بيانات مقام معظم رهبرى و فرمانده كلّ قوا در مراسم ديدار گروه كثيرى از سپاهيان و بسيجيان در مشهد - [سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم دیدار گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان] نسخه متنی
بيانات مقام معظم رهبرى و فرمانده كلّ قوا در مراسم ديدار گروه كثيرى از سپاهيان و بسيجيان در مشهد
(1378/06/10 )بسماللهالرّحمنالرّحيمالحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهدييّن المعصومين المکرّمين. سيّما بقيّةالله فيالأرضين.هم ايام فاطميّه و ياد گرامي بانوي دو عالم، سيّده زنان از اوّلين و آخرين، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعليها مناسبتي است که دلها و ذهنها را به تدبّر در مسائل فراواني که امروز در پيش روي امت اسلام است، دعوت ميکند، و هم بخصوص آنچه که مربوط به اين استان و اين منطقه است.امروز، سالروز شهادت شهيد کاوه، يکي از سرداران عزيز، مؤمن، معصوم و جان بر کف اين مجموعه خدمتگزار و پرشور است. البته ما نميتوانيم دربارهي شهداي عزيزي که هر کدام از آنها حقيقتاً ستاره درخشاني در تاريخ و در آسمان معارف اين ملت محسوب ميشوند، خيلي سخن بگوييم و حقايقي که به آنها دسترسي نداريم، بيان کنيم. مقام شهيدان، بسيار والاتر از آن است که ذهنها و دلها و زبانهاي ما بتواند به آن برسد؛ ولي همين اظهار نام اين بزرگواران، امروز، هم وظيفه است، هم براي دلبستگان به حرکت اسلامي و نظام اسلامي، يک راهنما و يک شاخص است.قبل از هر سخني، من لازم ميدانم از يکايک شما برادران و خواهران عزيز تشکر کنم که امروز اين اجتماع عظيم را تشکيل داديد؛ شما جوانان بسيجي و سپاهي و جوانان مؤمن که آگاهي را با احساس مسؤوليت و شور و شعور همراه کرديد. شما صَفوه و زبده جوانان اين روزگار و جامعه ما هستيد؛ کمااينکه جوانان کشور ما، امروز مجموعاً بهترين جوانان کشورهاي جهان - تا آنجايي که ما ميشناسيم - هستند. لازم است تشکر و اخلاص خودم را به شما جوانان عزيز و اين مجموعه مؤمن و پرشور عرض کنم. البته بهانهي ديدار ما اين بود که برادران سپاهي و بسيجي در اين بخش از مرزهاي طولاني، توانستهاند خدمت بزرگي انجام دهند و امنيت ايجاد کنند. بحث امنيت، بحث مهمّي است و من لازم دانستم از نيروهايي که در ماههاي گذشته، با زحمات فراوان و فداکاريهاي ارزنده و برجسته توانستند اعاده امنيت کنند و به برکت آنها در اين منطقه امنيت مستقر شود، تشکر کنم. اين اجتماع عظيم شما، بنده را وادار ميکند که درباره امنيت - که امروز يکي از مقولات اساسي جامعه و کشور ماست - چند کلمهاي عرض کنم:امنيت، نعمت بزرگي است. در قرآن هم راجع به امن و امنيت سخن رفته است. در هر جامعهاي، زمينه لازم براي پيشرفتهاي مادّي و معنوي، امنيت است. البته افراد برجستهاي هستند که در فضاهاي ناامن هم کارهاي بزرگي انجام ميدهند؛ در زير فشار اختناق رژيمهاي ظالم و ستمگر - همانگونه که قبل از انقلاب در اين کشور بود - کساني بودند که در همان ناامني هم کارهاي بزرگي ميکردند؛ ليکن شرط حرکت عظيم اجتماعي براي يک ملت، در درجهي اول «امنيت» است. امنيت هم انواعي دارد؛ يکي از آنها امنيت نظامي و انتظامي است که شما ملاحظه ميکنيد در بعضي از مناطق عالم، از لحاظ نظامي و انتظامي ناامني هست. اين، بخشي از مقوله امنيت است. امنيت سياسي و اقتصادي و فکري و عقيدتي هم داريم که همه اينها مقولات بسيار با اهميتي است. من سرفصلها و جملاتي را عرض ميکنم که لازم است شما جوانان عزيز، ذهن و فکر خودتان را وارد اين مقوله کنيد تا انشاءالله براي استنتاجهاي کلّيتان مفيد باشد.