[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى

در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاه صنعتى اميركبير

9 / 12 / 79

بسم الله الرحمن الرحيم

حضور در جمع شما جوانان عزيز, جوانانى كه بدون هيچ مبالغه و اغراقى, بايد بگويم ستارگان درخشانى هستيد كه آسمان آينده اين كشور را نورباران كرده ايد, بسيار شيرين و زيباست. اميدوارم هر كدام از شما در طول دهها سالى كه انشإالله در اين دنيا و در اين كشور و در ميان مردمتان زندگى موفقى خواهيد داشت, بتوانيد همچنان نورانى تر, به دلها و جانهاى مردم خوب اين كشور مدد برسانيد. براى يك مجموعه جوان, انسان نمى تواند هيچ آميزه اى را زيباتر از آميزه علم و معرفت و تحقيق و روشنفكرى و دين و احساسات معنوى و شور دينى و انقلابى فرض كند.

و اما من براى اين دانشگاه احترام زيادى قائلم, سابق هم به اين دانشگاه زياد رفت و آمد كرده ام, اين جا در واقع مادر دانشگاههاى صنعتى كشور است, قديمى ترين و شايد پركارترين دانشگاه صنعتى در دورانهاى مختلف, اندكى پيش در جلسه اساتيد عزيزمان, آقاى رئيس محترم دانشگاه از پيشرفتها و توسعه كمى و كيفى دانشگاه در سالهاى بعد از انقلاب گزارشى دادند كه حقيقتا مايه خرسندى و خشنودى است. البته من در نفس خود به اين قانع نيستم, اين دانشگاه و همه دانشگاههاى كشور را برخوردار از توسعه بيشتر علمى و عملى و تحقيقى آرزو مى كنم و اميدواريم كه به اين آرزو هم برسيم

براى شروع مطلب, بد نيست دو خاطره از اين دانشگاه را براى شما عرض بكنم

البته صحبت امروز من دو بخش است: يك بخش, من عرايضى را عرض مى كنم, يك بخش هم به سوالات پاسخ خواهم داد. در بخش اول, مطالبى كه عرض خواهم كرد, عمدتا مربوط به دانشگاه و مسائل مورد علاقه دانشگاه و دانشجو خواهد بود.

آن دو خاطره مربوط به سالهاى اول انقلاب است. يك خاطره مربوط به جلسات متعددى است كه با جمعى از دانشجويان در اين دانشگاه گذاشته بوديم. تعدادى از آن دانشجويان الان هم هستند و بعضى از آنها جزو مسئولان كشور و از چهره هاى نسبتا معروفند. جلساتى را گذاشته بودند و از بنده از يك طرف, و از بنى صدر- كه آن وقت هنوز رئيس جمهور هم نبود- از سوى ديگر دعوت كرده بودند تا ما درباره ماهيت خط امام بحث كنيم. عده اى از همان روز اول منكر بودند كه چيزى به نام خط امام وجود دارد, مى گفتند: خط امام چيست! براى تبيين ماهيت و حدود خط امام جلسات متعددى در اين جا تشكيل شد, كه براى من فراموش نشدنى است.

يك خاطره ديگر هم آن حرفى است كه از قول بنده مكرر نقل شده است, در اين دانشگاه بود كه بنده آن مطلب را گفتم. در زمان رياست جمهورى در اين دانشگاه سخنرانى داشتم و به سوالات پاسخ مى دادم, يكى از دانشجويان در سوال كتبى خود از من پرسيد كه شما بعد از رياست جمهورى قصد داريد چه شغلى انتخاب كنيد- چون همه نوع حدسى زده مى شد- من گفتم براى خودم شغلى در نظر نگرفته ام و نمى دانم هم چه پيش مى آيد, اما همين قدر بگويم كه اگر امام من را مامور عقيدتى سياسى گردان انتظامى زابل بكنند و بگويند به آن جا برو, من دست زن و بچه ام را مى گيرم و به زابل مى روم و در آن جا مسئول عقيدتى سياسى آن گردان مى شوم, يعنى من هيچ خواسته مشخصى در اين زمينه براى خودم قائل نيستم

بنده خوشبختانه از سابق نسبت به دانشجو و فضا و محيط علمى اين دانشگاه گرايش قلبى داشته ام, امروز هم دارم, دانشگاه بسيار خوب و مغتنمى است و اميدوارم كه ان شإالله اين فرصت را پيدا كند كه نقش بارز خودش را در وظايفى كه برعهده اش هست, همواره ايفا كند.

و اما مطلبى كه مى خواهم با شما در ميان بگذارم: من مى خواستم به برادران عزيز در جلسه اساتيد اين مطلب را بگويم, اما فرصت نشد, لذا آن را ابتدا عرض مى كنم, و آن اين است كه يكى از وظايف مهم دانشگاهها عبارت است از نوانديشى علمى, مسئله تحجر, فقط بلاى محيطهاى دينى و افكار دينى نيست, درهمه محيطها, تحجر, ايستايى و پابند بودن به جزمى گراييهايى كه بر انسان تحميل شده- بدون اين كه متعلق درستى به دنبالش باشد- يك بلاست. آنچه كه براى يك محيط علمى و دانشگاهى وظيفه آرمانى محسوب مى شود, اين است كه در زمينه مسائل علمى, نوانديش باشد, معناى واقعى توليد علم اين است توليد علم, فقط انتقال علم نيست, نوآورى علمى در درجه اول اهميت است. اين را من از اين جهت مى گويم كه بايد يك فرهنگ بشود. اين نوانديشى, فقط مخصوص اساتيد نيست, مخاطب آن, دانشجويان و كل محيط علمى هم است. البته براى اين نوآورى علمى- كه در فرهنگ معارف اسلامى از آن به اجتهاد تعبير مى شود- دو چيز لازم است: يكى قدرت علمى و ديگرى جرات علمى. البته قدرت علمى چيز مهمى است و هوش وافر, ذخيره علمى لازم, مجاهدت فراوان براى فراگيرى, چيزهايى است كه براى به دست آمدن قدرت علمى, لازم است, اما اين كافى نيست. اى بسا كسانى كه از قدرت علمى هم برخوردارند, اما ذخيره انباشته علمى آنها هيچ جا كاربرد ندارد, كاروان علم را جلو نمى برد و يك ملت را از لحاظ علمى به اعتلإ نمى رساند, بنابراين جرات علمى لازم است.

