درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه مقابله با آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه مقابله با آن - نسخه متنی

حمید جاودانی شاهدین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درآمدي بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگي و نحوه‏ي مقابله با آن

حميد جاوداني شاهدين

چكيده

مجموعه دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ را فرهنگ مي‏نامند. تبادل فرهنگي ملت‏ها نيز كه در طول تاريخ در بستري طبيعي ادامه داشته براي تازه‏ماندن معارف و حيات فرهنگي بشر امري ضروري است و جامعه‏ي انساني را در مسير سعادت واقعي به پيش مي‏برد.

اما آنچه امروزه مشكل‏ساز شده «تهاجم فرهنگي» يا غلبه‏ي يك فرهنگ بر ساير فرهنگ‏هاست كه نمونه‏ي بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر ساير فرهنگ‏ها ـ به ويژه فرهنگ اسلامي ـ در يكصد سال اخير است. تفاوت عمده‏ي تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي در اين است كه در تهاجم براي فرهنگ موردهجوم امكان انتخاب وجود ندارد.

جلوه‏هاي تهاجم فرهنگي را مي‏توان به دو دسته‏ي بيروني، همچون: تلاش براي دين‏زدايي، ايجاد روحيه‏ي خودباختگي فرهنگي، ترويج افكار و انديشه‏هاي غربي و ... و دروني، همچون: عقب‏ماندگي علمي و صنعتي، فقر اقتصادي، غفلت كارگزاران فرهنگي و ... تقسيم كرد. در اين مقاله ضمن بررسي جلوه‏هاي فوق، راهكارهايي براي مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگي ارائه شده است.

واژگان كليدي:

فرهنگ، تهاجم فرهنگي، فرهنگ‏پذيري، تبادل فرهنگي

مقدمه

حيات بشري همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتي كه فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب مي‏شود؛ علاوه بر اين، يك فرهنگ بالنده براي تكامل خود بايد توانايي تبادل با ساير فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراين، تمام فرهنگ‏ها بايد در تعامل با يكديگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پيشرفت مطلوب برسانند.

در عصر حاضر كه نظام سرمايه‏داري به سرپرستي آمريكا، با تك‏قطبي شدن جهان و فروپاشي رژيم شوروي سابق، يكه‏تاز عرصه‏ي جهاني شده‏است، به شكل‏هاي مختلف مي‏كوشد تا نظرات سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود را به تمام كشورهاي جهان تحميل كند و فرهنگ واحدي متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاكم سازد. از طرف ديگر ساير ملت‏ها نيز در برابر اين زياده‏خواهي آمريكا براي حفظ و پاسداري از فرهنگ ملي و بومي خود مقاومت مي‏كنند. در اين ميان فرهنگ اسلامي توانسته است در صد سال اخير در برابر اين هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ كند.

بديهي است طرّاحان «نظم نوين جهاني» كه با هزاران ترفند توانسته‏اند يك ابرقدرت نظامي، نظير شوروي سابق را از سر راه خود بردارند و سبب فروپاشي كمونيسم در سطح جهاني شوند، مايل نيستند با قدرت جديدي در برابر منافع خود مواجه گردند. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران سبب شده است كه سلطه‏گران بيش‏تر از آن جهت خوفناك باشند كه قدرت جديدِ مقابل منافع نامشروعِ آنان، يك گروه سياسي ـ مذهبي به نام جهان اسلام باشد؛ قدرتي كه از نظر فرهنگي با داشتن ارزش‏هاي قوي، نظير خداپرستي، ظلم‏ستيزي، نوع‏دوستي، برادري، مساوات و عدل، مي‏تواند در برابر فرهنگ غربي قد علم كند؛ لذا چون مي‏دانند كه از مقابله‏ي مستقيم با ايدئولوژي اسلامي طرفي نخواهند بست، مي‏كوشند با ترفندي قديمي، به طور غيرمستقيم، در اركان جوامع اسلامي، از جمله جامعه‏ي ما رخنه كنند و آن ترفند چيزي نيست جز «تهاجم فرهنگي».

بدين منظور، در اين مقاله سعي شده است به نوعي اين پديده مورد بررسي قرار گيرد و عوامل داخلي و خارجي و نيز برخي از راه‏كارهاي مبارزه با آن مطرح شود. از آن‏جا كه بحث از تهاجم فرهنگي مستلزم تعريف فرهنگ و ويژگي‏هاي آن است، ابتدا به اين موارد مي‏پردازيم و سپس موضوع اصلي را بررسي مي‏كنيم.

فرهنگ

براي فرهنگ در حدود دويست و پنجاه تعريف ارائه كرده‏اند؛از جمله :

ـ كليه‏ي دستاوردهاي مادي و معنوي هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقيات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و ديگر قابليت‏هاي اكتسابي، كه از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‏يابد.

ـ مجموعه‏ي باورها، بينش‏ها، ارزش‏ها، آداب و سنن، اخلاق و انديشه‏هاي پذيرفته شده و حاكم بر يك جامعه.

ـ مجموعه‏ي پيچيده‏اي كه در برگيرنده‏ي دانستني‏ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانايي كه به وسيله‏ي انسان، به عنوان عضو جامعه، كسب شده است (روح‏الاميني، 1372، ص 17 به نقل از: ادوارد تايلور1، فرهنگ ابتدايي).

ـ فرهنگ مجموعه‏اي از آگاهي‏ها(شناخت‏ها) و رفتارهاي فني، اقتصادي، آييني (شعاير)، مذهبي، اجتماعي و غيره است كه جامعه‏ي انساني معيني را مشخص مي‏كند (پانوف؛ 1368، ص 103).

تعاريف مختلف و متفاوت از فرهنگ بيانگر اين مطلب است كه تمام دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبير است؛ به همين سبب تعريف ذكر شده در فرهنگ مردم‏شناسي ميشل پانوف2 را مي‏توان تعريفي جامع از فرهنگ دانست.

فرهنگ مادي و فرهنگ معنوي

فرهنگ را مي‏توان در دو سطح مادي و معنوي دسته‏بندي كرد؛ فرهنگ مادي عبارت است از تمامي آنچه كه عيني و ملموس است؛ مانند آثار هنري، دستاوردهاي صنعتي، بناهاي تاريخي، خط، موسيقي و... . فرهنگ معنوي يا غيرمادي نيز عبارت است از عقايد و رسوم، علوم و معارف، ارزش‏ها و انديشه‏ها، اخلاقيات، دانستني‏ها و... (روسك3، 1369، ص 10 و روح‏الاميني، ص24).

فرهنگ مادي معمولاً تحت تأثير فرهنگ معنوي رشد مي‏كند؛ زيرا نوع نگرش به هستي و جهان، و ارزش‏هاي حاكم بر جوامع، در ساخت ابزار جديد براي امور زندگي و رفاه اجتماعي به انسان جهت مي‏دهد؛ براي مثال، طرز نگرش، نوع ارتباطات و معاشرتِ انسان‏ها، آنان را به ساختاري خاص در معماري سوق مي‏دهد، و يا نوع نگرش زنان به حقوقشان، آنان را در انتخاب نوع لباس يا رفتار رهنمون مي‏سازد (قيصي‏زاده، 1363). از طرف ديگر فرهنگ مادي نيز در فرهنگ معنوي تأثير مي‏گذارد. براي مثال، وارد شدن و جاي گرفتن يك تكنولوژي جديد كه در شمار فرهنگ مادي است، بالطبع ارزش‏هاي جديدي را با خود خواهد آورد و ارزش‏هايي را نيز متزلزل خواهد ساخت (روح‏الاميني، ص110).

خصوصيات فرهنگ

خصوصيات فرهنگ را مي‏توان به شرح زير ارائه كرد:

1. آموختني و اكتسابي است: افرادِ هر نسل، ميراث فرهنگي را از نسل گذشته دريافت مي‏كنند و به نسل بعدي مي‏سپارند.

2. زنده است: جنبه‏ي پذيرندگي فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوي با مرگ آن است.

3. فطرتِ ثانوي انسان است؛ يعني به خودي خود عمل مي‏كند؛ بر اين اساس است كه ارزش‏ها، بايدها و نبايدها و اهداف و عادات، پايه‏هاي فرهنگ را مي‏سازند.

4. فراتر از سواد و تحصيلات است؛ زيرا با فطرت و سرشت انسان‏ها مرتبط است.

5. هويت‏دهنده است؛ يعني تنظيم‏كننده‏ي روابط اجتماعي و تضمين‏كننده‏ي نوع بينش و نگرش فرهنگ‏پذير است.

