سيد عباس رضوي اشغال فلسطين دردناكترين مسئله جهان بشري در سده اخير و يكي از طولانيترين مبارزات آزاديبخش و مقاومت عليه تجاوز و ستم و نسلكشي است كه در آن سرزمين ادامه دارد.از نخستين روزهاي اشغال سرزمين فلسطين به دست صهيونيستها و اخراج مسلمانان با پشتوانه دولتهاي غربي، علماي شيعه به دفاع از فلسطينان پرداخته و از مبارزه اين مردم ستمديده براي به دستآوردن حقوق از دست رفته خود، جانبداري كردهاند.علماي شيعه با زبان و قلم، شيعيان را براي كمك به برادران ستمديده خود تشويق و تهييج كرده و با فتاوي آشكار و صريح كمك به آنان را واجب شرعي شمرده و كشته شدن در راه آزادي بيتالمقدس را شهادت در راه خدا محسوب داشتهاند. سيد شرف الدينعاملي از نخستين علمايي بود كه در جهان عرب، از روند مهاجرت يهوديان به سرزمين فلسطين احساس نگراني كرد. او مسئوليت اين بحران را كه آينده تاريك آن از همان سالها نمايان بود، بر دوش دولت انگليس دانست كه با استفاده از خلأ فروپاشي دولت عثماني، پاي استواري براي خود در قلب جهان اسلام ايجاد كند. سيد شرفالدين از دولتهاي جهان خواست كه با اعتراض و فشار به بريتانيا جلو پيشروي صهيونيستها را بگيرند.(1)سيد كه خود در لبنان درگير مبارزه براي آزادي لبنان از سيطره رژيم اشغالگر فرانسه بود. از سير مبارزات ملت ايران عليه سلطه انگليس بيخبر نبود و مسائل جنبش ملي شدن صنعت نفت را دنبال ميكرد و شرح ماجراهاي مبارزاتي ايرانيان را عليه استعمار غرب به آگاهي مسلمانان لبنان ميرساند.(2)علامه محمد حسين كاشف الغطاء (1294 ـ 1373 ه··. ق) نيز در جانبداري از فلسطين، كارنامه درخشاني دارد. وي دانشمندي آگاه و سياستمدار بود و به تاريخ و جغرافياي گذشته و حال جهان اسلامي آگاهيهاي عميقي داشت. اين آگاهيهاي همه جانبه از شرائط سياسي جهان اسلام و دشمنشناسي، به او كمك كرد تا بتواند در راه آگاه ساختن مسلمانان از نقشههاي شوم بريتانيا و آمريكا در تحميل صهيونيستها بر عالم اسلامي، گامهاي بزرگي بردارد. بخشي از تلاشهاي بيوقفه كاشف الغطا، مسافرت به كشورهاي اسلامي و ديدار با صاحبنظران جهان اسلام بود، تا افزون بر آشنايي با وضعيت سياسي و جغرافيايي مردم، عالمان دين را به توطئههاي مرموزانه غرب و اشغال سرزمين فلسطين بياگاهاند.از سفرهاي تاريخي او، سفر به فلسطين و شركت در كنگره اسلامي بود. اين مؤتمر در سال 1350 ه·· . ق به مناسبت ولادت پيامبر (ص) در قدس برگزار شد و حدود 1500 نفر از شخصيتهاي اسلامي در آن شركت داشتند. كاشف الغطاء با سخنراني مؤثر خود درباره علل انحطاط مسلمانان و ضرورت پرهيز از دوگانگي و خطر نوين جنبش صهيونيستها براي تسلط بر جهان اسلام، سخن گفت و پس از آن شهرهاي حيفا و نابلس و يافا ديدن كرد.در سال 1367 ه·· . ق با تشكيل دولت اسرائيل و شكست ارتشهاي عربي، كاشف الغطاء با استفاده از نفوذ ديني و سياسي خود، با صراحت در برابر اين فاجعه هولناك به مقابله پرداخت و زمامداران كشورهاي اسلامي را به جرم كوتاهي در مبارزه و بسيج عمومي مردم، محكوم و تأكيد كرد: حاكمان در مبارزه با اسرائيل جدّي نيستند و مسلمانان ميبايست در سايه وفاق و اتحاد داخلي با يهوديان مهاجر بجنگند و آنان را از سرزمينهاي اشغالي بيرون رانند.كاشف الغطاء، جانبداري غرب، به ويژه امريكا و انگليس را عامل اصلي ايجاد اسرائيل و بقاي آن ميشمرد و در سخنرانيها فرياد ميكرد: مسلمانان بيشترين رنج و شكنجه در دوران معاصر را از دولتهاي غربي متحمل شدهاند و آنان مسئول جنايتهاي يهوديانند.(3)در سال 1373 ه·· . ق نائب رئيس انجمن امريكايي دوستداران خاورميانه، طي نامهاي از كاشف الغطاء دعوت كرد در كنگرهاي به منظور بررسي راههاي همكاري اسلام و مسيحيت در برابر الحاد ماركسيسم، شركت كند. وي اين دعوت را رد كرد و طي نامهاي مشروح و سرگشاده به نام «الكلمة العليا في الاسلام لا في بحمدون» كه به امريكا فرستاد، ثابت كرد كه فتنه اصلي براي همه اديان و مذاهب، امريكا و غرب است نه الحاد شرق. امروزه اين امريكا و يهوديانند كه مسلمانان را ميكشند و منابع اقتصادي آنان را غارت ميكنند، و تشكيل چنين مجالسي براي روپوش نهادن بر جنايتهاي اسرائيل است، نه جلوگيري از الحاد ماركسيسم.اين نامه به نام «نامهاي از امام كاشف الغطاء» به فارسي ترجمه شده است.(4)آيت الله شيخ عبدالكريم زنجاني از بزرگان نجف، از ديگر كساني بود كه در راه اتحاد اسلامي و مسئله فلسطين كوششها كرد. آن بزرگ كه در علم و دانش سرآمد اقران خود بود و در سال 1344 ه·· . ق در شمار مجتهدان و فقيهان نامي نجف بود، درد و رنج جهان اسلام را بر نميتابيد و هماره دغدغه عزت مسلمانان و تماميت ارضي سرزمينهاي اسلامي و بهروزي ستمديدگان، او را ناآرام ميكرد. آن بزرگ دوري و بيخبري مسلمانان را از احوال يكديگر عامل اصلي شكست مسلمانان از بيگانگان ميشمرد و براي آگاهي از سرزمينهاي اسلامي و ديدار با علما و سياستمداران جهان اسلام سفرهاي گوناگون به هند و سوريه و مصر و فلسطين انجام داد.زنجاني، در سال 1355 ه·· . ق به دعوت سيد امين حسيني، مفتي فلسطين به آن ديار رفت و با استقبال گرم مردم و علماي قدس روبرو شد. در آن روزها يهود و بريتانيا در آغاز كار بودند و مهاجران يهودي گروه گروه از نقاط گوناگون جهان بهويژه اروپا به اين سرزمين ميآمدند و با تطميع و ارعاب، در زمينهاي مسلمانان ساكن ميشدند. شيخ عبدالكريم با تيزبيتي خطر اين ميهمانان ناخوانده را براي فلسطينيان گوشزد كرد و بدانان يادآور شد كه اينان در صورت تسلط بر مردم، ميزبانان رااز خانه بيرون خواهند راند. وي هشدار داد كه وسوسههاي دولت بريتانيا براي مشاركت و زيست مسالمتآميز يهوديان با مسلمانان و تشكيل دولت مشترك، فريبي بيش نيست و مردم ميبايست از آغاز، راه را بر خطر ببندند.زنجاني با بيان آيههاي قرآن و روايتهاي پيشوايان دين در پيروزي حتمي حق و حقيقت و پيروزي مسلمانان بر يهوديان، شعلههايي از اميد و مقاومت در دلهاي افسرده مسلمانان فلسطين برافروخت و بدانان بشارت داد كه در سايه همدلي و پشتيباني ديگر مسلمانان خواهند توانست در برابر متجاوزان بايستند.يكي از خطبههاي شيخ چنان شورانگيز و آتشين بود كه مفتي فلسطين در پايان چنين گفت:«سود اين درس شما در مسجدالاقصي براي فلسطين و عرب و مسلمانان، بهتر از صدهزار سپاهي آماده كارزار بود.»(5)ديگر علماي بيدار نجف نيز از مردم فلسطين جانبداري ميكردند و روش زنجاني را در دعوت به همياري شيعيان با برادران فلسطيني خود ميستودند. از جمله هواداران جدي مسئله فلسطين، آيت الله حكيم بود كه در همه مراحل جنبش فلسطين از آن حمايت كرده، از هيچ كمكي در تأييد و پيشبرد آن دريغ نكرد.آيت الله حكيم در حساسترين مراحل تاريخ فلسطين، هيأتي را به كنفرانس اسلامي در عمان در تاريخ 20/10/1967 م. اعزام داشت و پيامي كتبي به اين كنفرانس فرستاد. در اين پيام مشروح با تأكيد بر اتحاد و وحدت اسلامي، مسلمان نماياني را كه به دروغ ادعاي اسلام كرده و با دشمنان استعمارگر همكاري ميكنند، يكي از عوامل شكست مسلمانان شمرد و از زمامداران و تودههاي مسلمان خواست كه به سوي خداوند بازگردند و اساس زندگي خود را بر پايههاي تعاليم و قوانين اسلامي استوار سازند و شرايط اجتماعي و داخلي خود را برابر دستورات اسلامي شكل دهند كه تنها در سايه بازگشت به اسلام، ذلت و خواري از بين رفته و شكست به پيروزي تبديل خواهد گشت. مرحوم حكيم از زمامداران و مسئولان خواست كه به پيروزي و آزادي همه مناطق اشغالي بينديشند و طرحهاي سازشكارانه دولتهاي غربي را نپذيرند و افزود:«ما چنانكه بارها گفتهايم، يكبار ديگر اعلام ميداريم كه مسئله فلسطين و بهويژه مسئله بيت المقدس يك مسئله اسلامي است.. و روي همين اصل، مسئوليتهاي امروز متوجه همه تودههاي مسلمان بهويژه زمامداران، در هر رنگ و زبان و لباسي كه هستند، ميباشد و بدون شك تاريخ و مردم مسلمان جهان در آينده، قضاوت و داوري خود را درباره آنها، اعم از عرب و غيرعرب، بر اساس... مقدار و اندازه استقامت و مقاومتي كه در جهاد آزادي نخستين قبله مسلمانان و بيرون راندن نيروهاي اشغالگر از سرزمينهاي پاك اسلامي ما از خود نشان دهند، مورد تأييد نسلهاي آينده خواهد بود.»(6)آيت الله حكيم در پاسخ استفتائاتي درباره كمك به نهضت مقاومت فلسطين، كمك به رزمندگان را واجب شمرد. ايشان پس از نبرد كرامه در اردن 21/3/68، در پاسخ به سؤالي، در اين باره نوشت:اگر كسي بتواند به اين نهضت بپيوندد و قدرت داشته باشد كه در عمليات آنها شركت كند و همكاري مزبور تحت رهبري صحيحي انجام پذيرد و عملي به زيان مسلمانان انجام ندهد، اين كار بر او واجب است».همچنين در پاسخ به اين سؤال كه «به نظر حضرت عالي اگر سرباز يا فدايي مسلماني كه وضع نماز و روزه او مشكوك است، در هنگام جهاد با اسرائيل كشته شود، با توجه به اين كه اسرائيل متجاوز است و اراضي مسلمانان و اماكن مقدسه آنان را اشغال نموده است، آيا چنين فردي در نزد خداوند شهيد محسوب ميشود يا نه؟» نوشت:«اگر اين چنين شخص به قصد پيروزي مسلمانان و به نيت تقرب به خداوند تبارك و تعالي، اقدام كند، اگر كشته شود شهيد خواهد بود».ايشان در پاسخ اين سؤال كه وضع كساني كه با وجود ثروتمندي و تمول، در راه نجات فلسطين از ثروت خود چيزي انفاق نميكنند، فرمود:«بدون شك اگر اميد پيروزي باشد و اين امر منوط به بذل مال باشد و او بذل نكند، نزد خداوند گناهكار محسوب ميشود.»(7)
بازتاب مسئله فلسطين در ايران
اشغال فلسطين در ايران نيز انعكاس گستردهاي يافت و حوزهها و علماي شهرهاي گوناگون ايران در برابر اين فاجعه به خروش در آمدند. عالماني مانند آيت الله كاشاني، بروجردي، امام خميني، نواب صفوي، طالقاني، علامه طباطبايي، آيت الله گلپايگاني، نجفي مرعشي، شهيد مطهري و.. در اعتراض به اين مسئله كوششها نمودند.آيت الله كاشاني به موازات مبارزه با انگليسها در ماجراي ملي شدن نفت، از خطر صهيونيستها نيز غافل نبود و بر آن بود كه نقشه سكونت يهوديان در سرزمين قدس، توطئهاي انگليسي است. ايشان چهار روز پس از تشكيل دولت اسرائيل، نخستين اعلاميه ضد صهيونيستي را در مورخه 11/10/1326 ه·· . ش صادر كرد.در آن اعلاميه چنين آمده است:«تشكيل دولت صهيونيستي، در آتيه، كانون مفاسد بزرگ براي مسلمين خاورميانه و بلكه دنيا خواهد بود و زيان آن، تنها متوجه اعراب فلسطين نميگردد... بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقي كه ميشود از اين ظلم فاحش جلوگيري نموده و دفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند.»(8)آيت الله كاشاني پس از آن در چندين اعلاميه و سخنراني ضمن يادآوري خطر صهيونيست براي جهان اسلام خواستار حمايت سياسي و مادي عموم مسلمانان از فلسطينيان گرديد.در يكي از مجالسي كه از سوي آيت الله كاشاني براي جانبداري از فلسطين تشكيل شد، آيت الله فلسفي درباره خطر اين مهمانان ناخوانده سخن گفت و تأكيد كرد كه كمك به اعراب ستمديده در شرايط كنوني بر مرد و زن، لازم و جزو واجبات است.وي ميان يهود و صهيونيستها تفاوت گذاشته، گفت: يهوديان ايران در پناه مسلمانانند و نبايد بدانان تعرض شود. اين جلسه عمومي، شش ساعت ادامه يافت.آيت الله بروجردي نيز در مورخه 9/3/27 طي اعلاميهاي جنايتهاي دولت اشغالگر قدس را محكوم نمودند و از مسلمانان ايران و جهان دعوت كردند كه افزون بر كمك به مسلمانان، در مجالس دعا و نيايش از يهوديان اشغالگر اعلان برائت و بيزاري نمايند و عليه اشغالگران نفرين و براي پيروزي مسلمانان در جنگ عليه اسرائيل دعا كنند.(9)نواب صفوي و جمعيت فداييان اسلام نيز در آن روزها بر كمك به فلسطين و فرستادن نيروي نظامي و كمكهاي مالي به سرزمين قدس بيش از هر جمعيت ديگري تلاش كرد. نواب پس از برپايي تظاهرات بزرگ مردم در مورخه 31/2/1327 در جانبداري از فلسطين، جايگاههايي براي نام نويسي داوطلبان جنگ با يهوديان اشغالگر در مراكز گوناگون تهران افتتاح كرد كه حدود پنج هزار نفر در آن ثبت نام كردند. در اين باره فدائيان اسلام اعلاميهاي نيز صادر كرد:هو العزيز نصر من الله و فتح قريبخونهاي پاك فداييان رشيد اسلام در حمايت از برادران مسلمان فلسطين ميجوشد. پنج هزار نفر از فداييان رشيد اسلام، عازم كمك به برادران فلسطين هستند و با كمال شتاب از دولت ايران اجازه حركت سريع به سوي فلسطين را ميخواهند و منتظر پاسخ سريع دولت ميباشند.(10)ولي دولت ايران برنامه اعزام مردم را به فلسطين نپذيرفت و اين فعاليتها به جايي نرسيد.نواب پس از آن به لبنان رفت و در آن جا با رهبران مبارز جهان اسلام ديدار كرد. از جمله با سيد شرف الدين عاملي ديدار و درباره مسائل جهان اسلام با آن بزرگمرد گفت و گو كرد.نواب، در اين سفر با ياسر عرفات كه در آن روزها به تحصيل مشغول بود، ديدار و او را تشويق به مبارزه مسلحانه عليه صهيونيستها كرد و در واقع نخستين جرقه تشكيل سازمان الفتح، به هدايت نواب بود.نواب براي شركت در كنفرانس اسلامي در مورخه 11/9/27 ش به مصر رفت و در جرائد مصر مقالاتي در ضرورت ياري فلسطينيان نوشت، و كمك به آنان را از واجبات عقلي و شرعي عموم مسلمانان شمرد.نواب در سال 1332 نيز براي شركت در كنفرانس اسلامي به بيت المقدس رفت و در جلسات شش روزه اين گردهمايي پيرامون مسئله فلسطين سخنها گفت و با گفتار و رفتار خود يادآور شد كه براي رسيدن به آزادي قدس، بايد با پرچم سرخ شهادت قدم به ميدان نهاد كه فلسطين با حرف و مذاكره آزاد نميشود و دشمن جز زبان سرخ شهادت را نميفهمد.(11) گذشت زمان راستي راه نواب را اثبات كرد.آيت الله طالقاني نيز از فعالين در اين راه بود و در سرتاسر زندگي پربار خود از مسئله آزادي قدس غافل نبود و در ايران و خارج آن، در ديدار ها با علما و كنفرانسهاي اسلامي در دفاع از مردم فلسطين سخن گفت و مسلمانان را براي مبارزه با صهيونيستها بسيج نمود. او در گزارش يكي از اين خاطرات خود گفته است:«.. در سال 1328 اولين سفري كه به مؤتمر فلسطين رفتم، از نزديك به آوارگان فلسطين ميانديشيدم. از كشورهاي اسلامي و عربي به كنفرانس آمده بودند، ولي بعضي فقط حماسه ميخواندند و تظاهر به طرفداراي از اين مظلومين و مسجد غصب شده را داشتند. از نزديك افسردگي، ظلم و حق خوردگي مردم فلسطين را ميديديم، كه چگونه اينها مورد رعايت و مورد انفاق سازمان ملل و همان دنيايي و همان كشورهايي واقع شدهاند كه اينها را آواره كردند. اول از سرزمينشان راندند و بعد به صورت يك مشت فقير و بيچاره به اينها كمك كردند.»(12)روند جانبداري از رزمندگان فلسطين در ميان حوزههاي شيعي سير صعودي به خود گرفت و گويندگان و نويسندگان حوزه در آگاه كردن مردم از ستمي كه بر اين خطه از سرزمين اسلام ميرفت، بر دامنه فعاليت خود افزودند. آقاي هاشمي رفسنجاني از فضلاي جواني بود كه در اين راه گامهاي بزرگي برداشت. ترجمه كتاب «سرگذشت فلسطين، يا كارنامه سياه استعمار» نوشته اكرم زعتير، گامي مؤثر در شناسايي مسئله فلسطين به مردم ايران بود. اين اثر تحقيقي كه نويسنده آن از بزرگان دنياي عرب بود، با مخالفت شديد ساواك روبرو شد و مترجم با مشكلات عديدهاي روبرو گرديد.(13) ايشان پس از آن با نوشتن كتاب «اسرائيل و فلسطين» و مقالههاي مفيد ديگر، گامهاي مهمتري در اين راه برداشت.
حمايت حوزههاي شيعه از فلسطين در جنگ شش روزه
اسرائيل به منظور پايان دادن به مبارزات فلسطين و درهم شكستن مقاومت كشورهاي اسلامي، در خرداد 1346 ه·· . ش از زمين و دريا و هوا به كشورهاي مجاور خود يورش برد. در اين هجوم بخشهايي از مصر و سوريه و اردن، از جمله بيت المقدس و بيت اللحم به تصرف اشغالگران در آمد. حوزههاي شيعه ايران و عراق و ديگر نقاط جهان يكصدا به جانبداري از مقاومت فلسطين برخاستند و فرياد اعتراض خود به روند سازشكاري و جانبداري ابرقدرتها بهويژه سازمان ملل از اشغالگران را به گوش جهانيان رسانيدند. امام خميني در افشاگريها و اعتراضهاي مكرر خود، انگشت اتهام خود را به سوي دولتهاي جانبدار اسرائيل نشانه رفت، و خدمات دو جانبه اسرائيل و شاه را براي مردم آشكار ساخت و به مردم ايران اعلام داشت كه شاه ايران به پايگاه پشتيباني نظامي و اقتصادي رژيم اسرائيل تبديل شده و به همراه ديگر رهبران خيانتكار عرب، مانند ملك حسين و ملك حسن، از اشغالگران جانبداري ميكند. نخستين كار دولتهاي اسلامي براي پايان بخشيدن به جنايتهاي اسرائيل، قطع همه روابط اقتصادي و سياسي بهويژه نفروختن نفت به اين كشور است. در يكي از اعلاميههاي امام چنين آمده:«اسرائيل به كمك استعمار، قيام مسلحانه بر ضد ممالك اسلامي نموده است و بر دول اسلامي قلع و قمع آن لازم است. كمك به اسرائيل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسرائيل و عمال آن، چه رابطه تجاري و چه رابطه سياسي، حرام و مخالفت با اسلام است و بايد مسلمين از استعمال امتعه و اجناس اسرائيل خودداري كنند.»(14)ديگر مراجع تقليد نيز بيانيههاي پرشور و دشمنشكني در ياري مسلمانان فلسطين صادر كردند. از جمله آيت اللّه ميلاني، مرعشي نجفي، خويي، بهبهاني، سيد عبداللهشيرازيو... . آيت الله ميلاني در اعلاميه خود، پس از يادآوري آياتي چند درباره فتنه انگيزي يهوديان و سابقه زشت نياكان آنان در شرارت و دنيامداري، در ضرورت مبارزه با آنان و كمك به محرومان فلسطيني به حديث مشهوري نبوي: من اصبح و لم يهتم بامورالمسلمين فليس بمسلم «هر كس صبح كند و به سرنوشت مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست.» استدلال كرد.(15)آيت الله مرعشي نجفي با استشهاد به آيه كريمه: و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون، مبارزه در راه آزادي سرزمين قدس را از واجبات شرعي براي همه مسلمانان و كشته شدن در اين راه را شهادت شمرد.آيت الله بهبهاني با استشهاد به آيات گوناگوني از قرآن، در ضرورت دفاع از آنان به آيه: يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم، (51 مائده) تمسك جست و هرگونه ارتباط و پيوستگي با اسرائيل را حرام و مبارزه با اسرائيل را جهاد اسلامي شمرد.آيت الله سيدعبدالله شيرازي، افزون بر استشهاد به آيات قرآن، در وجوب نبرد با اسرائيل و آزادي سرزمينهاي غصب شده، به سيره علي(ع) در جانبداري از مظلومان و ستمديدگان استدلال كرد و با اشاره به ماجراي هجوم لشكريان معاويه به انبار و كشتن مردم و غارت بيگناهان و ربودن خلخال از پاي زني يهوديه(16)، نوشت:«حضرت اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: خلخال از پاي يك زن كه در ذمه اسلام بود، لشكر دشمن بيرون آورده. اگر مسلماني از اين غصه بميرد، جا دارد و نبايد آن را ملامت كرد.»(17)ديگر علما نيز با استدلال به روايات اخوت اسلامي و دفاع مسلمان از مسلمان، بدون در نظرگرفتن اختلافات در مذهب و...، مردم را بر حمايت از برادران مظلوم لبنان و فلسطين تشويق كردند.آيت الله مرعشي نجفي در يك اقدام عملي، شمارهحسابي را در بانك صادرات قم افتتاح كرد و از مردم خواست كه كمكهاي مالي خود را براي آوارگان فلسطين بدان واريز كنند.علامه طباطبايي به مشاركت شهيد مطهري و آيت الله سيد ابوالفضل زنجاني نيز شماره حسابهايي را در چند بانك تهران به اين مناسبت گشودند.شهيد مطهري در مساجد تهران، سخنرانيهاي افشاگرانهاي را پيرامون جنايتهاي هولناك اسرائيل ايراد كرد و مردم را به جهاد و مبارزه عليه اسرائيل خواند. وي در يكي از سخنرانيها بر اين تأكيد كرد كه كمكهاي ما گرچه در برابر كمكهاي استكبار جهاني به اسرائيل و يهوديان ايران بدانان، ناچيز است، ولي ما با اين كار با آنان همدردي ميكنيم و بدين وسيله افزون بر حمايت معنوي ما شيعيان از برادران مظلوم سني خود، عقيده و ايمان و همبستگي خود را به اسلام نشان ميدهيم.استاد شهيد با مقايسه فجايع اسرائيل با جنايتهاي امويان در كربلا، بر اين نكته اعتقادي پاي فشردند كه كربلا و عاشورا، ويژه كربلا و عاشوراي محرم نيست و فرياد «هل من ناصر ينصرني» حسين ويژه آن روز نيست. امروز كربلاي اسلام، سرزمين فلسطين است و ياري ستمديدگان فلسطيني به مثابه ياري امام حسين است و كساني كه در اين راه كشته شوند، شهيدند:«... شما اگر يك تومان در اين راه بدهيد، آنچه ارزش دارد احساسات شماست؛ نماينده مسلماني شماست. پيوند خودتان را به اين وسيله با حسين بن علي(ع) روشن كردهايد. امروز روز پيوند با شهيدان است. اگر بنا شود ما در موقعش كه ميشود، از شهيدان بگسليم، ولي بعد هميشه بنشينيم و امري را كه نشدني است بگوييم: السلام عليك يا اباعبدالله، يا ليتنا كنا معك فنفوز فوزا عظيما، اي كاش ما ميبوديم با تو. حسين بن علي ميگويد: كربلا كه يك روز نيست؛ هميشه است.(18)همزمان با تشديد مقاومت فلسطين و نبردهاي كشورهاي اسلامي با اسرائيل در سال 1347ه·· .ش امام خميني طي فتوايي، دادن زكات و ديگر صدقات واجب و مستحب را به فدائياني كه در راه آزادي فلسطين پيكار ميكنند، مجاز شمرد. امام در پاسخ به استفتايي در جواز اعطا، حقوق شرعيهاي مانند زكات و غيره براي مسلح كردن مسلمانان و تربيت آنان براي جهاد نوشتند:«دولت غاصب اسرائيل با هدفهايي كه دارد، براي اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد و خوف آن است كه اگر مسلمين به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگيري از آنها امكانپذير نشود و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دُول اسلامي به خصوص و به ساير مسلمين عموما كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند و از كمك به مدافعين كوتاهي نكنند و جايز است از محل زكوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتي صرف نمايند.»امام در فتوايي ديگر افزودند:«واجب است كه قسمتي از وجوه شرعي، مانند زكات به مقدار كافي به اين مجاهدين راه خدا اختصاص يابد.»(19)توطئه استعمار در گسستن پيوند علماي شيعه از نهضت فلسطينمبلغان اسرائيل براي گسستن حمايت روحانيت شيعه از جنبش فلسطين، ترفندهاي گوناگوني را به اجرا گذاشتند. البته بسياري از اينها با هوشياري حوزهها از ميان رفت.ايجاد جنگ رواني و رواج شايعات بياساس مذهبي و سياسي مهمترين آنها بود. از آغاز نهضت فداييان، عوامل امريكا در ميان شيعيان به ويژه مردم ايران و عراق دامن ميزدند كه فلسطينيها ناصبي و دشمن اهل بيتاند و كمك به آنان جايز و روا نيست. پس از جنگ سال 46 ش اعراب و اسرائيل و بالا گرفتن احساسات عمومي مسلمانان براي كمكهاي مالي و جاني به فلسطين «ميكوشيدند، ملت آواره فلسطين را با برچسب وهابي و ناصبي در ميان شيعيان بدنام و منفور كنند و مردم شيعه را از حمايت آنان بازدارند... .»(20)استعمارگران، هر شخصيت مبارز شيعي را كه در راه كمك به ستمديدگان فلسطيني و حتي لبناني گام برميداشت، متهم به سنيگري ميكردند و با ترور شخصيت، جايگاه اجتماعي و مذهبي او را در ميان مردم خدشهدار ميكردند.شيخ عبدالكريم زنجاني كه عمري را با افتخار در نجف زيست، به دنبال سخنرانيهاي روشنگر در مصر و فلسطين و دمشق در ضرورت اتحاد اسلامي، متهم به سنيگري شد؛(21) با آن كه كمتر شخصيتي مانند او در روشن كردن چهره واقعي اهل بيت در دمشق موثر بود. او در يك سخنراني تاريخي در جامع اموي، فضائل اهل بيت را شرح كرد و فضائلي را كه در پيرامون معاويه در ميان اهل سنت رواج دارد، بياساس و غيرمستند خواند، و در مظلوميت امامان شيعه نكتهها گفت. تأثير اين سخنرانيها چنان بود كه پس از آن تقيه از شيعه در دمشق برداشته شد و اهل تسنن در مجالس عزاداري امام حسين شركت كردند و جشنهاي عيدي كه به مناسبت سال نو در اول محرم برگزار ميشد، لغو گشت. رئيس جمهور سوريه متعهد شد حقوق شيعيان را پاس دارد؛ راه زينبيه آباد گرديد و تعمير مرقد مطهر حضرت زينب شروع گرديد.(22)در سال 1335 ش در اوج جنگ اعراب و اسرائيل كه كشورهاي اسلامي نيازمند وحدت بودند، فردي از علما را تحريك كردند كه در شهرهاي ايران، مسايل حاد و اختلافي ميان شيعه و سني را مطرح كند و آن شخص كه از حسن نيت برخوردار بود ـ ولي به مسايل بينالمللي توجهي نداشت ـ در مجالس عمومي دغدغهها و فكرها را به اين سو متوجه ميكرد. آيت الله بروجردي متوجه حساسيت زمان گرديد و طرح اين مباحث را در آن موقعيت، به صلاح مسلمانان نشمرد و در برابر آن موضعگيري كرد و فرمود:چرا اين آقا نميداند كه در اين موقع كه جنگ اعراب و اسرائيل است، نبايد اين مسايل را مطرح كرد. آنهم نه مسئله بحث علمي، بلكه مسئله بد گفتن به يكديگر... .»(23)از آن سو، ايادي غرب و حاميان اسراييل براي دور كردن شيعيان از ياري مظلومان فلسطيني، به تحريك احساسات شيعيان پرداختند.از سوي ديگر پس از جنگ شش روزه، كه امت اسلامي از هر زمان ديگر بيشتر نيازمند وحدت بود، دست استعمار از آستين وهابيون حجاز بيرون آمد و كتاب «الخطوطالعريضه» از سوي عوامل آنان منتشر شد تا افزون بر محو زحمات وحدتطلبانه آيت اللهبروجردي و شيخ محمود شلتوت، جامعه شيعه را از كمك به مبارزان فلسطيني باز دارد. در اين كتاب، تهمتهاي ناروا به شيعيان زده و آنان را غيرمسلمان و بدعتگزار ناميده بود. اين اثر وحدتشكن در سطح گستردهاي در ميان حجاج منتشر شد.امام خميني، هشيارانه وارد عمل شد و در بيانيهاي روشنگر به زائران خانه خدا بر ضرورت همداستاني مسلمانان در آن شرايط تأكيد كرد و به سران كشورهاي اسلامي هشدار داد اگر به اسلام برگردند، اينگونه به ذلت دچار نميشوند و مشكل فلسطين، معلول دوگانگي بين مسلمانان است. امام با اشاره به فعاليتهاي مرموزانه فرهنگي ايادي غرب در ايام حج نوشت:«در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهرهبرداري شود، با كمال تأسف ديده ميشود كه بعضي قلمهاي مسموم عمال استعمار براي تفرقه صفوف مسلمين سالها است كه بر خلاف مقاصد صاحب وحي در مركز وحي، اوراقي را به اسم الخطوط العريضه و امثال آن نشر ميدهند و به مستعمرين كمك مينمايند و ميخواهند با دروغ و افترا يك جمعيت قريب به صد و پنجاه ميليون نفري را از صفوف مسلمين جدا كنند.»(24)پس از انقلاب اسلامي، با بالا گرفتن موج احساسات مردم براي رفتن به فلسطين، دستهاي استعمار شروع به كار كردند. اينان افزون بر نوكردن شگردهاي گذشته در ايجاد تفرقه، با ظاهري فريبنده و حق به جانب، در ذهنها القا كردند كه در شرايطي كه ملت و جوانان ايران اين همه مشكل دارند، كمك به فلسطين و لبنان ضرورتي ندارد. اين مطلب در سالهاي اخير نيز توسط برخي از مرعوبين تئوريزه شده و در قالبهاي نويني درآمده است. ناميدي و يأس از پيروزي، از ديگر عوامل اين گرايش منفي بود.امام امت از آغاز در برابر اين طرز تفكر انحرافي ايستاد و كمك به مردم فلسطين و لبنان را از وظايف شرعي و عقلاني و انساني مردم شمرد. امام با برشمردن شيوه و تفكر و عملكرد صهيونيستها اين نكته را يادآور شدند كه اگر جلوپيشروي اسرائيل گرفته نشود، افزونطلبي صهيونيستها سبب ميشود كه همه كشورهاي اسلامي را به خود ضميمه كند و به سرنوشت فلسطين اشغالي دچار گردند.(25)امام در سخني بالاتر تأكيد كردند كه دفاع از فلسطين مسئلهاي است اسلامي و آنان (فلسطينيها) مسلمانند و پيامبر فرموده است اگر مسلماني فرياد بزند و از ديگر مسلمانان كمك بخواهد و او اجابت نكند، مسلمان نيست.(26)افزون بر آن اظهار داشتند: «دفاع از فلسطين نه تنها وظيفهاي است اسلامي كه وظيفهاي است انساني. آنان ستمديدهاند و دفاع ما از لبنانيها و فلسطينيها دفاع از مظلوم است و اين اقدامي است خردمندانه و منطقي.»(27)پي نوشتها در دفتر مجله موجود ميباشد.