البته وقتى از علم صحبت مى شود, ممكن است در درجه اول, علوم مربوط به مسائل صنعتى و فنى به نظر بيايد- كه در اين دانشگاه هم بيشتر مورد توجه است- اما من به طور كلى و مطلق اين را عرض مى كنم, علوم انسانى, علوم اجتماعى, علوم سياسى, علوم اقتصادى و مسائل گوناگونى كه براى اداره يك جامعه و يك كشور به صورت علمى لازم است, به نوآورى و نوانديشى علمى- يعنى اجتهاد- احتياج دارد.

آن چيزى كه در فضاى علمى ما مشاهده مى شود- كه به نظر من يكى از عيوب بزرگ محسوب مى گردد- اين است كه دهها سال است كه ما متون فرنگى و خارجى را تكرار مى كنيم, مى خوانيم, حفظ مى كنيم و براساس آنها تعليم وتعلم مى كنيم, اما در خودمان قدرت سوال و ايجاد خدشه نمى يابيم, بايد متون علمى را خواند و دانش را از هركسى فراگرفت, اما علم بايد در روند تعالى خود, با روحهاى قوى واستوار وكارآمدى كه جرات پيشبرد علم را داشته باشند, همراه بشود تا بتواند پيش برود, انقلابهاى علمى در دنيا اين گونه به وجود آمده است.

عزيزان من! ما امروز در كشورمان به پيشرفت علم نياز داريم. امروز اگر ما براى علم سرمايه گذارى و مجاهدت و تلاش نكنيم, فرداى ما, فرداى تاريكى خواهد بود.

كسانى تلاش مى كنند كه روند كار علمى را كند يا متوقف كنند و يا مورد بى اعتنايى قرار بدهند, اما نه, امروز در كشور, يكى از فرايض حتمى براى اين نسل- كه در درجه اول هم اين فريضه بر دوش شما دانشگاهيهاست- عبارت از تقويت بنيه علمى كشور است. ما اگر علم نداشته باشيم, اقتصادمان, صنعتمان, حتى مديريت و مسائل اجتماعيمان عقب خواهد ماند. امروز كسانى كه دارند بر دنيا خدايى مى كنند, آن دستهاى مرموزى كه امروز اختيار منابع عظيم انسانى و مادى دنيا را در دست گرفته اند و همه اقيانوسها و همه تنگه هاى حساس دريايى زير چشم آنهاست و هرجا مى خواهند دخالت مى كنند, با ابراز علم بود كه توانستند بشريت را به اين خاكستر بنشانند, لذا براى مقابله با كار آنها, علم لازم است. اگر بخواهيد از لحاظ علمى پيش برويد, بايد جرات نوآورى داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيره جزميگرى تعريفهاى علمى القإ شده و دايمى دانستن آنها خلاص بشوند.

البته اشتباه نشود, من كسى را به آنارشيزم علمى و به مهمل گويى علمى توصيه نمى كنم. در هر زمينه اى, آن كسانى كه از دانشى برخوردار نيستند, اگر بخواهند به خيال خودشان نوآورى بكنند, به مهمل گويى مى افتند, ما در زمينه برخى از علوم انسانى و معارف دينى داريم اين را مى بينيم, آدمهاى ناوارد بدون اين كه از ذخيره و سواد كافى برخوردار باشند, وارد ميدان مى شوند و حرف مى زنند و به خيال خودشان نوآورى مى كنند, كه درواقع نوآورى نيست, مهمل گويى است. بنابراين در زمينه مسائل علمى, من اين را توصيه نمى كنم, نه, بايد فراگرفت, اما نبايد صرفا مصرف كننده فرآورده هاى علمى ديگران بود, بايد علم را به معناى حقيقى كلمه توليد كرد. البته اين كار, روشمندى و ضابطه لازم دارد. مهم اين است كه اين روح نوآورى علمى در محيط دانشگاه زنده بشود و زنده بماند. البته من خوشبختانه اين شوق و ميل را در دانشجويان احساس كرده بودم و در اساتيد هم آن را مى بينم. اينها بايد دست به دست هم بدهد و سطح علمى كشور را بالا ببرد. آن وقتى كه علم با هدايت ايمان, عواطف صحيح و معرفت روشن بينانه و آگاهانه همراه بشود, معجزه هاى بزرگى مى كند و كشورما مى تواند در انتظار اين معجزه ها بماند.