6. نسبي است؛ فرهنگ متنوع است، تدابير و روش‏ها از يك گروه به گروه ديگر فرق مي‏كند و هر قومي طرز تفكر و عادات ويژه‏اي دارد.

7. منتقل شدني است؛ هر گروه انساني ميراث اجتماعي (فرهنگ) خود را به ديگران انتقال مي‏دهد.

8. خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله‏ي غريزي به رفتارِ آموخته است كه الگوهاي آن مي‏تواند از يك شخص يا نسل به شخص يا نسل ديگر منتقل شود؛ در واقع مفهومي تجريدي از مشاهده‏ي رفتار انسان‏هاست (قيصي‏زاده، 1363 و فياض، 1372، ص31ـ39 و روح‏الاميني، 1372، ص19ـ24).

فرهنگ غربي و فرهنگ شرقي

امروزه در تقسيم كلي، فرهنگ كشورهاي جهان را به دو دسته‏ي شرقي و غربي تقسيم مي‏كنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابير جغرافيايي هستند و با اين ملاك كشورهاي چين، فيليپين، ژاپن و... شرقي محسوب مي‏شوند و ايسلند، كانادا و تمام آمريكا از شمال تا جنوب، غربي؛ اما اين دو مفهوم در حوزه‏ها و قلمروهاي ديگر مثل سياست، حكمت، فلسفه، عرفان و تاريخ هم در برابر هم قرار مي‏گيرند؛ براي مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتي از تقابل شرق و غرب محسوب مي‏شود (داوري اردكاني، 1379، ص12). در اين تقسيم‏بندي تاريخي و سياسي منظور از فرهنگ غربي همان بينش يونان و روم بعد از ميلاد مسيح و اروپاي بعد از رنسانس است كه برخي از ويژگي‏هاي آن عبارت‏اند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگي، نظم فكري و عملي، اصالت مصرف، ميل به تحليل عقلاني، خودمداري و اومانيسم.

در مقابل فرهنگ غربي، مجموعه‏اي از فرهنگ‏هاي ملل شرقي قرار دارد كه عمدتا داراي ويژگي‏هاي زير است:

طالب و تابع قطب بزرگ ازلي (خداوند) است (اصالت وحدانيت)؛ در جست‏وجوي روح و يافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ ميل به تحليل عاطفي دارد؛ قوم‏گرا و ناسيوناليسم است؛ به همه‏چيز با ديده‏ي ابهام مي‏نگرد (ابراهيمي، 1367).

تهاجم فرهنگي

امروزه با توجه به رشد فكري و آگاهي عمومي ملت‏هاي جهان، نفوذ و سلطه و به‏دست آوردن مستعمرات از راه لشكركشي‏هاي نظامي، به آساني امكان‏پذير نيست و در صورت اجرا هزينه‏هاي زيادي را بر مهاجمان تحميل مي‏كند؛ به همين سبب، بيش از يك قرن است كه استعمارگران روش نفوذ در كشورها را تغيير داده‏اند. اين كشورها معمولاً اجراي مقاصد خود را با عناوين تبليغ مذهبي، رواج تكنولوژي، ترويج زبان، انجمن‏هاي خيريه، ترويج بهداشت، سوادآموزي و ، به عبارت ديگر، به نام سياست‏هاي فرهنگي و فرهنگ‏پذيري انجام مي‏دهند. هرچند نمي‏توان اين عناوين را از نظر نوع‏دوستي و انسانيت موردترديد قرار داد، ولي تاريخچه‏ي اين روابط و خدمات نشان داده است كه اين برنامه‏ريزي‏هاي دقيق، در جهت رشد و بالندگي فرهنگ اين كشورها نبوده بلكه زمينه‏ي اسارت كامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي‏آنان را فراهم ساخته است (روح‏الاميني، 1372، ص 101).

بدين ترتيب، استعمارگران، اكنون به اين نتيجه رسيده‏اند كه بهترين راه نفوذ در ساير كشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله‏ي دروني آن است. آنان مي‏خواهند ارزش‏هاي مورد پسند خود را ارزش‏هاي مترقي جلوه دهند و جاي‏گزين معيارهاي بومي و فطري ملت‏ها سازند و، از اين طريق، بدون هيچ دغدغه‏اي به آينده‏ي منافع خود در اين كشورها مطمئن باشند. اين جمع‏بندي، به ويژه در دهه‏هاي اخير، مبناي فعاليت‏هاي سازمان‏يافته‏ي گسترده‏اي قرار گرفته كه غرب آنها را ترويج معيارهاي تمدن، رشد و توسعه معرفي مي‏كند؛ اما در فرهنگ ملت‏ها، از اين اقدامات با تعابير مختلفي ياد مي‏شود كه مفهوم مشترك آنها در تعبير هجوم فرهنگي نهفته است (خرم، 1378، ص15).

اين عمل (جاي‏گزينيِ فرهنگ بيگانه با فرهنگ خودي) به شكلي هوشيارانه كه بتواند يك ملت و جامعه را نسبت به فرهنگ خود بيگانه، و مطيع غرايز بيگانگان كند، عمدتا «تهاجم فرهنگي» محسوب مي‏شود. دانشمندان غربي نيز به اين واقعيت اذعان دارند. اتوكلاين برگ،4 يكي از روان‏شناسان اجتماعي غربي، در اين زمينه مي‏نويسد:

حتي در جريان پياده كردن برنامه‏هاي بلندنظرانه و آزادمنشانه، چون كمك به همكاري فني نيز نگرش استعماري و ساير اشكال استثمار متجلي است؛ مثلاً كشوري كه كمك‏هاي فني به ديگري ارائه مي‏دهد اين انتظار را دارد كه كشور دريافت دارنده‏ي كمك، معيارها و الگوهاي وي را برگزيند (روح‏الاميني،1372، ص101).

در كتاب‏هاي دايرة‏المعارفي غربي نيز به اين مطلب اشاره شده است. ميشل پانوف در كتاب فرهنگ جامعه‏شناسي در توضيح اصطلاح فرهنگ‏پذيري5 به اين تسلط و استعمار فرهنگي غرب اشاره كرده و مي‏گويد:

«اين اصطلاح را از اواخر قرن گذشته انسان‏شناسان انگليسي‏زبان به كار بردند و مراد از آن تعيين پديده‏هايي است كه از تماس مستقيم و ادامه‏دارِ بين دو فرهنگ مختلف نتيجه مي‏شوند و از تبديل يا تغيير شكل يك يا دو نوع فرهنگ، در اثر ارتباط با يكديگر، حكايت مي‏كند؛ بنابراين، مراد از فرهنگ‏پذيري، جنبه‏ي ويژه‏اي از فرايند انتشار آن است. امروزه فرهنگ‏پذيري ـ گاهي در معناي محدودكننده‏تر ـ به تماس‏هاي خاص دو فرهنگ كه نيروي نامساوي دارند، اطلاق مي‏شود؛ در اين صورت، جامعه‏ي غالب كه هماهنگ‏تر ويا ازنظر تكنيك مجهزتراست ـ معمولاً ازنوع جوامع صنعتي ـ به‏طور مستقيم يا غيرمستقيم به فرهنگ حاكم تحميل مي‏گردد (پانوف؛ 1368،؛ ص17ـ18).

اين محقق در تعبيري ديگر از اين تهاجم در حالتي كه به شكلي گسترده‏تر، تمام عناصر فرهنگ مورد هجوم را از بين مي‏برد و فرهنگ مهاجم را جاي‏گزين مي‏سازد، به «قوم‏كشي» يا «قوميت‏كشي»6 تعبير مي‏كند و مي‏نويسد:

«هنگامي كه فرهنگ غالب در انهدام ارزش‏هاي اجتماعي و روحيات سنتي جامعه‏ي مغلوب و براي گسستگي وسپس نابودي آن مي‏كوشد، واژه‏ي قوم كشي را ـ كه به تازگي رايج شده‏ـ به‏كار مي‏برند تا القاي اجباري‏فرايند «فرهنگ‏پذيري»را ازطريق فرهنگ غالب دريك فرهنگ‏ديگر (مغلوب) توصيف‏كنند. درگذشته جوامع‏صنعتي قوم‏كشي‏را باتظاهر به اينكه هدفشان از همانندسازي، ايجاد «آرامش» يا «تغيير شكل» در «جوامع ابتدايي» يا «عقب‏مانده» است، اجرانموده وبازهم اجرامي‏كنند. اين‏عمل معمولاً تحت‏عنوان اخلاق، رسيدن به كمال مطلوب در پيشرفت و... صورت مي‏گيرد (پانوف، 1368، ص137).

