[سخنرانی مقام معظم رهبری در اجتماع سوگواران امام خمینی (ره)] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در اجتماع سوگواران امام خمینی (ره)] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجـتماع سـوگواران امـام خـمينى(ره)

14/3/80

بسم الله الرحمن الرحيم

الـحمدلله رب الـعالمين والـصلاه والـسلام على سيدنا و نبينا و حبيب قلوبنا ابـى القاسم الـمصطفى مـحمد و عـلى الـه الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداه الـمــهـديين الـمـعصومين سـيـما بـقـيه الله فـى الارضـين.قال الله الـحـكيم فى كتابه:بسم الله الرحمن الرحيم.و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايتا الزكوه و كانوا لنا عابدين

خداوند متعال در توصيف پيامبران و راهنمايان بشر و كسانى كه پرچم هدايت و ارشـاد نـسلهاى انـسانى را بـر دوش داشـتند, از جمله اين خصوصيات را بيان مى كند:اينها طبق خصوصيات ذكر شده در قرآن امام و پيشواى هدايتند و از سوى خـداوند, كـار نـيك و عمل به خيرات به آنها وحى مى شود; اقامه ى صلات و ايتا زكـات مى كنند و افتخار بزرگشان اين است كه بنده ى خدا هستند و با عمل خود, راه بندگى را به بشريت تعليم مى دهند.

امـروز در دوازدهـمين سـالگرد غـروب خورشيد درخشان امامت و ولايت در دوران مـعاصر يـعنى رهـبر عـظيم الشان و بـزرگوار ما, امام خمينى وقتى در سيره و عـملكرد ايـن مرد بزرگ و جانشين پيامبران دقت مى كنيم, خصوصيات امام هدايت را در زنـدگى و سـيره و تعاليم او بوضوح مى يابيم.آنچه كه امروز براى همه ى مـا بسيار اهميت دارد, اين است كه با راه و رسم و تعاليم امام كه در واقع تـشكيل دهنده ى حـقيقى شـخصيت اوسـت آشـنا شويم; اگرچه ملت ما بحمدالله اين سرمايه ى معنوى را براى خود حفظ كرده است.

امـروز من در اين مجمع عظيم, يك بعد از شخصيت امام را به عرض شما برادران و خـواهران و هـمه ى مـلت ايران مى رسانم; چون سيره ى امام بزرگوار فقط بيان شـخصيت يـك انسان نيست; بلكه راهنماى عمل همه ى ملت ايران و مسلمانان جهان اسـت; راهـنماى عـمل همه ى كسانى است كه مى خواهند در سايه ى اسلام, براى خود زنـدگى شـايسته ى انـسانى فراهم كنند.البته ملت ايران بيش از ديگران مخاطب ايـن سخنان هستند; زيرا بار امانتى كه بر دوش ماست يعنى حفظ دستاورد عظيم ايـن انـقلاب يـك ويـژگى براى ملت ايران است.با حفاظت از اين ذخيره ى عظيم, بـايد شكر اين نعمت را بگزاريم.اين بعد از شخصيت امام عبارت است از اين كه امـام در سـاخت و مـهندسى نـظام جمهورى اسلامى, همه ى عناصر و اجزايى را كه مـى توانست ايـن نـظام را استوار و ماندگار كند, مورد ملاحظه قرار داد و با مـهارت تـمام ايـن عـناصر اصـلى را در درون ايـن بـناى شامخ و مستحكم كار گـذاشـت.اين عـنـاصر اصـلـى عـبـارت اسـت از اسـلام, مـردم, قـانونگرايى و دشـمن ستيزى.امام بـزرگوار در بـناى نـظام شـامخى كـه به جاى رژيم پوسيده ى سـلطنتى در ايـران بـر سر كار آورد, اين عناصر و اجزا را با دقت تمام كار گـذاشت; در عـمل خـود بـه آنـها پـايبند و متعهد ماند و در پيام و بيان و تعاليم خود بر آنها پافشارى كرد.

امـروز هـم مـثل بيست ودو سال گذشته, همه ى كسانى كه وجود نظام اسلامى را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار مى بينند و با آن دشمنى مى كنند, بيش از همه بـا هـمين چـهار عـنصر مـقابله مى كنند.عمده ى تلاش آنها اين است كه يا عنصر اسـلاميت را از نـظام بـگيرند; يـا تكيه ى بر مردم را با همان معناى وسيع و بديعى كه امام به آن توجه داشت از نظام سلب كنند; يا در بناى قانونى نظام خـدشه كنند; يا هشيارى و بيدارى دايمى در مقابل دشمن را از نظام بگيرند و بـيدارى را بـه خوابآلودگى و غفلت تبديل كنند; لذا براى ما اين چهار عنصر اهـميت پـيدا مى كند.من امروز درباره ى هر كدام از اينها نكات كوتاهى را به عرض شما مى رسانم.