اگر بخواهيم درست تشخيص دهيم که براي پيشرفت يک کشور، امنيت چقدر اهميت دارد، از برخورد دشمن با مقوله امنيت، ميشود اين را فهميد. وقتي انقلاب پيروز شد، در واقع يک مانع بزرگ از مقابل ملت ايران برداشته شد که بتواند در ميدانهايي که در طول صدسال، صدوپنجاه سال عقب مانده بود، جبران عقب ماندگيهاي گذشته را بکند. نظام اسلامي آماده بود که هدايت مردم را در پيشرفت در همه اين ميدانها برعهده گيرد و ملت ايران در زمينه علم و صنعت و خودکفايي و در زمينه مسائل فکري و عملي و مادّي و معنوي، به حرکت عظيمي دست بزند و آن را شروع کند. اولين کاري که دشمنان براي سنگاندازي در اين راه انجام دادند، ايجاد ناامني بود؛ يعني مرزهاي ما را ناامن کردند. ببينيد؛ اين نکته خيلي اساسي و مهمّي بود. همان دشمناني که انقلاب عليه آنها بود؛ همان قدرتهايي که تا آنجا که توانسته بودند، سعي کرده بودند نگذارند اين انقلاب پيروز شود، بعد از آن که انقلاب پيروز شد، براي مقابله با آن، از حربه ايجاد ناامني عليه اين ملت و اين انقلاب استفاده ميکردند. در درجه اوّل، در اين منطقه نزديک خراسان - حدود ترکمنستان - و در منطقه کردستان و غرب و شمال کشور و نيز مناطق ديگري در جنوب - منطقه خوزستان - با تحريک قوميتها، شروع به مفسدهانگيزي و ايجادناامني کردند؛ ولي نظام اسلامي بر اينها فائق آمد. آن روز همين بسيجيان و همين جوانان مؤمن مثل شما، به همين مناطق گوناگون - چه در خراسان و چه در مناطق ديگر - رفتند، سينه سپر کردند، فداکاري نمودند و توانستند امنيت را برگردانند؛ يعني در واقع توانستند ريشه فتنه را در مناطقي خشک کنند. دشمنان قبلاً فکر ميکردند که با ايجاد ناامني خواهند توانست انقلاب را به زانو درآورند؛ اما ديدند که نشد. لذا جنگ را تحميل کردند. ناامنياي که از يک جنگِ تمامعيار براي کشور بهوجود ميآيد، خسارتبارترين و سختترين و سنگينترين ناامنيهاست. اينها اين کار را کردند. رژيم عراق را به جنگ، به آتش افروزي، به حمله به مرزها از طرف غرب کشور وادار کردند. مسأله هم به جنگ بين دو ملت و با امکانات دو کشور محدود نماند؛ بلکه تمام امکاناتي را که عراق توانايي جذب آن را در اين جنگ داشت، به سمت عراق سرازير کردند!ببينيد؛ عزيزان من! جوانان! اين مطالبي که من به شما عرض ميکنم، جزو بيّنات و واضحات فضاي عمومي کشور در پانزده سال قبل است. در پانزده سال قبل، اين حرفهايي که الان عرض ميکنم، براي هيچکس در اين کشور تازگي نداشت؛ چون همه با تمام وجود آن را لمس ميکردند؛ اما امروز نسل جواني که آن روز را بهدرستي لمس و درک نکرده، در ميدان است. ناامني تبليغاتي و ناامني سياسي از طرف دشمن بهقدري پرفشار است که ميخواهد مانع شود و نسل جوانِ امروز، اين حقايقي را که ده سال قبل، پانزده سال قبل جزو واضحات بود، انکار کند و پوشيده بدارد. من ميخواهم ذهن شما نسل جوانِ امروز را به اين حقيقت متوجّه کنم که حتّي حقايقِ به اين روشني را - که براي کساني که آن روز در اين مملکت صحبت ميکردند و امروز هم اکثر مردم مملکت را تشکيل ميدهند، چيزهاي جديدي نيست - دشمن ميخواهد با حمله سنگين تبليغاتي و سياسي