غارت فرهنگي
نعمت الله توكل فر مقدمه
يكي از مهمترين ويژگيهاي جرياني كه تحت عنوان تهاجم فرهنگي ناميده ميشود از جهت قربانيان آن ميباشد.اولين گروهي كه در اين جريان آماج حملات ناجوانمردانه دشمن قرار ميگيرند قشر جوان و نوجوان جامعه است بنابراين با توجه به اينكه اين قشر از اقشار فعال و كار آمد جامعه نيز ميباشد لذا بايد تلاش خود را در راستاي مصون نگاه داشتن اين قشر از جامعه در مقابل تهاجم فرهنگي بكار گيريم.پر كردن اوقات فراغت جوانان، ارائه برنامههاي حساب شده و دقيق با در نظر گرفتن سليقههاي آنها از اساسيترين راههاي مقابله با اين جريان است كه در اين زمينه راديو، تلويزيون، سينما، كتابخانههابراي ارائه الگوهاي مناسب از اهميت به سزايي برخوردار ميباشد.جريان تهاجم فرهنگي در حقيقت مقابله دشمن در برابر «تك» ستم سوز و كفر برانداز انقلاب اسلامي است يعني همانه طور كه در اعترافات دشمن قسم خورده نظام اسلامي آمده است «ترس از گسترش موج اسلام خواهي در سرتا سر جهان» علت اصلي اين توطئههااست و دشمن در تهاجم خود براي تحميل حاكميت فرهنگ مبتذل و استكباري از همه حربههاي سياسي، اقتصادي، نظامي و تبليغاتي بهره ميبرد. بخش اول
تعريف فرهنگ
فرهنگ در اصطلاح جامعه شناسي و مردم شناسي ترجمه واژه كالتور فرانسوي و كالچر انگليسي است. اين واژه در اصل به معناي كشت و كار، آباد كردن، كاشتن زمين و بارور ساختن بود كه به تدريج مفهوم آن در ادبيات و علوم راه يافت و در قرن 18 نويسندگان آن را به معني پرورش رواني و معنوي بكار ميبردند. از اين تاريخ فرهنگ براساس تعريف فرانسوي آن به معني پرورش روح و جسم بكار برده شده است و به تدريج از زبان فرانسه به آلماني راه يافت و با تغييراتي مواجه شد و به عنوان پيشرفت فكري و اجتماعي انسان و جامعه و بشريت تلقي شد.اصطلاح فرهنگ به معني جامعه شناسي و مردم شناسي آن نخستين بار به وسيله مردم شناس انگليسي «ادوارد بارنت تايلور» در سال 1871 در كتابي تحت عنوان «فرهنگ ابتدايي» بكار رفت.وي در تعريف فرهنگ ميگويد:فرهنگ مجموعهي پيچيدهاي است كه در بر گيرنده دانستنيها، اعتقادات، هنرها، اخلاقيات، قوانين، عادات و هر گونه توانايي ديگر است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه به دست ميآورد.درباره فرهنگ تعاريف متفاوتي از زواياي مختلف مطرح شده است بعضي از محققان به صورت توصيفي يا تشريحي اين مفهوم را شامل تمام فعاليتهاي گسترده اجتماعي ميدانند و بعضي ديگر به صورت تاريخي كه فرهنگ را به عنوان ميراث اجتماعي و سنت قلمداد كردهاند و برخي از مقوله هنجاري كه آن را مبتني بر قواعد و راه و روشهاي زندگي معرفي كردهاند و بعضي از مقوله روانشناختي كه در بررسي اين مفهوم بر توضيح مفهوم عادت تكيه كردهاند و عدهاي از محققان نيز به صورت ساختي كه با تكيه بر ساخت فرهنگي و الگوسازي به بحث و بررسي پيرامون آن پرداختهاند و برخي ديگر نيز از مقوله تكويني كه آنه را به عنوان ساخته يا فرآورده انسان دانستهاند به بحث و بررسي پيرامون اين موضوع پرداختهاند.مهمترين تعريف از فرهنگ همان تعريف تكويني آن است كه فرهنگ را راهنماي همه فعاليتهاي انساني ميداند فرهنگ عامل مبين رفتار انسان است فرهنگ توانايي خاص بشر است.مفهوم فرهنگپذيري و صورتهاي مختلف آن
جرياني كه در آن فرد تمام زمينههاي فرهنگي را شناخته و به طور عميق و ژرف آنها را پذيرفته و خود را با آن سازگار مينمايد فرهنگپذيري ناميده ميشود كه به دو شكل صورت ميگيرد:الف: فرهنگپذيري يك سوييب: فرهنگپذيري دو سوييفرهنگپذيري يكسويي مثل زماني كه كودكي متولد ميگردد كه او فاقد فرهنگ است اما اين كودك در بطن جامعه به وجود آمده است و خود را محصور در ميان فرهنگ مييابد كه او به تدريج عناصر فرهنگي را به طور مستقيم و غير مستقيم فرا ميگيرد و از خود چيزي ندارد كه به جامعه بدهد.كودك در برابر پذيرش هنجاري در اينجا يك طرفه است كه كم كم رشد مينمايد و بزرگتر ميشود و ويژگيهاي فرهنگي جامعه در ذهن او رسوخ پيدا ميكند و به سادگي بر او تسلط مييابد و شخصيت او را متناسب با هنجارهاي جامعه ميسازد.فرهنگي شدن كودك از راه خانواده به دو صورت آگاهانه و نا آگاهانه انجام ميگيرد كه با سر مشق قرار دادن و اقتباس رفتار و كردار والدين اين مهم به طور ناآگاهانه واقع ميشود. و در انتقال آگاهانه والدين با آموزش غرب به سركردگي آمريكا از يك سو با توليد فيلمهاي مبتذل و انتشار كتابهاي شيطاني فعاليت خود را شروع كرد از سوي ديگر با تبليغ و ترويج مسلك منحط و آلت دست استعمار «وهابيت» در كشورهاي اسلامي با بهرهگيري از دلارهاي نفتي حكّام سر سپرده سعودي به مقابله با اسلام ناب محمدي ادامه ميدهد.مستقيم و امر و نهي و تشويق يا ممانعت او را عمدا با هنجارها و موازين زندگي اجتماعي آگاه كرده و به نوعي كه خود آنها ترجيح ميدهند او را اجتماعي و فرهنگي بار ميآورند كه به عنوان نمونه ميتوان به تحقيق دوبرولسكي* راجع به فرهنگ در جامعه روستايي لهستان اشاره نمود كه در انتقال هنجارهاي اجتماعي و ميراث فرهنگي از نسلي ديگر دو روش اساسي را عنوان ميكند:(1)1 ـ انتقال فرهنگ از راه گفتار و كردار و رفتار و ساير وسايل انتقال.2 ـ انتقال فرهنگ از راه ابزار و وسايلي نظير خط، سنتهاي موسيقي و تمام متون تصويري و دوربينهاي عكاسي.فرهنگ پذيري دو سويي از زماني است كه شخصيت فرد قوام گرفته است و خاصههاي فرهنگي اجتماع را در خود جمع كرده است و شخصيت او بر اساس همين خاصهها استوار است يعني اگر فرد از جامعه خود به جامعه ديگري وارد شود فرهنگ جامعه جديد كه با فرهنگ جامعه او بيگانه است به سادگي نميتواند در او نفوذ كند و او را تحت تسلط خود قرار دهد به تعبير بهتر مهاجرت گروهي از يك جامعه به جامعه ديگر سبب ميشود كه بعد از سالها اقامت و زندگي در آن جامعه نو بعضي از ويژگيهاي فرهنگ جامعه ميزبان نظير زبان، تكنولوژي، شيوههاي افكار و عقايد و بعضي رفتارها را قبول نمايند و در مقابل بسياري از ويژگيهاي فرهنگ خود را هم به آن جامعه انتقال دهند. كه اين پديده انتقال متقابل خاصههاي فرهنگ را فرهنگپذيري دو سويي مينامند.
مفهوم تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي
از آنجا كه برداشت حاصل از مفهوم تهاجم فرهنگي با مفهوم تبادل فرهنگي متفاوت است و گروهي از جريانهاي مشكوك كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي نقش «ستون پنجم» دشمن را در يك تهاجم فرهنگي بازي ميكنند و جهت منحرف نمودن اذهان عمومي و مخصوصا براي خام و خواب كردن دست اندركاران امور فرهنگي يا براي توجيه برخي از عملكردها و ديدگاهها و انديشههاي خود وجود جريان حساب شده و برنامه ريزي شده تحت عنوان تهاجم فرهنگي را انكار كرده و آن را يك نوع تبادل فرهنگي در ميان ملتها قلمداد مينمايند.اما آنچه مسلم است نميتوان از جريان تهاجم فرهنگي برداشت تبادل فرهنگي داشت تهاجم فرهنگي حركتي است مرموزانه، حساب شده، همراه با برنامهريزي دقيق و با استفاده از شيوهها و ابزارها و امكانات متعدد و متنوع جهت سست كردن باورها، تغيير ارزشها، انحراف انديشهها و تغيير و تبديل آداب و سنن و نابودي احكام اخلاقي حاكم بر يك جامعه.رهبر معظم انقلاب اسلامي درباره اين مفهوم ميفرمايد: تهاجم فرهنگي بدين معنا است كه يك مجموعه سياسي يا اقتصادي براي ا جراي مقاصد خاص خود و اسير كردن يك ملت به بنيانهاي فرهنگي آن ملت هجوم ميبرند. آنها هم چيزهاي تازهاي وارد كشور ميكنند اما به زور و به قصد جايگزين كردن آنها با فرهنگ و باورهاي ملي آن ملت كه نام اين «تهاجم فرهنگي» است.(2)اگر افراد تحت تاثير تهاجم فرهنگي قرار گيرند مساله غريزدگي خود به خود به ميان ميآيد كه مانند وبازدگي است كه چنانچه به مذاق خوشايند نيست نظير گرمازدگي يا سرمازدگي يا حداقل سنزدگي (آفت گندم) ميباشد.(3)خطر تهاجم فرهنگي از مدتها قبل توسط مقام معظم رهبري گوشزد شده بود معظمله در ديدار با دستاندركاران امور فرهنگي كشور به بيان روشن و گويا پيرامون تفاوتهاي تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي ميپردازند و اضافه مينمايند كه: اولاً اين نكته را عرض كنم كه تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي متفاوت است تبادل فرهنگي لازم است و هيچ ملتي از اينكه معارفي را در تمام زمينههاي زندگي از جمله فرهنگ و مسايلي كه عنوان فرهنگ به آن اطلاق ميشود از ملتهاي ديگر بياموزد بينياز نيست.در هميشه تاريخ هم همينطور بوده و ملتها در رفت و آمدهايشان با يكديگر آداب زندگي، خلقيات، علم، نحوه لباس پوشيدن، آداب معاشرت، زبان، معارف و دين را از هم فرا گرفتهاند.اين مهمترين مبادله ملتها با هم بود كه از تبادل اقتصادي و كالا هم مهمتر بوده است در تبادل فرهنگي هدف ريشهكن كردن و از بين بردن فرهنگ ملي نيست؛ ولي در تهاجم فرهنگي هدف ريشه كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملي است در تبادل فرهنگي ملت گيرنده فرهنگ، چيزهاي مطبوع، دلنشين، خوب و مورد علاقه را ميگيرد. در تهاجم فرهنگي چيزهايي را كه به ملت مورد تهاجم ميدهند خوب نيست و بد است. مثلاً وقتي اروپاييها تهاجم فرهنگي را به كشور ما شروع كردند روحيه دقت شناسي، شجاعت، خطر كردن در مسايل و تجسس و كنجكاوي علمي را براي ما نياوردند. آنها فقط بيبند و باري جنسي را وارد كشور كردند. ملت ما در طول هزاران سال دوران اسلامي، داراي مبادلات جنسي معيني و رعايتهاي مربوط به زن و مرد بود.اروپاييها كه هميشه و در تمام مدت شبانه روز ميخانهها و ميگساريهايشان برقرار بود ميخواستند اين عادت شوم و فاسد را وارد جامعه ما بكنند.در تهاجم فرهنگي دشمن نقطهاي از فرهنگ خود را به اين ملت ميدهد و وارد اين كشور ميكند كه خود ميخواهد و معلوم است كه دشمن چه چيز را ميخواهد. در بحث تبادل فرهنگي ملت فراگيرنده به آدمي تشبيه ميشود كه ميرود در كوچه و بازار تا غذا و داروي مناسبي را تهيه و آن را مصرف كند ولي در بحث تهاجم فرهنگي ملت مورد تهاجم به بيماري تشبيه ميشود كه به زمين افتاده و نميتواند حركتي انجام دهد. دشمن ميآيد و به او آمپول تزريق ميكند معلوم نيست آمپولي كه دشمن تزريق ميكند چيست.تبادل فرهنگي از طرف ما است ولي تهاجم فرهنگي از طرف دشمن است تا فرهنگ خودي را ريشه كن كند. تبادل فرهنگي خوب است ولي تهاجم فرهنگي نه. تبادل فرهنگي در هنگام قوت و توانايي يك ملت است ولي تهاجم فرهنگي در روزگار ضعف يك ملت است.(4)ابعاد تهاجم فرهنگي غرب
تهاجم فرهنگي داراي سابقه بسيار طولاني است و پديدهاي نوپا و مربوط به قرن بيستم و پيروزي انقلاب اسلامي نميباشد و چيزي نيست كه امروزه به عنوان شيوهاي جديد بكار رود بلكه در طول تاريخ بشري در اشكال مختلف حتي عليه انبياي الهي و حركتهاي انقلابي مورد استفاده قرار گرفته است. مبارزه پيامبران الهي با مظاهره استكبار و طاغوتها در طول تاريخ در واقع نبرد دو فرهنگ بوده است. مطالعه سرگذشت پيامبران الهي چون نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، لوط، هود، شعيب، صالح و... كه در قرآن كريم آمده است مؤيد اين حقيقت ميباشد.(5)آنچه امروزه تحت عنوان تهاجم فرهنگي غرب نام گرفته است از دو بعد داخلي و خارجي مورد توجه قرار ميگيرد.در بعد خارجي تمام سعي و تلاش دشمن جهت مخدوش و مشوّش نمودن چهره اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله به طور عام و نمايش تصويري مسخ شده و منحرف از انقلاب اسلامي به طور خاص ميباشد. اين مهم توسط دشمنان اسلام به سركردگي غرب و آمريكا تحت عناويني چون نقض حقوق بشر، حمايت از تروريسم، وجود خفقان و سانسور و فقدان آزادي براي زنان انجام ميگيرد.زشتترين و شيطانيترين شيوههاي بكارگرفته شده در اين راه استفاده از فيلمها و كتابهاي سراسر كذب و همراه با توهين و تحريف ميباشد مثل «بدون دخترم هرگز» يا «اولاد احيائنا»، «بچههاي محله ما» تأليف بد نجيب محفوظ نويسنده مصري كه در زمان ناصر آن را نوشته و جايزه نوبل گرفت و با بيپروايي و جسارت نسبت به اساس دين و حرمت شكني و تقدس زدايي از ساحت مقدس قرآن كريم و پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به طرز نامطلوبي به مقدسات اسلامي اهانت نموده است.و اوج اين توطئه را ميتوان با انتشار كتاب «آيات شيطاني» توسط موسسه انتشاراتي انگليسي ـ آمريكايي پنگوئن در اكتبر 1988 معرفي كرد كه نويسنده مرتد آن «سلمان رشدي» در قالب داستان و رمان نسبت به همه مقدسات اسلامبه هتاكي و فحاشي پرداخته و بدترين اتهامات ناروا را به ساحت مقدس رسول گرامياسلام صلياللهعليهوآله و همسران عفيف وي و صحابه بزرگ او وارد ساخته است.غرب به سركردگي آمريكا از يك سو با توليد فيلمهاي مبتذل و انتشار كتابهاي شيطاني فعاليت خود را شروع كرد از سوي ديگر با تبليغ و ترويج مسلك منحط و آلت دست استعمار «وهابيت» در كشورهاي اسلامي با بهرهگيري از دلارهاي نفتي حكّام سر سپرده سعودي به مقابله با اسلام ناب محمدي ادامه ميدهد.رهبر معظم انقلاب اسلامي با هوشياري اين امر را ياد آوري مينمايد كه: «استكبار جهاني از طريق بوجود آوردن وهابيت سعي كرده است داخل جامعه اسلامي مراكز امني را براي خود ايجاد كند.»(6)از ابعاد ديگر اين توطئه ترويج مسلك استعماري «بهائيت» ميباشد به نوعي كه رئيس بهائيان آمريكا در ديداري با ريگان به خاطر دفاع از بهائيان مورد اذيت و آزار قرار گرفته در ايران تشكر مينمايد و ريگان در جريان اين ملاقات ميگويد: «وضع اسفبار بهائيان در ايران يكي از دردآورترين موارد نقض حقوق بشر در دنيا است.» 1 ـ دوبرو لاسكي، فرهنگ روستايي در كتاب مسائل جامعه شناسي روستايي، ترجمه مصطفي ازكيا و همكارانش، انتشارات روزبهان، 1368، ص 97. 2 ـ سخنراني رهبر معظم انقلاب اسلامي در تاريخ 21/5/71. 3 ـ جلال آل احمد، غرب زدگي، انتشارات فردوسي، 1373. 4 ـ سخنراني رهبر معظم انقلاب اسلامي در تاريخ 21/5/71. 5 ـ سوره اعراف آيات 58 به بعد. 6 ـ سخنراني رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با اعضاء سازمان تبليغات اسلامي مورخه 1/10/68.