کلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگی (1) - نسخه متنی

اکرم حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگي

اكرم حسيني

اراده، آگاهي و اختيار، اساس پذيرشها و تعهدات انساني، و فرهنگ، مولود و دامنه بروز آن در ميان جوامع مي‏باشد، كه در شكل گيري، تكامل و تعالي اجتماع مهمترين نقش را ايفا مي‏كند. به طوري كه تحولات و اصلاحات سرنوشت ساز، عموما ميراث رويكردهاي عظيم فرهنگي در مقياسي وسيع بوده، كه با بعثت و ظهور مصلحاني راستين و در راس آنان انبياء عظام صورت پذيرفته است.

اما بقاء و دوام اين اصلاحات همواره مشروط به تحقق دو شرط اساسي بوده است.

1 - پويايي و كمال جويي رويكرد نوين، تا بتواند دستاوردها و ارزشهاي خود را منطبق با زمان به نسل جديد انتقال دهد و مريدان و حافظاني جوان تربيت كند.

2 - پذيرا شدن نسل جديد و اصرار بر حفظ ميراث گذشته و قابليت و توفيق بهره‏مندي از سامانهاي امروزي در همه ابعاد.

كه اين خود مرهون انتقال صحيح ثمره تغييرات از نسل تحول يافته است كه هر چه دست نخورده‏تر به جمع وارث تحويل دهد.

بي‏ترديد، تحقق شرايط فوق نتيجه فرهنگي است كه در تكوين انقلاب نقش داشته و بر ساختار نوين تأثير گذار بوده است.

پس شرط دوام اصلاحات، تئوريزه شدن فرهنگ انقلاب براي آيندگان است.

اگر فرهنگ - دامنه بروز اراده و آگاهي انسان - را موجودي زنده و فعال، با قابليت رشد بدانيم و آنرا مايه حيات و حيثيت جوامع انساني برشماريم، حفظ اين موجود، مربيان و دايه‏هايي دلسوز و دانا و خلاقي را مي‏طلبد تا با شناخت كافي، ضمن حفظ سلامت و طراوت آن، زمينه رشد و پويش آن را فراهم نمايند و او را از آفات و آلام احتمالي دور سازند. از اين روست كه مربيان برجسته بشري از انبياء بزرگ تا راد مردان الهام يافته از آنان، همواره بيشترين تأمل و اصرار را بر راهبري فكري و تصحيح فرهنگ امتهاي خويش داشته‏اند، همانگونه كه كتب آسماني و آثار فرهنگي هر دوران با همين هدف تنظيم و تبيين گرديده است. و مهم آنكه اين مصلحان فرهنگ ساز تنها به تكوين يك پيكر فرهنگي دل خوش نداشته بلكه همت والاي خويش را تا سر حد جان نثاري و شهادت بر سلامتي و پرورش جزء جزء آن فرهنگ صحيح و الهي مصروف داشته‏اند.

اميرمؤمنان حضرت علي عليه‏السلام كه خود از بزرگترين پرچمداران فرهنگ ساز بشري است، تأثيرات رسالت عظيم رسول گرامي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله اسلام را اينگونه ارزيابي مي‏فرمايند كه: «ارسال سلسله رسولان الهي به حضرت محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله رسيد،... در حالي كه جهان عصر بعثت گرفتار مليت‏هاي پراكنده و خواسته‏هاي گوناگون بود و خداوند به وسيله رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آنها را از ضلالت و گمراهي رهانيده و از جهالت و ناداني نجات داد».

اين هدف والا - تغييرات و اصلاحات فرهنگي - در قيام جهاني و خونين سيدالشهدا حسين بن علي عليه‏السلام نيز از اولين روزهاي قيام تا آخرين مرحله تكميلي كه به اسارت بزرگ بانوي كربلا حضرت زينب كبري عليها‏السلام انجاميد، يعني از اولين فرياد حسيني تا آخرين خطبه زينبي موج مي‏زند. «وَ بَذَلَ مَهَجَتهُ فيك لِيَستَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالة و حَيْرةَ الضَلالَة» «خدايا حسين عليه‏السلام خون دل خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از ناداني و حيرت و سرگرداني نجات بخشد.»

اين جديت وافر، اين اخلاص كامل و اين اهتمامِ قابل،انگيزه‏اي جز عظمت موضوع و تعهد اين بزرگان در قبال عهد اوليه با حضرت حق و پيوندي كه با امتهاي خويش داشته‏اند ندارد. خداوند نيز در قرآن كريم از اين تعهد و پيامبران الهي و وارثان آنان ياد مي‏كند. «و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي ابن مريم و اخذنا منهم ميثاقا غليظا»

آري انسانهاي فرهيخته و استواران ميدان علم و عمل و مصلحان پا در ركاب تاريخ نيز كه همان وارثان راستين پيامبران الهي‏اند بر سر عهد خود صادق ماندند و همت و توان خويش را در قالب قيام ظاهري يا تلاش مخفي در طبق اخلاص گذاردند. «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ صََدَقوا ما عاهَدُوا اللّه‏ عَليه فَمِنهم مَن قَضي نَحْبه و مِنهم مَن يَنتَظر و ما بدّلوا تبديلا».

انقلاب كبير اسلامي كه بيشترين تحول را در عرصه انديشه، ايمان و اخلاق مردم بر جاي گذارد، چنان دشمنان را مات و مبهوت در تشخيص عوامل ظهورش، به ريشه يابي و گمانه زني واداشته بود كه سالها سر در گم سرگردان با حمله نظامي، تحريم اقتصادي، ترورها و تبليغات ياس آور، سعي جدي در دور كردن مردم از انقلاب و مأيوس نمودن آنها از ثمراتش داشتند. لكن تيزبيني رهبران و بيداري و ايمان مردم، وحدت و عشق ميان امام و امت، باطل‏السحر پيشگوئيها و شيطنتهاي آنان شد.