خود بپوشاند. آن روز به نفع عراق که با ما وارد جنگ شده بود تا مرزهاي ما را ناامن کند، همه قدرتهايي که در دنيا ميتوانستند در اين زمينه کاري بکنند، وارد شدند. عدّهاي - يا ناخردمندانه و يا خائنانه - ميخواهند از ياد اين ملت ببرند که دشمني رژيم امريکا با ملت ايران، چقدر براي اين ملت خسارت ايجاد کرده است و هنوز هم خسارت ايجاد ميکند؛ ميخواهند اين را انکار کنند! همين رژيم امريکا - که آن روز ما به صورت تحليل ميگفتيم و بعد از جنگ، اخبار و آمار و اطلاعات ريز آن منتشر شد - به عراق کمک کرد؛ کمک الکترونيکي، کمک تسليحاتي، کمک در روشهاي جنگيدن، کمک مالي، کمک مستقيم و غيرمستقيم! ناتو هم کمک کرد؛ بسياري از کشورهاي عربي هم کمک کردند؛ براي اينکه بتوانند با فشار ناامني، نظام انقلابي را از پا بيندازند و يا به زانو درآورند. باز هم همّت جوانان اين مملکت، دلهاي پاک و با ايمان اين کشور، همين بسيج، همين سپاه، همين ارتش، همين انسانهاي مؤمن و پاکنهادي که در پشت جبههها کانونِ همّت را گرم نگه ميداشتند، توانست بر تمام توطئههاي دشمن فائق آيد و به رژيم مهاجم و به همه پشتيبانانش - از امريکا و شوروي آن روز و ديگران - تودهني بزند و ملت ايران را بهعنوان قهرمان اين برهه، در مقابل چشم جهانيان قرار دهد و امنيت را بهعنوان بزرگترين نعمت به اين مملکت برگرداند؛ مرزها را آرام کند و براي شهرهايي که زير بمباران بودند - که در دوران جنگ، تقريباً نيمي از جغرافياي اين کشور در زير بمباران بود - اعاده امنيت کند؛ براي زن و مرد، براي کاسب، براي عالم، براي دانشجو، براي کارگر، براي سياستمدار، براي رئيس، براي مرؤوس و براي همه کسانيکه به امنيت نياز دارند، امنيت ايجاد کند؛ حتي براي آنهايي که ناشکرانه اين امنيت را انکار ميکنند. بنابراين، دلهاي با ايمان و عزم ايماني و راسخ اين جوانان، امنيت را براي همه مردم بهوجود آورد.البته دشمن مأيوس نبوده است؛ الان هم مأيوس و منصرف نيست. اگر ما خيال کنيم که دوران ايجاد امنيت نظامي و انتظامي تمام شده است، برداشت درستي نيست. دشمن هرجا بتواند، ايجاد ناامني ميکند. هر وقت دشمن بتواند، ناامني نظامي و انتظامي را بر اين ملت تحميل ميکند؛ کمااينکه ديديد يک بهانه کوچک يافتند و يا درست کردند و در همين ايام تيرماه، در تهران ايجاد ناامني کردند. يا بهانه را خودشان درست ميکنند، يا اگر فرض کنيم بهانه را آنها درست نميکنند، بهانه کوچکي مييابند تا ايجاد ناامني کنند؛ به خيابانها بيايند، شيشه بشکنند، مغازه آتش بزنند، ماشين آتش بزنند و مردم را تهديد کنند! بنابراين، دشمن از ايجاد ناامني مأيوس و منصرف نيست. اينکه عدّهاي بيايند، لزوم وجود و اهميت عناصر و عوامل مؤمني را که ضامن امنيتند و از اوّلِ انقلاب تا امروز هم نشان دادهاند که امنيت را براي اين ملت بهوجود ميآورند، انکار کنند، اين يا نابخردانه و يا خائنانه است؛ از اين دو حال خارج نيست. وجود نيروهايي که بتوانند براي اين ملت و اين کشور و براي هر فعاليت سازنده و حياتي در اين مملکت امنيت به وجود آورند، براي هر ملتي مثل هوا و آب ضروري است. عدّهاي ميخواهند اينها را انکار کنند. نيروهاي نظامي و انتظامي و بسيج عمومي مردم ما، مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهاي که هيچ خدشهاي در آن راه ندارد، محسوب ميشوند. نيروهاي نظامي با اخلاص ما - سپاه و ارتش - الحمدلله کم نيستند. اينها سازمانهاي مبتني بر ايمانند. در اين بحثي نيست؛ اما فرق است بين آن نيروهايي که به عنوان وظيفه سازماني وارد ميدان دفاع ميشوند، با نيروهايي که به دنبال وظيفه ايمان و عشق و به دنبال دستور قاطع عواطف برخاسته از اعماق جان وارد ميدان ميشوند. اين بسيج است. انکار بسيج، انکار بزرگترين ضرورت و مصلحت براي کشور است. ما در ميدان جنگ هم اگر بسيج را نداشتيم، کميتمان لنگ بود. در دوران بعد از پايان جنگ هم اگر بسيج نميبود و اگر امروز هم نباشد، کميت اين انقلاب و اين نظام و همه حرکتهاي سازنده اين کشور لنگ است. انکار بسيج و بياحترامي به آن، يا نابخردانه است، يا خائنانه است. تا زماني که براي اين کشور امنيت لازم است و تا وقتي که اين کشور و اين ملت به امنيت احتياج دارد - يعني هميشه؛ چون هميشه احتياج به امنيت هست - به نيروي بسيج، به انگيزه بسيجي، به سازماندهي بسيجي و به عشق و ايمان بسيجي احتياج هست.امنيت سياسي هم يک نوع از امنيت است. البته اين روزها بحث امنيت اقتصادي هم مطرح است؛ که حرف درستي هم هست و ما هم آن را تأييد ميکنيم. ما هم درباره امنيت اقتصادي در اين کشور، اعتقاد راسخ داريم که بايد طوري باشد که در اين کشور، کار اقتصادي، حرکت اقتصادي، تلاش اقتصادي، رونق اقتصادي و سازندگي اقتصادي - از هر نوعش - امکانپذير باشد و کساني که اراده اين کار را دارند، با امنيت بتوانند اين کار را انجام دهند. بحمدالله، هم دستگاه قضايي و هم دستگاه اجرايي بر اين مطلب توافق کردند و من هم به آنها کمک خواهم کرد تا بتوانند اين مقصود را که براي کشور مهمّ است، انجام دهند. اما اين نکته را بگويم: مبادا کسي خيال کند که ايجاد امنيت اقتصادي، يعني باز گذاشتن راه براي مفتخورهاي اقتصادي، سوءاستفادهچيهاي اقتصادي و زالوهاي اقتصادي! امنيت اقتصادي، به معناي اين نيست که قوانين و مقرّرات سالم کشور، نديده گرفته شود. امنيت اقتصادي يعني اينکه انسانها و آحاد مردم اين کشور، از هر قشري، بخواهند کار اقتصادي بکنند - چه کار صنعتي، چه کار کشاورزي، چه سرمايهگذاري، چه تجارت - بدانند که کسي مزاحم آنها نخواهد شد؛ اما اين معنايش آن نيست که آن کساني که چه در دوران جنگ و چه در دوران سازندگي، توانستند از پيچ و خمهاي اقتصادي استفادههاي نامشروع بکنند و ثروتهاي نامشروع به وجود آورند، اين امکان را داشته باشند که بتوانند چنين حرکت نامشروعي را به عنوان امنيت اقتصادي انجام دهند. معناي امنيت اقتصادي، هُرهُري مسلک بودن در مسأله اقتصاد نيست؛ معنايش ميدان دادن به زرنگها و سوءاستفادهچيها و کساني که منتظرند از هر فرصتي براي پر کردن کيسه خود از راه نامشروع - نه راه مشروع - بهره ببرند، نيست؛ اين را توجّه داشته باشند. هر نوع سرمايهگذارياي که قانون آن را اجازه دهد، بايستي امنيت داشته باشد. تصوّر هم نشود که تا بهحال ناامني اقتصادي از ناحيهي مسؤولان کشور يا بخشهاي قانوني کشور بوده است؛ نخير، ناامني اقتصادي هم بيشتر از قِبَل آدمهاي سوءاستفادهچي بوده است. هر جا که يک سوءاستفادهچي هست، يک نوع اختلال در کارها هست و يک طور ناامني هم وجود دارد. بنابراين، امنيت اقتصادي هم مسأله مهمّي است و ما هم به آن اعتقاد داريم.