اكرم حسيني اراده، آگاهي و اختيار، اساس پذيرشها و تعهدات انساني، و فرهنگ، مولود و دامنه بروز آن در ميان جوامع ميباشد، كه در شكل گيري، تكامل و تعالي اجتماع مهمترين نقش را ايفا ميكند. به طوري كه تحولات و اصلاحات سرنوشت ساز، عموما ميراث رويكردهاي عظيم فرهنگي در مقياسي وسيع بوده، كه با بعثت و ظهور مصلحاني راستين و در راس آنان انبياء عظام صورت پذيرفته است. اما بقاء و دوام اين اصلاحات همواره مشروط به تحقق دو شرط اساسي بوده است.1 - پويايي و كمال جويي رويكرد نوين، تا بتواند دستاوردها و ارزشهاي خود را منطبق با زمان به نسل جديد انتقال دهد و مريدان و حافظاني جوان تربيت كند.2 - پذيرا شدن نسل جديد و اصرار بر حفظ ميراث گذشته و قابليت و توفيق بهرهمندي از سامانهاي امروزي در همه ابعاد. كه اين خود مرهون انتقال صحيح ثمره تغييرات از نسل تحول يافته است كه هر چه دست نخوردهتر به جمع وارث تحويل دهد. بيترديد، تحقق شرايط فوق نتيجه فرهنگي است كه در تكوين انقلاب نقش داشته و بر ساختار نوين تأثير گذار بوده است. پس شرط دوام اصلاحات، تئوريزه شدن فرهنگ انقلاب براي آيندگان است. اگر فرهنگ - دامنه بروز اراده و آگاهي انسان - را موجودي زنده و فعال، با قابليت رشد بدانيم و آنرا مايه حيات و حيثيت جوامع انساني برشماريم، حفظ اين موجود، مربيان و دايههايي دلسوز و دانا و خلاقي را ميطلبد تا با شناخت كافي، ضمن حفظ سلامت و طراوت آن، زمينه رشد و پويش آن را فراهم نمايند و او را از آفات و آلام احتمالي دور سازند. از اين روست كه مربيان برجسته بشري از انبياء بزرگ تا راد مردان الهام يافته از آنان، همواره بيشترين تأمل و اصرار را بر راهبري فكري و تصحيح فرهنگ امتهاي خويش داشتهاند، همانگونه كه كتب آسماني و آثار فرهنگي هر دوران با همين هدف تنظيم و تبيين گرديده است. و مهم آنكه اين مصلحان فرهنگ ساز تنها به تكوين يك پيكر فرهنگي دل خوش نداشته بلكه همت والاي خويش را تا سر حد جان نثاري و شهادت بر سلامتي و پرورش جزء جزء آن فرهنگ صحيح و الهي مصروف داشتهاند.اميرمؤمنان حضرت علي عليهالسلام كه خود از بزرگترين پرچمداران فرهنگ ساز بشري است، تأثيرات رسالت عظيم رسول گرامي صلياللهعليهوآله اسلام را اينگونه ارزيابي ميفرمايند كه: «ارسال سلسله رسولان الهي به حضرت محمد صلياللهعليهوآله رسيد،... در حالي كه جهان عصر بعثت گرفتار مليتهاي پراكنده و خواستههاي گوناگون بود و خداوند به وسيله رسول اكرم صلياللهعليهوآله آنها را از ضلالت و گمراهي رهانيده و از جهالت و ناداني نجات داد».اين هدف والا - تغييرات و اصلاحات فرهنگي - در قيام جهاني و خونين سيدالشهدا حسين بن علي عليهالسلام نيز از اولين روزهاي قيام تا آخرين مرحله تكميلي كه به اسارت بزرگ بانوي كربلا حضرت زينب كبري عليهاالسلام انجاميد، يعني از اولين فرياد حسيني تا آخرين خطبه زينبي موج ميزند. «وَ بَذَلَ مَهَجَتهُ فيك لِيَستَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالة و حَيْرةَ الضَلالَة» «خدايا حسين عليهالسلام خون دل خود را در راه تو نثار كرد تا بندگانت را از ناداني و حيرت و سرگرداني نجات بخشد.»اين جديت وافر، اين اخلاص كامل و اين اهتمامِ قابل،انگيزهاي جز عظمت موضوع و تعهد اين بزرگان در قبال عهد اوليه با حضرت حق و پيوندي كه با امتهاي خويش داشتهاند ندارد. خداوند نيز در قرآن كريم از اين تعهد و پيامبران الهي و وارثان آنان ياد ميكند. «و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي ابن مريم و اخذنا منهم ميثاقا غليظا»آري انسانهاي فرهيخته و استواران ميدان علم و عمل و مصلحان پا در ركاب تاريخ نيز كه همان وارثان راستين پيامبران الهياند بر سر عهد خود صادق ماندند و همت و توان خويش را در قالب قيام ظاهري يا تلاش مخفي در طبق اخلاص گذاردند. «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ صََدَقوا ما عاهَدُوا اللّه عَليه فَمِنهم مَن قَضي نَحْبه و مِنهم مَن يَنتَظر و ما بدّلوا تبديلا». انقلاب كبير اسلامي كه بيشترين تحول را در عرصه انديشه، ايمان و اخلاق مردم بر جاي گذارد، چنان دشمنان را مات و مبهوت در تشخيص عوامل ظهورش، به ريشه