بيانات مقام معظم رهبرىدر ديدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى
(1377/07/15 )بسماللهالرّحمنالرّحيمبرادران و خواهران عزيز و جهادگرانِ سرافراز و پرافتخار؛ خيلي خوش آمديد. يکي از افتخارات نظام مقدّس اسلامي اين بوده است که در همه زمينههايي که به خير و صلاح ملت و کشور مربوط ميشود، طرحهاي نو و سازنده و ابتکاري داشته است. مظهر اين قدرتِ تصميمگيري هم امام بزرگوار (رضواناللهتعاليعليه) بود که با يک ديد الهي و تدبيري خردمندانه آن خطوط اصلي را که براي اداره کشور در زير سايه اسلام و کشاندن مسير عمومي اين ملت به سمت صلاح، لازم بود، در همان اوايل انقلاب تمهيد کرد و مقدّمات آن را فراهم نمود. يکي از اين تدبيرهاي برجسته و ماندگار، همين «جهاد سازندگي» است.جهاد سازندگي، يادگار ارزنده امام بزرگوار ماست. حقيقتاً شجره طيّبهاي است که به دست با برکت امام بزرگوار، غرس شد و رشد کرد و ميوه داد و کشور و ملت را در مراحل مختلف بهرهمند نمودند. قبل از آنکه مسأله جنگ مطرح گردد و ايران اسلامي در يک معرکه مسلّحانه وارد ميدان شود، مسأله سازندگي کشور مطرح شد. کشوري که انقلاب و امام و اين ملت، از دست رژيم وابسته و فاسد پهلوي تحويل گرفته بودند، يک ويرانه به تمام معنا بود. آباداني و ثروت و ظواهر و رنگ و روغنها مربوط به شهرهاي بزرگ بود؛ آن هم تا حدّي که به منافع عناصر اصلي آن رژيم ارتباط پيدا ميکرد. روستاها خراب، بدون جاده و راه، بدون آب، بدون برق، بدون امکانات و بدون کار توليدي به درد بخور؛ شهرها دچار انواع و اقسام اشکالات و اوضاع کشور، کلاً نابسامان!در چنين شرايطي امام بزرگوار، جهاد سازندگي را به وجود آورد و اعلام کرد و خيل عظيم جوانان مؤمن و پُرشور، به اين حرکتِ انقلابي پيوستند. معلوم بود که در اين تشکيلات، آنچه لازم است، کار و ابتکار است؛ کار خستگيناپذير و ابتکار و نوآوري براي نجات کشور. چه جوانهاي باارزشي، چه انسانهاي پاکيزه و نورانياي و چه صاحبان استعداد و فکري در اين مجموعه، در سلک خدمتگزاران درآمدند و در راههاي دور، در شهرها و روستاهاي دوردست، در جاهاي گرم، در جاهاي سرد و شرايط زيستي نامناسب، با مشکلات زيادي فعّاليت کردند.هنوز جنگ تحميلي شروع نشده بود که جهاد سازندگي شهيد داد. اين خيلي مهمّ است. جهاد سازندگي در ميدان سازندگي شهيد داد؛ چون کساني دشمنِ اين بودند که انقلاب توفيق پيدا کند. ميديدند که اين جوان تحصيلکرده و آگاه، يا اين انسان ماهر و خدوم و زحمتکش، با سازندگي و کار خود، پايههاي اين نظام را مستحکم ميکند؛ لذا تعدادي از اين عزيزان، قبل از شروع جنگ تحميلي، به وسيله عناصر منافق و مخالف با نظام مقدّس جمهوري اسلامي، جان خود را از دست دادند و به شهادت رسيدند. بعد هم جنگ تحميلي شروع شد و باز جهاد سازندگي در خطوط مقدّم بود. اين لقبِ پرافتخارِ «سنگرسازِ بيسنگر»، نشاندهنده خيلي از معاني است. در طول دوران جنگ، در خطوط مقدّم، در پشت جبههها و در اواسط جبههها، همه جا حضور جهاد سازندگي مشخّص بود. سنگر را شما ساختيد. جاده مواصلاتي نيروها و انبارهاي مهمّات را شما ساختيد. تعميرات را شما انجام داديد. کارهاي بزرگ و ابتکاري را که به ذهن کسي خطور نميکرد که کساني بتوانند انجام دهند، شما پيشرو و مبتکر بوديد. در دوره سازندگي نيز همينطور است.