اين‏گونه اختلافات، در نهايت هيچ ضرري هم نمي‏زند؛ به شرط اين‏که مراقب باشند دشمن از اين اختلافات، استفاده نکند. آن‏جايي که لازم است، همه با هم همدست شوند و پشتيبانِ انقلاب و پشتيبانِ نظام باشند؛ نگذارند دشمن از حرف آنها، از اشاره و از کار آنها سوء استفاده کند. اين مسأله مهمّ است.

البته من به روشني مي‏بينم که دست قدرت لايزال الهي پشت سر اين ملت است و اين ملت را هدايت مي‏کند: «انّ معي ربي سيهدين» . خداوند در همه موارد، اين ملت را به راه درست هدايت کرده است؛ در نقاط حسّاس، لطف و فضل الهي به کمک اين ملت آمده است. باز هم همين‏طور خواهد شد. باز هم اين ملت به فضل پروردگار، در اين تجربه و در همه تجربه‏هاي ديگر خواهد توانست با تصميم‏گيريهاي خود، مشت محکمي به دهان دشمن بزند و ان‏شاءالله قلب مقدّس امام زمان را از خود خوشحال و راضي و روح مطهّر امام بزرگوار را خشنود و سرافراز کند.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

/ 1