يابي و گمانه زني واداشته بود كه سالها سر در گم سرگردان با حمله نظامي، تحريم اقتصادي، ترورها و تبليغات ياس آور، سعي جدي در دور كردن مردم از انقلاب و مأيوس نمودن آنها از ثمراتش داشتند. لكن تيزبيني رهبران و بيداري و ايمان مردم، وحدت و عشق ميان امام و امت، باطلالسحر پيشگوئيها و شيطنتهاي آنان شد. در اين ميان عرصهاي كه به جولان دشمن تا حدي پاسخ نسبي داد، عرصه فرهنگ بود كه با فرمول قديمي و كيد كهنه استعمار به عقبه فرهنگي و اخلاقي مردم يورش برده و با سست نمودن پايههاي ارزشي و بنيانهاي معنوي و تكيهگاههاي رفتاري آنان، زمينه را براي بروز بعضي از پذيرشها به ويژه در نسل جوان فراهم آورد. خميني كبير قدسسره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد. او فرهنگ را مبدا همه خوشبختيها و بدبختيهاي ملت ميدانست و صلاح و فساد ملت و كشور را برخاسته از صلاح و فساد فرهنگ بر ميشمرد. فرهنگ شاهنشاهي را سراسر وابسته و استعماري ديد و با تمام وجود با آن مقابله كرد و مردم را نسبت به مظاهر اين تمدن قهقرايي آگاهي بخشيد.و امروز امام المسلمين، خامنهاي كبير (دام ظله شريف)، مصلحي ديگر از تبار انبياء، بر آن ميثاق ايستاده و عهد ديرين اسلاف را برمي خواند و از سر تكليف، امت خداجوي را بر طريق هدايت دعوت ميكند. مدار و محور امامت آن راد مرد الهي نيز تثبيت همان فرهنگ و مقابله همه جانبه با فرهنگهاي الحادي و كفر آميز بشري است. رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش ميدرخشد، توصيهها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است. هدايتهاي فكري ايشان در طول يازده سال رهبري مستقيم، راهي الهي - تربيتي گشوده و من ضمن ارائه خطوط كلي حركت، به فراخور زمان، ضعفها، نقصها و نارساييهاي فرهنگي را شناسايي نموده و مدبرانه راه صحيح و عمل سزاوار را تعيين كرده است، و چون ديده باني خبير و بصير، قلمرو فرهنگي جامعه را سراسر پاس داشته و قبل از آنكه دشمن سنگري را نشانه رود هشدار داده، و او را تعقيب نموده است. آنچه در مجموعه راهبريهاي فرهنگي آن خبير فرزانه قابل تأمل ميباشد «منشور اصلاحي» است كه از متن اسلام برآمده و بر صراط مستقيم ره ميپويد. جامع اين فرامين كه يادآور «قرائت وحي نبوي» و «بازخواني كلام علوي» است، گاه بر منبر خطابه، گاه بر سرير قلم، گاه در مقام تشويق و گاه از سر نصيحت و تنبيه، نبض حساس فرهنگ جامعه اسلامي را در دست داشته و در فراز و فرود جريانات، موج خيز و موج شكن است.برخي ويژگيهاي منشور «اصلاحات فرهنگي» معظم له را ميتوان در موارد زير برشمرد. 1 - تشخيص به موقع ضعفها و خللهاي فرهنگي؛ 2 - جامع نگري و عنايت به همه جوانب؛ 3 - آينده نگري و شناسايي اهداف و تاكتيكهاي دشمن؛4 - ارائه طريق و نشان دادن سير اصلاح و مسير مبارزه؛ 5 - پافشاري بر اصول و حفظ حدود الهي؛6 - تكيه بر ارزشها و حركت بر مدار اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله ؛ 7 - موضوع شناسي؛ 8 - كلام شناسي؛9 - زمان شناسي؛ 10 - مخاطب شناسي؛11 - همسويي و الگو گيري از برترين منابع هدايتي (قرآن و مكاتب انبياء عليهمالسلام و عبرتهاي تاريخي)؛ 12 - استفاده از مؤثرترين روشهاي نقد و موعظه. اما آنچه در اينجا بدان خواهيم پرداخت، تبييني است اجمالي از نظارت دقيق و بصيرت تام ايشان، كه جا به جا نيات پليد و مقاصد شوم و كمينهاي جديد دشمنان را رصد نموده و مردم و مسئولين را از آن بيداري ميدهند.مقام معظم رهبري از ابتداي تصدي ولايت و رهبري، بيش از هر چيز بر حفظ و حراست از ايمان و اعتقاد و پايگاههاي فكري مردم دغدغه و اصرار داشتند. و چنين فرمودند: «ما از اول گفتهايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما كه نخواستيم ديانتمان را از سياست جدا كنيم. فرهنگ ما، ساخته شده تاريخ و مكتب و انقلاب ماست».«تمدن بالفعل اگر پشتيبانهاي فرهنگي و تضمين كنندههاي فرهنگي دنبالش نباشد از بين ميرود. سقوط و زوال تمدنها چگونه است؟ ضعف عامل فرهنگي است. تأثير فرهنگ و نقش و سهم فرهنگ به اعتقاد من اين است.»آنچه در پي ميآوريم، گزيدههايي از بيانات ارزشمند و پيامهاي گرانقدر آن فرزانه كبير است كه در عرصه تثبيت فرهنگ اسلامي و ترغيب همگان بر پاسداري از آن، همچنين شناسايي دشمنان اسلام و راهزنان فكري مردم و معرفي به موقع آنان، تنظيم شده است. و بر آنيم تا خوانندگان را به طرح تربيتي متقن و همه جانبه آن عزيز آگاه، توجه دهيم.سير هدايتي رهبر معظم انقلاب در بخش وسيعي شامل برنامههاي دقيق فرهنگي است كه با طرح سياستها و برنامههاي مؤثر، گاه سعي در آگاهي بخشي و تعليم جامعه دارند و گاه به اصلاح آگاهيها و دانستنيهاي موجود و مرسوم ميپردازند. و در فرازهايي ديگر از اين هدايت،با تيز بيني و بصيرت فرهنگي، چون ديده باني آگاه، وضعيت قرار و نقشههاي در دست اجراي دشمن را پيش بيني كرده و به موقع هشدارهاي لازم را به مسئولين امر و مردم ميدهند. اين است كه گاه دعوتي عام براي احياي «فريضه امر به معروف و نهي از منكر» دارند. گاه همگان را بر پايبندي به معنويات، توجه به خدا و اخلاص در عمل سفارش ميكنند. گاه همگان را بر رعايت نكات خاص اخلاقي و حقوقي نظير «وجدان كاري و انضباط اجتماعي» فرا ميخوانند. گاه مردم و مسئولين را بر «عبرتگيري از جريانات تاريخي نظير واقعه عبرتانگيز عاشورا» تنبّه ميدهند و بر پند گيري عوام و خواص از آن هشدار ميدهند و گاه مرزهاي «خودي و غير خودي» را براي مسدود شدن نفوذ غريبهها روشن ميسازند و در اين مسير به تناسب، الگوهاي رفتاري و اعتقادي تاريخ اسلامي را همچون وجود بينظير رسول گرامي اسلام صلياللهعليهوآله و ائمه هدي عليهمالسلام و بزرگواراني كه در رشد و تعالي و كمال بشري مؤثر بودهاند، را به مردم و مسئولين معرفي و نكات پنهان از ذهن جامعه را مطرح و ترسيم مينمايند.ايشان در همه اين فرازها همواره مردم را به حق محوري و تكليف مداري، همچنين فراگيري دانش و كسب مهارتهاي لازم و علوم روز تشويق مينمايند. علاوه بر اين، معرفي اسلام ناب و آگاهي بخشي از فرهنگ انقلاب، همچنين نشان دادن رد پاي دشمنان و سياستهاي استكباري آنان در مجموعه بيانات و فرمايشات ايشان فرازي ثابت و جايگاهي هميشگي دارد. از اين روست كه توطئه وسيع «شبيخون فرهنگي» يا سوء استفاده از شعارها و ارزشهايي چون «آزادي»، «روشنفكري»، «اصلاحات» و ديگر گريزگاههاي فرهنگي، به موقع از سوي ايشان شناسايي و به مردم معرفي ميشود. مجموعه حاضر، كه به كنكاشي نه چندان تام بلكه با دقتي قابل توجه بر فرمايشات و پيامهاي معظم له در طول يازده سال رهبري مقتدرانه ايشان تهيه گرديده، در پي بيان ساختار نظارتي آن مقام معظم بر عرصه فرهنگي جامعه بوده است. و بنابر اينكه تربيت و فراهم آوردن زمينه هر رشدي را مبتني بر دو عامل «ايجاد مقتضي» و «رفع مانع» بدانيم اين مطالب در دو بخش: 1 - سياستها و برنامههاي فرهنگي؛2 - ديده باني و بصيرت فرهنگي، تنظيم يافته.بخش اول شامل دو فصل: الف - آگاهي بخشي؛ ب - اصلاح فرهنگي.و بخش دوم شامل دو فصل: الف - دشمن شناسي و معرفي فرهنگ استكباري؛ ب - آفت شناسي فرهنگي ميباشند. كه طي اين فصول بيانات معظمله به عناويني چند دسته بندي شده و تحت هر عنوان به چند مطلب محدود از ايشان اشاره گرديده و جهت انتظام يافتن و ايجاد نظم فكري با جملاتي سعي در عطف بيانات به يكديگر شده است.
سياستها و برنامههاي فرهنگي
الف: آگاهي بخشي
1 - معرفي اسلام ناب
فرهنگ اسلامي، آن گاه كه با طهارت ذاتي خود از زلال وحي، در كلام راويان صادق جاري گردد و قبل از آنكه با افزودنيهاي غير مجاز تركيب شود، و برداشتهاي غلط و مسخ كننده، آن را به جُبّهاي وارونه شبيه گرداند، به نفوس پاك مردم راه يابد، در بازيافتن هويت اصيل انسان، رساترين كلام و پوياترين مرام و براي هدايت عمومي، گوياترين مدل و بهترين راهبر ميباشد. معرفي و شناساندن اين فرهنگ و نقشههاي تربيتي آن كه در مجموعه اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله ترسيم يافته و جديدترين تجلي آن را در انقلاب اسلامي ايران شاهد بوديم، از جمله برنامههاي رهبر معظم انقلاب بوده است. كه تاكنون زوايايي مهم و نكاتي قابل ملاحظه از اين نظام فرهنگي را معرفي نموده و همگان را از كج فهمي و تعابير ناصحيح پرهيز دادهاند. با آوردن پارهاي از آن ملاحظات بر اين نظام زيبا نظري ميافكنيم.
آيات الهي، برترين اصلاح گر
«از اولين لحظات بعثت و وحي بر نبي اكرم صلياللهعليهوآله همه وسايل براي صلاح و اصلاح جامعه بشري، در آيات قرآن مورد توجه قرار گرفت. در همين سوره مباركه علق، بعد از نام خداي متعال و امر به پيامبر اسلام براي قرائت اشاره ميكند كه «اِقْرَء باسم ربّك الذي خَلَق».
اسلام ناب، مدرسه انقلاب
«طبيعت اسلام ناب، طبيعتي پر جاذبه است و دلهايي را كه آلوده غرضورزي و كينه توزي نباشد، به خود جلب ميكند و اين همان است كه انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح كردند و بر دلها و چشمهاي نيازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه انقلاب كه امام ما بنيان گذارد، بساط اسلام سفياني و مرواني، اسلام مراسم و مناسك ميان تهي، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچيده شده و اسلام قرآني و محمدي صلياللهعليهوآله ، اسلام عقيده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستيزه با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام كوبنده جباران و بر پا كننده حكومت مستضعفان، سر بر كشيده است.»« در انقلاب اسلامي، اسلام كتاب و سنت، جايگزين اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جايگزين اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جايگزين اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنيا و آخرت، جايگزين اسلام دنيا پرستي يا رهبانيت؛ اسلام علم و معرفت، جايگزين اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام ديانت و سياست، جايگزين اسلام بيبند و باري و بيتفاوتي؛ اسلام قيام و عمل، جايگزين اسلام بيحالي و افسردگي؛ اسلام فرد و جامعه، جايگزين اسلام تشريفاتي و بيخاصيت؛ اسلام نجاتبخش محرومين، جايگزين اسلام بازيچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله ، جايگزين اسلام امريكايي گرديد.» چنين ويژگيهاي كارآمدي است كه اين مكتب را از مرام حكومتي بشري ممتاز ميكند و تاكنون فراز و نشيبهاي تاريخي نشان داده كه تنها راه نجات بشر درمانده و غريق، روي آوردن به اسلام و تعبد در برابر فرامين آن است. «در ايران حكومتي بر مبناي قرآن و قوانين منطبق بر احكام اسلام، استقرار يافته است كه تحت نظارت علماي ديني با استكبار مبارزه ميكند، در صحنه سازندگي به پيش ميرود، با اتحاد شرق و غرب مواجه ميشود، هشت سال جنگ را با افتخار پشت سر ميگذارد، با تبليغاتش استكبار را به وحشت مياندازد».
تنها عامل نجات بشر
«اگر به اسلام ناب عمل كنند، زندگي بشريت از دردهاي مزمن گريبانگير او در طول تاريخ، نجات پيدا خواهد كرد. دردهاي مزمن بشريت از چيست؟ بيعدالتي، فقر، ظلم و درگيريهاي ناشي از خودخواهي و خودپرستي و خودپسندي ميان گروههاي بشري است، گرفتاريهاي عمده بشريت، همان گرفتاريهايي است كه صدها سال قبل، بلكه هزارها سال قبل بشر گرفتار آنها بوده است.» «نكته اصلياي كه من ميخواهم عرض كنم اين است كه آن عاملي كه ميتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزهگر، جز اسلام ناب و قرآن كريم و احكام مقدس آسماني نيست. بشر حقيقتا در سختي و بدبختي است. اكثريت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طيبات روي زمين، به انسانهاي خبيث اختصاص پيدا ميكند. عدل در دنيا نيست. علاوه بر اين كه عدل نيست، شعور به فقدان عدل هم نيست و مهمتر اين كه نجاتبخش را هم - كه اسلام و قرآن و احكام الهي است - كسي در دنيا درست نميشناسد. با استنباط از بينش قرآني، بر حسب تكليف و تحليل تاريخي، اسلام بايد ملتها را نجات بدهد.» «اگر بتوانيم اخلاق و فرهنگ را اسلامي كنيم و مردم را با خلقيات اسلامي پرورش دهيم و صفاتي كه توانست از يك جماعت كوچك در صدر اسلام، ملتي عظيم و مقتدر درست كند، در ملتمان زنده كنيم، شاهد بزرگترين دست آورد خواهيم بود، اين نكته را توجه داشته باشيد آن چه كه در صدر اسلام به وجود آمد ناشي از همان ارزشها و اخلاقياتي بود كه اسلام به مردم داده بود. آنها دنبال علم و كار را گرفتند و تلاش و سعي كردند و دست به نوآوري زدند».
2 - معرفي فرهنگ انقلاب
1 - 2 - استقلال فرهنگي
مهمترين رويداد بشري در اواخر قرن بيستم، تحول عظيم فرهنگي - سياسي ايران اسلامي بود كه با زير ساختي الهي و معنوي به سرعت معادلات بين المللي آن زمان را بر هم ريخت. آنچه در ميان عوامل مهم اين «فتح مبين» نقشي شگفت داشت و در بر پايي و بقاي آن بيشترين تأثير را داشته و دارد، «دين گرايي و ماهيت فرهنگي - اسلامي انقلاب»، همچنين «اصرار بر پايداري ارزشها و اهداف والاي آن» بود. فرا خوان نبوي حضرت امام قدسسره و دعوت تودهها به حق گرايي و ايمان مداري و حاكميت دين و تقوا، مردم را در پي يافتن گمشده خود يعني اخلاق و معنويات همچنين اصلاح اوضاع فرهنگي به حركت در آورد. آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نميكرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نميرفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.تحقق اين شعار در بعد فرهنگي انقلاب، به معناي تبديل همه مظاهر و نمادهاي زندگي جاهلي و توحش مدرن، به بنيانهاي اصيل الهي و اسلامي بود كه بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري از ابتدا تاكنون بر آن تأكيد داشته و آن را مهمترين ره آورد انقلاب و محكمترين سلاح عليه دشمنان ميدانند.
فرهنگ مستقل
«فرهنگ، مثل آب و هواست. فرهنگ، يعني همين رسوم و آدابي كه بر زندگي من و شما حاكم است. فرهنگ، يعني باورها و اعتقادات ما و چيزهايي كه زندگي شخصي و اجتماعي و داخل خانه و محيط كسب يك جامعه با آنها رو به روست. جمهوري اسلامي، فرهنگ غربي را رد كرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامي داريم.» «اما از همه اينها مهمتر، استقلال فرهنگي بود. جمهوري اسلامي، از اول نشان داد كه زير بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربي نخواهد رفت. اين نكته را من عرض كنم كه سلطه واقعي قدرتها، سلطه فرهنگي است. يعني اگر ملتي بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحله بالاتر، زبان و خط خويش را در ملت ديگري نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطه او، يك سلطه حقيقي است؛ كاري كه در دورهاي از اين دويست سال گذشته فرانسويها با كشورهاي ديگر كردند، و در يك دوره ديگر انگليسيها كردند، و در اين اواخر امريكاييها انجام دادند؛ يعني زبان و خط و فرهنگ و روشهاي زندگي خودشان را به هر كشوري كه توانستند، صادر كردند. اگر كشوري از لحاظ اقتصادي هم مستقل باشد و وابسته به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاي بيگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در اين كشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.»
«اسلاميت» تنها دليل مقابله
«نه» بزرگ و تاريخي ملت ايران به مدعيان سلطه جهاني به خصوص در عرصه فرهنگ، كه تهديد و همت مخالفانش را برانگيخت، و بزرگترين بهانه و علت براي فشارهاي جهاني، راه اندازي جنگ، تحريمهاي پياپي و ايجاد فضاهاي ناامن عليه ملت گرديد برخاسته از فرهنگ الهي و اسلام خواهي مردم نظام بود و نه هيچ چيز ديگر.
راه، همسو با هدف
«براي ما محسوس و ملموس است كه علت فشار، اسلام است. مسلمانهاي عالم اين نكته را ميفهمند و احساس ميكنند كه اين جا امّالقراي اسلام و وطن اصلي و مركز حقيقي اسلام است. لذاست كه دلهاشان براي ايران و نظام جمهوري اسلامي ميتپد و به اين عاملِ وحدت شوق پيدا ميكنند.»و براي دست يابي به آن هدف والا و تحقق اسلام ناب راه، همان راه اسلام و روش همان روش رسول گرامي اسلام صلياللهعليهوآله بوده است. «امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلياللهعليهوآله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگيناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبيين اكتفا نميشود؛ بلكه پيمودن و سنگر به سنگر پيش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار ميگيرد.»همان اصلي كه همه كينه دشمن اسلام و انقلاب را در پي دارد و همواره براي مبارزه با آن و مأيوس كردن مردم مسلمان برنامه ريزي ميكند.
اسلام ديني فراتر از مرزها
«اگر صدور انقلاب، به معناي صدور فرهنگ قرآني و انسان ساز اسلام است؛ اين درست است و به آن افتخار ميكنيم. ما وظيفه خود ميدانيم كه با صداي بلند و توان بالا، مفاهيم و ارزشها و احكام و معارف اسلامي را كه مايه نجات ملتها و مستضعفان و مظلومان است؛ اشاعه دهيم. ما احساس ميكنيم كه اگر به اين تكليف عمل نكنيم؛ مقصّريم.اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا ميكنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند. امروز، مسلمانان عالم بايد توجه كنند كه دستگاههاي استكباري، با جنجال آفريني ميخواهند آنها را از بيان صحيحترين و صادقانهترين احساسات و معارف باز بدارند.»
كينه ديرينه
«استكبار جهاني، نسبت به اسلام و انقلاب، از اعماق وجود كينه دارد و تا ملتي از اصول و دين خودش دست بر ندارد و تسليم نشود؛ آنها راضي نخواهند شد. خداوند متعال به مسلمانها فرمود: «و لن ترضي عنك اليهود و لاالنّصاري حتي تتّبع ملّتهم». بنابراين، كينه استكبار به خاطر اعتقادات و استقلال خواهي و شعار «نه شرقي و نه غربي» و پايبندي عميق مردم ما به اسلام است. كينه استكبار تمام شدني نيست؛ اما علي رغم كينه عميق او عليه ملت ما، به لطف پروردگار اميدوارم و دلگرميم كه انشاء اللّه ملت ايران بتواند در همه صحنههاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي، به مقاصد الهي دست يابد و دشمن را وادار به عقب نشيني كند.»
2-2 - خدا محوري و تكليف مداري
حق مداري و تكليف نگري در اعمال، رمز فلاح و هر گونه توفيق است. اسلام با نواي «قولوا لاالهالااللّه تفلحوا» آغاز گرديد و آخرين دستگيره انسان در اين مسير را نيز همين قرار داد. حضرت امام قدسسره مقصد را اللّه ديد، بر حق ايستادگي نمود و براي او جام زهر را نوشيد. و مقام معظم رهبري (دام ظله العالي) نيز با همين نيت رداي رهبري پوشيده، عصاي موسوي در دست گرفت و كوه نور را نشان گرفت. بر تكليف مداري و خداجويي اصرار ورزيد و آنچه قطعا در تمامي بيانات آن بزرگوار مورد اشاره بوده است، توجه دادن به خداوند و اخلاص در عمل ميباشد. «پس، وراي اين محاسبات معمولي، دستگاه معقول قانونمندي وجود دارد كه غيب است و بايد به آن معتقد بود. آن محاسبه را از كجا پيدا كنيم؟ از راه شرع و عمل به تكليف. اين عنوانهايي كه ما در خلال صحبت به آن ميرسيم، دقيقا همان عنوانهايي است كه امام ما مكرر روي آن تكيه كردند. ما وقتي سلسله بحث را ترسيم ميكنيم، ميبينيم كه درست سر بند، همين عنوانهاست. امام ميگفتند: ما به تكليف عمل ميكنيم، ما براي پيروزي نميجنگيم، ما براي جواب دادن به خدا ميجنگيم، خداي متعال تكليف كرده، ما عمل ميكنيم؛ پيروزي داد، منت پذيرش هستيم؛ پيروزي هم نداد، باز هم از اين كه توفيق داد به تكليفمان عمل بكنيم، منتپذير هستيم. راز پيروزي همين است. اگر انسان، شرع را امام خود قرار بدهد؛ يعني طبق آنچه كه تكليف اسلامي و شرعي است، قدم به قدم حركت بكند، يقينا به پيروزي خواهد رسيد.»«يك مسئله اساسي اسلامي كه در آيات كريمه قرآن از آن ياد شده و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمي داشته باشيم، عبارت [است]از حركت به سمت حيات طيبه الهي و سياسي. «يا ايها الذين امنوا استجيبواللّه و للرّسول اذا دعاكم لامايحييكم». خدا و پيامبر، شما را به زندگي و مايه حيات طيب و پاكيزه دعوت ميكنند.»
هنر ايمان اسلامي
اما آنچه جاي بهت و پرسشي عميق دارد و حيرت جهانيان را بر عظمت خود برانگيخته، عامل اصلي اين پيوند و انگيزه تبعيت معجزه وار مردم مؤمن از امامان خويش است. كه فرمودند:«هنر ايمان اسلامي در همين است كه دلهاي مردم را آن چنان مجذوب ميكند و نيروهاي آنان را آن چنان در خدمت هدفهاي عالي و والا به كار مياندازد كه خود اين، انقلاب و حركت اسلامي را بيمه ميكند و نصرت الهي را به دنبال ميآورد.» «دست نيرومندي كه دلهاي شما مردم را به انقلاب و امام و جمهوري اسلامي، با استحكام متصل كرد و نيروي عظيمي كه ملت ايران را مثل اقيانوسي موّاج در تمام مراحل انقلاب - از جمله بعد از رحلت امام امت قدسسره - در مقابل چشم جهانيان قرار داد؛ عبارت از ايمان و اعتقاد شما به خدا و اسلام است. اين عاملِ اصلي را نبايد دست كم گرفت.»
ايمان مردم ضمانت نامه پيروزي
«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.» «وظيفه ما آن است كه با پايداري خود در مقابله با تهديد و تطميع سلطه گران، اين پرچم را همچنان برافراشته نگهداشته، از هيچ فداكارياي دريغ نكنيم، تا بتوانيم نقش و مسئوليت تاريخييي را كه بر عهده ما در اين برهه از زمان گذارده شده است، به بهترين وجه ايفا كنيم.» «شما ملتي هستيد كه بر اثر تجربه بزرگ انقلابتان و به خصوص بر اثر آزمايش عظيمي كه در جنگ از خود نشان داديد و محبت عاشقانهاي كه نسبت به امام بزرگوارتان - در حيات و مماتش - ابراز كرديد و شجاعتي كه در مقابل قدرتها از خود نشان داديد، در چشم ملتهاي ديگر، يك ملت بزرگ و قهرمان به حساب ميآييد و حق هم همين است.» «امروز استكبار جهاني از ايمان عميق در هر مردمي، خائف و هراسان است. امروز دستگاه سلطه طلب و سلطهگر جهاني ميداند آن چيزي كه در مقابل او خواهد ايستاد، انسانهاي با ايمان و غيور و معتقد به يك سلسله اصول و ارزشها هستند و فقط در مقابل سلطهطلبي و زورگويي دستگاه استكبار ميايستند دشمن از اينها ميترسد و با آنها مقابله ميكند.»
3-2 - مردمي بودن و تكيه بر عناصر خودي
مردم جنود رحمان و صاحبان انقلاب
طبيعيترين، منطقيترين و كوتاهترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدسسره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهرهاي تام گرفتند. اركان مختلف نظام را با تكيه بر خواست و اراده آحاد مردم طراحي كردند و بر اين منبع عظيم كه مظهر عنايت حق بود اميد ياري بستند، «هو الذي ايّدك بنصره و بالمؤمنين». «مردمي بودن حكومت هم يكي ديگر از ارزشهايي است كه حاكميت اسلام و معارف اسلامي به اين مملكت هديه كرده است مردمي بودن، چيزي بالاتر از انتخاب شدن به وسيله مردم است..... در كشور اسلامي ما، مردمي بودن يك ارزش است». «براي تحقق اين هدف، از تودههاي مؤمن و آگاه و دردمند و فداكار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاي سياسي - نيروي انسانيِ لازم گرفته شد و رهبر حكيم، نصرت را پس از توكل به خدا، از نيروي لايزال مردم جستجو كرد و در سايه مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حركت در آورد.»«پشتوانه اين حكومت، غير از كمك اين مردم چيست؟ پس اينها صاحب قضيهاند. اينها بودند كه رژيم شاه را سرنگون كردند. اگر اين مردم به فرمان امام گوش نميكردند، به خيابانها نميرفتند و جوانانشان را نميدادند، من و شما كه اين افتخار را هم با خودمان يدك ميكشيم كه جزو مبارزان آن زمان بودهايم بايد صد سال آن گونه مبارزه ميكرديم! مردم بودند كه به خيابانها رفتند و جان خودشان را فدا كردند. حالا كه اين مردم به ما مراجعه ميكنند، آيا بايد با آنها مثل مزاحمي كه مرتب ما را اذيت ميكند، برخورد كنيم؟!»
نظام اسلامي متكي به مردم
از دلايل آشفتگي و بي ساماني رژيمهاي قبل، دور داشتن مردم از امور و نامحرم داشتن آنان در سعادت و سلامت عمومي جامعه بود، كه سرانجامِ آن نتيجهاي جز قهر و بيزاري و طغيان و مطالبه يك رژيم مردمي - الهي در پي نداشت. «نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند. لذا از هر وسيلهاي براي جلوگيري از سازندگي كشور استفاده كردند كه يكي از آنها، جنگ ويرانگري بود كه بر مردم ما تحميل نموده و موجب شدند كه همت مردم و مسئولان، به جاي سازندگي و پيشرفت علمي و عملي، صرف دفاع از تماميت و استقلال كشور شود.»اما مردم آزاده و با ايمان كه انقلاب را چون فرزند خود و حاصل دهها سال رنج امام و وارستگان اين مرز و بوم ميدانستند و پيوندي الهي با آن داشتند با اتكاء بر خداوند به افق متعالي اين مبارزات چشم دوخته و در پي امام خويش،« با اراده قاطع خود كه از ايمان عميق آنان به اسلام ناشي شد مبارزات را تا پيروزي ادامه داده و جمهوري اسلامي را به وجود آورده و با فداكاري و ايثاري بي نظير، از آن حراست نمودهاند و از اين پس هم در همه حال، نظام اسلامي متكي به مردم و متعلق به مردم و در اختيار مردم خواهد بود.»
خودكفايي با همت مردم
آثار و بركات شگفتِ وحدت امت و امام، محدود به ايام پيروزي و اداره جنگ نبود. بلكه تجربهاي شيرين از توانائيهاي اين ملت بود تا مرزهاي اقتدار خويش را بيابند و بر بازسازي و جبران ويرانيهاي شاهنشاهي و ايادي جور در اين مملكت كمر همت بندند و پيام مولا را دريابد كه:«نيروهاي مخلص، آستين همت بالا زنند، بر همگان واجب است كه سازندگي كشور را بسيار جدي بدانند و موانع را از سر راه بردارند. امروز، آبروي اسلام در گرو آن است كه ايران اسلامي به كشوري آباد تبديل شود، كار و ابتكار در آن همه گير شود، زندگي مردم سر و سامان يابد، فقر و محروميت ريشه كن شود، توليد داخلي با نيازهاي مردم متعادل گردد، كشور در صنعت و كشاورزي به خودكفايي برسد، دشمن از طريق احتياجات زندگي مردم، راهي به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دين در كنار معنويت، زندگي مادّي مردم را نيز سامان بخشد. دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفهاي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.» اين، همت والاي مردم بود و انتظاري كه اسلام و تاريخ از آنان داشت. كار را تمام كردند و بحمداللّه سر بلند برآمدند، آنچه داشتند گذاشتند تا همه چيز را بيابند و يافته آنان، ميراث گرانبهاي اسلام بود كه در سايه استقلال و آزادي فراهم آمده بود. اما آنچه اين ولي نعمتان و صاحبان حقيقي انقلاب از اولياي امر كه ميراث داران امروزند، انتظار دارند چيزي جز امانتداري و وظيفهشناسي و درك جايگاه خود و مردم نيست.«حرف من اين است كه بايد ترتيبي داده بشود و مكانيسمي به وجود بيايد كه كارگزاران حكومتي، خودشان را به معناي حقيقي كلمه، خدام و خدمتگزار مردم بدانند؛ بروند كار كنند و همان قدري كه برايشان مقرر و معين شده است، زحمت بكشند و وظيفه خود را انجام بدهند؛ كوتاهي نبايد باشد.» «مظهر مردمي بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسئولان فاصله حقيقي احساس نميكنند. اين نعمت بزرگي است.»