بحمدالله در اين بيست سالي که از انقلاب گذشته است، اين مجموعه عظيم و اين سازمان بزرگ - يعني جهاد سازندگي - يکي از بهترين امتحانها را داده است. امروز هم بحمدالله وجود شما ذيقيمت و مغتنم است. بايد اين کارها را ادامه دهيد. هم بايد به سازندگي شهرها و روستاها بپردازيد و هم به سازندگي انسانها مشغول شويد. در درون خودتان، مديران لايق، اشخاص برجسته، دستهاي کارآمد و مغزهاي فعّال تربيت کنيد. اين کشور، هنوز سالهاي متمادي به خدمات شما و به کار و تلاش مخلصانهتان احتياج دارد. در اين دوراني که دشمنان انقلاب، کمين گرفتهاند تا شايد بتوانند از برخي از مشکلات اقتصادي يا تعطيل بعضي از کارها، احياناً نقطه ضعفي براي نظام، يا براي دولت و مسؤولينِ دلسوزِ خدمتگزار درست کنند، وظيفه همه و بخصوص شماست که تلاش خودتان را مضاعف کنيد تا بتوانيد با کار سازنده، مشکلات مردم را کم و به پيشرفت کشور کمک نماييد.رسالت جهاد سازندگي، همچنان باقي است. نبايد تصوّر کرد که جهاد سازندگي، رسالت انقلابي خود و آن مسؤوليتي را که در ميان بسياري از ارگانهاي ديگر به او تشخّص ميداد، از دست داده است؛ بههيچوجه اينگونه نيست. نکته اساسي اين است که دستگاههاي گوناگون در کشور، همه مشغول خدمتند. امروز بحمدالله دستگاههاي دولتي بر اثر زحماتِ دولتمردانِ خدمتگزار و دلسوز، هر کدام در هر بخش، به خدمات باارزشي سرگرمند؛ ليکن نهادهايي مثل جهاد سازندگي که از انقلاب جوشيدهاند، چه خصوصيتي دارند؟ چگونه است که در درون اين تشکيلات، ضمن اينکه ارزشهاي اسلامي محفوظ است، تلاش فراوان و خدمتهاي بزرگ در آن با دلسوزي انجام ميگيرد و از لحاظ کاري هم توفيقاتِ نوآوري اين مجموعهها از بقيه بخشها جلوتر و بالاتر است؟ البته بحمدالله امروز نوآوري در کشور، همه جا هست؛ اما شروعِ نوآوري و جرأت و جسارتِ ورود در ميدان ابتکار، نکتهاي است که در اوّل، در امثال جهاد و نهادهاي انقلابي پديد آمد و بر محور آن حرکت شد. راز اين همه چيست؟ راز همه اين موفقيتها در بخشهاي مختلف، تمسّک به ايمان انقلابي است؛ ايمان به حقيقت والا و درخشاني که توانست اين کشور را نجات دهد. از چه چيزي نجات دهد؟ از دوران جاهليتِ تاريک ذلّتبار براي ملت ايران!خيلي از شما جوانان، دوران گذشته را به ياد نميآوريد. سختترين دوران در طول سالهاي حکومت ظالمانه استبدادي سلطنتي براي ملت ايران، همين دوران پنجاه سال قبل از پيروزي انقلاب بود. چرا؟ چون در دورانهاي گذشته، هميشه سلطنتهاي استبدادي بودند، به مردم هم خيلي ظلم کردند؛ ليکن اگر حکومتهاي ايران، ظالم، مستبد و بد بودند، اگر با مردم سروکاري نداشتند - که نداشتند - لااقل زير امر دشمنان خارجي - جز در برهههاي خيلي محدودي - نبودند. حکومتهايي براي خودشان بودند؛ ايراني بودند. ولي در اين دوره اخيرِ سلطنت - يعني از اواخر قاجار و در طولِ دوران حکومت پهلوي - استبداد، ديکتاتوري، بياعتنايي به آراءِ مردم، فساد اداري، ظلم و ستم و تبعيض و سوء استفاده دولتمردان و درباريان بيداد ميکرد! - همه اينها بود و علاوه بر اينها واقعيت بسيار تلختري وجود داشت که آن تسلّط بيگانگان بود. در اين کشور، ايراني در داخل خانه خود، بايستي تملّق خارجي را ميگفت! رئيس ايراني، نظامي ايراني، مدير و وزير ايراني در داخل خانه خود، بايستي تملّق سفير امريکا و سفير انگليس و مأموران طمّاع بيگانه را - که صدها هزار مأمور بيگانه در اين کشور بودند - ميگفت! بايد زير دست آنها کار ميکرد! بايد از آنها دستور ميگرفت! بايد ملاحظهي ميل آنها را ميکرد! اين براي يک ملت، بدترين حادثه است؛ ذلّت است. يک ملت، ممکن است در دورهاي فقر و مشکلات اقتصادي را قبول کند؛ اما ذلّت را قبول نميکند. ملت ايران را ذليل کردند! انقلاب آمد و اين ملت را از ذلّت نجات داد، از وابستگي، از دستِ فساد دستگاه سلطنتي فاسد و از اختناق، نجات داد؛ ملت را آزاد کرد. ايراني، مملکت خودش را گرفت. جوان ايراني، مرد و زن ايراني، مبتکر، عالم و دانشجوي ايراني فهميد که براي خودش و با اراده خودش کار ميکند. افق را روشن ديد.حقيقتِ درخشان نظام و انقلاب اسلامي، اين حرکت عظيم را انجام داد، که هيچ کس هم خيال نميکرد چنين چيزي اتّفاق بيفتد. بعضي از آن به اصطلاح روشنفکراني که آن روز گاهي يک کلمه سياسي ميگفتند و دل خودشان را خوش ميکردند که در ميدان مبارزه کار ميکنند، غايت مطلوبشان اين بود که مثل اقمار شوروي سابق، مثل اين کشورهاي کمونيستي بيچاره آفريقا و آسيا و غيره، يا مثل کشورهايي از قبيل ترکيه و پاکستان و امثال اينها شوند! بيشتر از اين به ذهنشان نميرسيد. اينکه اين ملت، مستقل شود، روي پاي خود بايستد، استعدادهاي خود را شکوفا کند، حرف خود را خودش بزند، راه خود را خودش برگزيند، مسؤولين خود را خودش انتخاب کند، کشور را متعلّق به خود بداند و سرمايههاي کشور را صرف شده در خود کشور بداند، به ذهن آنها خطور نميکرد! اين کار را انقلاب کرد. اين کار به رهبري امام و به همّت اين مردمي شد که ايمان داشتند. ستون اين خيمه عظيم، ايمان است؛ ايمان به آن حقيقت درخشندهاي که چنين معجزهاي را ميکند. ايمان به اسلام انقلابي و اسلام ناب محمّدي. دشمن هم اين را فهميد. از روز اوّل، دشمن اين را فهميد و تلاش کرد بلکه بتواند اين ايمان را متزلزل کند. بيست سال است که دشمن از راههاي مختلف، دائم براي ضعيف کردن ايمان مردم وارد ميشود. به وسيله انقلاب، تودهني ميخورد، ولي باز از راه ديگر ميآيد!