من درباره تعبد علمى وتسليم جزميگرى علمى درعلوم مختلف شدن, اين اشاره را كردم. به طور علمى معتقدم كه يك خودآگاهى جمعى بايد درهمه محيطهاى علمى نسبت به فرهنگ وارداتى و تحكم آميز و زورگويانه غربى به وجود بيايد. اين مسئله تهاجم فرهنگى اى كه ما مطرح كرديم, بعضيها بشدت از آن آزرده شدند و گفتند چرا مى گوييد تهاجم فرهنگى! درحالى كه تهاجم فرهنگى, وسط ميدان مشغول مبارز طلبيدن است.

بعضيها سعى كردند آن را در گوشه و كنار پيدا كنند! اين تهاجم فرهنگى, مخصوص برخى از پديده هاى ظاهرى و سطحى نيست, مساله اين است كه يك مجموعه فرهنگى در دنيا با تكيه به نفت, حق وتو, سلاح ميكربى و شيميايى, بمب اتمى و قدرت سياسى مى خواهد همه باورها و چارچوبهاى مورد پسند خودش براى ملتها و كشورهاى ديگر را به آنها تحميل كند, اين است كه يك كشور گاهى به تفكر و ذائقه ترجمه اى دچار مى شود, فكر هم كه مى كند, ترجمه اى فكر مى كند و فرآورده هاى فكرى ديگران را مى گيرد, البته نه فرآورده هاى دست اول, فرآورده هاى دست دوم, نسخ شده, دستمالى شده و از ميدان خارج شده اى را كه آنها براى يك كشور و يك ملت لازم مى دانند و از راه تبليغاتى به آن ملت تزريق مى كنند و به عنوان فكر نو با آن ملت در ميان مى گذارند. اين براى يك ملت از هر مصيبتى بزرگتر و سخت تر است.

بايد مغزهاى متفكر استاد و دانشجوى ما بسيارى از مفاهيم حقوقى, اجتماعى و سياسى راكه شكل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى منزل است و نمى شود درباره اش اندك تشكيكى كرد, در كارگاههاى تحقيقاتى عظيم علوم مختلف حلاجى كنند, روى آنها سوال بگذارند, اين جزميتها را بشكنند و راههاى تازه اى پيدا كنند, هم خودشان استفاده كنند, هم به بشريت پيشنهاد كنند, امروز كشور ما محتاج اين است, امروز انتظار كشور ما از دانشگاه اين است. دانشگاه بايد بتواند يك جنبش نرم افزارى همه جانبه و عميق دراختيار اين كشور و اين ملت بگذارد تا آن كسانى كه اهل كار و تلاش هستند, با پيشنهادها و با قالبها و نوآوريهاى علمى خودى بتوانند بناى حقيقى يك جامعه آباد و عادلانه مبتنى بر تفكرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند, امروز كشور ما از دانشگاه اين را مى خواهد. دانشگاه را مشغول چه كارى بكنند كه دانشجو و استاد را از اين راه باز بدارند؟ يقين بدانيد يكى از چيزهايى كه امروز مورد توجه سرويسهاى اطلاعاتى است, اين نكته است, ببينند چگونه مى توانند دانشجوى بيدار و دانشگاه آگاه ايرانى را از آن راهى كه مى تواند به اعتلاى كشور بينجامد منصرف كنند و مانعش بشوند.

من البته درباره تفكر و فرهنگ وارداتى غرب بارها صحبت كرده ام, بعضى ممكن است اين را حمل بر نوعى تعصب و لجبازى كنند, نه, اين تعصب و لجبازى نيست. براى به زنجير كشيدن يك ملت, هيچ چيزى ممكنتر و سهلتر از اين نيست كه قدرتمندان عالم بتوانند باورهاى آن ملت و آن كشور را بر طبق نيازهاى خودشان شكل بدهند. هر باورى كه يك ملت را به اتكاى به خود, اعتماد به نفس, حركت به جلو و تلاش براى استقلال و آزادى وادار كند, دشمن خونى آن, كسانى هستند كه مى خواهند با قدرت متمركز همه دنيا را دراختيار بگيرند و به نفع خودشان همه بشريت را استثماركنند, لذا با آن فكر مبارزه مى كنند. در نقطه مقابلش, سعى مى كنند با راهها و شيوه هاى مختلف, افكار و باورها و جهتگيريهايى را در ميان آن ملت ترويج كنند كه به گونه اى بينديشد كه آنها مى خواهند, وقتى آن طور انديشيد, آن گونه هم عمل و حركت خواهد كرد, اين يك ابزار خيلى رايج است, تئورى سازى استعمارى. اين كار را از اول انقلاب در ايران كرده اند و الان هم دارند مى كنند, در جاهاى ديگر دنيا هم انجام داده اند, مخصوص اين دوران هم نيست.

در قرن نوزدهم انگليسيها جنگها و لشكركشيهاى استعمارى را شروع كردند, به آفريقا و آسيا و هند و جاهاى ديگر مى رفتند و كشورها را تصرف مى كردند و انسانها را به بردگى مى گرفتند. امروز دهها ميليون سياه پوست آمريكايى كه در آن شرايط زندگى مى كنند, از اولاد همان بردگانى هستند كه همين آقاهاى متمدن قرن نوزدهم, آنها را از آفريقا و از ميان خانواده ها و از آغوش پدر و مادرهاشان بيرون كشيدند و براى كارگرى و مزدورى و نوكرى به آنجا بردند. اين كارها جنايتهاى آشكار بود. براى اين كه بتوانند اين كارهاى خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همه قوانين بشرى را به گونه اى توجيه كنند, برايش تئوريهاى به اصطلاح روشنفكرى و روشنفكرپسند درست مى كردند, خود نام استعمار يكى از همين تئوريهاست, يعنى براى آبادى اين مناطق مى رويم! عينا همين مطلب امروز در دنيا وجود دارد: كسانى كه مى خواهند بر روى زندگى و منابع انسانى ملتها كار كنند و از آن بهره بردارى نمايند, يكى از كارهاشان تئورى سازى براى ملتهاست.