در تعريف پديده‏ي «تهاجم فرهنگي» ديدگاه حضرت آيت‏اللّه خامنه‏اي، رهبرمعظم انقلاب، قابل توجه است. از نظر ايشان در «تهاجم فرهنگي» يك مجموعه‏ي سياسي يا اقتصادي، براي رسيدن به مقاصد خاص خود و اسارت يك ملت، به بنيان‏هاي فرهنگي آن ملت هجوم مي‏برد. در اين هجوم، باورهاي تازه‏اي را به زور و به قصد جاي‏گزيني بر فرهنگ و باورهاي ملي آن ملت وارد كشور مي‏كنند (سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1373، ص3).

تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي

تبادل فرهنگي ملت‏ها در طول تاريخ به شكلي طبيعي وجود داشته و عاملي براي رشد و تعالي مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگي براي تازه‏ماندن معارف و حيات فرهنگي بشر امري بسيار ضروري است و جامعه انساني را در ارتقاي ارزش‏ها و پيمودن مسير سعادت واقعي به پيش مي‏برد. اين جريان فرهنگي دو سويه است و هنگام قوت و توانايي ملت‏ها صورت مي‏گيرد. در اين روند، ملت‏ها با هدف ترويج ارزش‏هاي بشري، به تبليغ ايده‏آل‏ها و معيارهاي خود مي‏پردازند و نيز عناصر و مفاهيم برجسته‏ي فرهنگ‏هاي ديگر را وام مي‏گيرند.

گسترش اسلام در برخي از مناطق جهان، از جمله شرق آسيا، از طريق رفت و آمد مسلمانان ايران به اين مناطق، از نمونه‏هاي قابل استنادي است كه پيامدهاي مثبت تبادل فرهنگي را براي جامعه‏ي بشري به خوبي اثبات مي‏كند. در تبادل فرهنگي هدف اصلي باردار كردن و كامل كردن فرهنگ ملي است و از اين ديدگاه، ترديدي نيست كه در برخورد با فرهنگ غرب نيز تبادل صحيح فرهنگي، منشأ آثار مثبتي خواهد بود (خرم، 1378، ص15).

بنابراين، اساسا تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگي فرايندي متقابل و طبيعي است و با رضايت طرفين صورت مي‏گيرد؛ ولي تهاجم فرهنگي يك طرفه، غيرداوطلبانه و سلطه‏گرانه است و اهداف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حتي نظامي دارد. معرفي، انتقال و جاي‏گزيني ارزش‏ها در تهاجم فرهنگي طبيعتا تحميلي است. در واقع در تبادل فرهنگي، هدف به روز كردن و كامل كردن فرهنگ ملي است، ولي در «تهاجم فرهنگي» هدف ريشه‏كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملي است (سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1373، ص 19ـ20).

قابل توجه است كه فرهنگ‏پذيريِ با ميل و به دلخواه يا تعامل فرهنگي، زماني ميسّر است كه هيچ‏گونه نابرابري اجتماعي يا سياسي بين دو فرهنگ وجود نداشته و هيچ‏كدام برتري مادي يا معنوي نسبت به ديگري نداشته باشند. در مقابل، در سايه‏ي برتري تكنولوژي، قدرت نظامي، امكانات بيش‏تر اقتصادي و فني، و برنامه‏ريزي سياسي است كه تسلط پديده‏هاي فرهنگي يك جامعه بر ديگري انجام مي‏گيرد (روح الاميني، 1372، ص101).

در مجموع مي‏توان گفت كه: در تبادل فرهنگي سه اصل گزينش ،تحليل و جذب و اصل توليد فرهنگي، مد نظر متوليان فرهنگي يك جامعه است و اين افراد براي زنده و پويا نگه داشتن فرهنگ خودي، عناصر فرهنگ بيگانه را بررسي و عناصر مثبت آن را گزينش و پس از تحليل و تعيين تناسب آن با فرهنگ بومي، آن را جذب مي‏كنند و به شكل عنصري از فرهنگ خودي درمي‏آورند (فياض، 1372، ص 42ـ43 و افتخاري، 1377، ص 70ـ73).

به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي را مي‏توان در موارد ذيل دانست:

1. در تهاجم، هدف تخريب است، اما در تبادل فرهنگي هيچ كدام از دو فرهنگ قصد تخريب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگي است.

2 ـ در تهاجم، يك ملت براي جاي‏گزيني فرهنگ خود، به نحوي ظالمانه سعي در ريشه‏كني فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگي چنين نيست.

3 ـ در تبادل فرهنگي، همواره جنبه‏هاي مثبت و انساني مطرح است؛بدين معنا كه دو طرف قصد بارور كردن، تكامل بخشيدن و ارتقاي يكديگر را دارند؛ در حالي كه در تهاجم فرهنگي اهدافِ خيرخواهانه در ميان نيست. بلكه قلع و قمع، ارعاب، بي‏هويت كردن و ايجاد سلطه، مدنظر است.

4 ـ در تهاجم فرهنگي، قصد استيلا و به طور كلي، غرض سياسي مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقاي فرهنگ مقابل را به هيچ عنوان نمي‏پذيرد.

سير تاريخي تهاجم فرهنگي در ايران

محققان برآن‏اند كه مبدأ تاريخي تهاجم فرهنگي غرب در ايران را بايد از آغاز حكومت قاجاريه و كمي قبل از آن فرض كرد؛ زماني كه نادر از دنيا رفت و مملكت ايران دچار آشوب و بي‏نظمي شد و كمپاني هند شرقي تحركات خود را شدت بخشيد (دواني، 1375؛ ص91). شروع اين حركت با تأسيس مذاهب جعلي، مانند وهابيگري در مذهب اهل سنت، و شيخيگري و بهائيت در مذهب تشيع اشاره كرد. اين مذاهب جديد به منظور تغيير در اعتقادات واقعي دين اسلام و ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان طراحي شدند (همان، ص 91ـ106).

اين حركت در جامعه‏ي ايران از زمان اولين اعزام ايرانيان به غرب براي تحصيل، و بازگشت آنان به كشور، شدت بيش‏تري به خود گرفت. نخستين ايرانياني كه براي مأموريت و يا تحصيل به غرب سفر كردند، اسير شبكه‏ي فراماسونري7 غرب شدند؛ تعدادي از آنان چون عسگرخان افشار ارومي و ابوالحسن‏خان ايلچي حلقه‏ي نوكري غرب را به گوش آويختند و در ازاي گرفتن حقوق از بيگانگان، به ترويج غرب‏گرايي و تأمين منافع آنها در ايران پرداختند. مشخصه‏ي تمامي اين فرنگ‏رفتگان، خودباختگي در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترويج غرب‏گرايي در ايران بود؛ براي مثال، آخوندزاده علت عقب‏ماندگي ايرانيان را دين اسلام و خط عربي مي‏داند (فقيه حقاني، 1375 ص156ـ157 و شفيعي سروستاني، 1372، ص 103ـ121).

با كودتاي سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشن‏فكران غرب‏زده شكل جديدي از تهاجم فرهنگي در ايران ظاهر كردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومي، ملي و اسلامي ايران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانايي‏هاي فكري و علمي او، چنين حركت حساب شده‏اي نمي‏توانست حاصل درك و بينش وي باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربي و همكاري و اقتدار روشن‏فكران وابسته در دستگاه حكومت خود، تدارك اين حركت ضدفرهنگي را فراهم نمود (كاظم‏زاده، 1371)؛ براي مثال، حسن تقي‏زاده كه سمبل مدافعان ترويج كامل و بي‏حد و مرز معيارهاي غربي در كشور و گرداننده‏ي اصلي مجله‏ي شبه روشن‏فكري كاوه است مي‏نويسد:

«وظيفه‏ي اول همه‏ي وطن‏پرستان ايران قبول و ترويج تمدن اروپا، بلاشرط و قيد، و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربيت و علوم و صنايع و زندگي و كل اوضاع فرنگستان است، بدون هيچ استثنا. به سخن ديگر ايران بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً،فرنگي مآب شود و بس (خرم، 1378، ص151).

در مجموع مي‏توان گفت اين استعمار گران بودند كه به بهانه‏هاي مختلف به منظور تسلط بر كشورهاي جهان سوم از اين حربه استفاده كردند.