عزيزان من! درست به اين نکته توجّه کنيد: هر دستگاه و هر مجموعهاي که بتواند در درون خودش، اين ايمان شاداب و پُرنشاط و فعّال و پربرکت را بيشتر حفظ کند، بيشتر به درد اين ملت، به درد اين مملکت و اين نظام و به درد اين تاريخ ميخوردو شما جهادگران، از آن قبيل هستيد. شما توانستيد اين ايمان را در درون خودتان حفظ کنيد. ارزش اصلي جهاد به اين است. عشق و ارادت بنده به امثال مجموعه شما به خاطر اين است. ما هيچ قوم و خويشي با اشخاص نداريم. اينکه شبانه روزي نميگذرد که من شما جهادگران را بخصوص دعا نکنم، به خاطر وجود اين گوهر تابناک در درون شما و در ميان شماست. اين را حفظ کنيد. اين است که ميتواند کشور را نجات دهد. اين است که به اين ملت، نيرو ميبخشد که بتواند در مقابل فشارها مقاومت کند. فشار، زياد است. از اوّلِ انقلاب هم فشار، زياد بوده است؛ نه اينکه امروز خصوصيتي دارد. البته گاهي اوقات در داخل، بعضي از افراد غريبه - واقعاً بايد گفت غريبه - و بيگانهصفت، حرفهايي ميزنند، يا کارهايي ميکنند که دشمن، تطميع و تشجيع ميشود و فشارها را زياد ميکند! گاهي هم اينطور نيست. آنچه که اين دشمن را در همه ادوار مأيوس و رد کرده است، همين ايمان است. اينکه من نسبت به روزنامهها هشدار دادم و باز هم آن را تکرار ميکنم، به خاطر اين است. البته بحثِ همه روزنامهها نيست؛ بحثِ تعداد قليلي از روزنامههاست. فرقي نميکند؛ قليل و کثير ندارد. بعضي از اين طرف و آن طرف فرياد بلند کردند که «آقا مگر شما با آزادي مطبوعات مخالفيد؟ شما که گفتيد ما حرف مخالف را تحمّل ميکنيم!» بله؛ حالا هم ميگوييم. بنده حالا هم ميگويم: کساني که نظر مخالفي دارند - در هر مسأله و در هر زمينه - مخالفت خودشان را بنويسند، بگويند، چاپ و منتشر کنند؛ کسي به آن کاري ندارد. اما فرق است بين آن کسي که نظر مخالفي دارد و اين نظر مخالف را بيان ميکند، با کسي که در زير نقاب اعلامِ يک نظر مخالف، توطئه ميکند و دشمني ميورزد. اگر امروز کسي از لحاظ اقتصادي در کار اين دولت خدمتگزار، اخلال کند، او دشمن ماست، بايد با او مقابله کنيم. دشمني، دشمني است. دشمني در عرصه اقتصادي دشمني است و بايد با آن مقابله کرد. دشمني در عرصه نظامي و دشمني در صحنه کار امنيتي، دشمني است و بايد با آن مقابله کرد. دشمني در عرصه کار فرهنگي هم دشمني است.اگر کسي مينشيند و يک سلسله نوشته را در ظرف ده روز، يا بيست روز جور ميکند و تدريجاً در روزنامهاي نشر ميدهد، هدف آن نوشته اين است که در مجموع - در پايان کار - مردم را نسبت به آينده خود نااميد سازد و وضعيت کشور را آنچنان بد تصوير کند که براي هيچکس نشاط کار کردن باقي نماند. اين توطئه است. اگر کسي دستگاههاي مسؤول در کشور را با دروغ، با بيان مطالب خلاف و يا بيان نکردن بخشهاي مهمّي از حقيقت، طوري معرفي کند که براي جواني که در دانشگاه درس ميخواند، براي جواني که در کارگاه کار ميکند، اصلاً اميد و نشاطي به آينده باقي نماند - بگويد آقا، چه فايده دارد ما کار کنيم - اين خيانت نيست؟! اگر کساني بنشينند بنويسند و اصل مشروعيت نظامي اسلامي را که با اين همه خون و فداکاري به دست آمده است، زير سؤال ببرند، اينها توطئه است، اينها دشمني کردن است؛ اين بيان حرف مخالفخواني نيست. مخالفخواني يک حرف