در اين ميان عرصه‏اي كه به جولان دشمن تا حدي پاسخ نسبي داد، عرصه فرهنگ بود كه با فرمول قديمي و كيد كهنه استعمار به عقبه فرهنگي و اخلاقي مردم يورش برده و با سست نمودن پايه‏هاي ارزشي و بنيانهاي معنوي و تكيه‏گاههاي رفتاري آنان، زمينه را براي بروز بعضي از پذيرش‏ها به ويژه در نسل جوان فراهم آورد.

خميني كبير قدس‏سره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد. او فرهنگ را مبدا همه خوشبختي‏ها و بدبختي‏هاي ملت مي‏دانست و صلاح و فساد ملت و كشور را برخاسته از صلاح و فساد فرهنگ بر مي‏شمرد.

فرهنگ شاهنشاهي را سراسر وابسته و استعماري ديد و با تمام وجود با آن مقابله كرد و مردم را نسبت به مظاهر اين تمدن قهقرايي آگاهي بخشيد.

و امروز امام المسلمين، خامنه‏اي كبير (دام ظله شريف)، مصلحي ديگر از تبار انبياء، بر آن ميثاق ايستاده و عهد ديرين اسلاف را برمي خواند و از سر تكليف، امت خداجوي را بر طريق هدايت دعوت مي‏كند. مدار و محور امامت آن راد مرد الهي نيز تثبيت همان فرهنگ و مقابله همه جانبه با فرهنگهاي الحادي و كفر آميز بشري است. رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش مي‏درخشد، توصيه‏ها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است.

هدايتهاي فكري ايشان در طول يازده سال رهبري مستقيم، راهي الهي - تربيتي گشوده و من ضمن ارائه خطوط كلي حركت، به فراخور زمان، ضعفها، نقصها و نارساييهاي فرهنگي را شناسايي نموده و مدبرانه راه صحيح و عمل سزاوار را تعيين كرده است، و چون ديده باني خبير و بصير، قلمرو فرهنگي جامعه را سراسر پاس داشته و قبل از آنكه دشمن سنگري را نشانه رود هشدار داده، و او را تعقيب نموده است. آنچه در مجموعه راهبريهاي فرهنگي آن خبير فرزانه قابل تأمل مي‏باشد «منشور اصلاحي» است كه از متن اسلام برآمده و بر صراط مستقيم ره مي‏پويد.

جامع اين فرامين كه يادآور «قرائت وحي نبوي» و «بازخواني كلام علوي» است، گاه بر منبر خطابه، گاه بر سرير قلم، گاه در مقام تشويق و گاه از سر نصيحت و تنبيه، نبض حساس فرهنگ جامعه اسلامي را در دست داشته و در فراز و فرود جريانات، موج خيز و موج شكن است.

برخي ويژگيهاي منشور «اصلاحات فرهنگي» معظم له را مي‏توان در موارد زير برشمرد.

1 - تشخيص به موقع ضعفها و خللهاي فرهنگي؛

2 - جامع نگري و عنايت به همه جوانب؛

3 - آينده نگري و شناسايي اهداف و تاكتيكهاي دشمن؛

4 - ارائه طريق و نشان دادن سير اصلاح و مسير مبارزه؛

5 - پافشاري بر اصول و حفظ حدود الهي؛

6 - تكيه بر ارزشها و حركت بر مدار اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ؛

7 - موضوع شناسي؛

8 - كلام شناسي؛

9 - زمان شناسي؛

10 - مخاطب شناسي؛

11 - همسويي و الگو گيري از برترين منابع هدايتي (قرآن و مكاتب انبياء عليهم‏السلام و عبرتهاي تاريخي)؛

12 - استفاده از مؤثرترين روشهاي نقد و موعظه.

اما آنچه در اينجا بدان خواهيم پرداخت، تبييني است اجمالي از نظارت دقيق و بصيرت تام ايشان، كه جا به جا نيات پليد و مقاصد شوم و كمينهاي جديد دشمنان را رصد نموده و مردم و مسئولين را از آن بيداري مي‏دهند.

مقام معظم رهبري از ابتداي تصدي ولايت و رهبري، بيش از هر چيز بر حفظ و حراست از ايمان و اعتقاد و پايگاههاي فكري مردم دغدغه و اصرار داشتند. و چنين فرمودند:

«ما از اول گفته‏ايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما كه نخواستيم ديانتمان را از سياست جدا كنيم. فرهنگ ما، ساخته شده تاريخ و مكتب و انقلاب ماست».

«تمدن بالفعل اگر پشتيبان‏هاي فرهنگي و تضمين كننده‏هاي فرهنگي دنبالش نباشد از بين مي‏رود. سقوط و زوال تمدن‏ها چگونه است؟ ضعف عامل فرهنگي است. تأثير فرهنگ و نقش و سهم فرهنگ به اعتقاد من اين است.»

آنچه در پي مي‏آوريم، گزيده‏هايي از بيانات ارزشمند و پيامهاي گرانقدر آن فرزانه كبير است كه در عرصه تثبيت فرهنگ اسلامي و ترغيب همگان بر پاسداري از آن، همچنين شناسايي دشمنان اسلام و راهزنان فكري مردم و معرفي به موقع آنان، تنظيم شده است. و بر آنيم تا خوانندگان را به طرح تربيتي متقن و همه جانبه آن عزيز آگاه، توجه دهيم.

سير هدايتي رهبر معظم انقلاب در بخش وسيعي شامل برنامه‏هاي دقيق فرهنگي است كه با طرح سياستها و برنامه‏هاي مؤثر، گاه سعي در آگاهي بخشي و تعليم جامعه دارند و گاه به اصلاح آگاهيها و دانستنيهاي موجود و مرسوم مي‏پردازند.

و در فرازهايي ديگر از اين هدايت،با تيز بيني و بصيرت فرهنگي، چون ديده باني آگاه، وضعيت قرار و نقشه‏هاي در دست اجراي دشمن را پيش بيني كرده و به موقع هشدارهاي لازم را به مسئولين امر و مردم مي‏دهند. اين است كه گاه دعوتي عام براي احياي «فريضه امر به معروف و نهي از منكر» دارند. گاه همگان را بر پايبندي به معنويات، توجه به خدا و اخلاص در عمل سفارش مي‏كنند.

گاه همگان را بر رعايت نكات خاص اخلاقي و حقوقي نظير «وجدان كاري و انضباط اجتماعي» فرا مي‏خوانند. گاه مردم و مسئولين را بر «عبرت‏گيري از جريانات تاريخي نظير واقعه عبرت‏انگيز عاشورا» تنبّه مي‏دهند و بر پند گيري عوام و خواص از آن هشدار مي‏دهند و گاه مرزهاي «خودي و غير خودي» را براي مسدود شدن نفوذ غريبه‏ها روشن مي‏سازند و در اين مسير به تناسب، الگوهاي رفتاري و اعتقادي تاريخ اسلامي را همچون وجود بي‏نظير رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه هدي عليهم‏السلام و بزرگواراني كه در رشد و تعالي و كمال بشري مؤثر بوده‏اند، را به مردم و مسئولين معرفي و نكات پنهان از ذهن جامعه را مطرح و ترسيم مي‏نمايند.

ايشان در همه اين فرازها همواره مردم را به حق محوري و تكليف مداري، همچنين فراگيري دانش و كسب مهارتهاي لازم و علوم روز تشويق مي‏نمايند. علاوه بر اين، معرفي اسلام ناب و آگاهي بخشي از فرهنگ انقلاب، همچنين نشان دادن رد پاي دشمنان و سياستهاي استكباري آنان در مجموعه بيانات و فرمايشات ايشان فرازي ثابت و جايگاهي هميشگي دارد. از اين روست كه توطئه وسيع «شبيخون فرهنگي» يا سوء استفاده از شعارها و ارزشهايي چون «آزادي»، «روشنفكري»، «اصلاحات» و ديگر گريزگاههاي فرهنگي، به موقع از سوي ايشان شناسايي و به مردم معرفي مي‏شود. مجموعه حاضر، كه به كنكاشي نه چندان تام بلكه با دقتي قابل توجه بر فرمايشات و پيامهاي معظم له در طول يازده سال رهبري مقتدرانه ايشان تهيه گرديده، در پي بيان ساختار نظارتي آن مقام معظم بر عرصه فرهنگي جامعه بوده است. و بنابر اينكه تربيت و فراهم آوردن زمينه هر رشدي را مبتني بر دو عامل «ايجاد مقتضي» و «رفع مانع» بدانيم اين مطالب در دو بخش:

1 - سياستها و برنامه‏هاي فرهنگي؛

2 - ديده باني و بصيرت فرهنگي، تنظيم يافته.

بخش اول شامل دو فصل: الف - آگاهي بخشي؛ ب - اصلاح فرهنگي.

و بخش دوم شامل دو فصل: الف - دشمن شناسي و معرفي فرهنگ استكباري؛ ب - آفت شناسي فرهنگي مي‏باشند. كه طي اين فصول بيانات معظم‏له به عناويني چند دسته بندي شده و تحت هر عنوان به چند مطلب محدود از ايشان اشاره گرديده و جهت انتظام يافتن و ايجاد نظم فكري با جملاتي سعي در عطف بيانات به يكديگر شده است.

سياستها و برنامه‏هاي فرهنگي

الف: آگاهي بخشي

1 - معرفي اسلام ناب

فرهنگ اسلامي، آن گاه كه با طهارت ذاتي خود از زلال وحي، در كلام راويان صادق جاري گردد و قبل از آنكه با افزودنيهاي غير مجاز تركيب شود، و برداشتهاي غلط و مسخ كننده، آن را به جُبّه‏اي وارونه شبيه گرداند، به نفوس پاك مردم راه يابد، در بازيافتن هويت اصيل انسان، رساترين كلام و پوياترين مرام و براي هدايت عمومي، گوياترين مدل و بهترين راهبر مي‏باشد. معرفي و شناساندن اين فرهنگ و نقشه‏هاي تربيتي آن كه در مجموعه اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ترسيم يافته و جديدترين تجلي آن را در انقلاب اسلامي ايران شاهد بوديم، از جمله برنامه‏هاي رهبر معظم انقلاب بوده است. كه تاكنون زوايايي مهم و نكاتي قابل ملاحظه از اين نظام فرهنگي را معرفي نموده و همگان را از كج فهمي و تعابير ناصحيح پرهيز داده‏اند. با آوردن پاره‏اي از آن ملاحظات بر اين نظام زيبا نظري مي‏افكنيم.

آيات الهي، برترين اصلاح گر

«از اولين لحظات بعثت و وحي بر نبي اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله همه وسايل براي صلاح و اصلاح جامعه بشري، در آيات قرآن مورد توجه قرار گرفت. در همين سوره مباركه علق، بعد از نام خداي متعال و امر به پيامبر اسلام براي قرائت اشاره مي‏كند كه «اِقْرَء باسم ربّك الذي خَلَق».

اسلام ناب، مدرسه انقلاب

«طبيعت اسلام ناب، طبيعتي پر جاذبه است و دلهايي را كه آلوده غرض‏ورزي و كينه توزي نباشد، به خود جلب مي‏كند و اين همان است كه انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح كردند و بر دلها و چشمهاي نيازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه انقلاب كه امام ما بنيان گذارد، بساط اسلام سفياني و مرواني، اسلام مراسم و مناسك ميان تهي، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچيده شده و اسلام قرآني و محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، اسلام عقيده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستيزه با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام كوبنده جباران و بر پا كننده حكومت مستضعفان، سر بر كشيده است.»

« در انقلاب اسلامي، اسلام كتاب و سنت، جايگزين اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جايگزين اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جايگزين اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنيا و آخرت، جايگزين اسلام دنيا پرستي يا رهبانيت؛ اسلام علم و معرفت، جايگزين اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام ديانت و سياست، جايگزين اسلام بي‏بند و باري و بي‏تفاوتي؛ اسلام قيام و عمل، جايگزين اسلام بي‏حالي و افسردگي؛ اسلام فرد و جامعه، جايگزين اسلام تشريفاتي و بي‏خاصيت؛ اسلام نجات‏بخش محرومين، جايگزين اسلام بازيچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، جايگزين اسلام امريكايي گرديد.» چنين ويژگيهاي كارآمدي است كه اين مكتب را از مرام حكومتي بشري ممتاز مي‏كند و تاكنون فراز و نشيبهاي تاريخي نشان داده كه تنها راه نجات بشر درمانده و غريق، روي آوردن به اسلام و تعبد در برابر فرامين آن است.

«در ايران حكومتي بر مبناي قرآن و قوانين منطبق بر احكام اسلام، استقرار يافته است كه تحت نظارت علماي ديني با استكبار مبارزه مي‏كند، در صحنه سازندگي به پيش مي‏رود، با اتحاد شرق و غرب مواجه مي‏شود، هشت سال جنگ را با افتخار پشت سر مي‏گذارد، با تبليغاتش استكبار را به وحشت مي‏اندازد».

تنها عامل نجات بشر

«اگر به اسلام ناب عمل كنند، زندگي بشريت از دردهاي مزمن گريبانگير او در طول تاريخ، نجات پيدا خواهد كرد. دردهاي مزمن بشريت از چيست؟ بي‏عدالتي، فقر، ظلم و درگيريهاي ناشي از خودخواهي و خودپرستي و خودپسندي ميان گروههاي بشري است، گرفتاريهاي عمده بشريت، همان گرفتاريهايي است كه صدها سال قبل، بلكه هزارها سال قبل بشر گرفتار آنها بوده است.»

«نكته اصلي‏اي كه من مي‏خواهم عرض كنم اين است كه آن عاملي كه مي‏تواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزه‏گر، جز اسلام ناب و قرآن كريم و احكام مقدس آسماني نيست. بشر حقيقتا در سختي و بدبختي است. اكثريت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طيبات روي زمين، به انسانهاي خبيث اختصاص پيدا مي‏كند. عدل در دنيا نيست. علاوه بر اين كه عدل نيست، شعور به فقدان عدل هم نيست و مهمتر اين كه نجات‏بخش را هم - كه اسلام و قرآن و احكام الهي است - كسي در دنيا درست نمي‏شناسد. با استنباط از بينش قرآني، بر حسب تكليف و تحليل تاريخي، اسلام بايد ملتها را نجات بدهد.»

«اگر بتوانيم اخلاق و فرهنگ را اسلامي كنيم و مردم را با خلقيات اسلامي پرورش دهيم و صفاتي كه توانست از يك جماعت كوچك در صدر اسلام، ملتي عظيم و مقتدر درست كند، در ملتمان زنده كنيم، شاهد بزرگترين دست آورد خواهيم بود، اين نكته را توجه داشته باشيد آن چه كه در صدر اسلام به وجود آمد ناشي از همان ارزشها و اخلاقياتي بود كه اسلام به مردم داده بود. آنها دنبال علم و كار را گرفتند و تلاش و سعي كردند و دست به نوآوري زدند».

2 - معرفي فرهنگ انقلاب

1 - 2 - استقلال فرهنگي

مهمترين رويداد بشري در اواخر قرن بيستم، تحول عظيم فرهنگي - سياسي ايران اسلامي بود كه با زير ساختي الهي و معنوي به سرعت معادلات بين المللي آن زمان را بر هم ريخت.

آنچه در ميان عوامل مهم اين «فتح مبين» نقشي شگفت داشت و در بر پايي و بقاي آن بيشترين تأثير را داشته و دارد، «دين گرايي و ماهيت فرهنگي - اسلامي انقلاب»، همچنين «اصرار بر پايداري ارزشها و اهداف والاي آن» بود. فرا خوان نبوي حضرت امام قدس‏سره و دعوت توده‏ها به حق گرايي و ايمان مداري و حاكميت دين و تقوا، مردم را در پي يافتن گمشده خود يعني اخلاق و معنويات همچنين اصلاح اوضاع فرهنگي به حركت در آورد.

آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نمي‏كرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نمي‏رفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.

تحقق اين شعار در بعد فرهنگي انقلاب، به معناي تبديل همه مظاهر و نمادهاي زندگي جاهلي و توحش مدرن، به بنيانهاي اصيل الهي و اسلامي بود كه بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري از ابتدا تاكنون بر آن تأكيد داشته و آن را مهمترين ره آورد انقلاب و محكمترين سلاح عليه دشمنان مي‏دانند.

فرهنگ مستقل

«فرهنگ، مثل آب و هواست. فرهنگ، يعني همين رسوم و آدابي كه بر زندگي من و شما حاكم است. فرهنگ، يعني باورها و اعتقادات ما و چيزهايي كه زندگي شخصي و اجتماعي و داخل خانه و محيط كسب يك جامعه با آنها رو به روست. جمهوري اسلامي، فرهنگ غربي را رد كرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامي داريم.»

«اما از همه اينها مهمتر، استقلال فرهنگي بود. جمهوري اسلامي، از اول نشان داد كه زير بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربي نخواهد رفت. اين نكته را من عرض كنم كه سلطه واقعي قدرتها، سلطه فرهنگي است. يعني اگر ملتي بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحله بالاتر، زبان و خط خويش را در ملت ديگري نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطه او، يك سلطه حقيقي است؛ كاري كه در دوره‏اي از اين دويست سال گذشته فرانسويها با كشورهاي ديگر كردند، و در يك دوره ديگر انگليسيها كردند، و در اين اواخر امريكاييها انجام دادند؛ يعني زبان و خط و فرهنگ و روشهاي زندگي خودشان را به هر كشوري كه توانستند، صادر كردند. اگر كشوري از لحاظ اقتصادي هم مستقل باشد و وابسته به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاي بيگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در اين كشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.»

«اسلاميت» تنها دليل مقابله

«نه» بزرگ و تاريخي ملت ايران به مدعيان سلطه جهاني به خصوص در عرصه فرهنگ، كه تهديد و همت مخالفانش را برانگيخت، و بزرگترين بهانه و علت براي فشارهاي جهاني، راه اندازي جنگ، تحريمهاي پياپي و ايجاد فضاهاي ناامن عليه ملت گرديد برخاسته از فرهنگ الهي و اسلام خواهي مردم نظام بود و نه هيچ چيز ديگر.

راه، همسو با هدف

«براي ما محسوس و ملموس است كه علت فشار، اسلام است. مسلمانهاي عالم اين نكته را مي‏فهمند و احساس مي‏كنند كه اين جا امّ‏القراي اسلام و وطن اصلي و مركز حقيقي اسلام است. لذاست كه دلهاشان براي ايران و نظام جمهوري اسلامي مي‏تپد و به اين عاملِ وحدت شوق پيدا مي‏كنند.»

و براي دست يابي به آن هدف والا و تحقق اسلام ناب راه، همان راه اسلام و روش همان روش رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بوده است.

«امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگي‏ناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبيين اكتفا نمي‏شود؛ بلكه پيمودن و سنگر به سنگر پيش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مي‏گيرد.»

همان اصلي كه همه كينه دشمن اسلام و انقلاب را در پي دارد و همواره براي مبارزه با آن و مأيوس كردن مردم مسلمان برنامه ريزي مي‏كند.

اسلام ديني فراتر از مرزها

«اگر صدور انقلاب، به معناي صدور فرهنگ قرآني و انسان ساز اسلام است؛ اين درست است و به آن افتخار مي‏كنيم. ما وظيفه خود مي‏دانيم كه با صداي بلند و توان بالا، مفاهيم و ارزشها و احكام و معارف اسلامي را كه مايه نجات ملتها و مستضعفان و مظلومان است؛ اشاعه دهيم. ما احساس مي‏كنيم كه اگر به اين تكليف عمل نكنيم؛ مقصّريم.

اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا مي‏كنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند. امروز، مسلمانان عالم بايد توجه كنند كه دستگاههاي استكباري، با جنجال آفريني مي‏خواهند آنها را از بيان صحيحترين و صادقانه‏ترين احساسات و معارف باز بدارند.»

كينه ديرينه

«استكبار جهاني، نسبت به اسلام و انقلاب، از اعماق وجود كينه دارد و تا ملتي از اصول و دين خودش دست بر ندارد و تسليم نشود؛ آنها راضي نخواهند شد. خداوند متعال به مسلمانها فرمود: «و لن ترضي عنك اليهود و لاالنّصاري حتي تتّبع ملّتهم». بنابراين، كينه استكبار به خاطر اعتقادات و استقلال خواهي و شعار «نه شرقي و نه غربي» و پايبندي عميق مردم ما به اسلام است. كينه استكبار تمام شدني نيست؛ اما علي رغم كينه عميق او عليه ملت ما، به لطف پروردگار اميدوارم و دلگرميم كه انشاء اللّه‏ ملت ايران بتواند در همه صحنه‏هاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي، به مقاصد الهي دست يابد و دشمن را وادار به عقب نشيني كند.»

2-2 - خدا محوري و تكليف مداري

حق مداري و تكليف نگري در اعمال، رمز فلاح و هر گونه توفيق است. اسلام با نواي «قولوا لااله‏الااللّه‏ تفلحوا» آغاز گرديد و آخرين دستگيره انسان در اين مسير را نيز همين قرار داد.

حضرت امام قدس‏سره مقصد را اللّه‏ ديد، بر حق ايستادگي نمود و براي او جام زهر را نوشيد. و مقام معظم رهبري (دام ظله العالي) نيز با همين نيت رداي رهبري پوشيده، عصاي موسوي در دست گرفت و كوه نور را نشان گرفت. بر تكليف مداري و خداجويي اصرار ورزيد و آنچه قطعا در تمامي بيانات آن بزرگوار مورد اشاره بوده است، توجه دادن به خداوند و اخلاص در عمل مي‏باشد.

«پس، وراي اين محاسبات معمولي، دستگاه معقول قانونمندي وجود دارد كه غيب است و بايد به آن معتقد بود. آن محاسبه را از كجا پيدا كنيم؟ از راه شرع و عمل به تكليف. اين عنوانهايي كه ما در خلال صحبت به آن مي‏رسيم، دقيقا همان عنوانهايي است كه امام ما مكرر روي آن تكيه كردند. ما وقتي سلسله بحث را ترسيم مي‏كنيم، مي‏بينيم كه درست سر بند، همين عنوانهاست. امام مي‏گفتند: ما به تكليف عمل مي‏كنيم، ما براي پيروزي نمي‏جنگيم، ما براي جواب دادن به خدا مي‏جنگيم، خداي متعال تكليف كرده، ما عمل مي‏كنيم؛ پيروزي داد، منت پذيرش هستيم؛ پيروزي هم نداد، باز هم از اين كه توفيق داد به تكليفمان عمل بكنيم، منت‏پذير هستيم. راز پيروزي همين است.

اگر انسان، شرع را امام خود قرار بدهد؛ يعني طبق آنچه كه تكليف اسلامي و شرعي است، قدم به قدم حركت بكند، يقينا به پيروزي خواهد رسيد.»

«يك مسئله اساسي اسلامي كه در آيات كريمه قرآن از آن ياد شده و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمي داشته باشيم، عبارت [است]از حركت به سمت حيات طيبه الهي و سياسي. «يا ايها الذين امنوا استجيبواللّه‏ و للرّسول اذا دعاكم لامايحييكم». خدا و پيامبر، شما را به زندگي و مايه حيات طيب و پاكيزه دعوت مي‏كنند.»

هنر ايمان اسلامي

اما آنچه جاي بهت و پرسشي عميق دارد و حيرت جهانيان را بر عظمت خود برانگيخته، عامل اصلي اين پيوند و انگيزه تبعيت معجزه وار مردم مؤمن از امامان خويش است. كه فرمودند:

«هنر ايمان اسلامي در همين است كه دلهاي مردم را آن چنان مجذوب مي‏كند و نيروهاي آنان را آن چنان در خدمت هدفهاي عالي و والا به كار مي‏اندازد كه خود اين، انقلاب و حركت اسلامي را بيمه مي‏كند و نصرت الهي را به دنبال مي‏آورد.»

«دست نيرومندي كه دلهاي شما مردم را به انقلاب و امام و جمهوري اسلامي، با استحكام متصل كرد و نيروي عظيمي كه ملت ايران را مثل اقيانوسي موّاج در تمام مراحل انقلاب - از جمله بعد از رحلت امام امت قدس‏سره - در مقابل چشم جهانيان قرار داد؛ عبارت از ايمان و اعتقاد شما به خدا و اسلام است. اين عاملِ اصلي را نبايد دست كم گرفت.»

ايمان مردم ضمانت نامه پيروزي

«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.»

«وظيفه ما آن است كه با پايداري خود در مقابله با تهديد و تطميع سلطه گران، اين پرچم را همچنان برافراشته نگهداشته، از هيچ فداكاري‏اي دريغ نكنيم، تا بتوانيم نقش و مسئوليت تاريخي‏يي را كه بر عهده ما در اين برهه از زمان گذارده شده است، به بهترين وجه ايفا كنيم.»

«شما ملتي هستيد كه بر اثر تجربه بزرگ انقلابتان و به خصوص بر اثر آزمايش عظيمي كه در جنگ از خود نشان داديد و محبت عاشقانه‏اي كه نسبت به امام بزرگوارتان - در حيات و مماتش - ابراز كرديد و شجاعتي كه در مقابل قدرتها از خود نشان داديد، در چشم ملتهاي ديگر، يك ملت بزرگ و قهرمان به حساب مي‏آييد و حق هم همين است.»

«امروز استكبار جهاني از ايمان عميق در هر مردمي، خائف و هراسان است. امروز دستگاه سلطه طلب و سلطه‏گر جهاني مي‏داند آن چيزي كه در مقابل او خواهد ايستاد، انسانهاي با ايمان و غيور و معتقد به يك سلسله اصول و ارزشها هستند و فقط در مقابل سلطه‏طلبي و زورگويي دستگاه استكبار مي‏ايستند دشمن از اينها مي‏ترسد و با آنها مقابله مي‏كند.»

3-2 - مردمي بودن و تكيه بر عناصر خودي

مردم جنود رحمان و صاحبان انقلاب

طبيعي‏ترين، منطقي‏ترين و كوتاه‏ترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدس‏سره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهره‏اي تام گرفتند. اركان مختلف نظام را با تكيه بر خواست و اراده آحاد مردم طراحي كردند و بر اين منبع عظيم كه مظهر عنايت حق بود اميد ياري بستند، «هو الذي ايّدك بنصره و بالمؤمنين».

«مردمي بودن حكومت هم يكي ديگر از ارزشهايي است كه حاكميت اسلام و معارف اسلامي به اين مملكت هديه كرده است مردمي بودن، چيزي بالاتر از انتخاب شدن به وسيله مردم است..... در كشور اسلامي ما، مردمي بودن يك ارزش است».

«براي تحقق اين هدف، از توده‏هاي مؤمن و آگاه و دردمند و فداكار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاي سياسي - نيروي انسانيِ لازم گرفته شد و رهبر حكيم، نصرت را پس از توكل به خدا، از نيروي لايزال مردم جستجو كرد و در سايه مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حركت در آورد.»

«پشتوانه اين حكومت، غير از كمك اين مردم چيست؟ پس اينها صاحب قضيه‏اند. اينها بودند كه رژيم شاه را سرنگون كردند. اگر اين مردم به فرمان امام گوش نمي‏كردند، به خيابانها نمي‏رفتند و جوانانشان را نمي‏دادند، من و شما كه اين افتخار را هم با خودمان يدك مي‏كشيم كه جزو مبارزان آن زمان بوده‏ايم بايد صد سال آن گونه مبارزه مي‏كرديم! مردم بودند كه به خيابانها رفتند و جان خودشان را فدا كردند. حالا كه اين مردم به ما مراجعه مي‏كنند، آيا بايد با آنها مثل مزاحمي كه مرتب ما را اذيت مي‏كند، برخورد كنيم؟!»

نظام اسلامي متكي به مردم

از دلايل آشفتگي و بي ساماني رژيمهاي قبل، دور داشتن مردم از امور و نامحرم داشتن آنان در سعادت و سلامت عمومي جامعه بود، كه سرانجامِ آن نتيجه‏اي جز قهر و بيزاري و طغيان و مطالبه يك رژيم مردمي - الهي در پي نداشت.

«نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند. لذا از هر وسيله‏اي براي جلوگيري از سازندگي كشور استفاده كردند كه يكي از آنها، جنگ ويرانگري بود كه بر مردم ما تحميل نموده و موجب شدند كه همت مردم و مسئولان، به جاي سازندگي و پيشرفت علمي و عملي، صرف دفاع از تماميت و استقلال كشور شود.»

اما مردم آزاده و با ايمان كه انقلاب را چون فرزند خود و حاصل دهها سال رنج امام و وارستگان اين مرز و بوم مي‏دانستند و پيوندي الهي با آن داشتند با اتكاء بر خداوند به افق متعالي اين مبارزات چشم دوخته و در پي امام خويش،

« با اراده قاطع خود كه از ايمان عميق آنان به اسلام ناشي شد مبارزات را تا پيروزي ادامه داده و جمهوري اسلامي را به وجود آورده و با فداكاري و ايثاري بي نظير، از آن حراست نموده‏اند و از اين پس هم در همه حال، نظام اسلامي متكي به مردم و متعلق به مردم و در اختيار مردم خواهد بود.»

خودكفايي با همت مردم

آثار و بركات شگفتِ وحدت امت و امام، محدود به ايام پيروزي و اداره جنگ نبود. بلكه تجربه‏اي شيرين از توانائيهاي اين ملت بود تا مرزهاي اقتدار خويش را بيابند و بر بازسازي و جبران ويرانيهاي شاهنشاهي و ايادي جور در اين مملكت كمر همت بندند و پيام مولا را دريابد كه:

«نيروهاي مخلص، آستين همت بالا زنند، بر همگان واجب است كه سازندگي كشور را بسيار جدي بدانند و موانع را از سر راه بردارند. امروز، آبروي اسلام در گرو آن است كه ايران اسلامي به كشوري آباد تبديل شود، كار و ابتكار در آن همه گير شود، زندگي مردم سر و سامان يابد، فقر و محروميت ريشه كن شود، توليد داخلي با نيازهاي مردم متعادل گردد، كشور در صنعت و كشاورزي به خودكفايي برسد، دشمن از طريق احتياجات زندگي مردم، راهي به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دين در كنار معنويت، زندگي مادّي مردم را نيز سامان بخشد.

دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفه‏اي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.»

اين، همت والاي مردم بود و انتظاري كه اسلام و تاريخ از آنان داشت. كار را تمام كردند و بحمداللّه‏ سر بلند برآمدند، آنچه داشتند گذاشتند تا همه چيز را بيابند و يافته آنان، ميراث گرانبهاي اسلام بود كه در سايه استقلال و آزادي فراهم آمده بود. اما آنچه اين ولي نعمتان و صاحبان حقيقي انقلاب از اولياي امر كه ميراث داران امروزند، انتظار دارند چيزي جز امانتداري و وظيفه‏شناسي و درك جايگاه خود و مردم نيست.

«حرف من اين است كه بايد ترتيبي داده بشود و مكانيسمي به وجود بيايد كه كارگزاران حكومتي، خودشان را به معناي حقيقي كلمه، خدام و خدمتگزار مردم بدانند؛ بروند كار كنند و همان قدري كه برايشان مقرر و معين شده است، زحمت بكشند و وظيفه خود را انجام بدهند؛ كوتاهي نبايد باشد.» «مظهر مردمي بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسئولان فاصله حقيقي احساس نمي‏كنند. اين نعمت بزرگي است.»

3 - معرفي الگوها

از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيش‏بيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است.

دوراني كه تاريخ با امامت و رهبري معصومين عليهم‏السلام طي كرد، با همه فراز و نشيب‏ها و پيروزي‏ها و محروميت‏ها، مكتبي تربيتي و رو به تعالي را بر بشريت گشود كه گر چه مربياني متعدد بر آن ولايت داشتند و هر يك بر حسب شرايط زمان، جلوه‏اي خاص از نفوس ملكوتي خويش و نمايي غالب از ولايت الهيشان را بروز دادند، اما طهارت در مرام، اخلاص در عمل، صداقت در بيان و در يك كلام عصمت آن بزرگان، چهارده قرن امامت را با رهبريي واحد و الهي در ميان امت جاري ساختند، بگونه‏اي كه گويا يك امام با عمري به بلنداي سن چهارده معصوم بر تاريخ شيعه ولايت داشته است. چرا كه همه، مجريان فرمان حق بودند و رسالتي به عظمت اسلام و وسعت تاريخ بر دوش داشتند.

بي‏ترديد بهره جستن و تربيت پذيري از اين گنجينه معنوي، نيازمند آگاهي و طهارتي درخور است.

مقام معظم رهبري كه اينك در كمال شايستگي، نيابت ولايت آن حجج الهي را عهده دارند، با تبحري ويژه و اشرافي وافي، و با ترسيم صحيح و دقيق فضائل و كمالات آن اسوه‏هاي آسماني، متعالي‏ترين الگوهاي رفتاري را در ميان مردم جاري مي‏سازند و نسبت به جلوه‏هاي تربيتي آنان آگاهي مي‏بخشند.

علاوه بر آثار ارزنده ايشان پيرامون سيره معصومين عليهم‏السلام كه قبل از موقعيت مقدس رهبريشان در دست است، طي دوران درخشان رهبري نيز به مناسبتهاي مختلف درسهايي آموزنده و هدايت‏گر از معصومين عليهم‏السلام ، همچنين حضرت امام قدس‏سره و در مراحل پايين‏تر از شخصيتهاي بزرگ اسلامي، به تناسب وضعيت فرهنگي جامعه ارائه فرموده‏اند و بر شناخت بيشتر و تبعيت از آن چهره‏هاي درخشان تأكيد فراوان داشته‏اند كه ذيلاً به چند نمونه از آن اشاره مي‏شود.

قلل معرفت و كمال انساني

«وقتي به صف اوليا و عباداللّه‏الصالحين نگاه مي‏كنيد، قله هايي وجود دارد كه نسبت آن قله‏ها به بقيه انسانهاي بزرگ عالم معنا، يك نسبت غير قابل تصور و فوق‏العاده عظيمي است. اختلاف، اختلاف فاحشي است. اين قله‏ها، همان كساني هستند كه در تاريخ نبوتها هم هر جا شما چشم بدوزيد، از هر طرف آنها را مي‏بينيد؛ مثل انبياي اولوالعزم و بزرگاني از اين دست و در اين حد. اما در مجموعه اين عظمتها و شكوهها و در بين اين برجسته‏ترين‏ها كه ذكرشان براي ما فقط لقلقه لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسيار كوچك‏تر و خردتر و حقيرتر از آن است كه بخواهند اين معنويتها را درك كنند و همين طور از دور تصويري در ذهنشان دارند و آن را بر زبان مي‏آورند - كه باز اين تصوير هم، از كلمات خودشان است چند نمونه بسيار نادر وجود دارد كه از حد توصيف و بيان بالاترند.»

«ابعاد شخصيت نبيّ اكرم را هيچ انساني قادر نيست به نحو كامل بيان كند و تصوير نزديك به واقعي از شخصيت آن بزرگوار ارائه نمايد. آنچه ما از برگزيده پروردگار عالم و سرور پيامبران سراسر تاريخ شناخته و دانسته‏ايم، سايه و شبحي از وجود معنوي و باطني و حقيقي آن بزرگوار است؛ اما همين مقدار معرفت هم براي مسلمانان كافي است تا اولاً، حركت آنها را به سمت كمال تضمين كند و قله انسانيت و اوج تكامل بشري را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانيا، آنها را به وحدت اسلامي و تجمع حول آن محور تشويق كند. بنابراين، توصيه ما به همه مسلمانان عالم اين است كه روي ابعاد شخصيت پيامبر و زندگي و سيره و اخلاق آن حضرت و تعاليمي كه از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، كار زيادي بشود».

تجسم آيات قرآن

«وجود اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، از جهات متعدد و در شرايط گوناگون، براي همه نسلهاي بشر، يك درس جاودانه و فراموش نشدني است؛ چه در عمل فردي و شخصي خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در ياد خدا، و چه در مبارزه‏اش با نفس و شيطان و

انگيزه‏هاي نفساني و مادّي.»

«او تجسم حكومت الهي، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم «اشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم» و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك مي‏كرد - «كان يقرّب المساكين» - و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار مي‏داد. برجستگاني كه با پول و زور و بقيه وسايلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر علي عليه‏السلام با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاي باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه درباره اميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏نويسند و كم نوشته‏اند و نتوانسته‏اند درست تصوير كنند و بهترين‏ها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.»

سرمشق نوراني

« در مقام تنزل وجود، آن جاي كه عظمتهاي ملكوتي به واقعيتهاي عالم جسم و مُلك مي‏پيوندد و اين قالبهاي بشري، حامل آن معنويتها و روحها مي‏شود؛ آن وقت، هر حركت و هر اشاره و هر حرف از زبان آنها، براي ماها كه عقب هستيم، يك سرمشق نوراني مي‏شود. اين كافي است كه ما بدانيم فاطمه زهرا عليها‏السلام در چه اوجي و با چه عظمتي در اين عالم بوده و در عالم معنا و ملكوت خواهد بود. واقعا دختر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است.»

مصداق لطف حق

«وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده الهي است. همين قدر مي‏دانيم كه اين بازمانده خاندان وحي و رسالت، عَلَم سرافراز خدا در زمين است. «السّلام عليك ايّها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمه الواسعة وعدا غيرَ مكذوب»

«او وعده الهي و مصداق مطلق خدا بر انسانيت و بشريت است. او مستوره و نمونه‏يي از اوليا و اصفيا و انبيا و برجسته‏ترين بندگان خداست. او نمايشگر مَبلغ فضل الهي بر بني آدم است. اينها چيزهايي است كه خود آنان بيان فرمودند. اگر ما بتوانيم در حد فهم قاصر و ناقص خودمان، رشحاتي از اين گفته‏ها را درك كنيم و بفهميم، خيلي بُرد كرده‏ايم.»

وديعه خدا

«شخصيت عظيم رهبر كبير و امام عزيز ما، حقا و انصافا پس از پيامبران خدا و اولياي معصومين، با هيچ شخصيت ديگري قابل مقايسه نبود. او وديعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانه عظمت الهي بود. وقتي انسان او را مي‏ديد، عظمت بزرگان دين را باور مي‏كرد. ما نمي‏توانيم عظمت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، سيدالشهداء عليه‏السلام ، امام صادق عليه‏السلام و بقيه اوليا را حتي درست تصور كنيم؛ ذهن ما كوچكتر از آن است كه بتواند عظمت شخصيت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور كند.»

«او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگرِ گريان نيمه شب‏ها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوي كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامي بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد. او، صلاي استقلال و آزادگي را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. او، در عصري كه همه دستهاي قدرتمند سياسي براي منزوي كردن دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي تلاش مي‏كردند، نظامي بر اساس دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي پديد آورد و دولت و سياستي اسلامي بنيان نهاد.»

اسلام ناب مجسم

«ما امروز درباره امام بزرگوارمان بايد عرض كنيم كه او اسلام انقلابي مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگي و اخلاق و احساسات و تصميم‏گيري‏ها و نيز فاني براي خدا بود. خداي متعال هم به او پاداش داد. كاري كه به دست اين بزرگوار در اين دوران انجام گرفت، كاري بي‏نظير بود.»

در ادامه اين نوشتار، به فصل دوم از بخش اول و بخش دوم فرمايشات مقام معظم رهبري در وادي فرهنگ و حوزه نظارتي ايشان در اين عرصه كه همان بُعد اصلاح فرهنگي و آينده نگري و پيش بيني‏هاي انجام شده و هشدارهاي ارائه شده، طي چند سال اخير است خواهيم پرداخت، باشد تا ضعف نگارنده و كمي بضاعت او در پناه عظمت معنا و مضامين والاي مطلب مستور ماند انشاء اللّه‏.

خميني كبير قدس‏سره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد.

رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش مي‏درخشد، توصيه‏ها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است.

«ما از اول گفته‏ايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست.»

آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نمي‏كرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نمي‏رفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.

«امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگي‏ناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص.»

اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا مي‏كنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند.

«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.»

طبيعي‏ترين، منطقي‏ترين و كوتاه‏ترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدس‏سره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهره‏اي تام گرفتند.

«نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند.»

«دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفه‏اي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.»

از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيش‏بيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است.

خميني كبير قدس‏سره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد.

رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش مي‏درخشد، توصيه‏ها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است.

«ما از اول گفته‏ايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست.»

آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نمي‏كرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نمي‏رفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.

«امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگي‏ناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص.»

اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا مي‏كنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند.

«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.»

طبيعي‏ترين، منطقي‏ترين و كوتاه‏ترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدس‏سره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهره‏اي تام گرفتند.

«نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند.»

«دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفه‏اي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.»

از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيش‏بيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است.

/ 1