و اما امنيت سياسي. امنيت سياسي معنايش اين است که تفکرات و معارف سياسي در جامعه، معارف واضح و دور از نفاق و دوگونهگويي و دوگونهانديشي باشد. معنايش اين است که کساني که متصدّي بيان مسائل سياسي براي مردم هستند،نسبت به مردم امانت بهخرج دهند. معنايش اين است که کساني که متصدّي نوشتن و پخش کردن و منتشر کردنِ معارف فکري جامعه هستند، دروغ نگويند، فريب ندهند، تقلّب نکنند و در طعامي که عليالظّاهر شيرين هم هست، زهر مخلوط نکنند؛ اين امنيت سياسي است. آن قلمي که برميدارد بيست سال تلاش و مجاهدت مظلومانه و فداکارانه اين ملت را در مقابله با قدرتهاي زورگوي چپاولگرِ دشمنِ ظالم انکار ميکند، اين امنيت سياسي کشور را به هم ميزند و ناامني فکري ايجاد ميکند. آن کسي که در داخل کشور، با استفاده از امکاناتي که قانون و بيتالمالِ اين مردم در اختيار او گذاشته است، برميدارد خواستههاي دولتمردان و سياستمداران فلان کشور دشمن را توجيه ميکند و با قالبهاي عليالظّاهر پسنديده، به خورد يک عده ميدهد، اين ناامني سياسي و فکري ايجاد ميکند. اين هم مثل همان دزد سرگردنه است - فرقي نميکند - مثل همان اشرار لب مرز است. آنها مگر چه کار ميکنند؟ آنها هم جنس قاچاق ميآورند و جوانان مردم را دچار انواع بدبختيها و بيماريها و اعتياد ميکنند. آنکه اين کار را ميکند، از او که کمتر نيست؛ اگر خطرناکتر نباشد! اينها ذهنها را منحرف و گمراه ميکنند. بنده درباره مطبوعات و نوشتنها، صحبتهاي زيادي کردهام. هيچکس هم نميتواند منکر اين بشود که بنده طرفدار فکر آزاد، قلم آزاد، بيان آزاد و معارف منتشر شده گونهگون در اين کشورم؛ اعتقاد من اين است. من ميگويم بايستي افکار و آراء و سلايق مختلف در کشور، به صورت صحيح و درست مطرح شود؛ اما گفتنِ معارف گوناگون يک حرف است، دروغ گفتن به مردم و دروغ نوشتن و تحريف کردن حقايق و بلندگوي دشمن شدن، حرف ديگري است؛ آنچه که من درباب مطبوعات نميتوانم قبول کنم و بپذيرم، اين دومي است.عوض بيست روزنامه، دويست روزنامه هم منتشر شود، طوري نيست. يک عدّه اگر توانايي داشته باشند و حرفي براي گفتن داشته باشند، لابد خوانندههايي هم پيدا خواهند کرد؛ مانعي هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد روزنامهاي که منتشر ميشود، با استفاده از امکانات اين مردم، با استفاده از بيتالمال اين مردم، با استفاده از کمک اين مردم، عليه مصالح اين مردم بنويسد - آن هم به شکل دروغ و افتراء؛ نه اينکه عقيدهاي دارد و مينويسد - و بنا باشد بلندگوي راديو اسرائيل يا راديو امريکا در اين کشور شود، اين قابل قبول نيست. کساني بيايند احکام و ضروريّات اسلام را انکار کنند - مثلاً قصاص را منکر شوند - اين هم يک مقوله ديگر است؛ نوع ديگري از ايجاد ناامني است. البته من در اين ايام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجّل و دقيق به کنه اين مطلب برسم؛ گفتم رسيدگي کنند. اگر کسي پيدا شود که به انکار ضروريّات دين - که از جمله ضروريّات دين، قطعاً قصاص اسلامي و شرعي است - تجاهر کند، اين مرتّد است و حکم مرتد هم در اسلام معلوم است. اگر کساني خيال ميکنند که با پشتيباني دستگاههاي تبليغاتي استکباري و شبکه و امپراتوري تبليغاتي صهيونيستي در دنيا، ميتوانند کارشان را در اين مملکت از پيش ببرند، اشتباه ميکنند؛ چنين چيزي نيست. در اين مملکت، با اين ملت زنده و بيدار، با اين جوانان مؤمن، همه چيز در مجراي اراده و خواست و ايمان اين ملت بايد حرکت کند. همه آنهايي که به مزدوران خودشان در اينجا