است، و حرف مخالف زدن يک حرف ديگر است. اگر بخشهاي مختلف، گوشههاي گوناگون و سياستهاي مختلف را مورد نقد و انتقاد قرار دهند، چيز بدي نيست. يک کسي حرفي را ميزند، يک کسي هم جواب او را ميدهد، قضيه تمام ميشود؛ اما اگر کسي بخواهد با نوشته خود، اساس و پايههاي اصلي نظام را، آينده اين ملت و کشور و مشروعيت اين نظام را در ذهن مردم متزلزل کند، اين خيانت و براندازي است. دشمني و براندازي، يک حرف است و حرف مخالف زدن يک حرف ديگر است. انسان، دست دشمنان را به طور صريح ميبيند.اين را هم شما بدانيد، يکي از مهمترين ابزارهاي نفوذ استکباري، همين راديوهاي بيگانه است! خرجهاي زيادي ميکنند، پولهايي ميگذارند و سرمايهگذاري ميکنند. من در يکي دو سال گذشته در خصوصِ اينکه امريکا و صهيونيستها و جهانخواران اقتصادي دنيا چگونه به اين رسانههاي جمعي تکيه کردهاند، شرح مفصّلي دادم. در نماز جمعه بحث کردم که چطور شده است که اينها ميخواهند از اين طريق در ملتها نفوذ کنند. رسانههاي جمعي ابزار کار آنهاست. در داخل هم يک عده ميآيند و با اينها همصدا ميشوند!البته همه کساني که در اين ميدان، کار خلاف ميکنند، دشمنان نيستند؛ اين هم معلوم باشد. بعضي هم دوستانِ نادانند، بعضي خوديهاي غافلند. من از خوديها مصرّاً ميخواهم قدري ذهن خودشان را باز کنند و فکر خودشان را به کار بيندازند؛ بفهمند امروز دشمن کيست، چه ميخواهد و چه ميکند - و نقشه دشمن چيست - عقل، اين است. شما در جبهه جنگ بايد بدانيد که آيا اين جهتي که تيراندازي ميکنيد، بمباران ميکنيد، همان جايي نيست که دشمن ميخواهد بمباران شود؟ چرا شما کار دشمن را به عهده ميگيريد؟! چرا جاده دشمن را هموار ميکنيد براي اينکه بتواند نيروهاي خودي را دور بزند؟! مسأله اين است. تأکيدي که ما هميشه ميکنيم بر اينکه افراد، قدرت تحليل سياسي داشته باشند، براي اين است که اينگونه اشتباهات را نکنند. البته دشمنان نقابدار، دشمنان دورو و منافق، دشمناني که حتّي جرأت ظاهر شدن هم ندارند، پشت عناصر صادق و سالم و احياناً ساده، خود را پنهان ميکنند! آنها را بايد شناخت و هشدارشان داد. امروز کشور و ملت، احتياج دارد به اينکه مردم، تيزبين و هوشيار باشند، بيدار و دشمنشناس باشند و بفهمند دشمن چه ميکند. الان ببينيد تمام راديوهاي بيگانه و مطبوعات خارجي و خبرگزاريها، دست به هم دادهاند براي اينکه انتخابات مجلس خبرگان را سست کنند. مسأله از نظر آنها اين نيست که چه کسي انتخاب خواهد شد و چه کسي نخواهد شد؛ اين براي آنها درجه دوم است. در درجه اوّل، آنچه براي آنها اهميت دارد، اين است که مردم پاي صندوقها حاضر نشوند. اين را خوب فهميديد؟ انسان آگاه در جامعه ما - داراي هر فکري، هر جناحي و هر جهتي - اين را ميفهمد. خوب؛ بايد در مقابل اين بايستد.همه بايد تلاش کنند که اين انتخابات، پُرشور برگزار شود. اين انتخابات، نشاندهنده واقعي حضور مردم در صحنه سياسي کشور باشد. هر انتخاباتي که پُرشور شود، کشور را بيمه ميکند. انتخابات رياست جمهوري سال گذشته، پُرشور برگزار شد. اقبال مردم زياد بود و به ميزان زيادي کشور را بيمه کرد، دشمن را مأيوس نمود و مواردي از توطئههاي سياسي را که آنها داشتند خنثي کرد. البته آنها از راه ديگري وارد شدند. آنها بعد از انتخابات هم شروع کردند که تحليلهاي نادرست روي انتخابات بگذارند. طبيعي است که دشمن از اين کارها ميکند. از دشمن که انتظاري نيست.امروز هم صرف نظر از اينکه چه کسي از صندوق رأي بيرون خواهد آمد، چه کسي انتخاب خواهد شد و چه کساني مسؤوليت را بر دوش خواهند گرفت - اين در درجه دوم است - بايد همه در انتخابات شرکت کنند. من در انتخابات رياست جمهوري هم همين را به مردم گفتم. اينکه چه کسي انتخاب شود، مسأله اوّل نيست؛ مسأله دوم است. مسأله اوّل اين است که مردم، همه در انتخابات شرکت کنند؛ پُرشور شرکت کنند، آگاهانه شرکت کنند، فکر کنند، تحقيق کنند و آن کسي را که ميخواهند، انتخاب کنند. انتخابات، خودش مهمّ است. حضور مردم در انتخابات مهمّ است. البته مجلس خبرگان هم حائز اهميت است؛ اما اهميت انتخابات و حضور مردم، اهميت نقد است و کشور را بالفعل بيمه ميکند. همه جناحهاي سياسي در کشور بايستي به اين نکته توجّه کنند. کساني که به نظام معتقدند؛ حالا اسم خودشان را هر چه ميگذارند - بنده که به اين تعبيرات چپ و راست و اينها هيچ اعتقادي ندارم؛ هر کس اسم خودش را چپ ميگذارد، هر کس اسم خودش را راست ميگذارد، هر کس اسم خودش را ميانه ميگذارد، هر چه و هر که هستند - مسائل جناحي را کنار بگذارند؛ مسائل خطّي و درگيريهاي برادر با برادر را فعلاً کنار بگذارند. درگيريهاي جناحهاي گوناگون در کشور ما، درگيري برادر با برادر است. وقتي بيگانه جلو ميآيد، اگر برادر با برادر اختلاف هم داشته باشد، اگر با همديگر قهر هم باشند، با هم ميآيند و متّحد در مقابل بيگانه قرار ميگيرند. قضيه انقلاب اينگونه است. البته در درون دايره معتقدينِ به امام و انقلاب و معتقدينِ به اسلام ناب، اختلاف سليقههاي گوناگوني هست؛ باشد. وجود اينگونه اختلافات، در نهايت هيچ ضرري هم نميزند؛ به شرط اينکه مراقب باشند دشمن از اين اختلافات، استفاده نکند. آنجايي که لازم است، همه با هم همدست شوند و پشتيبانِ انقلاب و پشتيبانِ نظام باشند؛ نگذارند دشمن از حرف آنها، از اشاره و از کار آنها سوء استفاده کند. اين مسأله مهمّ است.البته من به روشني ميبينم که دست قدرت لايزال الهي پشت سر اين ملت است و اين ملت را هدايت ميکند: «انّ معي ربي سيهدين» . خداوند در همه موارد، اين ملت را به راه درست هدايت کرده است؛ در نقاط حسّاس، لطف و فضل الهي به کمک اين ملت آمده است. باز هم همينطور خواهد شد. باز هم اين ملت به فضل پروردگار، در اين تجربه و در همه تجربههاي ديگر خواهد توانست با تصميمگيريهاي خود، مشت محکمي به دهان دشمن بزند و انشاءالله قلب مقدّس امام زمان را از خود خوشحال و راضي و روح مطهّر امام بزرگوار را خشنود و سرافراز کند.والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته