بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع كارگزاران نظام
21 / 9 / 80بسم الله الرحمن الرحيمالحمدلله رب العالمين والصلاه والسلام على سيدنا و نبينا ابى القاسم محمد و على اله الاطيبين الاطهرين المنتجبين سيما بقيه الله فى الارضين.دوستان و ميهمانان عزيز و مسوولان محترم بخشهاى مختلف كشور! خيلى خوشآمديد.اميدواريم كه امروز اين جلسه و اين ساعت كوتاه آخر يك روز ماه رمضان, در فضايى كه با عطر روزه دارى معطر است و با روح توجه و توكل و اخلاصى كه لازمه ى اين جمعهاى خودمانى و خصوصى است, بتواند ما را يك گام به خداى بزرگمان نزديكتر كند و صفا و معنويت نزديك افطار روز ماه رمضان در اين جمع بتواند دلهاى ما را با حقيقت درخشنده و تابناكى كه جاذبه ى آن, همه ى زندگى ما را از آغاز جوانى تا امروز به سوى خود منجذب كرده است, هرچه بيشتر نزديك كند.همچنين از رئيس جمهور محترم و عزيزمان تشكر مى كنم; در زمينه ى مسائل اقتصادى, شرح خوبى از اقدامات دولت و مسوولان اجرايى كشور دادند.جا دارد همه ى ما از دوستانى كه چه در قوه ى مجريه, چه در قوه ى مقننه, چه در قوه ى قضاييه, چه در نيروهاى مسلح و چه در بخشهاى گوناگون و نهادهاى مختلف, هر كدام به نحوى با برانگيختگى از احساس وظيفه, دارند تلاش مى كنند, متشكر باشيم.ان شاالله اين تلاشها مورد قبول الهى قرار بگيرد.دوستانى هم كه اين زحمات را كشيدند و اين قدمها را برداشتند, بدانند كه آنچه كرده اند, بخشى از وظيفه ى بزرگى است كه بر عهده داشته اند.همه ى ما و شما بايد باز هم تلاش كنيم; امروز رسالت بزرگى در دستان ما قرار گرفته است; اين هم يكى از تصادفها و اتفاقهاى تاريخ است كه ما اين مسووليتها را عهده دار شده ايم.مسووليتها خيلى سنگين است; بايد خود را تا سطح اين مسووليتها بالا بكشانيم.يك آيه را از سوره ى مباركه ى آل عمران در نظر گرفته ام تا با شما عزيزان مطرح كنم و چند دقيقه در پرتو اين آيه با هم پيش برويم.آن آيه ى شريفه اين است:((بسم الله الرحمن الرحيم.ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار)).شايد جمع حاضر در اين جلسه جزو كسانى باشند كه بشود اين آيه را از زبان آنها بيان كرد.مفاد آيه, گفتار جمعى از اولوالالباب است; خردمندان و خردورزان.اينها عرض مى كنند:پروردگارا ! ما نداى آن منادىيى كه ما را به ايمان دعوت مى كرد, شنيديم و اجابت كرديم و ايمان آورديم.مى شود حدس زد كه وقتى مى گويند ايمان آورديم, مراد فقط ايمان قلبى نيست; بلكه ايمان در قلب و زبان و عمل است, كه البته اين هم مراتبى دارد; كامل, كامل تر, نيمه كاره, ناقص.((فامنا)); ما ايمان آورديم و در اين مسير به راه افتاديم; نه اين كه فقط يك نظريه را قبول كرديم; نه, در مسير ايمان به حركت درآمديم.درخواست اين جمع از خداى متعال در مقابل اين ارائه ى گزارش چيست؟مى فرمايد:((ربنا فاغفرلنا ذنوبنا)); اول, مغفرت خود را شامل حال ما كن.نگوييم ما براى كدام گناهمان از خداى متعال مغفرت بخواهيم.سرتاپاى بنده و امثال بنده, خطا و لغزش و گناه است.وقتى خداى متعال درباره ى پيغمبرش مى فرمايد:((ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر)); وقتى در قرآن و دعاها و ادعيه ى صحيفه ى سجاديه و غير آن, براى پيغمبر و اوليايش از خداى متعال طلب مغفرت مى شود, تكليف ما روشن است:اول, طلب مغفرت و آمرزش.((ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا)); اين تكفير, ترميم خطاهاست.ما بالاخره در مسير حركت خود, خطاهايى كرده ايم و خدشه هايى به وجود آورده ايم; ترميم اين را هم از خدا مى خواهيم.بعد, ((و توفنا مع الابرار)); مرگ ما و عبور ما از دروازه ى اين عالم به ملكوت را هم با ابرار قرار بده; مثل آنها و در جهت آنها بميريم, كه مهمترين مساله, مساله ى عاقبت است.بزرگترين توفيق براى يك فرد يا يك جمع اين است كه بتواند اين ايمان را در عمل و رفتار و زندگى خود صادقانه نشان دهد و اين درخواست را از خداى متعال بخواهد.اگر ما بتوانيم با صدق و طلب واقعى از خداى متعال, اين درخواست را بكنيم و اين گزارش را بدهيم; يعنى بگوييم:((ربنا اننا سمعنا مناديا ينادى للايمان ان امنوا بربكم فامنا)), نسبت به جمع حاضر تطبيق مى كند.ما در وادى ايمان حركت نمى كرديم.بله, در دلمان ايمان داشتيم; در عمل شخصى مان هم عمل مى كرديم; اما مجراى زندگى همه از جمله ما مجراى ايمان نبود; مجراى كفر و جهالت و طغيان و طاغوتيگرى بود; كه لازمه ى هر نظام غيردينى و غيرالهى و غيرايمانى, همين است.در فضاى نظام غيردينى, انسان اگر خيلى هنر بكند, فقط مى تواند به وظايف فردى خود عمل كند, كه آن وظايف فردى دينى هم در آن شرايط تاثير لازم را نمى گذارد; يعنى آن تعالى و نورانيت لازم را به وجود نمىآورد; بخش مهمى از آن هدر مى رود طبيعى است كه فضاى محيط بر انسان, با محتويات ذهن انسان اصطكاكى دارد و بخشى از آن اثر مى كند; اين حداكثر چيزى است كه در نظامى كه دين حاكميت ندارد و مجارى امور در دست دين خدا و قانون الهى نيست, گير انسان مىآيد.اما آن جايى كه اين فضا در اختيار دين است, همه ى آنچه كه انسان از قوا و نيروها در اختيار دارد, مى تواند نمى گويم حتما مى شود در جهت تكامل و تعالى او به كار افتد; چون زمينه و فضا آماده است.البته اگر كوتاهى كرديم, قصور ورزيديم, به كم قانع شديم و موانعى كه در سر راه قرار دارد, جلوى ما را گرفت, آنگاه همان هم گير ما نمىآيد.آنچه كه در اين راه لازم است, استقامت است.من سال گذشته عرض كردم; فرآيند تحقق هدفهاى اسلامى, يك فرآيند طولانى و البته دشوارى است; به طور نسبى انسان به آن اهداف نزديك مى شود; اما تحقق آنها خيلى طولانى است.قدم اول كه پرهيجان تر و پرسروصداتر از همه است, ايجاد انقلاب اسلامى است; كار آسانى نبود; ليكن اين آسانترين است.قدم بعدى, ترتب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است; يعنى ايجاد نظام اسلامى, كه گفتيم نظام اسلامى, يعنى هندسه ى عمومى جامعه, اسلامى بشود; كه اين هم شد.قدم بعدى كه از اينها دشوارتر است ايجاد دولت اسلامى است.دولت نه به معناى هيات وزيران; يعنى مجموعه ى كارگزاران حكومت; يعنى من و شما.ما بايد به معناى واقعى كلمه, در درون اين نظام اسلامى, اسلامى بشويم; اين مشكل تر از مراحل قبلى است.ما مسوولان بايد خود را بسازيم; مرتب با خود كلنجار برويم; يكديگر را به حق وصيت كنيم; يكديگر را ارشاد كنيم; مثل آينه يى در مقابل يكديگر, عيوبمان را صادقانه به هم نشان دهيم; بنا را بر رفع عيب بگذاريم و خود را روزبه روز بهتر كنيم.هر كس هم كه جديدا مسووليت را برعهده مى گيرد, با اين نيت و با اين هدف مسووليت را قبول كند كه مى خواهد براى خدمت به مردم, يك انسان صالح بشود; آنگاه مى شود تشكيل دولت اسلامى.قواى مقننه و قضاييه و مجريه و مسوولان گوناگون ما بايد بتوانند تا حد قابل قبولى خود را با اين قالبها و معيارهاى دينى و اخلاقى اسلامى تطبيق دهند; اين مرحله ى سوم است; ما الان در اين مرحله قرار گرفته ايم و بايد دايم تلاش ما اين باشد.اگر نماينده ى مجلسيم, اگر عضو دولتيم, اگر از مسوولان قضايى هستيم, اگر روحانى هستيم, هر كجا قرار داريم, اولين و مهمترين وظيفه را اصلاح كار خود بدانيم; چون اصلاح شخص ما, صرفا اصلاح شخص نيست; ما منشا اثريم و يك كلمه حرف و يك امضا و يك تصميم گيرى من و شما در جامعه تاثير مى گذارد.ما اگر خود را اصلاح كرديم, جامعه را اصلاح كرده ايم.دوره ى پيش از انقلاب گذشت كه بعضيها فقط به خود مى پرداختند.ما آن وقت به آنها ايراد مى گرفتيم كه به فكر جامعه و مردم هم باشيد.گفت:
آن گليم خويش به در مى برد ز موج
وين سعى مى كند كه بگيرد غريق را
وين سعى مى كند كه بگيرد غريق را
وين سعى مى كند كه بگيرد غريق را