من مى خواهم محيط دانشگاه و جوان دانشجوى خودمان را توجه بدهم كه مواظب تئوريهاى وارداتى غربى كه هيچ هدفى جز حفظ آن روابط تحكيم آميز غرب با كشورهايى از قبيل كشور ما را ندارد, باشند. البته تحت نامهاى مختلف خيلى حرفها زده مى شود, اما هدف يك چيز بيشتر نيست. اين انقلاب و اين نظام و اينe حركت عظيم مردمى آمده و اين سلطه و اتوريته تحكم آميز غربى را در اين كشور شكسته است. امروز در كشور ما ارزشهاى غربى به صورت قانونى و رايج وجود ندارد.

امروز دادن منافع كشور به بيگانگان, در كشور ما يك امر مذموم محسوب مى شود.

امروز سفره اى را كه هزاران طمع در اين كشور پهن كرده بودند- بخصوص آمريكاييها- جمع شده مى بينند, اين براى مراكز قدرت و تسلط جهانى خسارت كمى نيست. براى برگرداندن اوضاع به صورت قبلى چه كار كنند؟ اوايل انقلاب ناشيانه آمدند و جنگ روبه رو راه انداختند, ولى وقتى بينى شان به خاك ماليده شد, فهميدند راهش اين نيست, لذا به جنگ فرهنگى متوسل شدند. جنگ فرهنگى كار آسانى نيست, كار زبدگان است, لذا زبدگان مى نشينند فكر مى كنند و نسخه مى نويسند و متاسفانه عده اى هم در داخل همانها را رله مى كنند, آنها حرفهايى را مى زنند, عده اى هم فارسى آن را مى گويند و شكل بومى به آن حرفها مى دهند! بايد مراقب اينها بود.

من در اين زمينه حرفهاى زيادى با محيط دانشگاه و جوان دانشگاهى و استاد دانشگاهى دارم, اين حرفها, حرفهاى جدى است, بايد با اينها مواجه شد. نمى شود صورت مسئله را پاك كرد و رفت خاطرجمع يك گوشه نشست. بعضيها مى خواهند صورت مسئله را پاك كنند. وقتى مى گوييم دشمن, مى گويند دشمن چيست, وقتى مى گوييم توطئه, مى گويند شما بدبين هستيد! نمى شود با پاك كردن صورت مسئله, قضيه را تمام كرد, قضيه كه حل نمى شود, بايد فكر كرد. البته علت اين كه من اين را با قشر دانشگاهى در ميان مى گذارم, به خاطر اين است كه براى دانشگاهى احترام قائلم. من ارزش دانشگاه را براى كشور با همه وجود حس مى كنم. دانشگاه نقطه اوج خدماتى را كه مى تواند به يك كشور ارائه بشود, تامين مى كند, دانشگاه براى كشور خيلى مهم است.

البته انقلاب و دانشگاه خدمات متقابل فراوانى دارند, اگر بنا باشد ما فهرستى از خدمات متقابل انقلاب و دانشگاه تهيه كنيم, يك فهرست طولانى خواهد شد.

دانشگاه خدمات بزرگى به انقلاب كرده است. از سال 42 كه نهضت اسلامى به ميدان آمد, دانشگاه جزو اولين جاهايى بود كه تجاوب كرد. البته آن روز فضاى دانشگاه, فضاى كاملا نامطلوبى بود, اما عناصر دانشگاهى, از استاد و دانشجو, به صورت تك و در اقليت مطلق, از فضا نهراسيدند و پاسخ دادند. در طول دوران مبارزه, از سال 42 تا 57- پانزده سال- يكى از عناصر صفوف مقدم, دانشگاه بود, كه بنده از نزديك شاهد آن فعاليت بودم. الان عده اى هستند كه تفسيرها و تعبيرهاى مطلوب خودشان را ارائه مى كنند, در دانشگاه نبودند, بعضيهاشان حتى در ايران هم نبودند, در اروپا از دور تماشا مى كردند, گاهى حوصله تماشا هم نداشتند و از خبرها هم مطلع نبودند, اينها حالا مى آيند و راجع به خدمات دانشگاه مى گويند! مطلع نبودند كه دانشجو در آن موقع چه كسى بود, چه كار مى كرد, در دانشگاه چه كار مى شد, و چه احساسات و چه تلاش و چه مجاهدتى وجود داشت. گفت:

موذن بانگ بى هنگام برداشت.

نمى داند كه چند از شب گذشته است.

درازى شب از چشمان من پرس

كه يك دم خواب در چشمم نگشته است.

در آن دوران, ما دانشگاه را از نزديك ديديم. وقتى كه نهضت به دور افتاد, دانشگاه بتدريج گداخته شد, تا اين كه سال آخر, حضور دانشگاه خيلى از محيطهاى ديگر را تحت تاثير و تحت الشعاع قرار داد. انقلاب هم كه پيروز شد. جزو اولين كسانى كه در قدمهاى اول پيروزى انقلاب نقشهاى بسيار موثرى را بر عهده گرفتند, عناصرى از دانشگاهيها بودند, كه من همين امروز در بين اساتيد محترمى كه در جلسه حضور داشتند, ناگهان بعضى از اين دوستان را ديدم و خاطراتى از همان روزهاى ورود امام و نقش اينها در ذهنم زنده شد, در جاهايى كه نه نام, نه نان و نه شهرت كاذب مطرح بود, فقط مجاهدت خالصانه و مخلصانه ديده مى شد. بعد هم در دوران جنگ, سه هزار شهيد دانشجو تقديم انقلاب و اسلام مى شود, كه از اين تعداد, نود نفر متعلق به دانشگاه شماست, اينها چيزهاى كمى نيست, اينها خدمات دانشگاه است.