دل خوش کردهاند و هم اين کساني که به حمايت اربابان بيگانه دل خوش کردهاند، بدانند که چنين چيزي امکان ندارد. اين ملت، يک ملت مؤمن و مسلمان است. اين ملت، ملتي است که براي حفظ و امنيت اين نظام و اين کشور، براي اينکه دولتمردان اين کشور بتوانند کار کنند، عالم و دانشجو و متعلّم و اهل هر فعّاليت سازندهاي بتواند کار کند، جان دادهاند. مگر ميشود در قبال اين ملت و در قبال اين اراده ديني عظيم، اراده دستگاهها و عناصر اطّلاعاتي و سياسي دشمن بر سرنوشت اين کشور حاکم باشد؟! بدانند اين کشور، کشور اسلام است و اين ملت براي اسلام قيام کرده است. امروز هم اراده اين ملت بر استقرار نظام اسلامي است.نظام اسلامي، بيّنات و واضحات و امر و نهياي دارد. نظام اسلامي، نظام عدالت است؛ هر بيعدالتياي محکوم است. نظام اسلامي، نظام قسط است، هر تبعيضي محکوم است. نظام اسلامي، نظام استقلال ملي است؛ هر نوع وابستگياي محکوم است. نظام اسلامي، نظام اخوّت و برادري و پيوندهاي قلبي آحاد ملت است؛ هر نوع تفرقهافکني محکوم است. نظام اسلامي، نظامي است که مسؤولان، خدمتگزار مردم و براي مردمند؛ هر نوع جداييبين مسؤولان و مردم محکوم است. اينطور نيست که بشود در اين نظام کساني بيايند که بر طبق ميل دشمنان اين ملت و برخلاف جهّت کلي اين نظام و اين مردم و حرکت مردم در جهت اسلام، تلاش کنند و نظام اسلامي هم بيکار و ساکت و بيتفاوت بماند. مگر چنين چيزي ممکن است؟! همه آحادي که اهل فکر و اهل تأمّل در مسائلند، بايد برروي اين مسأله فکر خود را متمرکز کنند. امروز اين کشور با اين امکانات وسيع، با اين جمعيت جوان، با اين آفاق روشن آينده، با اين پيشرفتهايي که بحمدالله در زمينههاي مختلف در اين بيست سال به وجود آمده است، با زمينههاي مضاعفي هم که براي پيشرفت وجود دارد، مصحلتش در اين است که حکيمانه و خردمندانه و شجاعانه، راه اسلام را - که دنيا و آخرتِ او را تأمين ميکند - پيبگيرد و دنبال کند. دشمن، فريب و تبليغات اغواگر خود را هم قطع نميکند؛ نبايد تسليم تبليغات اغواگر دشمن شد. آن کساني که سعي ميکنند با شعارهاي انحرافي در ميان مردم، ذهن مردم را از حرکت عمومي اسلامي و ايماني آنها جدا کنند، به نفع دشمن کار انجام ميدهند؛ چه بفهمند، چه نفهمند؛ چه بدانند، چه ندانند.امروز وحدت در زير سايه اسلام، حرکت در جهت سازندگي اسلامي، حرکت در جهت محکم کردن پايههاي استقلال اين کشور و حرکت در جهت تهذيب معنوي و روحي ضروري است. جوانان عزيز! از تهذيب و تزکيه روحي و قلبي غافل نشويد. پايه همه بدبختيهاي ملتها، مسؤولان، بزرگها و کوچکها، خودخواهي و خودپرستي و خود را عمده کردن و خدا کردن و ايجاد فرعونيّت در درون دل است. گاهي انسان در بيرون قالب جسم خود - يعني در ظاهر خود - هيچ نشانه فرعونيّت ندارد؛ اما در دل، فرعون است. خودخواهيها، خود پرستيها، خود محوريها، عمده کردن خود و خواستها و تمايلات و شهوات و سود و منفعت خود، اينهاست که منشأ اغلب مفاسد زندگي است؛ لذا به سمت تهذيب نفس حرکت کنيد. اين حرکتهاي عمده - چه حرکتهاي در جهت سازندگي فضاي کشور، سازندگي محيطهاي گوناگون، سازندگي درون دل - امروز فرضيهاي است که بر دوش همه ماست.اميدوارم که خداي متعال به همه شما عزيزان توفيق دهد و دعاي ولي عصر ارواحنا فداه شامل حال همه شما باشد.والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته