« كنفرانس گوادلوپ »
كنفرانس گوادلوپ، اشاره به گردهمايي سه روزه سران 4 كشور اروپايي يعني فرانسه، انگلستان، آمريكا و آلمان در جزيرهاي به اين نام در سال 1357 است. در اين كنفرانس كه از 14 تا 17 دي ماه 1357 و در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ايران ترتيب يافت، رهبران 4 كشور غربي سياست خارجي خود را در زمينه چند بحران مهم جهاني از جمله انقلاب اسلامي ايران با يكديگر هماهنگ ساختند . گوادلوپ كجاست؟
گوادلوپ نام جزيرهاي كوچك در شرق درياي كارائيب و غرب اقيانوس اطلس است. اين جزيره با حدود 1800 كيلومتر مربع وسعت و 360 هزار نفر جمعيت داراي آب و هوايي گرم و مرطوب و پر باران است . در اواخر قرن پانزدهم ميلادي توسط كريستف كلمب كشف شد و از اوايل قرن نوزدهم ميلادي جزء مستعمرات فرانسه شد. در پايان جنگ دوم جهاني فرانسه به شهروندان آن حقوقي برابر با فرانسويان داد و يكي از ايالات ماوراء بحار فرانسه شد. به همين دليل يك فرماندار انتصابي از فرانسه زمامدار اين جزيره است و 3 نماينده و 2 سناتور همواره از گوادلوپ در مجلسين فرانسه حضور دارند. مردم گوادلوپ كاتوليك، پول آنها فرانك و زبان رسمي و رايج آنها فرانسه است كه با خط لاتين نوشته ميشود. شهرك « باستر» با حدود 20 هزار نفر جمعيت، مركز اين جزيره محسوب ميشود و پنبه، نيشكر، قهوه و موز، مهمترين محصولات آن به حساب ميآيد . شرايط ايران در آستانه اجلاس گوادلوپ
در نيمه دوم سال 1357، مدارس و دانشگاهها در جريان انقلاب اسلامي تعطيل بودند، اعتصاب در سراسر كشور برقرار بود. صدور نفت متوقف شده بود، تظاهرات خشمآلود مردمي همهروزه در شهرها جريان داشت. جريان برق غالباً قطع بوده و توزيع نفت و بنزين به حداقل رسيده بود. مطبوعات در اعتراض به حاكميت اختناق و سانسور، تعطيل و در اعتصاب بودند. اكثر پروازهاي داخلي و خارجي به دليل اعتصاب كاركنان فرودگاه مهرآباد لغو شده بود. بسياري از سربازان به فرمان امامخميني از پادگانها فرار كرده و يا از دستور مافوق براي كشتار مردم امتناع ميورزيدند. دولتهاي كم دوام شاه در برابر مردم تاب مقاومت نداشته يكي پس از ديگري ساقط ميشدند. آموزگار در 5 شهريور جاي خود را به شريفامامي داده و او نيز در 14 آبان جاي خود را به دولت نظامي ازهاري سپرده و اين دولت نيز در 16 دي ماه همزمان با تشكيل اجلاس گوادلوپ سقوط كرده و شاه به عوامل جبهه ملي متوسل شده بود. معالوصف غلامحسين صديقي از پذيرفتن دستور شاه براي تشكيل كابينه امتناع ورزيد و بختيار بار اين مسئوليت را در واپسين روزهاي حيات رژيم شاه برعهده گرفته بود. معالوصف وي از كمترين حمايت مردمي برخوردار نبود و بهعنوان زائده رژيم شاه تلقي ميشد. در چنين وضعيتي و بخصوص در آستانه خروج شاه از كشور، اكثر دولتهاي جهان خود را براي تعامل با دولتي كه مولود انقلاب مردم ايران باشد آماده كرده بودند. اين ذهنيت حتي بر اجلاس گوادلوپ نيز سايه افكنده بود . تشكيل اجلاس گوادلوپ
در اوائل دي 1357 والري ژيسكاردستن رئيس جمهور فرانسه از سران دولتهاي آمريكا، انگلستان و آلمان درخواست كرد به گوادلوپ سفر كنند تا بهطور غير رسمي راجع به بحرانهاي بينالمللي با يكديگر به بحث و تبادلنظر بپردازند. در آن زمان تبعات كودتاي كمونيستها در افغانستان ، خشونتهاي فزايندهنژادي در آفريقاي جنوبي، اشغال نظامي كامبوج توسط ارتش ويتنام و مهمتر از همه آنها انقلاب اسلامي ايران مهمترين دغدغه سياسي رهبران كشورهاي غربي محسوب ميشد. اين دغدغه خاطر براي ژيسكاردستن كه كشورش ميزبان امام خميني رهبر انقلاب بود نيز بيشتر وجود داشت. ژيسكاردستن آنگونه كه در خاطرات خود ميگويد هنوز باور نداشت كه كار شاه به پايان رسيده است. او گزارشهاي ارسالي «رائول دلاي» سفير فرانسه در تهران را كه تأكيد ميكرد راهي جز خروج شاه از كشور وجود ندارد «بدبينانه » خوانده و به همين دليل براي آگاهي از اوضاع ايران «ميشل پونياتوسكي» فرستاده ويژه خود را كه دوست شاه نيز بود، به تهران اعزام كرده بود. از اينرو وقتي گزارشهاي پونياتوسكي را نيز با جمعبندي سفير فرانسه يكسان يافت، در يك سردرگمي سياسي دعوتنامههايي براي جيميكارتر رئيس جمهور آمريكا، جيمز كالاهان نخستوزير انگلستان و هلموت اشميت صدراعظم آلمان فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت كرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهاي سياسي خود را با آنها همسو سازد و چاره مشتركي براي حفظ منافع خويش در ايران بيابند .اين عده روز 14 دي 1357 وارد گوادلوپ شدند و سپس به محل تشكيل اجلاس كه آلاچپقي در كنار دريا بود رفتند. در اين نشست حساسيت شركتكنندگان راجع به مسائل ايران به مراتب بيشتر از ساير مسائل و بحرانهاي بينالمللي بود . بحثهاي مربوط به ايران، ابتدا با سخنان جيمزكالاهان آغاز شد .:« شاه از دست رفته و ديگر قادر به كنترل اوضاع نيست. راهحل واقعي براي جانشيني او هم وجود ندارد . مردان سياسي كه در ميدان ماندهاند تواناييهاي محدودي دارند. بهعلاوه بيشتر آنها با رژيم ارتباطاتي داشتهاند و آلوده به مسائل و مشكلات اين رژيم هستند. آيا ارتش ميتواند در اين ميان يك نقش انتقالي ايفا كند؟ نه! ارتش فاقد تجربه سياسي است و فرماندهان آن هم به شاه وفادارند .» ژيسكاردستن درابتدا تحت تأثير اظهارات شاه به «پونيا توفسكي» فرستاده ويژه كاخ اليزه، صرفاً تحليلهاي محمدرضا پهلوي را مطرح كرد. او گفت :«... خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروي، مهمترين عللي هستند كه بايد دولتهاي غربي در جلوگيري از وقوع آنها بكوشند. شاه از من تقاضا كرده است براي كاستن از فشار شوروي، بهطور مشترك اقدام كنيم. به نظر من لازم است از طرف سران به شوروي هشدار داده شود تا شورويها بدانند كه اين سران مستقيماً درگير و نگران اوضاع هستند. بايد از شاه پشتيباني شود. زيرا با وجود اينكه، او تنها ضعيف شده، ولي ديد واقع بينانهاي! به مسائل دارد و تنها نيرويي است كه در برابر جريان مذهبي، ارتش را در اختيار دارد. از طرف ديگر اين امكان وجود دارد كه مشكلات فزايندة اقتصادي، در سطح طبقه متوسط كه تعداد آنها در تهران زياد است و از نفوذ قابل توجهي هم برخوردارند تغييراتي به وجود آورد و ابتكار سياسي آنها را در آينده ممكن سازد . »معالوصف گزارشهاي مستندي كه در روز شروع كنفرانس و روزهاي پس از آن به گوادلوپ رسيد، به تدريج رئيس جمهور فرانسه را به قضاوتهاي واقع بينانه ترسوق داد . او معتقد بود كارتر بايد براي تثبيت دولتي كه پس از رفتن شاه از كشور در ايران شكل ميگيرد، به تماس با امام خميني بهعنوان راهحل نهائي متقاعد گردد. كارتر به خروج شاه متقاعد شده بود ولي تنها دولت بختيار را بهعنوان دولت قانوني پس از شاه به رسميت ميشناخت. او پذيرفته بود كه شاه ديگر نميتواند در ايران بماند ولي به اراده ارتش براي تحكيم موقعيت بختيار همچنان اعتماد داشت. او اعتقاد داشت فرماندهان نظامي نخواهند گذاشت انقلاب به پيروزي برسد ولي مايل به كودتاي آنان نيز نبود . كارتر به سوليوان سفير آمريكا در تهران نيز اعتماد چنداني نداشت و ژنرال هايزر را براي بررسي اوضاع و واداشتن ارتش به تبعيت از بختيار به تهران فرستاده بود .كارتر در سخنان خود گفت :«... شاه ديگر قادر به ماندن و ادامه حكومت نيست. زيرا مردم ايران به هيچ روي خواهان او نيستند. بهعلاوه دولت يا دولتمردان وجيهالمله ديگري برجاي نمانده تا حاضر به همياري و همكاري با او باشد . ». كارتر تا آنجا پيش رفت كه هرنوع امكان موفقيت شاه را منتفي دانست و رهبران غرب را به انديشيدن پيرامون آيندهاي كه در آن نظام سلطنت قطعاً جايي نخواهد داشت دعوت كرد اين در حالي است كه وي يك سال پيش از آن در سفر به تهران و پس از ملاقات با شاه تأكيد كرده بود كه شاه، ايران را به جزيره ثبات در منطقه تبديل كرده است.7 هلموت اشميت صدراعظم آلمان نيز اگرچه بيش از ساير همپيمانان نگران منافع اقتصادي در كشورش در ايران بود ولي اعتقادي به باقي ماندن شاه در كشور نداشت .سران كشورهاي آمريكا، آلمان، انگليس و فرانسه پس از 3 روز گفتگو و مشورت راجع به تحولات ايران به اين نتيجه رسيدند كه باقي ماندن شاه در ايران سبب تداوم بحران خواهد بود. معالوصف هيچيك حاضر نبودند كه در صحن بينالمللي«گوادلوپ» بهعنوان مركز تباني غرب براي سقوط شاه يا زمينهساز پيروزي انقلاب اسلامي ايران شناخته شود .پس از پايان اجلاس گوادلوپ، كارتر به توصيه ژيسكار دستن و همچنين همراهان خود از جمله ساير وسونس وزير خارجه و برژينسكي مشاور امنيت ملي آمريكا، تصميم گرفت امام خميني را به وضعيتي ميان سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب اسلامي متقاعد سازد. او اين وضع را در حفظ دولت بختيار جستجو ميكرد . به همين دليل يك روز پس از پايان اجلاس ـ 18 دي ـ پيغام خود را بهطور غيرمستقيم و توسط دو تن از مقامات فرانسوي به اطلاع امام خميني رساند. او در پيام خود از امام خميني خواست تا تمام نيرو و اهتمام خويش را جهت جلوگيري از مخالفت مرد عليه بختيار به كار بندد وي در اين پيام به قطعي بودن خروج شاه اشاره كرد و سپس تهديد كرد كه « تهاجم به بختيار به مثابه قماري است كه تلفات فراوان برجاي خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجاميد .»امام در پاسخ درخواست كارتر را قاطعانه رد كردند و فرمودند :«.. پيام آقاي كارتر دو جهت داشت يكي موافقت با دولت بختيار يا دست كم سكوت در شرايط فترت موجود و دوم راجع به احتمال كودتاي نظامي يا پيشبيني وقوع آن. در باب موضوع اول امام تأكيد كرد كه همه مصايب و خونهاي ريخته شده ملت براي رهايي از زير بارگران سلسله پهلوي است. ملت ما حاضر نيست با دولت بختيار بهعنوان ميراث شاه و يا با تدابيري چون تشكيل شوراي سلطنت كه همه آنها غيرقانوني است، كنار آيد. اما درباره حفظ آرامش ما بارها تأكيد كردهايم كه همواره خواهان مملكتي آرام و با ثبات بودهايم. اما با وجود شاه آرامش هيچگاه باز نخواهد گشت . آقاي كارتر اگر حسن نيت دارند ميبايست از پشتيباني كودتا يا دخالت در امور ايران دست بكشند، تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمي برقرار شود. ملت ايران نيز از كودتاي نظامي هيج هراسي به خود راه نخواهد داد. زيرا چندين ماه است كه رژيم با خشونت و قهر و غلبه نظامي و با حادترين شكل آن با مردم رفتار كرده است .مردم ايران براي من پيام فرستادهاند كه در صورت بروز كودتاي نظامي بايد حكم جهاد مقدس داد. من كودتا را نه به صلاح ملت ايران ميدانم و نه به صلاح ملت امريكا. اما اگر چنانچه كودتايي صورت پذيرد ملت ايران از چشم شما خواهد ديد. من به حكم اين كه يك روحاني هستم هميشه مصلحت بشر در نظر ميگيرم. لذا به شما توصيه ميكنم كه جلوي اين خونريزيها را بگيرند و ايران را به حال خود واگذاريد. در اين صورت است كه نه تسليم شرق خواهد شد و نه تسليم غرب .ملت را به حال خود واگذاريد تا من از اشخاص پاكدامن براي انتقال قدرت، يك شوراي انقلاب تأسيس كنم تا امكانات مناسب جهت به ثمر نشستن حكومت مبعوث ملت انجام پذيرد، در غير اين صورت اميد به آرامش نيست. اكنون در سازمان نيروهاي مسلح ايران اختلاف عميق و اساسي بروز كرده است و در صورت كودتاي بسياري را ارتشييان كه به ما پيوستهاند اين تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود... 8 ».روز 21 دي سايروس ونس وزيرخارجه آمريكا و سخنگوي 4 كشور شركتكننده در كنفرانس گوادلوپ به روزنامهنگاران اظهار داشت :«.. شاه در نظر دارد تعطيلات خود را در خارج از ايران بگذارند و دولت ايالات متحده نيز اين تصميم شاه را تأييد ميكند. آمريكا احساس ميكند كه شاه ديگر در آينده ايران نقشي ندارد .» 9 در همين روز «آنتوني پارسونز» سفير انگلستان در ايران با اطمينان از خروج قطعي شاه قصد ترك ايران را داشت. وي ميگويد: «در اين ديدار خداحافظي، شاه نظر مرا راجع به سرنوشت خودش جويا شد. من گفتم او را در وضعي ميبينم كه آمريكاييها براي آن اصطلاح «no. win» ( وضعيتي كه در آن اميدي به پيروزي وجود ندارد) به كار ميبرند و اضافه كردم هر روز كه شما بيشتر در كشور بمانيد بختيار مثل برفي كه در آب افتاده باشد، تحليل خواهد رفت، اگر كشور را ترك كنيد شانس كمي براي بازگشت خواهيد داشت . زيرا بختيار توانايي برقراري نظم و استقرار حكومت خود را ندارد... طوفان انقلاب ايران را فرا گرفته و همه نهادهاي قانوني را كنار زده است.... 10 » سران دولتهاي غربي در گوادلوپ به خوبي از قدرت انقلاب مردم و از سقوط قريبالوقوع شاه و رژيم تحتالحمايه او با خبر بودند. از اينرو در موضعي انفعالي و در وضعيتي كه كمترين اميدي به بقاي شاه نداشتند، ناگزير شدند با رفتن او از كشور موافقت كنند. در واقع كنفرانس گوادلوپ تحتالشعاع اراده ملت ايران قرار داشت والا قدرتهاي غربي چيزي در حمايت همهجانبه خود از رژيم شاه كم نگذاشتند. به قول فردوست «كارتر تا آنجا كه ميتوانست از رژيم او و از خود او پشتيباني كرد. كارتر به تهران آمد و آن نطق كذائي را سر ميز شام كرد كه حداكثر حمايت از محمدرضا بود. كارتر حتي با تلفنهاي روزمره تلاش كرد محمدرضا را از نظر روحي آماده حداكثر مقاومت كند ولي محمدرضا آمادگي نداشت. كارتر آنچه را كه لازم بود در حمايت از شاه انجام داد. او كه نميتوانست براي حمايت از محمدرضا در ايران قشون پياده كند. 11 نه آمريكا نه ساير دولتهاي غربي، هيچگونه كوتاهي در حمايت از شاه نداشتند. ولي مشكل آنها اين بود كه هيچ برنامهاي براي نجات شاه و رژيم او نداشتند و موج فراگير انقلاب آنها را دچار استيصال و سردرگمي كرده بود. حضور آنها در گوادلوپ نمايانگر آخرين تلاشهاي بيهدف و مايوسانه آنها برابر انقلاب اسلامي بود. به همين دليل بود كه قويترين متحدان غربي بهترين راه را در خروج او از كشور ديدند. از اين رواست كه پيروزي، انقلاب را مظهري از ناكامي غرب ميشمارند .1. كودتاي خونين «نورمحمد ترهكي» در افغانستان در هفتم ارديبهشت 1357 به وقوع پيوست . 2. كامبوج در جنوب شرقي آسيا در نخستين روزهاي سال 1979 ميلادي ـ دي 1357 به اشغال نظاميان ويتنامي درآمد .3. قدرت و زندگي، والري ژيسكاردستن، پيك نشر، 1368 ص 101. 4. در گوادلوپ چه گذشت، مراكز اسناد انقلاب اسلامي، 1380 . 5. راه انقلاب، شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، كميته پژوهش و مطالعات ستاد دهه فجر، ج 1 ص 408. 6. راه انقلاب، شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، كميته پژوهش و مطالعات ستاد دهه فجر، ج 1 ص 408 . 7. هفتهزار روز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، ج 2، ص 775 . 8. به نقل از صحيفه امام، جلد 5، ص 376 . 9. سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، ص 459 . 10. خاطرات دو سفير، سوليوان و پارسونز، نشر علم، 1357، صص 409 ـ 405 . 11. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، فردوست مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج اول، ص 599 .