انقلاب هم به دانشگاه خدمات بزرگى كرد. به نظر من بزرگترين خدمت انقلاب به دانشگاه دوچيز بود: يكى اين كه احساس هويت مستقل ملى را به دانشگاه داد و دانشگاه را از رو به بيگانه داشتن و مجذوب و مبهوت بيگانه بودن و منفعل در مقابل بيگانه بودن نجات داد, قبل از انقلاب اين گونه بود. دوم اين كه دانشگاه را با مردم آشتى داد. دانشگاه قبل از انقلاب, يك جزيره تك افتاده در ميان اقيانوس خروشان مردم بود. از عناصر استثنايى استاد و دانشجوى مومن و متعهد و خوب كه بگذريم, در آن موقع محيط غالب دانشگاه اين طورى بود كه اگر شما به دانشگاه وارد مى شديد, بايد به فرهنگ عمومى, به ايمان عمومى, به باورهاى عمومى و به دلبستگيهاى مردمى پشت مى كرديد. محيط دانشگاه براى اكثريت بزرگى از استاد و دانشجو, محيط دغدغه هاى صرفا شخصى بود. غير از عده اى كه سياسى و مبارز بودند, دغدغه ساير افراد, دغدغه هاى شخصى بود, دغدغه هاى اجتماعى نداشتند و دردهاى جامعه خودشان را حس نمى كردند. مهمترين آرزو براى يك دانشجو در آن موقع اين بود كه بتواند وسيله اى به دست بياورد و خودش را به خارج از مرزها برساند. دانشگاه مجذوب غرب بود و نمى خواست نوآورى بكند, نه اين كه استاد و دانشجو ميل به اين معنا نداشتند, فرهنگ غالب بر دانشگاه, اين فرهنگ نبود, فرهنگ وابستگى بود كه رژيم شاه هم آن را بشدت ترويج مى كرد. آن كسانى كه در داخل دانشگاه داعيه روشنفكرى داشتند, آنها هم روشنفكران مردمى نبودند.

روشنفكرهاى كافه اى و بريده از مردم بودند, خيلى از آنها بعد از انقلاب رفتند و الان در كشورهاى اروپايى باز هم كافه اى اند و بيشترين محيطشان, محيط كافه هاست!

دانشگاه چنين وضعى داشت, انقلاب دانشگاه را از اين دو آفت بزرگ نجات داد, دانشگاه را خودانديش,مستقل, داراى اعتماد به نفس, داراى قدرت توليد- توليد فكر و توليد علم- مرتبط با قشرهاى مختلف مردم, مرتبط با فرهنگ مردمى و متصل به دلبستگيها و عشقها و جاذبه هاى موجود ميان مردم قرار داد, اين اهميت خيلى زيادى دارد. من به شما بگويم, اين دو نكته, نكات مهمى هستند كه اگر از طرف بيگانگان و دشمنان خطرى دانشگاه را تهديد بكند, بمباران همين دو مركز اساسى و مهم است, اعتماد به نفس را از دانشگاهى بگيرند, بخواهند فكرها و تئوريهاى ترجمه يى را وارد محيط دانشگاه كنند و به مغز دانشجوو استاد رسوخ دهند و آنها را از ايمان و دلبستگيهاى مردم جدا كنند, اين, آن خطر اساسى است. علاج هم عبارت است از حفظ اتصال فكرى با توده هاى مردم و بشدت چسبيدن و متمسك شدن به ريشه هاى اصولى انقلاب, عزيزان من! من ارتباط با انقلاب را هرچه بيشتر بايد مستحكم كرد. ما ملت ايران, در محيط بين المللى, شان و جايگاه و هويت خودمان را گم كرده بوديم, انقلاب اين هويت و جايگاه و شان را به ملت ايران برگرداند.

امروز تئوريسينها و تبليغاتچيهاى غربى در صددند خط ارتجاع به غرب- خط برگشت به همان تحميل پذيرى غربى- را دوباره برگردانند, البته همان طور كه گفتم, تحت عنوان يك تئورى شبه روشنفكرانه, به عنوان يك حرف نو, تئورى جهانى شدن و تئورى تغيير گفتمان. مى گويند دانشجوى اين دوره ديگر نمى تواند دانشجوى دوران ضداستعمارى باشد, مى گويند دوران ضديت با استعمار و استكبار و مرگ بر استكبار گفتن, گذشته است, دوران عدالت خواهى و مبارزه با سرمايه دارى سرآمده است, دوران آرمان خواهى و تبرى و تولاى سياسى تمام شده است, گفتمان جديد دانشجويى عبارت است از گفتمان جهانى, جهانى شدن, گفتمان واقع بينى, گفتمان پيوستن به نظم نوين جهانى, يعنى سياهى لشكر آمريكا شدن! اين جهانى شدن, اسمش جهانى شدن است, اما باطنش آمريكايى شدن است, معنايش اين است كه ملت ايران على رغم مجاهدتهايى كه كرده, على رغم پرچمهايى كه بر قله هاى پيروزى كوبيده, على رغم بيدارى عظيمى كه در ملتهاى مسلمان به وجود آورده, بايد دوباره مثل دوران قبل از انقلاب, سياهى لشكر و عمله و ابزار تامين منافع آمريكاييها بشود. هدف به صورت لخت و پوست كنده جز اين چيز ديگرى نيست, اما مى خواهند در زير نامهاى زيبا- جهانى شدن و تحول و پيشرفت- اين هدف را پنهان كنند.

البته بيست سال است كه دستگاهها و تئوريسينهاى غربى دارند اين حرفها را تكرار مى كنند, چندسالى هم هست كه در داخل كشور ما, يك عده آدمهاى غافل و نادان, يا مغرض و مجذوب با زبانهاى مختلف آن حرفها را بيان مى كنند. مساله يى كه براى نظام به اصطلاح ليبرال دمكراسى -كه نه ليبرال است, نه دمكراسى, يعنى نظام استكبار و استثمار جهانى- و كمپانيهاى صهيونيستى و همپيمانان و همراهانشان مطرح است, هيچ چيز نيست جز اين كه بتوانند از مراكز قدرت خودشان, كاملا انحصارطلبانه و تمامت خواهانه, كنترل همه مراكز اساسى منافع جهانى را در اختيار داشته باشند. انقلاب را به انحصارطلبى متهم مى كنند. براى اين كه انقلاب از سر راه انحصارطلبى آنها برخيزد. دنيا را به عنوان دهكده جهانى معرفى مى كنند. براى اين كه كدخدايى اين دهكده را در اختيار بگيرند. شعار وحدت فرهنگى و جهانى گرى فرهنگى مى دهند, براى اين كه فرهنگ خودشان را بر تمام فرهنگهاى عالم مسلط كنند. در زمينه مسائل مربوط به خودشان, در زمينه فرهنگ غربى, در زمينه فرهنگهايى كه زمينه ساز استعمار بوده, اجازه كوچكترين خدشه و مناقشه يى در سطح بين المللى به هيچ كس نمى دهند, اما از شما مى خواهند كه در فرهنگ و باورها و عواطف و اصول خودتان معتقد به تكثر و چند قرائتى باشيد, اجازه بدهيد در ايمان و فكر و فرهنگ وپايه هاى مستحكم اصولى شما هركس طبق برداشت خودش حرف بزند و اظهارنظر كند, اما نسبت به خودشان چنين چيزى را اجازه نمى دهند! هيچ كس در سطح دنيا اجازه ندارد نسبت به منافع آمريكا نگاه چند قرائتى داشته باشد. هر جا منافعشان اقتضإ كند, با قاطعيت وارد مى شوند, اگر بپرسند برچه اساس وارد شده ايد, يك مبناى فكرى هم برايش درست مى كنند! همين چند روز قبل از اين, گفته شد كه طرحى در كنگره آمريكا مطرح شده كه رئيس جمهور اين كشور حق داشته باشد مخالفان خودش را در هر نقطه يى از دنيا ترور كند! اگر بپرسند چرا, استدلالى براى آن مطرح مى كنند, استدلالى كه توجيه كننده منافع آمريكاست, اما از من و شما مى خواهند ما هم با همان ديد به آن استدلال نگاه كنيم وبا همه وجود و با همه ايمان آن را قبول نماييم, زورگويى از اين بالاتر؟!

چهارپنج سال قبل از اين, در الجزاير انتخابات آزادى برگزار شد, اما تا ديدند اين انتخابات به پيروزى چند نفرى كه آنها را نمى پسنديدند, منتهى خواهد شد, سازماندهى و كمك كردند و يك كودتاى نظامى به راه انداختند و مردم را سركوب كردند, همه هم در دنيا اعتراف مى كردند كه آن انتخابات, آزاد بود, مظهرى از مردم سالارى- وبه قول آنها دمكراسى- بود, اما درعين حال كوبيدند و سركوب كردند! اگر كسى سوال مى كرد چرا سركوب مى كنيد, برايش استدلالى مطرح مى كردند: چون اسلامگراها سركار مى آيند و آنها با نظرات ما در زمينه مسائل جهانى و دمكراسى مخالفند! يعنى براى خودشان پايه هاى اصولى فرهنگى و فكرى را تعريف مى كنند, به هيچ كس هم در دنيا اجازه نمى دهند كه در اين پايه ها مناقشه و خدشه يى بكند و حرف مخالفى بزند, اما پايه هاى فكرى شما و اصول و مبانى و ارزشها و دلبستگيهاى مستحكم و اثبات شده ى فكرى اسلامى را مورد مناقشه قرار مى دهند و اگر بگوييد چرا, اعتراض مى كنند: چند قرائتى است, آن هم يك قرائت است, لذا به پلوراليزم فرهنگى مخالفيد, در حالى كه خودشان در زمينه ى تعريف منافع و مفاهيمى كه اين منافع بر آن مبتنى است, به هيچ وجه معتقد به پلوراليزم نيستند و آن را قبول نمى كنند! اينهاست كه بايستى جوان مسلمان و جوان دانشجو, از سر آگاهى نسبت به اين اهداف و مطامع فكر كند, تصميم بگيرد, حرف بزند و اقدام بكند. عده يى به عنوان حرف نو, همان حرفها را به فارسى برمى گردانند و درباره اش حرف مى زنند و مقاله مى نويسند و همه ى ارزشهاى يك انقلاب و پايه هاى مستحكم فكرى يك ملت را مورد خدشه و مناقشه قرار مى دهند, در حالى كه اينها حرف نو نيست, اينها حرفهاى شناخته شده است, منشا اين حرفها و انگيزه ى گويندگانشان هم معلوم است. آن كسانى كه اين فكر و فرهنگ را توليد كرده اند, براى همين مقصود بوده است كه بر ملتها و كشورها و فرهنگهاى ديگران مسلط بشوند, آيا اين درست است كه ما بياييم حرف آنها را ترجمه و تكرار كنيم؟!