نكته ى اول كه اصلى ترين عنصر تشكيل دهنده ى نظام است عبارت است از اسلام گرايى و تكيه ى بر مبانى مستحكم اسلامى و قرآنى.

خيليها از اين حقيقت بسيار موثر غفلت كردند; اما راز پيروزى انقلاب در اين نكته بود; چون ملت ايران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مومن و وابسته بود و هـست.اغلب مـلتهاى مسلمان همين طورند; اگر موانع از سر راه آنها برداشته شود, ايمان عميق آنان به اسلام آشكار خواهد شد.لذا وقتى مردم پرچم اسلام را در دسـت امام مشاهده كردند و باور كردند كه امام براى احياى عظمت اسلامى و ايـجاد نـظام اسلامى وارد ميدان مبارزه شده است, گرد او را گرفتند; بعد هم كـه انـقلاب پيروز شد, با همين انگيزه, از روى طوع و رغبت در ميدانهاى خطر حاضر شدند; چون ايمان آنها به اسلام, عميق بود.

بـعضى از كـسانى كـه خـودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سياسى و صـاحب نظران مـسائل سـياست بـه حساب مىآوردند, اين را نمى پسنديدند.جداى از كـسانى كه به اسلام عقيده نداشتند, بعضيها به اسلام عقيده داشتند, اما نظام اسـلامى را قـبول نـمى كردند.لذا از اول انقلاب, در عرض و به موازات خط امام جـريانى پـيدا شـد كه به يك نظام لائيك و الگوبردارى شده ى از نظامهاى غربى دعـوت مـى كرد; منتها با رنگ و لعاب اسلامى; اسم اسلامى, اما باطن غيراسلامى; سـاخت اسـلامى, امـا جهتگيرى غيراسلامى.البته آنها بى ميل نبودند كه در كنار چنين نظامى, آخوند وجيه المله يى هم براى مقبول جلوه دادن نظام در چشم مردم وجود داشته باشد چون مردم به اسلام دلبسته بودند بدشان نمىآمد روحانى مورد قـبولى در كـنار نظام قرار گيرد تا نظام را در چشم مردم, اسلامى جلوه دهد; دولتمردان نظام هم به همان شكلى كه خودشان مى پسندند و تشخيص مى دهند, نظام را به همان صورت غيراسلامى و در حقيقت شكل بازسازىشده ى رژيم سلطنتى, منتها طـبق قـبول سـياستمداران و قدرتمندان دنيا اداره كنند; ظاهر و رنگ و لعاب ديـن هـم ايـن فايده را براى آنها داشته باشد كه نيروهاى مردم را در خدمت آنها قرار دهد; هرجا به حضور مردم احتياج است در هنگام جنگ و دفاع و دادن ماليات و غيره همين ظاهر اسلامى, مردم را به همكارى با آن نظام وادار كند; امـا اگـر حـقوق شـرعى مردم تامين نشد, نشد; اگر با سلطه گران مبارزه نشد, نـشد; اگر استقلال كشور و فرهنگ و اقتصاد مردم در قبضه ى دشمنان قرار گرفت, گـرفت! لـذا از اولـى كـه امام دستور دادند قانون اساسى به وسيله ى خبرگان منتخب مردم تدوين شود, هرجا كه نام اسلام و نشانى از حضور واقعى اسلام بود, اينها مقابله كردند.آن جايى كه اصل مربوط به ((ولايت فقيه)) مطرح شد, اينها بـى تابانه مـبارزه كـردند.البته بـا ولايتش مخالف نبودند ولايت يعنى حكومت; آنها تشنه ى قدرت و حكومت كردن بودند با فقيه اش مخالف بودند; چون به معناى حـضور حـقيقى دين در جامعه بود; اين را برنمى تافتند و تحمل نمى كردند.هرجا كه نشانه ى حضور واقعى اسلام بود, اينها معترض بودند.

امـام در مـقابل اين جريان كه خيلى هم مدعى بودند ايستاد; روى مبانى اسلام تـكيه كـرد; روى تركيب و ساخت اسلامى نظام, با جديت اصرار ورزيد; چون امام مـانند هـركسى كـه بـا اسـلام آشناست, معتقد بود و امروز هم ما معتقديم كه سـعادت و رفـاه و آزادگـى و عـزت يـك ملت و نيز عدالت و تكيه ى به مردم به مـعناى واقعى كلمه در سايه ى احكام اسلام تامين مى شود.آنهايى كه شعار عدالت و مردم سالارى دادند, نشان دادند كه نمى توانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تـامين كـنند; اما اسلام مى تواند اين كار را بكند.تكيه ى بر اسلام, به معناى ايـمان عـميق امـام بـزرگوار به رسالت اسلام بود; يعنى امروز اسلام مى تواند مـلتها را نجات دهد.لذا هم در تدوين قانون اساسى و هم در تمام رهنمودهايى كـه امـام در طول ده سال زندگى مبارك خود به ملتهاى مسلمان دادند, بر روى اسـلام تـكيه كردند و همين موجب شد كه نظام جمهورى اسلامى با وجود دشمنيهاى بـى اندازه ى قـدرتهاى جـهانى, در ميان ملتهاى مسلمان, هم طرفداران بى شمارى پـيدا كند و هم در آنها شوق و اميد و انگيزه به وجود آورد و حركت اسلامى را در سرتاسر جهان اسلام زمينه سازى كند.

امروز هم اگر نظام جمهورى اسلامى و مسوولان و روساى اين نظام در دنيا عزت و آبـرويى دارند, به بركت اسلام است.چه آنهايى كه در دنيا به اسلام معتقدند و چـه حـتى آنـهايى كـه به اسلام معتقد نيستند, عزتى كه براى جمهورى اسلامى و مـسوولان آن قائلند, به خاطر اسلام است.آنهايى هم كه به اسلام معتقد نيستند, نـقش و نـفوذ و تاثير و اقتدار اسلامى را مى شناسند و مى دانند; و آن كسى كه مظهر اين اقتدار است, در چشم آنها داراى عظمت و جلال است.

امام بر روى اسلام تكيه كرد; به اسم اسلام قانع نشد; بر اين اصرار ورزيد كه بـايد قـوانين اسـلامى در تمام گوشه و كنار دستگاههاى دولتى و حكومتى حاكم شـود.البته ايـن كـار, يك كار بلندمدت بود; امام هم اين را مى دانست كه در كـوتاه مدت, ايـن مـقصود تـحقق پيدا نمى كند; اما راه را باز كرد و حركت را شـروع نـمود و جهت را نشان داد; همه فهميدند كه بايد به معناى حقيقى كلمه به سمت احكام و تعاليم اسلام و ساخت اسلامى براى نظام و جامعه حركت كنند تا بتوانند عدالت را تامين, فقر را برطرف و فساد را ريشه كن كنند; تا بتوانند دردهاى مزمنى را كه بر اين ملت تحميل شده است, جبران كنند.

امـروز بنده به عنوان كسى كه با آمار و ارقام و واقعيات دستگاههاى حكومتى از نـزديك آشـناست, بـه شـما مـردم عزيز عرض مى كنم:هرجا كه ما با قاطعيت, مـعرفت و روشن بينى, احكام اسلام را بر سر دست گرفتيم, دنبال آن حركت كرديم و صـادقانه خـواستيم اسـلام را پـياده كنيم, موفق شديم; اما هرجا ناكامى و ضعفى وجود دارد, بر اثر اين است كه ما در آن مورد, از اسلام و حكم اسلامى و تـرتيب اسلامى غفلت كرده ايم.هم در زمينه ى اقتصادى, هم در زمينه ى سياسى, هم در زمـينه ى بين المللى و هم در زمينه ى تربيتهاى صحيح مردمى, امروز هرجا كه ضـعف و نـاكامى يى مـشاهده مـى شود, اگـر كسى دقت و ريشه يابى كند, به اين جا مـى رسد كـه در ايـن نـقطه, دستور اسلام و حكم اسلامى مورد توجه قرار نگرفته اسـت.امام مـى دانست كـه اگر ما به اسلام متمسك شويم, هم عزت دنيا, هم رفاه مـادى, هـم قـدرت سياسى, هم آسايش و هم امنيت عمومى براى مردم پديد خواهد آمـد; لـذا امام اسلاميت را به معناى حقيقى كلمه در بافت نظام اسلامى و اين بناى مستحكم و شامخ گذاشت.

عـنصر دومـى كه امام به آن حداكثر توجه را كرد, عنصر ((مردم)) بود.تقريبا در هـمه ى نـظامهاى حكومتى در دنيا, از مردم صحبت مى شود; هيچ كس نمى گويد كه مـن مـى خواهم بـرخلاف مصلحت مردم كار كنم; حتى در رژيمهاى استبدادى سلطنتى مـوروثى, هيچ كس نمى گويد كه من مى خواهم بر خلاف ميل مردم عمل كنم; بنابراين ادعـاى مردم گرايى وجود دارد; اما مهم اين است كه حقيقتا در كجا براى مردم شان و منزلت و حق و نقش قائل مى شوند.وقتى امام بر روى عنصر ((مردم)) تكيه مـى كرد, لـفاظى نـمى كرد; بـه معناى حقيقى كلمه به اصالت عنصر ((مردم)) در نـظام اسلامى معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقيق و حقيقى خود قرار داد.

عـرصه ى اول, عـرصه ى تـكيه ى نظام به آرا مردم است.تكيه ى نظام به آرا مردم, يـكى از مـيدانهايى اسـت كه مردم در آن نقش دارند; حضور مردم و اعتقاد به آنـها بـايد در ايـن جا خـود را نشان دهد.در قانون اساسى ما و در تعاليم و راهنماييهاى امام, هميشه بر اين نكته تاكيد شده است كه نظام بدون حمايت و راى و خواست مردم, در حقيقت هيچ است.بايد با اتكا به راى مردم, كسى بر سر كـار بـيايد.بايد بـا اتكا به اراده ى مردم, نظام حركت كند.انتخابات رياست جـمهورى, انـتخابات خـبرگان, انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات ديگر, مـظاهر حضور راى و اراده و خواست مردم است; اين يكى از عرصه هاست.لذا امام بزرگوار, هم در دوران حيات خود بشدت به اين عنصر در اين عرصه پايبند باقى مـاند; هم در وصيت نامه ى خود آن را منعكس و به مردم و مسوولان توصيه كرد.در حـقيقت انتخابات و حضور مردم در صحنه ى انتخاب رئيس جمهور, نمايندگان مجلس و يـا سـاير انـتخابهايى كـه مـى كنند, هـم حق مردم است, هم تكليفى بر دوش آنـهاست.در نـظام اسـلامى, مـردم تـعيين كننده اند; ايـن هـم از اسلام سرچشمه مى گيرد.

مـساله ى اساسى يى كه بنده بارها بر آن تاكيد كرده ام, اين است كه اسلام گرايى در نـظام اسـلامى, از مـردم گرايى جدا نيست.مردم گرايى در نظام اسلامى, ريشه ى اسلامى دارد.

وقـتى مـا مـى گوييم ((نـظام اسـلامى)), امـكان ندارد كه مردم ناديده گرفته شوند.پايه و اساس حق مردم در اين انتخاب, خود اسلام است; لذا مردم سالارى ما كه مردم سالارى دينى است داراى فلسفه و مبناست.

چـرا بايد مردم راى دهند؟ چرا بايد راى مردم داراى اعتبار باشد؟ اين متكى بـر احـساسات تـوخالى و پـوچ و مبتنى بر اعتبارات نيست; متكى بر يك مبناى بـسيار مـستحكم اسلامى است.پس يكى از عرصه هايى كه امام همواره بر آن تاكيد مـى كرد و آن را در ساخت نظام اسلامى كار گذاشت و براى هميشه آن را ماندگار كـرد, مـساله ى حضور مردم در انتخاب مسوولان نظام و منتهى شدن مسووليتها به اراده و خواست مردم است.

عـرصه ى دوم, عـرصه ى تـكليف مـسوولان در قـبال مـردم اسـت.وقتى مـا مى گوييم ((مـردم)), مـعنايش ايـن نـيست كـه مـردم بـيايند راى بـدهند و مـسوول يا نـماينده يى را انـتخاب كـنند; بـعد ديـگر براى آن مردم هيچ مسووليتى وجود نداشته باشد; صرفا همين باشد كه اگر كسى مى خواهد براى مردم كارى بكند, به ايـن خاطر باشد كه مردم بار ديگر به او راى دهند; مساله اين نيست.در اسلام و نـظام جـمهورى اسلامى, فلسفه ى مسووليت پيدا كردن مسوولان در كشور اين است كه براى مردم كار كنند.مسوولان براى مردمند و خدمتگزار و مديون و امانتدار آنـها هـستند.مردم, مـحورند.كسى كه در نظام جمهورى اسلامى مسووليتى به دست مىآورد, بايد همه ى هم و غمش براى مردم باشد; هم براى دنياى مردم, هم براى مـاديت مردم, هم براى معنويت مردم, هم براى ايجاد عدالت در ميان مردم, هم بـراى احـياى شان انسانى مردم, هم براى آزادى مردم; اينها جزو وظايف اصلى حـكومت اسـت.البته وقتى مى گوييم ((مردم)), منظور همه ى طبقات مردمند; ليكن بديهى است كه آن كسانى از مردم بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرند كه بيشتر مورد محروميت قرار گرفته اند; لذا امام دايما روى طبقات محروم و پابرهنگان كـشور تـكيه مـى كردند.اين فريب است كه كسى ادعا كند براى مردم كار مى كند; امـا در عـمل, كـار او بـراى طـبقات مـرفه بـاشد, نه براى طبقات مستضعف و مـحروم.نه ايـن كه نـبايد براى طبقات مرفه كار كرد; آنها هم از حقوق عمومى كـشور بـايد بهره مند شوند; اما به آن كسى كه محروميت دارد و دستش از حقوق خـود خـالى مـانده اسـت, بايد بيشتر توجه و همت و تلاش را اختصاص داد; لذا امـام بـه طـور دايـم بـر حـقوق مـستضعفان و مـحرومان و پـابرهنگان تـكيه مى كردند.عملا هم در تمام مدت پيروزى انقلاب تا امروز و قبل از آن, كسانى كه بـيش از همه سينه سپر كردند, از نظام دفاع كردند, سختيهاى نظام را به جان خـريدند و در مـقابل دشـمنان ايستادند, طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بوده اند; اينها بايد بيش از ديگران مورد توجه قرار گيرند.

عـرصه ى سـوم كـه باز بر محور مردم حركت مى كند عبارت است از بهره بردارى از فـكر و عمل مردم در راه اعتلاى كشور; يعنى استعدادها را شكوفا كردن و معطل نـگذاشتن.از اوايل انقلاب, هميشه امام خطاب به جوانان, دانشجويان, متفكران كشور و كسانى كه داراى استعداد بودند, مى گفت كه به خودتان ايمان بياوريد; نـيروى خـودتان را بـاور كـنيد و بـدانيد كـه مى توانيد.اين درست در مقابل تـعاليمى بود كه در دوران طولانى استبداد در اين كشور, تلقين مى شد كه مردم ايـران نـمى توانند.ما در دوران انـقلاب هم ديديم همان كسانى كه اسلام را به مـعناى حـقيقى خود باور نداشتند, به اين معنا هم باور نداشتند; هميشه چشم آنـها بـه بـيرون مـرزهاى كـشور بـود و به مردم و تواناييهاى آنها اعتقاد نـداشتند.اين فـكر و ايـن تـوجه را هـم امام در اين نظام نهادينه كرد, كه اسـتعدادهاى جوان اين كشور, احساس توانايى كنند; و شما بعد از انقلاب هرچه از نـشانه هاى عـلم و پيشرفت علمى و صنعتى در كشور مشاهده مى كنيد, ناشى از ايـن اسـت.هرجا كـه نشانه هاى وابستگى مشاهده مى شود كه به معناى تحقير ملت ايران و استعدادهاى اوست ناشى از نقطه ى مقابل اين تفكر است.

عـرصه ى چـهارم در خـصوص تـوجه امـام به مردم, عبارت است از لزوم آگاه سازى دايـمى مـردم.خود امـام در سـنين بـالاى عـمر بـا حال پيرمردى از هر فرصتى استفاده كرد براى اين كه حقايق را براى مردم بيان كند.

در دسـتگاههاى تـبليغاتى جـهانى, نـقش تـحريف و گمراه سازى, نقش فوق العاده خـطرناكى اسـت, كـه امـام بـه آن توجه داشت.وسايل ارتباطى فكرى نامطمئن و وابـسته ى به دشمنان كشور و ملت, امام را وادار مى كرد كه هم خود او به طور دايم در موضع تبيين و ارشاد و هدايت مردم قرار گيرد و هم به ديگران دايما توصيه كند كه حقايق را به مردم بگويند و افكار آنها را نسبت به حقايقى كه دشـمن سـعى مـى كند آنـها را مـكتوم نگهدارد, آشنا كنند.اين كه ما دايما به صـاحبان بـيان و قلم و تريبونهاى مختلف توصيه مى كنيم كه هدف و همت خود را بر تبيين صحيح حقايق قرار دهند, براى اين است.

امـروز دشـمن, درسـت در مـوضع مـقابل اين نقطه ى اساسى اسلامى كار مى كند.از اوايل انقلاب, يكى از اهداف مهم دشمن, تحريف حقايق و تاريخ بود.اگر يك وقت در داخل كشور حنجره يا قلم مزدورى پيدا مى شد كه حقايق جنگ و انقلاب و اسلام را تحريف مى كرد, مى ديديد فريادهاى تشويق از اطراف دنيا بلند مى شود; امروز هم همين طور است.

امـروز هـم اگـر در داخـل كشور كسانى به خاطر خوش كردن دل استكبار و راضى كـردن دشـمنان اسلام و اين ملت و اين كشور چيزى بگويند و بنويسند كه در آن تـحريف اسـلام و تاريخ انقلاب و چهره هاى انقلاب باشد, مى بينيد كه در دنيا از طـرف دسـتگاههاى تـبليغاتى اسـتكبار بـراى او هـورا مى كشند و او را تشويق مى كنند!

تبيين, موضوع بسيار مهمى است.

انـسانها تـابع بينش و ديد خودشان هستند; اگر كسى بتواند حقايق را در چشم مردم تحريف كند, يعنى در واقع عمل و بازو و اراده ى مردم را به سمت گمراهى كـشانده اسـت; ايـن هـمان چيزى است كه دشمن مى خواهد.امروز اگر كسانى عليه اسـلام و مـقدسات و مجاهدتهاى اين ملت قلمفرسايى كنند و چيزى بنويسند; اگر كـسانى عـليه بـهترين فرزندان اين كشور يعنى شهيدان ما و مجاهدان راه خدا اظـهارنظرى بـكنند و ريـشى بجنبانند; اگر كسانى عليه بسيج و جهاد و شهادت حـرفى بزنند و چيزى بنويسند; مى بينيد مورد تشويق راديوها و سياستمداران و نويسندگان خارجى قرار مى گيرند.امروز همه ى افراد چه كسانى كه بياناتشان در حـوزه هاى وسيع كاربرد دارد, چه كسانى كه در حوزه هاى كوچكتر سخنانشان موثر واقـع مى شود; مثل مدرسه و كلاس و دانشگاه و محيطهاى كارگرى و غيره مسوولند و اگـر ديدند حقايق و محكمات اسلام و انقلاب مورد تحريف قرار مى گيرد, وظيفه دارنـد تبيين كنند; نبايد سكوت كنند.امام به اين نكته خيلى توجه مى كردند; و ايـن يـكى از چيزهايى است كه راز استحكام و ماندگارى و پايدارى نظام در آن مندرج است.

عـنصر سـومى كـه بـراى امام اهميت داشت, نظم و قانون بود; لذا حتى قبل از آن كـه انـقلاب بـه پـيروزى بـرسد, امـام دولت معين كردند.انقلابهاى دنيا يا كـودتاهايى كـه بـه اسم انقلاب در دنيا به وجود مىآمد كه دهه هاى ميانى قرن گذشته ى ميلادى از اين گونه انقلابها پر بود هيچكدام اين طور نبودند.

وقتى در كشورى انقلاب مى شد يا انقلاب حقيقى, يا كودتايى به اسم انقلاب مدتها از دولـت و تـشكيلات دولـتى و نظم دولتى خبرى نبود; يك گروه به نام مسوولان انقلاب, زمام كشور را در دست مى گرفتند و طبق ميل و تشخيص خودشان هرطور بود عمل مى كردند.در انقلاب اسلامى, امام اجازه نداد اين طور بشود; حتى از قبل از پـيروزى انـقلاب دولـت تـعيين كرد تا نظم وجود داشته باشد.با اين كه آن وقت شـوراى انقلاب هم بود, اما امام خواستند با شكل قانونى و منطقى كشور اداره بـشود.اصل تشخيص اين كه چه نظامى در كشور بر سر كار بيايد, اين را امام به عـهده ى رفـراندم و آرا عمومى گذاشتند; اين هم در دنيا سابقه نداشت.در هيچ انـقلابى در دنـيا, مـا نـشنيديم و نديديم كه انتخاب نوع نظام را آن هم در همان اوايل انقلاب به عهده ى مردم بگذارند.

هـنوز از پـيروزى انـقلاب دو ماه نگذشته بود كه امام همه پرسى درباره ى نظام اسلامى را اعلان كردند; كه مردم به نظام جمهورى اسلامى راى دادند.چند ماه از پـيروزى انـقلاب نگذشته بود كه امام گفتند بايد قانون اساسى نوشته شود; آن كـار هـم نـه بـه وسيله ى جمعى كه خود امام معين كنند, بلكه باز به وسيله ى منتخبان مردم صورت گرفت.مردم اعضاى مجلس خبرگان را كه منتخبان مردم بودند انـتخاب كردند تا قانون اساسى تدوين شود; باز مجددا همان قانون را به راى مـردم گـذاشتند.هنوز يـك سـال از پـيروزى انـقلاب نـگذشته بـود كه مردم در انـتخابات ريـاست جـمهورى شـركت كـردند; بعد از مدت كوتاهى هم مجلس شوراى اسلامى به راه افتاد.

بنابراين از اول, مبناى كار انقلاب بر نظم و قانون بود.آن كسانى كه با اين ترتيب منطقى انقلاب نمى توانستند كنار بيايند, يا نمى توانستند تحمل كنند كه ايـن انـقلاب ايـن گونه قـدم به قدم مـنطقى حركت كند, در همه ى اين موارد اخلال كـردند.تفاله هاى آنـها امـروز هـم انقلاب را به بى قانونى متهم مى كنند! اين انقلاب, مظهر نظم و قانون بود; در هيچ جاى ديگر دنيا, در اين انقلابهايى كه اتـفاق افتاده است چه در انقلابهاى اين قرن و چه قبل از آن چنين چيزى ديده نـشده اسـت; اين را بايد مغتنم شمرد.پايبندى به نظم و قانون و مسووليتهاى قانونى قوا بايد مورد احترام همه باشد.

اگـر شـما امـروز مى بينيد كه با تبليغات و تحريك دشمنان, در هر برهه يى از زمـان, قـواى قـانونى كشور مورد تعرض تبليغاتى قرار مى گيرند, اين دنباله ى هـمان دشـمنى يى اسـت كه از اول با اساس نظم و قانون در جمهورى اسلامى وجود داشـت و امـام مقابل آنها ايستاد.ما هميشه اين را تاكيد كرده ايم و باز هم تـكرار مـى كنيم, وظـايفى كـه در قـانون اسـاسى براى قواى سه گانه و مسوولان قـانونى معين شده, معتبر و محترم است و همه بايد در مقابل اين قانون حالت تـسليم داشته باشند.بى قانونى به شكلهاى مختلفى خود را نشان مى دهد; يكى از آنـها همين است كه عليه اساس و ترتيبات قانون اساسى مبارزه ى تبليغاتى شود و لـجن پراكنى صـورت گـيرد و بـه مـسووليتهاى قـانونى در هر بخشى از بخشها بـى احترامى گردد; اين آن چيزى است كه از اول انقلاب دشمنان امام و اسلام بر روى آن پافشارى مى كردند و امام در مقابل آن ايستاد.

عـنصر اساسى چهارم كه امام آن را در پايه هاى نظام جمهورى اسلامى كار گذاشت و بـحمدالله مـايه ى مـاندگارى نـظام شـد مـساله ى دشـمن ستيزى و سـلطه ستيزى است.امام يك لحظه نه خود از كيد و مكر و حيله ى دشمن غفلت كرد, و نه گذاشت كـه مـسوولان غـفلت كـنند.نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى كه منافع دستگاههاى اسـتكبارى دنـيا را در ايـن نـقطه ى از عالم و در بسيارى از كشورهاى اسلامى تـهديد كـرده اسـت, بـديهى است كه مورد دشمنى است.در ايران عزيز ما اينها سـالهاى مـتمادى مثل مارى بر روى منابع ملى و دستگاههاى سياسى كشور چنبره زده بـودند.در نظام سلطنتى غاصب و وابسته, مگر كسى جرات داشت به كسانى كه وارد اين كشور شده بودند تا ملت را تحقير و فقير و منابع او را غارت كنند و او را عـقب مانده نـگهدارند, اندك اهانتى بكند؟! كسى جرات نداشت به آنها بـگويد بـالاى چـشمتان ابروست! امريكاييها و صهيونيستها و ديگر غارتگران و چـپاولگران دنـيا, در كـمال امـنيت و آرامـش به ايران مىآمدند, مى رفتند و مـى بردند; سـياست كـشور, در دست آنها; آمدن و رفتن حكومتها, در دست آنها; آوردن و بـردن شـاه مملكت, در اختيار آنها; تعيين نخست وزيران, با صوابديد آنـها; و مـوضعگيريهاى سـياسى كـشور, تماما در جهت خواسته ها و منافع آنها بود.نظام جمهورى اسلامى آمد و اين بساط را بكل به هم ريخت.امام مى دانست كه ايـن دشـمن سـاكت نمى نشيند و تعرض مى كند.اگر در برهه يى تعرض كرد و تودهنى خـورد, مـوقتا عـقب نشينى مـى كند تا باز تعرض كند; لذا بايد هشيار و بيدار بـود.امروز مـن مـتاسفانه مـى بينم كـه كسانى طبق خواسته ى آن دشمنان تبليغ مـى كنند كـه ايـن تـوهم اسـت! دشـمن هـمين را مـى خواهد كـه مردم, مسوولان, كـارگزاران حـكومت, اداره كنندگان كشور و طراحان و قانونگذاران امور زندگى مـردم, از تـهديد دشـمن غفلت كنند; نبايد اجازه داد; بايد دشمن و شيوه هاى دشـمنى او را شناخت; اين آن چيزى است كه بايد براى هميشه به ياد ما بماند و امام بر روى اين نكته تاكيد مى كردند.اين كه مى ديديد امام مى فرمود ((هرچه فرياد داريد, بر سر امريكا بكشيد)), به خاطر اين است.

بـرادران و خـواهران عـزيز! جـوانان عزيز من! ملت عزيز ايران! اينها چهار نقطه ى قوت اساسى است; هم مردم و هم مسوولان بايد قدر اينها را بدانند.

ايـن چـهار عنصر موجب پايدارى نظام است.اين چهار عنصر موجب آن است كه هيچ وقـت دشـمن نتواند به اين نظام ضربه بزند.هر جا ما از اين چهار عنصر غفلت كـرديم, ضـربه خـورديم.اگر ضـربه ى اقتصادى خورديم, اگر عقب ماندگى اقتصادى پـيدا كـرديم, اگر در زمينه هاى سياسى دچار ضعفى شديم, بر اثر غفلت از اين عـناصر بـوده اسـت.آن جايى كه پيشرفت كرديم, آن جايى كه عزت به دست آورديم, آن جايى كه توانستيم موانع را از سر راه برداريم, آن جايى كه دشمن را ناكام كـرديم, بـه خـاطر تـكيه ى بـر اين عناصر بوده است; نگذارند و نگذاريد اين عـناصر از دسـت مـردم بـرود و مورد تهاجم قرار گيرد; نگذاريد دشمن به ميل خـود, راه را براى تسلط مجدد بر اين كشور هموار كند.هشيارى مسوولان كشور و آحاد مردم لازم است.

مـن بـه همين مناسبت در پايان عرايضم به مساله ى بسيار مهم انتخابات اشاره كـنم.انتخابات مـظهر حـضور مـردم اسـت.انتخابات, هـم حق مردم و هم وظيفه ى آنـهاست.حق مـردم اسـت; براى اين كه بيايند و مدير اجرايى كشور را انتخاب كنند.تكليف مردم است; چون با حضور شما, نظام تقويت پيدا مى كند; اسلام عزيز مـى شود; حاكميت اسلام در دنيا سرافراز مى گردد و توطئه ى دشمن كه اسلام را به جـدايى از آرا مردم متهم مى كند باطل مى شود.حضور شما مى تواند دفاع از اسلام و كشور و انقلاب محسوب شود.هر مقدار اين حضور وسيعتر و قوىتر باشد, نشانه ى اقتدار بيشتر نظام اسلامى است.نظام اسلامى در مقابل چشمهاى دوستان و دشمنان خـود در دنـيا به اين مى بالد كه تعداد حاضر شوندگان در پاى صندوقهاى راى, زياد است; اين مايه ى افتخار نظام اسلامى است.

هـمه ى كـسانى كـه در مقابل اسلام و آينده ى اين كشور احساس مسووليت مى كنند, وظـيفه دارنـد كـه در ايـن آزمـايش الـهى شـركت كنند.البته اين حضور بايد آگاهانه و از روى تحقيق و با به دست آوردن حجت بين خود و خدا باشد.آن كسى كـه راى مى دهد و فردى را انتخاب مى كند, بايد برطبق تشخيص باشد; اين تشخيص را به دست آوريد و ان شاالله با قاطعيت در اين آزمايش الهى شركت كنيد.

بـحمدالله در طـول ايـن بـيست ودو سـال, همه ى انتخاباتهاى ما در محيط آرام بـرگزار شـده است.كسانى كه از خارج از اين مرزها مى خواهند خواست و اراده ى شـوم خودشان را بر اين كشور و اين مردم حاكم كنند, اولا خواسته اند مردم در انـتخابات شـركت نـكنند و انتخابات بى رونق باشد; ثانيا اگر انتخابات صورت مـى گيرد, بـا آشـوب و دعوا و تنازع و درگيرى همراه باشد; اما مردم در طول ايـن بـيست ودو سال هر وقت انتخاباتى بوده است, با آرامش خود توى دهن دشمن زده انـد و ايـن بـار هم به اميد خدا و با همت شما مردم عزيز بايد همين طور باشد.ان شاالله دولتى كه براساس اين انتخاب تشكيل مى شود, خود را خادم اسلام و مـردم و در صف اول مقابله ى با دشمنان بداند و اين كشور و اين ملت را يك قـدم بـلند بـه آرمـانهاى اسلامى كه مايه ى سعادت و خوشبختى مردم است نزديك كند.

هـم هـمت كنيد و هم از خداى متعال بخواهيد كه به شما و مسوولان كمك كند تا بتوانند اين وظايف بزرگ را انجام دهند.

پـروردگارا ! بـه مـحمد و آل محمد, رحمت و مغفرت و رضوان و فضل خود را بر روح مطهر امام بزرگوار ما نازل و او را با اولياى خود محشور كن.پروردگارا ! فـرزند خـدمتگزار و مـطيع او مـرحوم آقاى حاج احمد آقا و فرزند بزرگوار ديگر ايشان مرحوم آقاى حاج آقا مصطفى را با اوليايت محشور كن.

پـروردگارا ! شـهداى عزيز ما را كه پيروان امام و دلبستگان به آن بزرگوار بودند, با شهداى كربلا و امام آنان محشور كن.پروردگارا ! خير و لطف و رحمت و فضل خود را بر اين ملت نازل كن و آنها را در تجربه ى انتخابات و در همه ى امتحانات بزرگ موفق و پيروز و سربلند بگردان.

پـروردگارا ! قـلب مـقدس ولـى عصر را از ما راضى و خشنود كن و ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قراربده.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركات

/ 1