سابقه‏ي تاريخي اين فرايند در غرب به بعد از رنسانس و انقلاب علمي در جامعه‏ي اروپا برمي‏گردد؛ هنگامي كه صنعت و علم با شتاب بيش‏تري رشد يافت و كشورهاي صنعتي كه از توليدات، اشباع شده بودند، از يك طرف نيازمند بازارهاي جديد مصرف شدند و از سوي ديگر تداوم حيات صنعت غرب، بستگي تام به سوخت و مواد اوليه داشت. در اين زمان معقول‏ترين انتخاب براي غرب در خصوص تأمين منابع اوليه و به‏دست آوردن بازار مصرف، نزديك‏ترين منطقه به آنان، يعني جهان اسلام بود؛ به همين سبب، ذخاير غني نفتي و بازارهاي مصرف اين منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدين ترتيب كشورهاي اسلامي يكي پس از ديگري با روش‏هاي مختلف سياسي، نظامي و فرهنگيِ استعماري در ظاهر استقلال پيدا كردند. شركت‏ها و صنايع اروپايي در اين كشورها رخنه نموده و بازارهاي اين كشورها را در اختيار گرفتند. براي تثبيت وضع موجود، تنها چاره‏اي كه به فكر انديشمندان و متفكران سياسي غرب رسيد، استفاده از «تهاجم فرهنگي» بود؛ زيرا توسل به نيروي نظامي و زور، براي هميشه راه‏حل مناسبي براي استيلا نبود و براي مدت‏هاي طولاني نمي‏شد استثمار را با آن تداوم بخشيد.

به‏همين‏سبب استعمارگران از ديدگاه‏ها و نظريات علميِ استعماري كه زمينه‏ي تهاجم فرهنگي را فراهم مي‏آورد استقبال كردند. كلام معروف سيسيل رودس، يكي از متفكران انگليسي، شاهدي بر اين مطلب است كه تهاجم فرهنگي از طرف غرب به شكلي سازمان‏دهي‏شده و براي حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او مي‏گويد:

«براي اين‏كه 40 ميليون جمعيت پادشاهي متحده‏ي بريتانيا را از يك جنگ داخلي خونين نجات دهيم، بايد سرزمين‏هاي جديدي را به دست آوريم تا مشكل اضافه جمعيت حل شود و بازارهاي جديدي براي كالاهاي توليدشده در كارخانه‏ها و معادن فراهم گردد. همان‏طور كه هميشه گفته‏ام، «امپراطوري» راه‏حلي براي مسأله نان و بيكاران است. اگر مي‏خواهيد جنگ داخلي نداشته باشيد، بايد امپرياليست شويد!» (رفيع، 1373، ص115).

به گفته‏ي يكي از محققان ايراني، امروزه داعيه‏ي برتري‏طلبي و تسلط فرهنگ غربي به مرحله‏اي رسيده است كه تحمل هيچ رقيبي را براي خود ندارد:

« در طرح تاريخي غربي شدنِ عالم، مطلب صرفا اين نبوده است كه فرهنگ‏هاي غيرغربي جاي خود را به فرهنگ غربي بدهند، بلكه مسئله اين بوده است كه‏هر جا و هر قوم كه غربي نشود، ناچيز است و اين ناچيز، چه در صورت ظاهر و سيماي بشر و چه به صورت اشيا يافت شود، جز اين قابليت ندارد كه به تملك و تصرف غرب درآيد؛ پس قضيه‏ي غرب اين نيست كه گروهي سوداگرِ حريصِ متجاوز در جايي پيدا شده‏اند و علم وعقل‏را وسيله‏ي تسلط و استيلاي خود قرارداده‏اند. غرب عين اين علم و عقل است و در نظر او يك عالم بيش‏تر وجود ندارد؛ يعني غيرت غربي به وجود غير و مغاير مجال نمي‏دهد، هرچه هست بايد غربي بشود يا ازميان برود» (داوري‏اردكاني، 1379،ص83).

البته امروزه با تسلط فرهنگ آمريكايي و گسترش آن در كشورهاي اروپايي، اين هراس به وجود آمده است كه اين آمريكايي‏سازي، فرهنگ عامه‏ي اروپا را نيز دست‏خوش تغيير سازد (استريناتي،8 1380، ص 46ـ50).

ويژگي‏هاي تهاجم فرهنگي

اساسا «تهاجم فرهنگي» در مقايسه با تهاجم نظامي يا اقتصادي، داراي ويژگي‏هاي منحصر به فردي است. تهاجم فرهنگي معمولاً نامرئي و نامحسوس است؛ دراز مدت و ديرپاست؛ ريشه‏اي و عميق است؛ همه‏جانبه است؛ حساب شده و داراي برنامه و ابزارهاي گسترده است؛ گسترده و فراگير است؛ كارساز و خطرزاست. علاوه بر اين‏ها، «تهاجم فرهنگي» همانند كار فرهنگي، يك كار آرام و بي‏سر و صداست و قربانيان آن بيش‏تر قشر جوان هستند (قيصي زاده 1363).

در تهاجم نظامي، دشمن با تجهيزات و امكانات نظامي وارد معركه مي‏شود، اما در «تهاجم فرهنگي» نيازي به لشكركشي و هزينه‏هاي هنگفت نظامي نيست؛ هم‏چنين دشمن در اين تهاجم براي تحميل حاكميت فرهنگ خود از همه‏ي حربه‏هاي سياسي ـ اقتصادي، نظامي، رواني و تبليغاتي بهره مي‏گيرد. در «تهاجم نظامي» تنها بخشي از مرزها و سرزمين‏هاي مجاور در تيررس مستقيم دشمن قرار مي‏گيرد، اما در «تهاجم فرهنگي» سلاح‏هاي مخرب دشمن تا عمق خانه‏ها پيش مي‏رود و ذهن و قلب انسان‏ها را نشانه مي‏گيرد. به همين دليل است كه پس از جنگ جهاني دوم، آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا اعلام كرده بود كه: بزرگ‏ترين جنگي كه در پيش داريم جنگي است براي تسخير اذهان انسان‏ها (هدايتخواه، 1377).

عوامل تهاجم فرهنگي

عوامل تهاجم فرهنگي را مي‏توان به دو دسته تقسيم كرد:

الف) عوامل برون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزاري كه به نحوي ردپاي كشورهاي خارجي (غربي) در آنها ديده مي‏شود عوامل برون‏زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقين، تلاش براي دين‏زدايي از طرق مختلف، ايجاد روحيه‏ي خودباختگي فرهنگي، ساخت و فروش وسايل ارتباطي، نظير ماهواره و ويدئو و... . سياست‏گزاران و طراحان كشورهاي سلطه‏جو اين عوامل را طراحي و برنامه‏ريزي مي‏كنند و افراد داخلي آن را به اجرا درمي‏آورند.

ب) عوامل درون‏زا: زمينه‏ها، عناصر و ابزاري كه ريشه‏ي داخلي داشته و غيرمستقيم يا مستقيم به پذيرش تهاجم فرهنگي از خارج به داخل كمك مي‏كنند عوامل درون‏زا هستند؛ از جمله: زمينه‏هايي هم‏چون بيكاري، فقر اقتصادي، نابه‏ساماني خانوادگي، غفلت مسئولين فرهنگي و اجتماعي و ناآگاهي جوانان و نوجوانان و... (مسگرنژاد، 1373 و نگارش، 1380).

شيوه‏هاي تهاجم فرهنگي

در يك نگاه كلي شيوه‏هاي تهاجم فرهنگي غرب را نيز مي‏توان از دو بعد خارجي و داخلي مورد توجه قرار داد.

در بعد خارجي، مهاجمان با امكانات و موقعيت‏هاي مختلفي كه در مجامع بين‏المللي در دست دارند، از طريق شبكه‏هاي گسترده‏ي بنگاه‏هاي تبليغاتي و سخن‏پراكني خود مي‏كوشند با عناويني چون نقض حقوق بشر، حمايت از تروريسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادي براي زنان و مطبوعات و نويسندگان، جنگ‏طلبي، ماجراجويي و...و با حربه‏هاي شناخته شده و تكراري، تصويري تحريف شده و ناخوشايند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنيا ترسيم نمايند و طبيعي است كه در اين راه، زشت‏ترين و شيطاني‏ترين حربه‏ها را برمي‏گزينند.

در بعد داخلي تهاجم فرهنگي غرب در كشورهاي اسلامي به دو شيوه‏ي زير رخ مي‏نمايد:

1 ـ ترويج افكار و انديشه‏هاي غيراسلامي و حتي ضداسلامي، تبليغ افكار التقاطي، تقدس زدايي و توهين به مقدسات، سست نمودن پايه‏هاي اعتقادي جوانان نسبت به برخي از اصول و آرمان‏ها.

2 ـ تجددگرايي، علم‏زدگي و عقل‏گرايي افراطي، تلاش در راه تطهير غرب و غرب‏گرايي، بي‏اعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامي به بهانه‏ي عدم تطابق با دانش‏هاي نوين بشري، طرح جدايي دين از سياست، ترويج بي‏حجابي و بدحجابي و پوشش‏هاي مستهجن و خلاف شؤون اسلامي، رواج مدهاي غربي و بي‏بند و باري، تهيه و پخش فيلم‏هاي شديدا ضد اخلاقي ويدئويي، نوارهاي كاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزيع عكس‏هاي مبتذل در سطح گسترده، توليد و پخش مشروبات الكلي و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر كتب و مجلات ضداخلاقي، جنايي، عشقي و رمان‏هاي مبتذل، تشكيل مجالس لهو و لعب و...، مشتي از خروارها توطئه‏ي دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگي تنها محدود به موارد فوق نيست، بلكه تمام موارد فرهنگ‏هاي مكتوب، شفاهي، عمومي و تصويري نيز از ابزارهاي ديگر اين تهاجم هستند (مسگرنژاد، 1373).

فرهنگ غربي با استفاده از ابزار فوق تخريب فرهنگ اسلامي را مد نظر قرار داده است. مواردي از قبيل تشكيك در حقانيت دين اسلام، انتشار كتاب‏هاي ضد ديني مانند آيات شيطاني، نفي مقدسات اسلامي و نيز تحديد دين و تلاش براي حذف دين از عرصه‏ي اجتماع از اين موارد به شمار مي‏آيد (افتخاري، 1377).

مراحل تهاجم فرهنگي

تهاجم فرهنگي در دو مرحله‏ي عمده صورت مي‏پذيرد كه در هر يك راه‏هاي خاصي مدنظر قرار مي‏گيرد:

الف) تخليه‏ي فرهنگ خودي

در قانون طبيعت، وقتي در فضايي خلأ ايجاد شود، نزديك‏ترين نيروي موجود، آن خلأ را پر مي‏كند. هر پديده‏ي جديد، يا در جايي حضور مي‏يابد كه قبلاً خلأ وجود داشته و يا در آن محيط، خلأ ايجاد مي‏كند. لذا تخليه‏ي فرهنگي اولين شرط لازم براي حضور فرهنگ بيگانه و مهاجم به شمار مي‏رود. ايجاد خلأ فرهنگي، خود با روش‏ها و شيوه‏هاي مختلفي صورت مي‏گيرد كه عمده‏ترين آنها در ايران، عبارت‏اند از:

1. ايجاد ترديد نسبت به بنيان‏هاي اعتقادي و ارزشي از طريق: سست نمودن اعتقادات عمومي، سست نمودن ارزش‏هاي اخلاقي، دين‏زدايي،انزواي روحانيت، بي‏ارزش نمودن مبلغان و مدافعان اصيل دين؛

2. ترويج فساد؛

3. فرقه‏گرايي؛

4. نفوذ نگرش غربي و ازخودبيگانگي؛

5. تكوين روشن‏فكري وابسته.

هدف اصلي از اين مرحله، قطع رابطه‏ي فرهنگي كشورهاي مسلمان با گذشته‏ي پرافتخار خويش است. اين مرحله معمولاً با ظرافت و دقت فراواني طراحي و اجرا مي‏شود و فرق اساسي آن با تهاجم نظامي، مشخص نبودن چهره‏ي مهاجم است. بدين شكل كه عناصر تعليم ديده با القاي شبهات و دسيسه‏هاي شيطاني، مردم را نسبت به ميراث علمي و فرهنگي خويش بي‏اعتنا و دلسرد مي‏كنند.

ب) تثبيت فرهنگ بيگانه

به كار گماردن افراد وابسته و ايجاد نهادها يا تأسيسات مختلف بين‏المللي و ملي، از كارهايي است كه در اين مرحله انجام مي‏شود. به طور كلي، در اين مرحله سياست‏هايي كه دشمن به اجراي آنها اصرار مي‏ورزد، به شرح ذيل است:

1. برپايي شبكه‏ها و مؤسسات شبه فرهنگي؛

2. تجزيه‏ي فرهنگي از طريق تحريك نژادها و گروه‏هاي متفاوت اجتماعي، تحريك اقوام با گويش محلي، تحريك اقليت‏هاي مذهبي و...؛

3. تحريف تاريخ؛

4. تغيير خط و زبان؛

5. حذف و تبديل ميراث‏هاي فرهنگي (مسگرنژاد، 1373).

ابزارهاي تهاجم فرهنگي

مهاجمان فرهنگي مسائل و مفاهيم مورد نظر خود را به تدريج از طريق وسايل و ابزارهاي گوناگوني ترويج مي‏كنند. مهم‏ترين ابزار مورد استفاده در تهاجم فرهنگي عبارت‏اند از:

1. آموزش، زبان، ترجمه و اصطلاحات: آموزش به سبك غربي يكي از روش‏هاي استعماري نفوذ در كشورهاي جهان سوم بوده است (شفيعي سروستاني، 1372، ص72)؛ يكي از كاركردهاي پنهان اين برنامه‏هاي آموزشي كه در ظاهر به منظور پيشرفت علمي در اين كشورها اجرا شده، زمينه‏سازي براي پذيرش فرهنگ بيگانه و برتر جلوه دادن آن و انهدام فرهنگ ملي بوده است (قائم مقامي، 1356، ص237ـ 244). اين برنامه‏ها بدون در نظر گرفتن موقعيت فرهنگ بومي و با هدف تربيت نيروهايي هماهنگ با سياست‏هاي استعماري اجرا شده است؛ اما در مقام عمل، عده‏اي از همين تحصيل‏كرده‏ها با آگاهي از روش‏هاي استعماري به مبارزه با سياست‏هاي استعماري برخاستند كه نتيجه‏ي آن استقلال برخي از اين كشورها بوده است. اين نوع از آموزش در ايران، آن هم توأم با تهديد و ارعاب مردم، از دوره‏ي رضاخان آغاز شد. اين آموزش‏هاي كلاسيك، به صورت غيرمستقيم، فرهنگ بيگانه را ترويج كرد. زبان نيز مي‏تواند مهم‏ترين ابزار نفوذ فرهنگ بيگانه باشد. اگر به جاي استفاده از واژگان فارسي، استفاده از لغات بيگانه به صورت افسارگسيخته در محاورات رسمي و عمومي رواج يابد، نسل جديد ممكن است در آينده از معادل فارسي آن لغات محروم و بي‏خبر بماند. در مورد ترجمه نيز مي‏توان گفت كه اگر آموخته‏هاي فارغ‏التحصيلان ما عمدتا از متون ترجمه شده باشد، دانشجويان امكان تفكر مستقل را از دست مي‏دهند و اصطلاحات بيگانه به تدريج به جاي اصطلاحات هماهنگ و مأنوس با فرهنگ خودي مي‏نشيند.

2. كتب و نشريات: انتشار كتاب بدون در نظر گرفتن تطابق آن با فرهنگ بومي و بدون توجه به پيامدهاي منفي پنهان برخي از كتاب‏ها، مي‏تواند در تقويت تهاجم فرهنگي دشمن مؤثر باشد. با بررسي وضعيت انتشار كتاب در ايران در سال‏هاي اخير مي‏توان نشان داد كه آيا دشمن از اين عرصه توانسته است در فرهنگ ايراني نفوذ كند يا خير؟ چيزي كه اثبات آن به يك تحقيق مستقل نيازمند است.

در نشريات نيز گاهي ارزش‏هاي منطبق با اهداف فرهنگ خودي با روش‏هاي غلط انتقال مي‏يابد، و درنتيجه تأثير معكوس دارد. هم‏چنين ارزش‏هاي مغاير با اهداف فرهنگ اسلامي با روش‏هاي غيرملموس و پنهان و به ظاهر موجه منتقل مي‏گردد كه خود نمونه‏ي بارز «تهاجم فرهنگي» است.

3. تبليغات گسترده از طريق تكنولوژي ارتباطات: وسايل ارتباط جمعي به دليل ويژگي‏هايي كه براي آن برشمرده‏اند بسيار مورد توجه عاملان تهاجم فرهنگي قرار مي‏گيرد؛ از جمله: پوشش فراگير، فرامحيطي بودن، چندحسي بودن، قابليت آموزش غيرتخيلي داشتن، قابليت تطابق داشتن با فهم عوام و فرازَمان بودن.

وسايل ارتباطي با قابليت‏ها و ويژگي‏هاي مخصوص به خود، هنگامي كه در دست تشكيلاتي قرار مي‏گيرد كه هدفي جز تخريب فرهنگ يك قوم و جاي‏گزيني آن با فرهنگ سلطه‏گر و استعماري ندارد، تبديل به ابزار و عامل خطرناكي در جهت هجوم فرهنگي مي‏شود. متأسفانه اين ابزار شمشير دو لبه‏اي است كه استكبار جهاني لبه‏ي مخرب و فسادانگيز آن را براي قطع ريشه‏هاي فرهنگي يك قوم به كار مي‏گيرد.

اينترنت، راديو، تلويزيون، سينما، روزنامه ويدئو و ماهواره و ... ابزارهاي فراگيري هستند كه بررسي نقش هريك از آنها در تهاجم فرهنگي نياز به يك تحقيق مستقل و همه جانبه دارد كه در مجال ديگري بايد به آن پرداخت.

اما مهم اين است كه امروزه فرهنگ غرب بر وسايل ارتباط جمعي در جهان تسلط دارد و از طريق خبرگزاري‏هاو شبكه‏هاي راديو و تلويزيون و سينما عليه انقلاب اسلامي فعاليت مي‏كند (افتخاري، 1377، ص 190ـ195).

4. ترويج كالاهاي لوكس مصرفي و الگوهاي تجمل‏گرايي: اين الگوي مصرف كه مهم‏ترين ويژگي آن وابستگي به كشورهاي صنعتي است، با رشد و گسترش خود، ابتدا الگوي توليد و توزيع و سپس كل اقتصاد و فرهنگ جامعه را تحت الشعاع قرار مي‏دهد، به گونه‏اي كه تداوم وضع موجود تقريبا بدون هيچ‏گونه فشار و اجباري صورت مي‏گيرد.

5. شعارهاي تبليغاتي فرهنگ بيگانه منقش بر روي البسه: كودكان ما از همان ابتدا مي‏آموزند كه بايد از فرهنگ خود، توليد خود، خط و زبان خود احساس حقارت و شرم كنند؛ مي‏آموزند كه حروف خارجي خوب و قشنگ هستند و همه‏ي چيزهاي خارجي بهتر از داخلي است و اين بزرگ‏ترين ظلمي است كه در حق كودكان و نوجوانان صورت مي‏گيرد.

6. پوستر و عكس: يكي از روش‏هاي زيركانه‏ي «تهاجم فرهنگي» چاپ و توزيع پوسترها و عكس‏هايي است كه با رنگ و لعاب خاصي در دست‏رس جوانان قرار مي‏گيرد.

7. نفوذ مستشرقين: مستشرقين با نگاه خاص و گزينشي به فرهنگ‏هاي غيرغربي به جاي معرفي صحيح اين فرهنگ‏هاي غني، سعي كرده‏اند به نوعي با اين شناخت زمينه‏ي تسلط فرهنگ غربي را فراهم آورند و برتري آن را به اثبات برسانند (صلاحي، 1376). ادوارد سعيد پژوهشگر عرب در اين زمينه مي‏گويد: اروپاييان درباره‏ي خاور زمين نوشته‏اند كه انسان خاورزميني خردستيز، فاسد، كودك‏منش، و «متفاوت» است و از اين رو، انسان اروپايي خردگرا، پاكدامن و «طبيعي» است. پيام روشن‏تر اين‏گونه نوشته‏ها آن است كه اصولاً اروپاييان با ويژگي‏هاي پسنديده‏اي كه در سرشت خويش دارند، از بقيه‏ي جهانيان برترند و از همين روست كه بايد بر جهان چيره شوند و مردم جهان را به بردگي و استثمار كشند.(مصباح يزدي، 1376، ص 39).

8.استقراض خارجي و اعطاي امتيازات به بيگانگان بدون در نظر گرفتن منافع ملي كشور (صلاحي، 1376).

بسترهاي تهاجم فرهنگي

بديهي است هر تفكر و مذهبي كه بخواهد بر اخلاقيات، عادات و انديشه‏هاي يك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوي‏ها و اعتقادات قبلي جدا نمايد، محتاج بسترسازي براي رسيدن به اين اهداف و خنثي‏سازي مقاومت‏هاي احتمالي است. بدين شكل كه اگر همه‏ي لوازم تهاجم فرهنگي از قبيل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولي شرايط و بستر مناسبي كه بتواند اين‏ها را به‏كار گيرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ي تلاش‏هاي قبلي عقيم مي‏ماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرايط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، يا به وجود آورده شود، ديگر جلوگيري از نفوذ تفكر بيگانه و پيش‏گيري از مسخ فرهنگ خودي بسيار مشكل خواهد بود. در اين مقاله مجال تفصيل بيش‏تر اين موضوع نيست؛ لذا به برخي از موارد مهمي كه موجب پذيرش و تقويت فرهنگ مهاجم مي‏شود اشاره مي‏كنيم:

1. مشكلات و كاستي‏هاي اقتصادي و اجتماعي؛

2. عدم برنامه ريزي دقيق فرهنگي و غفلت مسئولين در اين خصوص؛

3. فقدان توليدات فرهنگي و هنري كافي و متناسب با فرهنگ بومي؛

4. كم‏توجهي زنان به جايگاه والاي خود؛

5. ضعف‏هاي موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛

و ... .

يكي از جامعه‏شناسان ايران در اين خصوص مي‏گويد:

«در بررسي دلايل طرح و پذيرش فرهنگ غربي مباحث بسياري در چندين دهه‏ي گذشته صورت گرفته است. عده‏اي نقش عوامل خارجي را در نفوذ فرهنگ غرب بسيار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏اي ضعف فرهنگ ملّي را زمينه‏ساز نفوذ فرهنگ بيگانه عنوان كرده‏اند. با ديدگاهي واقع‏بينانه بايد به نقش عوامل متعدد داخلي و خارجي در شكل‏دهي جريان غرب‏گرايي در ايران توجه شود.

ضعف و نارسايي عناصر فرهنگ ملي و بومي، نبود سازماني مناسب براي گسترش فعاليت‏هاي فرهنگي، بي‏توجهي به عنصر تغيير در سطح بين‏المللي، تغيير چهره‏ي دشمن و دخالت ديگرگونه و جدي او در شرايط داخلي.

رشد گروه جديد از نخبگان كه عموما افكار و آراي آنان ريشه در حوزه‏ها و مكاتب فكري و فرهنگي مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظريات جديد، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگي، سياسي و اقتصادي، بازياب و توسعه‏ي فرهنگي غرب، رشد و افول ماركسيسم، استقلال كشورهاي جديد در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهايت، زمينه‏ساز غلبه‏ي فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّي كشورهاي جهان سوم بوده است (آزاد ارمكي، 1375، ص249).

راه‏هاي مقابله با تهاجم فرهنگي

بي‏ترديد امروزه اكثر كشورها در پي آن هستند كه راهكارهايي بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانه‏هاي همگاني هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسي منكر اين واقعيت نمي‏تواند باشد كه در دنياي امروز، كشورها نمي‏توانند ديواري به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعه‏ي خود با فرهنگ‏هاي بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانه‏هاي همگاني جهان هم‏چون ماهواره‏ها و تكنولوژي اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفت‏ها، مدها، ساخته‏ها، هنرها و غيره قرار مي‏دهند. اگر فرهنگ جامعه‏اي توان خود را از دست بدهد و اگر مردمي از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب مي‏گردد و در اين درياي ارتباطات غرق مي‏شوند.

اگر ظرف مدت دو سال، جامعه‏ي شوروي سابق به كلي دگرگون مي‏شود و رسانه‏ها و كانال‏هاي تلويزيوني امريكايي و اروپايي چنان فرهنگ آن را در هم مي‏كوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلي فراموش مي‏شود و الگوهاي غرب مقبوليت مي‏يابند، بيش‏تر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگي خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامي و تعصب مذهبي، هم‏چون درخت تنومندي در ذهن و قلب مردم مسلمان اين مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان «تهاجم فرهنگي» به راحتي نمي‏تواند اين درخت را از جاي بركَنَد، اما نبايد از تكان‏هاي گاه و بيگاه آن كه ميوه‏هاي نارسيده‏را سرنگون مي‏سازد غافل بود؛ لذا شناخت راه‏هاي مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.

ملت‏هايي كه علاقه‏مند به حفظ و پاس‏داري از «هويت فرهنگي» خود هستند، سعي مي‏كنند فرهنگ غيرمادي جامعه‏ي خويش را حفظ نمايند. البته اين بدان معنا نيست كه مي‏توان (يا بايد)فرهنگ‏غيرمادي‏راكاملاً دست‏نخورده وثابت و«اصيل» نگه‏داشت؛زيرا، همان‏طور كه در ويژگي‏هاي فرهنگ ملاحظه شد، تغيير از خصوصيات فرهنگ است.

ولي اين تغيير، در صورتي به هويت فرهنگي آسيب نمي‏رساند و باعث از هم‏گسيختگي آن نمي‏شود كه جريان كُند، بطئي، عادي و خودبه‏خودي را بپيمايد (روح‏الاميني، 1372، ص110).

براي مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگي» راه‏هاي بسيار زيادي در زمينه‏هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي ذكر شده كه هر كدام داراي اهميت خاص خود است. اما عناوين زير اهم توصيه‏ها و راه‏حل‏هايي است كه در اين مقوله قرار دارند:

الف) شناخت دقيق و همه جانبه‏ي تهاجم فرهنگي

يكي از موارد مهم و اساسي در مبارزه با تهاجم فرهنگي، شناخت ابعاد و ريشه‏هاي آن است؛ زيرا زماني مي‏توانيم در برابر اين پديده برنامه‏ريزي كنيم كه از دشمن مهاجم و برنامه‏هاي او اطلاع كافي داشته باشيم و متناسب با آن، سلاح تدافعي خود را به‏كار گيريم. اين مبحث يكي از محورهايي است كه در بيانات مقام معظم رهبري بر آن تأكيد شده است (سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، ص382ـ383). يكي از محققان نيز در اين خصوص مي‏گويد:

«بدون اين‏كه ما در برابر تهاجم فرهنگي غرب تسليم شويم، تا ندانيم كه تهاجم از كجا آغاز شده و چه هدفي دارد و سلاحش چيست، چگونه مي‏توانيم در برابر آن بايستيم؟ من نگفتم كه تهاجم فرهنگي مهم نيست؛ بلكه سخن اين بود كه چون اين تهاجم جز در موارد خاص دانسته نيست، نسخه‏ي علاج قطعي براي آن نمي‏توان نوشت» (داوري اردكاني، 1379، ص87). به همين سبب در موفقيتِ مبارزه با تهاجم فرهنگي، توجه و تمركز مسؤولان فرهنگي كشور به امر مبارزه با تهاجم فرهنگي و اختصاص بودجه‏ي كافي و ايجاد جايگاه مناسب براي آن در برنامه ريزي كلان كشور و ارتباطات بين‏المللي، امري ضروري به نظر مي‏رسد.

ب) شناخت دقيق و كامل فرهنگ اسلامي و ملي

گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگي شناخت فرهنگ غني اسلامي و عناصر فرهنگي آن است؛ علاوه بر اين بايد عناصر مقبول فرهنگ ملي و آداب و رسوم اجتماعي، ذخاير فرهنگي با ارزش تلقي شده و زنده نگه داشته شوند (فياض، 1372، ص344ـ346). در اين خصوص آگاهي بخشيدن به نوجوانان و جوانان از طريق مأنوس كردن آنان با مفاخر و مواريث فرهنگي از اهميت خاصي دارد.

به عقيده‏ي بسياري از صاحب‏نظران، اعتلاي فرهنگ ايراني ـ اسلامي و ايجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، اين وارثان واقعي ارزش‏هاي گران‏بهاي فرهنگ خودي، گامي اساسي است كه بايد براي مبارزه‏ي بي‏امان با تهاجم فرهنگي غرب برداشته شود. يك جوان مسلمان ايراني بايد بداند كه وارث چه نوع فرهنگي است. مي‏توان با تقويت نيروي ايمان و با تأكيد بر فرهنگ و سنت‏هاي خودي و بزرگ جلوه‏دادن نقاط قوت آنها، تمام آحاد جامعه، به ويژه نوجوانان و جوانان كشور را در برابر چنين تهاجمي مقاوم كرد؛ هم‏چنين از اين طريق مي‏توان احساس حقارت را در اين گروه از بين برد و روحيه‏ي سازندگي و اميد را در آنان تقويت كرد.

ج) اصلاحات علمي و اقتصادي

برنامه‏ريزي در جهت پيشرفت همه‏جانبه‏ي كشور و تبديل آن به يكي از كشورهاي بزرگ علمي و صنعتي و مستقل از جهت تأمين كالاهاي اساسي مورد نياز و فراهم آوردن زمينه‏هاي رفع نيازهاي اقتصادي جامعه، به ويژه نيازهاي جسمي و روحي نسل جوان از قبيل تحصيلات كافي، شغل مناسب، امكانات تشكيل خانواده، امكانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امكانات ورزشي و ... بيش‏ترين نقش را در تثبيت فرهنگ ملي و مصونيت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.

د) تدوين سياست فرهنگي و تربيتي جامع از طريق

1. تقويت كمي و كيفي توليدات فرهنگي توسط رسانه‏هاي جمعي داخلي؛ تأثير رسانه‏اي خودي در مبارزه با تهاجم فرهنگي امري قطعي و انكارناپذير است. ليكن مادام كه ما به كاربرد رسانه‏ها، تكنولوژي اطلاع‏رساني، هنر و فن پيام‏رساني و خلاصه با شيوه‏هاي امروزين اطلاعات و تبليغات آشنا نباشيم، نمي‏توانيم با مخاطبان خود ارتباطي منطقي و نتيجه‏بخش برقرار كنيم؛ بنابر اين آشنايي با پيشرفته‏ترين روش‏هاي تبليغ از قبيل روان‏شناسي تبليغ و شناسايي افكار عمومي در مباحث روان‏شناسي اجتماعي و آخرين مباحث طرح شده در جامعه‏شناسي ارتباطات بايد مدنظر قرار گيرد. از سوي ديگر، رسانه‏هاي ما نبايد تنها به پاسخگويي و رفع ابهام در قبال تهاجم فرهنگي دشمن اكتفا كنند، بلكه بايد با نگاهي جهاني تلاش كنند كه به نوعي، تهاجم و توليد در تبليغ را وجهه‏ي همت خويش قرار دهند.

2. استحكام مباني تعليم و تربيت اسلامي نوجوانان و جوانان؛ دين اسلام بيش از هر دين و مكتب ديگري، براي مسأله‏ي تربيت اهميت قائل شده است. تربيتي كه انسان را در مسير تكامل قرار دهد و به بارگاه الهي برساند، و پايبندي و اعتقاد به ارزش‏هاي والاي انساني يكي از طرق جلوگيري از تهاجم فرهنگي است. فرد مؤمن و معتقد به ارزش‏هاي ديني، اگر در جامعه‏اي آكنده از پستي‏ها و شهوات قرار بگيرد، سپري محكم از تقوا و ايمان خواهد داشت. در اين خصوص ارائه‏ي الگوهاي رفتاري صحيح به مردم، بسيار اهميت دارد.

3. تقويت ايمان از طريق بالابردن سطح رشد علمي و فكري مردم نسبت به مسائل اعتقادي، تبليغ، نشر و ترويج مسائلي كه در تشديد عواطف و احساسات ديني مردم تأثير زيادي دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هيأت‏هاي مذهبي، عضويت در مراكز خيريه و عام‏المنفعه، دور نگه‏داشتن مردم از ارزش‏هاي ضد اسلامي و غيرخدايي با ترويج ارزش‏هاي ديني در يك سطح گسترده و فراگير و ... . به بيان يكي از متفكران اسلامي، حفظ باورها و ارزش‏هاي اسلامي با احياي جلسات مذهبي يكي از راه‏هاي مقابله با هجوم فرهنگي است (مصباح يزدي، ص 127).

4. ارتقاي كيفي فعاليت‏هاي هنري و ايجاد مراكز هدايت‏كننده‏ي ابزارهاي صوتي و تصويري.

5. گسترش فعاليت‏هاي برون‏مرزي نهادهاي فرهنگي.

6. ايجاد هماهنگي بين دستگاه‏هاي اجرايي فرهنگي و عدم دخالت افراد غير متخصص و غيرمسؤول در امور فرهنگي و هنري.

7. گسترش ارتباطات فرهنگي با كشورهاي داراي منافع مشترك.

8. حفظ جريان‏هاي فرهنگي اصيل و حمايت از مدافعان واقعي نظام.

9. مشاركت دادن نوجوانان و جوانان در فعاليت‏هاي فرهنگي از قبيل: تشكيل سمينارهاي مسائل فرهنگي و مسابقات علمي و فرهنگي با حضور و مشاركت آنان، تقويت روحيه‏ي كتاب‏خواني و انتشار بيش‏تر كتاب‏هاي مذهبي جذاب.

10. تقويت پايه‏هاي تربيتي و اخلاقي افراد در خانواده و مدرسه و ايجاد ارتباط عاطفي بين والدين و كودكان.

11. بازنگري در منابع درسي دانشگاهي به ويژه كتاب‏هايي كه به ناچار از زبان‏هاي بيگانه ترجمه مي‏شوند.

12. از بين بردن روحيه‏ي مصرف‏گرايي به ويژه در مواردي كه سبب وابستگي كشور مي‏شود (صلاحي، 1376 و فياض 1372).

13. ايجاد محيط گرم خانوادگي و برخورد دوستانه با جوانان.

14. آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ‏سازان غربي (مصباح يزدي، 1376، ص129 و 143).

نتيجه

آنچه در مجموع مي‏توان به آن دست يافت اين است كه بر اساس نظم نوين جهاني، تهاجم فرهنگي غرب به ويژه آمريكا عليه ساير فرهنگ‏ها در حال انجام است و اين امر با گسترش تكنولوژي ارتباطات، شدت، سرعت و پيچيدگي بيش‏تري پيدا كرده است. آمريكا كه داعيه‏ي سرپرستي جهان را در سر مي‏پروراند و خواستار نظامي تك‏قطبي است، هيچ فرهنگ رقيبي را كه مخالف اين سياست باشد، تحمل نخواهد كرد. قطعاً فرهنگ اسلامي از اين قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس كشورهاي اسلامي، ايران به واسطه‏ي انقلاب اسلامي ومخالفت علني آن با قدرت‏طلبي آمريكا مورد هجوم بيش‏تري قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با اين هجوم، بايد تمام ترفندها و حيله‏هاي فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار كافي براي مقابله با آن فراهم گردد. از آن‏جا كه تهاجم فرهنگي فرايندي فرهنگي است، بايد با ابزارهاي فرهنگي با آن مقابله كرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهيز نمود؛ يعني توليدات فرهنگي متناسب با فرهنگ ملّي و ديني را بايد گسترش داد و از نيروهاي متعهد و دلبسته به كشور در ساخت اين توليدات كمك گرفت؛ و سپس با بهترين روش‏ها اين توليدات را به جوانان عرضه كرد. علاوه بر اين به جاي آن‏كه بخواهيم در برابر تهاجمات غرب به صورت تدافعي عمل كنيم، از قبل ريشه‏هاي فرهنگي خود را قوي سازيم و حالتي تهاجمي به خود بگيريم. چون علت اصلي ورود مظاهر فرهنگ غربي به كشور ما، عدم توسعه در زمينه‏هاي فني، اقتصادي و سياسي عنوان مي‏شود، بكوشيم با نيروهاي متخصص و استفاده‏ي مناسب از پيشرفت‏هاي فرهنگ مادي غرب، مقدمات پيشرفت اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور را در تمام زمينه‏ها فراهم آوريم. قشر جوان كه معمولاً آسيب‏پذيرترين اقشار در برابر تهاجم فرهنگي هستند، بايد مورد توجه بيش‏تري قرار گيرند و تأمين نيازهاي جسمي و روحي آنان در اولويت‏هاي اول برنامه‏هاي كلان كشور باشد. مسئولان كشور نيز به منظور ترويج عمليِ فرهنگ ديني و ملي در تمام زمينه‏ها، نمونه‏اي از اين فرهنگ را در زندگي خود پياده كنند و در عمل نشان دهند كه پاي‏بند به ارزش‏هاي والاي اسلامي هستند.

منابع:

ـ داوري اردكاني، رضا، 1379؛ «تبادل فرهنگي و فرهنگ جهاني غربي»، درباره غرب، چاپ اول، تهران: هرمس.

ـ روسك، جوزف، و رولندوارن، 1369؛ مقدمه جامعه‏شناسي، ترجمه بهروز نبوي و احمد كريمي، چاپ سوم، تهران: انتشارات كتابخانه فروردين.

ـ صلاحي، جاويد، 1376؛ تهاجم فرهنگي و مقابله با آن، گزارش تحقيقاتي، مشهد: دانشگاه فردوسي.

ـ مسگرنژاد، جليل، 1373؛ جايگاه ادبيات وعلوم ادبي در بازداري تهاجم‏فرهنگي، مجموعه مقالات كنفرانس تهاجم فرهنگي، دانشگاه علامه طباطبايي.

ـ مصباح يزدي، محمد تقي، 1376؛ تهاجم فرهنگي، تحقيق عبدالجواد ابراهيمي، قم: مؤسسه‏ي آموزشي و پژوهشي امام خميني.

ـ خرم، مسعود، 1378؛ هويت، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه فرهنگي انتشارات حيان.

ـ آزاد ارمكي، تقي، 1375؛ «تحليل جامعه‏شناختي از: راههاي نفوذ فرهنگي غرب در ايران معاصر»، كتاب سروش، (مجموعه مقالات، رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

ـ فقيه حقاني، موسي، 1375؛ «فراماسونري و گسترش فرهنگ غرب در ايران»، كتاب سروش(رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.

ـ فياض، محمدسعيد، 1372؛ درآمدي بر تهاجم فرهنگي غرب، مركز مطالعات اسلامي، تهران: معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

ـ شفيعي سروستاني، اسماعيل، 1372؛ تهاجم فرهنگي و نقش تاريخي روشنفكران ، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات كيهان.

ـ ابراهيمي، پريچهر، 1367؛ تأملي بر فرهنگ، تفاوت فرهنگ شرق و غرب، تهران: انتشارات آموزشي رشد علوم اجتماعي.

ـ قائم مقامي، فرهت، 1356؛ آموزش يا استعمار فرهنگي ، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاويدان.

ـ نگارش، حميد، 1380؛ هويت ديني و انقطاع فرهنگي ، چ اول، قم: نهاد نمايندگي ولي فقيه در سپاه، مركز تحقيقات اسلامي.

ـ سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري (مدظله العالي)، 1373؛ چاپ اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.

ـ كاظم‏زاده، فيروز، 1371؛ روس و انگليس در ايران، چاپ دوم، انتشارات انقلاب اسلامي.

ـ استريناتي، دومينيك، 1380؛ نظريه‏هاي فرهنگ عامه ، ترجمه‏ي ثريا پاك‏نظر، چاپ اول، تهران: گام نو.

ـ پانوف، ميشل و ميشل پرون، 1368؛ فرهنگ مردم‏شناسي ، ترجمه‏ي علي‏اصغر عسكري خانقاه، چاپ اول، تهران: انتشارات ويس.

ـ افتخاري، اصغر و علي‏اكبر كمالي، 1377؛ رويكرد ديني در تهاجم فرهنگي،، چاپ اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، گروه انتشارات.

ـ قيصي‏زاده، يونس، 1363؛ سخني درباره فرهنگ، اطلاعات علمي، 16 آبان.

ـ روح‏الاميني، محمود، 1372؛ زمينه فرهنگ‏شناسي، پويايي و پذيرش، چاپ سوم، تهران: انتشارات عطار.

ـ هدايتخواه، ستار، 1377؛ تهاجم فرهنگي، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت پرورشي وزارت آموزش و پرورش.

ـ اديبي، حسين، 1356؛ زمنيه انسان‏شناسي، تهران: انتشارات لوح.

ـ رفيع، جلال، 1373؛ فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، چ اول، انتشارات اطلاعات.

ـ قيصي‏زاده، يونس، 1363؛ خصوصيات فرهنگي، اطلاعات علمي، 16 آبان.

ـ دواني، علي، 1375؛ «مواضع علما در برابر هجوم فرهنگي غرب به ايران»، كتاب سروش،( رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر)، چاپ اول، تهران: سروش.



1 . Edward Tylor

2 . Michel Panoff

3. Joseph S. Roucek

4 . Otto Klineberg

5. acculturation

6 . Ethnocide

7 . فراماسونري سازماني متكي بر پنهان‏كاري و نهان‏روشي است و نظريه‏هاي سياسي آن در جهت عملي كردن تهاجم فرهنگي غرب و بسط و نفوذ استعمار با كاركردي فرهنگي، سياسي و اقتصادي شكل يافته است.

8 . Dominic Strinati

/ 1