البته دانشگاه در اين زمينه مى تواند نقش مهمى داشته باشد بنده طرفدار دانشگاهى هستم كه اصولى, انحصارطلب, روبه مردم, فعال و از لحاظ علمى و فكرى پرنشاط باشد. هرگز من دانشگاه و دانشگاهى را به محافظه كارى و اكتفا به آنچه كه امروز از فكر و فرهنگ و معرفت در دست دارند, توصيه نمى كنم, نه, دانشگاه بايد دايم نردبان تعالى را طى كند و پيش برود. من معتقدم محافظه كارى و اكتفاى به آنچه كه داريم و نداشتن همت و بلندپروازى در همه ى زمينه هاى فكر و فرهنگ, قتلگاه انقلاب است. انقلاب اساسا يعنى گام بلند, كه پشت سرش بايد گامهاى بلند ديگرى برداشته شود. بايد مفاهيم را درست فهميد و دانست و با حيطه بندى درست مفاهيم بايد حركت كرد.

امروز يكى از واژه هاى رايج, واژه ى اصلاح طلبى است. من در نمازجمعه هم گفتم, بارها هم تكرار كرده ام, بنده معتقدم اصلاح طلبى جزو ذات انقلاب است, اصلا انقلاب, يعنى يك حركت بزرگ و رو به جلو, كه اين حركت هرگز ايستايى ندارد و به طور دايم پيشرونده است, اين پيشروندگى يعنى همان اصلاح طلبى. البته اگر امريكاييها بخواهند بيايند به ما درس اصلاح طلبى بدهند و بگويند شما اين كارها را بكنيد تا اصلاح طلب باشيد, بديهى است كه ما قبول نمى كنيم, زيرا آن چيزى كه او اصلاح طلبى مى داند, عين ارتجاع به گذشته است. اگر امروز به جاى حكومت مردمى پرنشاط مستقل شجاع جمهورى اسلامى در اين كشور, يك حكومت پادشاهى مرتجعانه ى مطيع غرب بود, اينها آن را اصلاح طلب مى دانستند. آن گونه اصلاح طلبى براى خودشان خوب است. اگر آن نوع اصلاح طلبى خوب است, بروند براى خودشان عمل كنند. اصلاح طلبى- با معناى درست اين كلمه- جزو لاينفك انقلاب است و يك دانشجوى مسلمان نمى تواند اصلاح طلب نباشد. اصلاح طلبى يك پز سياسى نيست, از اين به عنوان يك پز سياسى و وسيله يى براى جذب دل اين و آن نبايد استفاده كرد, از آن براى موجه كردن چهره نبايد استفاده كرد. اصلاح طلبى, يك تكليف و يك مجاهدت است. دولت و ملت موظفند اصلاح طلب باشند, البته اجازه ندهند كه اصلاح طلبى را ديگران براى آنها تعريف كنند, خودشان بايد اصلاح خودشان را بشناسند, جستجو كنند, تشخيص بدهند و تعريف كنند. نقطه ى مقابلش هم اصلاح طلبى امريكايى و اصلاح طلبى بيگانه پسند است.

پاسخ به سوالات دانشجويان

حضرت آيت الله خامنه اى در اين ديدار همچنين به پرسشهاى دانشجويان در خصوص مسائل مختلف پاسخ گفتند. ايشان در پاسخ به سوالى در خصوص بحث مطبوعات و برخورد قضايى با مطبوعات, با تاكيد بر اينكه وجود مطبوعات و اطلاع رسانى صادقانه و شفاف در جامعه, نقد و نظارت و آزادى قلم و بيان براساس قانون اساسى حق مسلم مردم و مطبوعات و يك ضرورت است, افزودند :

مطبوعات آزاد مايه رشد جامعه است اما در كنار اين ارزش بايد حقايق و واقعيتهاى جامعه نيز مدنظر باشد, صداقت, عفاف و انصاف نسبت به ديگران بايد جزو طبيعت ثانوى صاحبان قلم باشد و ارزشهاى جامعه در پوشش آزادى مطبوعات و قلم, پايمال نشود. ايشان در همين زمينه افزودند: نبايد عده اى تصور كنند كه افكار عمومى يك منطقه آزاد است كه بتوان به ايمان, عواطف, باورها و مقدسات مردم با تحليل هاى غلط, شايعه سازى, تهمت و دروغ آسيب رساند.

رهبر معظم انقلاب با تاكيد بر اينكه نظارت بر مطبوعات در درجه اول بر عهده دستگاههاى دولتى است, خاطرنشان كردند:

اگر دستگاههاى دولتى به هردليلى نتوانستند وظيفه خود را انجام دهند, نوبت به دستگاه قضايى مى رسد و اگر مطبوعات بعد از چندبار تذكر دستگاه قضايى, اشتباه خود را اصلاح نكردند, قاضى مجبور است حكم بدهد و در اين صورت, ديگر كسى نبايد از قاضى گله مند باشد.

ايشان با تاكيد بر اينكه هيچكس حتى رهبرى حق دخالت در كار دادگاه را ندارد تصريح كردند,

قاضى بايد بتواند آزادانه داورى كند و كار خود را انجام دهد, و نبايد در مخالفت با قضا و حكم وى جوسازى شود.

حضرت آيت الله خامنه اى با اشاره به اظهار تعجب برخى افراد از سخنان چندى قبل ايشان مبنى بر اينكه برخى مطبوعات به پايگاه دشمن تبديل شده اند, افزودند:

اخيرا سازمان سيا, اسناد خود را درباره نقش سيا در مطبوعات ايران, قبل از كودتاى 28مرداد, منتشر كرده است كه اين نشان مى دهد برخى روزنامه ها با پول, هدايت و تغذيه سيا زمينه ساز كودتاى 28مرداد بوده اند, بنابراين نمى توان صبر كرد تا فاجعه اتفاق بيافتد و بعد اقدام نمود.

از رهبر معظم انقلاب در خصوص بازرسى از نهادها و دستگاههاى تحت نظارت رهبرى سوال شد, كه ايشان فرمودند:

هيچكس حتى رهبرى فوق نظارت نيست, همه بايد نظارت شوند, بخصوص آن كسانى كه حكومت مى كنند زيرا قدرت و ثروت در دست مسئولان است.

حضرت آيت الله خامنه اى با رد تقسيم بندى دستگاههاى تحت نظارت رهبرى و دستگاههاى ديگر, افزودند:

براساس قانون اساسى قواى سه گانه و دستگاههاى ديگر زيرنظر رهبرى است اما اين به معناى مديريت رهبرى براين دستگاهها نيست. ايشان با تاكيد بر اينكه دستگاهها و نهادهاى كشور نبايد از نظارت هراس داشته باشند, خاطرنشان كردند: البته نظارتها در كشور هنوز علمى, تخصصى و كارآمد نيست و گاهى هم بى طرفانه بنظر نمى رسد.

حضرت آيت الله خامنه اى در پاسخ به سوالى مبنى بر اينكه شما از چه طريقى در جريان همه امور جامعه قرار مى گيريد؟ افزودند:

من از طرق رسمى همچون دستگاههاى اطلاعاتى و غيررسمى, گزارشهاى متنوعى دريافت مى كنم ضمن آنكه از طريق اشخاص مختلف و نامه هاى مردم در جريان امور قرار مى گيرم. ايشان با تاكيد بر اينكه انقطاع از واقعيات و دورى از مردم يكى از عوامل انحطاط هر حكومتى است, خاطرنشان كردند: روال من از دوران رياست جمهورى تاكنون براين بوده است كه به خانه هاى اشخاص مختلف نيز مى روم و از نزديك در جريان مسائل و مشكلات مردم قرار مى گيرم

از رهبر معظم انقلاب سوال شد, نظر شما راجع به خشونت چيست؟

شما از رحمت و منطق و گفتگو مى گوييد اما برخى بر طبل خشونت مى كوبند؟ ايشان گفتند: به مسئله خشونت بايد از دو منظر نگريسته شود يكى بعد اخلاقى و حقوقى و ديگرى بعد تبليغاتى و جنگ روانى

حضرت آيت الله خامنه اى با تاكيد بر اينكه خشونت غيرقانونى و تعدى به حقوق افراد از نظر اسلام محكوم است خاطرنشان كردند:

من با خشونت از سوى هر جناحى كه باشد مخالفم. ايشان با اشاره به جنگ روانى دشمن براى متهم كردن نظام اسلامى به خشونت افزودند: كسانى كه تا مرفق دستشان به خون اين ملت آغشته است, همچون حكومت آمريكا كه مى خواهد بعد از سالها ترور غيرقانونى حالا ترور قانونى انجام دهد و يا صهيونيستها, اينها انقلاب, امام و ارزشهاى اسلامى را متهم به خشونت مى كنند, اين جنگ روانى و تبليغات غيرواقعى است.

حضرت آيت الله خامنه اى با اشاره به عطوفت, مهربانى و احساسات بسيار بالاى امام(ره) افزودند:

دشمنان در اين جنگ روانى, شخصيتى مانند امام را به سبب حكم قانونى در خصوص عده اى محارب كه با مردم جنگيده بودند, متهم به خشونت مى كنند كه متاسفانه عده اى انسان غافل در داخل نيز آنها را تكرار مى كنند.

حضرت آيت الله خامنه اى در پاسخ به سوالى در مورد تسهيلات براى اشتغال و ازدواج دانشجويان گفتند:

اشتغال فارغ التحصيلان مسئله بسيار مهمى است كه من به مسئولان تذكر داده ام و آنان نيز پيگير هستند و اميدوارم بخشى از اين مشكل با همت دولت, مجلس و شورايعالى انقلاب فرهنگى حل شود.

ايشان همچنين با اشاره به اينكه مسئله اشتغال و مشكلات اقتصادى يكى از موانع ازدواج است, تاكيد كردند:

عمده موانع ازدواج, موانع فرهنگى و عادتها, تفاخرها, تجمل طلبى ها و تكاثرها است كه بايد دانشجويان و خانواده هاى آنها با برگزارى ازدواجهاى ساده اين موانع را برطرف نمايند. ايشان با تاكيد بر اينكه اساس ازدواج در اسلام, برسادگى است, از برگزارى ازدواجهاى دانشجويى در سالهاى اخير اظهار خرسندى كردند.

/ 1