پرونده رضاخان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرونده رضاخان - نسخه متنی

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرونده رضاخان

چهارم ارديبهشت 1305، رضاخان پهلوي در تهران تاجگذاري كرد. اين رويداد كه شروعي رسمي بر نيم قرن پادشاهي پهلوي در ايران بود، به دوره انتقالي 5 ساله پس از پايان حيات 153 ساله قاجار خاتمه داد.

اگرچه به لحاظ شخصيتي رضاخان‌، مجري منويات سياسي دولتهاي مداخله‌گر آن دوره، به ويژه انگليس بود، اما در شطرنج حوادثي كه به انقراض سلسله قاجار و به قدرت رسيدن سلسله پهلوي انجاميد، "مهره اصلي‌" محسوب مي‌شود. از اين ‌رو مطالعه تاريخ ايران معاصر در نيمه اول قرن جاري شمسي، كه شخصيت اصلي وي جلوه‌گر شد، بدون مطالعه سرگذشت رضاخان ناقص خواهد بود.

رضاخان كيست‌؟

رضاخان پهلوي، 24 اسفند 1256 در آلاشت، از توابع سوادكوه به دنيا آمد. از 1276 ش، كه در سن 22 سالگي وارد بريگاد قزاق شد، تا 1299ش. كه با برنامه‌ريزي انگليسي‌ها عليه رژيم قاجار كودتا كرد، مدارج نظامي را طي كرد. هنگامي كه كودتاي سوم اسفند 1299 رخ داد، فرماندهي يك بريگاد قزاق را در قزوين برعهده داشت. از اين كودتا بود كه نام رضاخان به صفحات تاريخ ايران راه يافت‌.

درجريان اين رويداد، نيروهاي قزاق به فرماندهي رضاخان، با هدف انجام يك كودتاي نظامي از قزوين ـ محل استقرار خود ـ به تهران راه افتادند. انگليسي ها كه در آن زمان، با فرماندهي "آيرونسايد" بيشتر خاك ايران را در اشغال نظامي خود داشتند، طراح وحامي كودتا بودند. اقدام انگلستان در هدايت كودتا، دلايل مختلفي داشت. كه مهمترين اين دلايل عبارتند از:

1ـ به تازگي در روسيه انقلاب بلشويكي رخ داده بود و انگليسي‌ها مصمم بودند تا از تأثير هرج و مرج حاصل از آن بر نواحي شمال ايران جلوگيري كنند. به همين دليل، نيروهاي خود را پس از خروج روسها از ايران به نواحي شمال ايران گسيل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشويكي، نيازمند برقراري يك حكومت مقتدر مركزي در ايران بود.

2ـ انگليسي‌ها از نفرت عميق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و ادامه حمايت از دودمان قاجار را براي ادامه حضور خود در ايران به مصلحت نمي‌ديدند، پس براي تثبيت موقعيت خود به تغيير حكومت نياز داشتند.

3ـ تأمين مطامع اقتصادي انگليس در ايران‌، نيازمند برقراري امنيت در جامعه بود و اين امنيت از ديد انگليسي‌ها جز با كودتا ميسر نمي‌شد.

4ـ هزينه سنگين آماده‌باش دايمي نيروهاي انگليسي در ايران، موضوعي بود كه لندن‌، رفع آن را جز از طريق برقراري يك حكومت مقتدر عملي نمي‌دانست‌.

5ـ احساس خطر از حركت‌هاي استقلال‌طلبانه مردم در نقاط مختلف ايران، عامل ديگري بود كه لندن را به وجود يك دولت نيرومند مركزي در ايران ترغيب مي‌كرد. قيام شيخ محمد خياباني‌، جنبش ميرزا كوچك خان جنگلي‌، قيام كلنل محمدتقي خان پسيان‌، قيام دلاوران دشتستاني و خيزشهاي پراكنده در شهرهاي مختلف، واهمه انگليسي‌ها را در پي داشت و ضرورت استقرار يك حكومت نظامي دركشور را براي آنان ايجاب مي‌كرد.

كودتاي رضاخان كه باعامليت دو چهره سياسي و نظامي انگليسي‌هاـ سيدضياء الدين طباطبايي و ژنرال آيرونسايدـ‌1 عملي شد،برآيند ديدگاه انگلستان ازاوضاع ايران بود.

نيروهاي قزاق به فرماندهي رضاخان، از قزوين ـ محل استقرار ـ خود به تهران حركت كردند. با توجه به اين كه فرمانده نيروهاي ژاندارم و ديگر محافظان شهر، قبلاًً توسط انگليسي‌ها تطميع شده بودند، نيروهاي قزاق بدون هيچ مشكل جدي تهران را تصرف كردند و متعاقباً حكومت كودتا در تهران مستقر شد. به دستور سيدضيأالدين بسياري از شخصيتهاي سياسي دستگير و به زندان افتادند؛ از جمله اين شخصيتها مي‌توان به آيت الله مدرس اشاره كرد.

چند روز پس از كودتا سيدضياءالدين براي رسميت بخشيدن به قدرتش، نزد احمدشاه رفت. شاه كه از جان خود بيم داشت، وي را مأمور تشكيل كابينه كرد.

عملكرد رضاخان در كسوت وزير جنگ كابينه 93روزه سيدضيأ به گونه‌اي بود كه مورد توجه انگليسي‌ها قرار گرفت. به همين دليل همه دولتهايي كه پس از سقوط كابينه سيدضياء تا آغاز نخست‌وزيري رضاخان ـ آبان 1302ـ به قدرت رسيدند، از گزند اقدامات سلطه‌طلبانه و مداخله‌جويانه رضاخان در امان نبودند. 2

رضاخان در اين سالها با عناوين سردار سپه و وزير جنگ در سركوب قيامهاي شيخ محمد خياباني‌، ميرزاكوچك خان جنگلي‌، كلنل محمدتقي پسيان و ... نقش مؤثري داشت.

نخست وزيري رضاخان

سوم آبان 1302، رضاخان توانست موافقت احمدشاه قاجار را كه آخرين سالهاي حكومت تشريفاتي خود را مي‌گذراند، براي احراز نخست‌وزيري جلب كند. او راساً حكم نخست‌وزيري‌اش را از احمدشاه گرفت و سپس با تحت فشار قراردادن مجلس توسط عوامل نفوذي خود، موفق شد در 22 فروردين 1303 رأي اعتماد مجلس را نيز به دست آورد. پادشاه جوان و بي‌تجربه قاجار نيز چند روز پس از اين حكم اجباري، تهران را به مقصد اروپا ترك كرد و كشور را عملاً به رضاخان سپرد. رضاخان، پس از گرفتن رأي اعتماد از مجلس 16 ماه در مقام نخست‌وزيري ماند.

يكي از مهمترين رويدادهاي اين دوره، هياهوي جمهوري بود. پس از آن كه احمدشاه راهي اروپا شد عوامل رضاخان هياهوي فراواني را براي ايجاد حكومت جمهوري به راه انداختند.

اين غائله زماني رخ داد كه به تازگي در تركيه حكومت جمهوري لائيك توسط آتاترك تشكيل شده بود. طرح اعلام "جمهوري‌" در مجلس مطرح شد اما با فعاليت‌هاي مخالفيني چون سيدحسن مدرس با شكست روبرو شد.

مدرس از ماهيت تلاشهاي رضاخان و وابستگي او به انگليسي‌ها مطلع و رهبري مخالفان رضاخان را در مجلس پنجم به دست گرفته بود.

انقراض سلسله قاجار

روز نهم آبان 1304 باتصويب ماده واحده‌اي در مجلس شوراي ملي ايران، رسماً انقراض سلسله قاجار اعلام شد.

احمدشاه قاجار آخرين پادشاه اين سلسله در دو سال آخر عمر خود به خاطر از دست دادن تدريجي اكثر اختيارات خود رهسپار اروپا شده و زمام امور كشوررا به رضاخان ـ سردار سپه‌ و نخست وزيرـ سپرده بود.

رضاخان در غياب شاه روز به روز موقعيت خود را بيشتر تحكيم بخشيد و در عين حال ‌كوشيد تا با تبليغات گسترده‌اي عليه احمدشاه، او را نسبت به سرنوشت مملكت لاقيد و بي‌اعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهاي مختلف چنين تبليغ مي‌كردندكه شاه علاقه‌اي به ايران ندارد و به دنبال عياشي در فرنگ است‌. احمدشاه پس از تثبيت موقعيت رضاخان در ايران و به خصوص پس از رأي اعتمادي كه با نيرنگ، توطئه و فشار در 22فروردين 1303 ازمجلس گرفت، براي بازگشت به ايران ترديد داشت. اما در نهايت تصميم به بازگشت به ايران و حفظ سلطنت گرفت‌. هنگامي كه انگليسي‌ها ازتصميم شاه براي عزيمت به ايران مطلع شدند نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ايران، صلاح او را در اين دانستند كه تامدتي از رفتن به ايران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنيت لازم را براي حضور شاه در كشور فراهم آورد. انگليسي‌ها قيام شيخ خزعل را نمونه‌اي از عدم امنيت بر شمردند. احمدشاه كه از واقعيات پشت پرده بي‌خبر بود، به راستي باور كرد كه درگوشه و كنار كشور شورش‌هايي وجود دارد كه حتي در صورت ورود وي به ايران ممكن است جانش به خطر بيفتد. هرچه زمان توقف شاه در اروپا بيشتر مي‌شد، تبليغات طرفداران رضاخان مبني بر اين كه شاه علاقه‌اي به سرنوشت ايران ندارد بيشتر مي‌شد و مردم نيز كم و بيش اين منفي‌بافي را باور مي كردند. پس از سركوبي شيخ خزعل و بعضي شورش‌هاي پراكنده و با توجه به امنيت نسبي كه رضاخان به كمك سرنيزه به وجود آورده بود، اعتبار او افزايش يافت. و در همين حال، بر اثر تبليغات عوامل رضاخان، بدبيني نسبت به احمدشاه بيشتر مي‌شد. هرچه مواضع رضاخان مستحكم‌تر مي‌شد، تبليغ عليه احمدشاه نيز گسترده‌تر مي‌گشت‌. آرام آرام و با برنامه از پيش تعيين شده، تلگراف‌هايي از سوي فرماندهان نظامي و حكام بعضي ايالات به مركز مخابره شد كه عدم صلاحيت شاه را در ادامه سلطنت تاكيد مي كردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. دركنار اين تلاشهاي زيركانه، درميان مردم چنين شايع كردند كه ممكن است احمد شاه بدون توجه به زحمات و كوشش‌هاي رضاخان، در صدد خلع او ازنخست‌وزيري برآيد و بار ديگر اوضاع سامان يافته كشور را آشفته سازد. مردم كه از تشديد هرج و مرج دركشور بيم داشتند، با چنين شايعاتي به ادامه حكومت رضاخان تمايل مي‌يافتند. به اين ترتيب زمينه ذهني بيشتري براي خلع احمدشاه فراهم مي‌شد. تبليغات رضاخان و طرفدارانش به اندازه‌اي بود كه شخصيتهايي چون مدرس نيز نتوانستند اقدامي در خنثي سازي آن انجام دهند.

پس از آن كه طرفداران انگليس اذهان عمومي را به سود رضاخان هدايت كردند، سرانجام در نهم آبان 1304، ماده واحده‌اي به صورت طرح تقديم مجلس شد كه در آن خلع قاجاريه از سلطنت و سپردن حكومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. اين ماده واحده در همان روزِ طرح‌، در مجلس تصويب شد. 10 روز پس از خلع احمدشاه ازسلطنت، سفير انگلستان نزد رضاخان رفت وطي يادداشتي از سوي دولت انگلستان حكومت وي را به رسميت شناخت‌. فرداي همان روز نيز سفير شوروي نزد رضاخان رفته و به رسميت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. با اين حمايت همه‌جانبه‌از سوي دولتهاي بزرگ خارجي، رضاخان روز 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان را بانطق خود افتتاح كرد. اين مجلس پس از يك هفته بحث‌، رضاخان را به پادشاهي ايران برگزيد و سلطنت را در خانواده او موروثي كرد.

واگذاري سلطنت به خاندان پهلوي

22 آذر 1304، از سوي مجلس مؤسسان سلطنت دايمي در ايران به رضاخان و خانواده‌اش واگذار شد. اين واگذاري دو هفته پس از اعلام انقراض سلسله قاجار و به دنبال تشكيل جلسه و تغيير اصول 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسي صورت گرفت‌. خبر اين انتصاب، روز 23 آذر توسط ميرزا حسن خان مشارالملك ـ وزير خارجه وقت ـ به تمام سفارتخانه‌هاي ايران ابلاغ شد.

24 آذر، رضاخان در مجلس شوراي ملي حضور يافت و مراسم تحليف به جاي آورد و روز 25 آذر بر تخت سلطنت نشست، اما مراسم جشن تاجگذاري به ارديبهشت سال بعد موكول شد. روز 8 بهمن همان سال نيز، فرمان وليعهدي محمدرضا ـ فرزند ارشد رضاخان ـ صادر شد. رضاخان، روز چهارم ارديبهشت 1305 در تهران تاجگذاري كرد. در مراسم تاجگذاري وي كه در كاخ گلستان برگزار شد، مقامات بلندپايه لشكري و كشوري‌، صاحب منصبان ارشد، اعيان‌، فئودالها، نمايندگان تجار و اصناف و برخي سفيران خارجي با لباس رسمي ـ جبه ترمه ـ شركت داشتند.

رضاخان در سال‌هاي پس از تاجگذاري، به تدريج ماهيت اصلي خود را نشان داد و مخالفت عملي خود را با فرهنگ، سنن ملي و اسلامي مردم آغاز كرد. برقراري حكومت لائيك به رهبري آتاترك در تركيه ـ 1307ـ، برقراري حكومت پادشاهي به رهبري محمد نادر3در افغانستان ـ 1308ـ و مرگ احمد شاه ـ 1308ـ نيز رويدادهايي بودند كه در افزايش حس قدرت و غرور رضاشاه و دوري جستن مرحله به مرحله وي از موازين ديني و فرهنگ اسلامي مردم نقش داشت‌. سفر سال 1313 ش. رضاخان به تركيه و ديدار وي با آتاترك و مشاهده روند رو به بي‌حجابي و بي‌بندوباري در آن كشور، وي را تشويق به مقابله با حجاب زنان مسلمان ايران كرد. سركوب خونين اعتراض مردم مشهد در صحن مسجد گوهرشاد ـ 1314ش.ـ ، كشف حجاب و مقابله با پوشش اسلامي زنان مسلمان ايران ـ1315 ـ جلوه‌هايي از نگرش رضاشاه به دين و اعتقادات اسلامي است.

رضاخان در 1316 ش، پيمان سعدآباد را با تركيه‌، عراق و افغانستان و در چهارچوب اهداف منطقه اي امپراطوري بريتانيا امضا كرد. در اين سال همچنين، روحاني مبارز سيد حسن مدرس، توسط عوامل رضاخان به شهادت رسيد.

رضاخان در طول مدت سلطنت شانزده ساله‌اش اقدامات بسياري در غربي‌سازي جامعه با شيوه ديكتاتوري مطلق انجام داد. وي در اواخر سلطنت به توسعه روابط با آلمان علاقه يافت. به همين دليل، مقارن آغاز جنگ دوم جهاني‌، تعدادي از كارشناسان آلماني در مؤسسات ايران مشغول به كار شدند. متفقين از ايران خواستند تا كليه كارشناسان آلماني را اخراج كنند. رضاخان به اين اولتيماتوم بي‌توجهي كرد، بعد از اين اولتيماتوم نيروهاي نظامي انگليس از جنوب و نيروهاي شوروي از شمال وارد خاك ايران شدند.

رضاخان با اين كه با حمايت مستقيم انگليسي‌ها در اسفند 1299 كودتا كرده و قدرت را به دست گرفته بود، با آغاز جنگ دوم جهاني و پيشرفت سريع آلمان‌ها فرصت را غنيمت شمرده روابط سياسي دوستانه‌اي با هيتلر برقرار كرد. البته اين در حالي بود كه ايران به طور رسمي بيطرفي خود را در جنگ اعلام كرده بود. انگليسي‌ها از گسترش فعاليت آلماني‌ها در ايران نگران بودند و تلاش رضاخان را براي نزديكي به آلمان با سوءظن پي‌گيري كردند.

اول تير 1320 نيروهاي آلمان هيتلري به روسيه حمله كردند. بااين حمله و با توجه به اتحاد روسيه و انگليس در برابر دشمن مشترك‌، ايران هم در برابر تهديد جدي قرار گرفت‌.

5 تير، دولتهاي روسيه و انگلستان طي دستور مشتركي به رضاشاه از وي خواستند تا سريعاً مستشاران آلماني را از ايران اخراج كند. اين تصميم كه از سوي "سرريدز بولارد" سفير انگليس و "اسميرونوف‌" سفير روسيه درملاقات با رضاخان به وي ابلاغ شد، در پنجمين روز حمله آلمان به روسيه اتخاذ شد.

رضاشاه در پاسخ سفيران انگليس و شوروي اظهار داشت كه ايران كشور بي‌طرفي است و فعاليت آلماني‌ها در ايران هم محدود به كارهاي ساختماني و امور بازرگاني است‌.

روز 28 تير اخطار ديگري به ايران داده شد و بالاخره روز 25 مرداد يادداشت مشترك انگليس و روسيه به منزله اتمام حجت به ايران بود. سرانجام‌، روز سوم شهريور 1320 سربازان ارتش سرخ از مرزهاي شمال و نيروهاي انگليس از طريق بنادرجنوب به ايران حمله‌ور شدند و سفيران انگليس و روسيه در صبح همان روز علت اين اقدام را طي يادداشتهاي جداگانه‌اي به نخست‌وزير وقت ايران ابلاغ كردند.

سفير كبير شوروي و وزيرمختار انگليس در منزل علي منصور نخست وزير وقت حضور يافته و طي يادداشتي حمله قواي خود را به ايران ابلاغ كردند. علي منصور نيز در كاخ سعدآباد رضاشاه را در جريان قرار داد. نمايندگان روس و انگليس علت اين مداخله را وجود تعداد زيادي كارشناس آلماني در ايران ذكر كردند. دخالت نظامي شوروي و انگلستان در ايران به فاصله سه هفته قبل از تبعيد رضاشاه به خارج ازكشور رخ داد.

در همان روز آغاز حمله، تلگراف مفصلي به امضاي رضاشاه به عنوان روزولت رئيس جمهور امريكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جديد روابط ايران و امريكا به شمار مي‌آيد. هرچند امريكايي‌ها در آن شرايط نمي‌توانستند كاري براي جلوگيري از اشغال ايران انجام دهند، اما زمينه مداخلات بعدي خود را فراهم ساختند. روزولت روز 11شهريور، در حالي كه نيروهاي روس وانگليس در شمال و جنوب ايران مستقر شده بودند، به تلگراف رضاشاه پاسخ داد. رضاشاه زماني پاسخ نامه را دريافت كرد كه تمام شرايط انگليس و روسيه را پذيرفته بود، اتباع آلماني را از ايران اخراج كرده بود و راه‌آهن و جاده‌هاي شمالي و جنوبي كشور را در اختيار نيروهاي اشغالگر قرار داده بود.

با اين همه، مبادله پيام رضاشاه و روزولت عملاً وضع را مشكل‌تر كرد. انگليس‌ها و روسها پيش از آن كه رضاشاه بتواند روابط نزديكتري با امريكا برقرار سازد، وي را براي استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند. اين در شرايطي بود كه بسياري از شهرهاي بي‌دفاع شمال و جنوب كشور در جريان حمله هماهنگ و مشترك روس و انگليس‌، شديداً بمباران شدند و نيروي دريايي ايران در خليج فارس و درياي خزر ظرف چند ساعت مضمحل گشت‌. حتي فرمانده نيروي دريايي نيز در همان روز اول حمله كشته شد. علاوه بر اين، هزاران غيرنظامي در بمباران شهرهاي مختلف جان باختند و خسارات بسيار سنگيني به تأسيسات اقتصادي كشور و خانه‌هاي مردم وارد آمد؛ كشور دچار قحطي و فقر شديد شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضيقه قرار گرفتند. در پي اين حملات، نيروهاي متفقين در 25 شهريور 1320 رضاخان را وادار به استعفا كردندو پسر كم سن و سال او محمدرضا را به سلطنت نشاندند. متفقين در همان روز، رضاخان را از راه بندرعباس با يك كشتي انگليسي به جزيره موريس در آبهاي شرق ماداگاسكار تبعيد كردند. رضاخان از آنجا به بندر دوربان در غرب آفريقاي جنوبي و سپس به ژوهانسبورگ تبعيد شد. رضاخان سه سال بعد در چهارم مرداد 1323 در تبعيد درگذشت‌. گفته مي‌شود او هنگام مرگ تنها 35 كيلوگرم وزن داشت‌. جنازه رضاخان به مصر برده شده و 6 سال نگاه داشته شد. در آن سال‌ها به دليل نفرت شديد مردم ايران از وي، امكان انتقال جسدش به ايران وجود نداشت‌. جنازه او در 1328 ش. به تهران انتقال داده شد.

پي‌نوشتها

1ـ "آيرونسايد" در ماه‌هاي پيش از كودتا به دفعات با رضاخان ملاقات داشت و او را فردي توانا در انجام كودتا تشخيص داده بودو اين امر را به سفارت انگلستان در تهران گزارش كرده بود .(ظهور و سقوط سلطنت پهلوي؛ ج دوم؛ انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي .)

2ـ از زمان سقوط كابينه سيد ضيأ تا انقراض رسمي سلسله قاجار در 1304، طي بيش از 4 سال، 6 نخست‌وزير در ايران حكومت كردند كه عبارتند از:

ـ احمد قوام ـ قوام‌السلطنه ـ ( نهم خرداد 1300 تا اول بهمن 1300)

ـ ميرزا حسن خان مشيرالدوله ـ (اول بهمن 1300 تا 27 ارديبهشت 1301)

ـ احمد قوام (مجدد) ـ ( 26 خرداد 1301 تا 5 بهمن 1301)

ـ ميرزا حسن خان مستوفي‌الممالك ـ (10 بهمن 1301 تا 22 خرداد 1302)

ـ ميرزا حسن خان مشيرالدوله (مجدد) ـ (23 خرداد 1302 تا 30 مهر 1302)

ـ رضاخان سردار سپه ( سوم آبان 1302 تا 9 آبان 1304؛ ـ روز انقراض سلسله قاجار)

3ـ محمد نادر پدر ظاهرشاه‌، پادشاه اسبق افغانستان است‌.

/ 1