3 - معرفي الگوها
از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيشبيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است. دوراني كه تاريخ با امامت و رهبري معصومين عليهمالسلام طي كرد، با همه فراز و نشيبها و پيروزيها و محروميتها، مكتبي تربيتي و رو به تعالي را بر بشريت گشود كه گر چه مربياني متعدد بر آن ولايت داشتند و هر يك بر حسب شرايط زمان، جلوهاي خاص از نفوس ملكوتي خويش و نمايي غالب از ولايت الهيشان را بروز دادند، اما طهارت در مرام، اخلاص در عمل، صداقت در بيان و در يك كلام عصمت آن بزرگان، چهارده قرن امامت را با رهبريي واحد و الهي در ميان امت جاري ساختند، بگونهاي كه گويا يك امام با عمري به بلنداي سن چهارده معصوم بر تاريخ شيعه ولايت داشته است. چرا كه همه، مجريان فرمان حق بودند و رسالتي به عظمت اسلام و وسعت تاريخ بر دوش داشتند. بيترديد بهره جستن و تربيت پذيري از اين گنجينه معنوي، نيازمند آگاهي و طهارتي درخور است. مقام معظم رهبري كه اينك در كمال شايستگي، نيابت ولايت آن حجج الهي را عهده دارند، با تبحري ويژه و اشرافي وافي، و با ترسيم صحيح و دقيق فضائل و كمالات آن اسوههاي آسماني، متعاليترين الگوهاي رفتاري را در ميان مردم جاري ميسازند و نسبت به جلوههاي تربيتي آنان آگاهي ميبخشند. علاوه بر آثار ارزنده ايشان پيرامون سيره معصومين عليهمالسلام كه قبل از موقعيت مقدس رهبريشان در دست است، طي دوران درخشان رهبري نيز به مناسبتهاي مختلف درسهايي آموزنده و هدايتگر از معصومين عليهمالسلام ، همچنين حضرت امام قدسسره و در مراحل پايينتر از شخصيتهاي بزرگ اسلامي، به تناسب وضعيت فرهنگي جامعه ارائه فرمودهاند و بر شناخت بيشتر و تبعيت از آن چهرههاي درخشان تأكيد فراوان داشتهاند كه ذيلاً به چند نمونه از آن اشاره ميشود.
قلل معرفت و كمال انساني
«وقتي به صف اوليا و عباداللّهالصالحين نگاه ميكنيد، قله هايي وجود دارد كه نسبت آن قلهها به بقيه انسانهاي بزرگ عالم معنا، يك نسبت غير قابل تصور و فوقالعاده عظيمي است. اختلاف، اختلاف فاحشي است. اين قلهها، همان كساني هستند كه در تاريخ نبوتها هم هر جا شما چشم بدوزيد، از هر طرف آنها را ميبينيد؛ مثل انبياي اولوالعزم و بزرگاني از اين دست و در اين حد. اما در مجموعه اين عظمتها و شكوهها و در بين اين برجستهترينها كه ذكرشان براي ما فقط لقلقه لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسيار كوچكتر و خردتر و حقيرتر از آن است كه بخواهند اين معنويتها را درك كنند و همين طور از دور تصويري در ذهنشان دارند و آن را بر زبان ميآورند - كه باز اين تصوير هم، از كلمات خودشان است چند نمونه بسيار نادر وجود دارد كه از حد توصيف و بيان بالاترند.»«ابعاد شخصيت نبيّ اكرم را هيچ انساني قادر نيست به نحو كامل بيان كند و تصوير نزديك به واقعي از شخصيت آن بزرگوار ارائه نمايد. آنچه ما از برگزيده پروردگار عالم و سرور پيامبران سراسر تاريخ شناخته و دانستهايم، سايه و شبحي از وجود معنوي و باطني و حقيقي آن بزرگوار است؛ اما همين مقدار معرفت هم براي مسلمانان كافي است تا اولاً، حركت آنها را به سمت كمال تضمين كند و قله انسانيت و اوج تكامل بشري را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانيا، آنها را به وحدت اسلامي و تجمع حول آن محور تشويق كند. بنابراين، توصيه ما به همه مسلمانان عالم اين است كه روي ابعاد شخصيت پيامبر و زندگي و سيره و اخلاق آن حضرت و تعاليمي كه از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، كار زيادي بشود».
تجسم آيات قرآن
«وجود اميرالمؤمنين عليهالسلام ، از جهات متعدد و در شرايط گوناگون، براي همه نسلهاي بشر، يك درس جاودانه و فراموش نشدني است؛ چه در عمل فردي و شخصي خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در ياد خدا، و چه در مبارزهاش با نفس و شيطان و
انگيزههاي نفساني و مادّي.»
«او تجسم حكومت الهي، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم «اشدّاء علي الكفّار رحماء بينهم» و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك ميكرد - «كان يقرّب المساكين» - و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار ميداد. برجستگاني كه با پول و زور و بقيه وسايلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر علي عليهالسلام با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاي باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه درباره اميرالمؤمنين عليهالسلام مينويسند و كم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصوير كنند و بهترينها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.»
سرمشق نوراني
« در مقام تنزل وجود، آن جاي كه عظمتهاي ملكوتي به واقعيتهاي عالم جسم و مُلك ميپيوندد و اين قالبهاي بشري، حامل آن معنويتها و روحها ميشود؛ آن وقت، هر حركت و هر اشاره و هر حرف از زبان آنها، براي ماها كه عقب هستيم، يك سرمشق نوراني ميشود. اين كافي است كه ما بدانيم فاطمه زهرا عليهاالسلام در چه اوجي و با چه عظمتي در اين عالم بوده و در عالم معنا و ملكوت خواهد بود. واقعا دختر پيامبر صلياللهعليهوآله معماي ناگشوده ذهن بشر و معارف بشري است.»
مصداق لطف حق
«وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده الهي است. همين قدر ميدانيم كه اين بازمانده خاندان وحي و رسالت، عَلَم سرافراز خدا در زمين است. «السّلام عليك ايّها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمه الواسعة وعدا غيرَ مكذوب»«او وعده الهي و مصداق مطلق خدا بر انسانيت و بشريت است. او مستوره و نمونهيي از اوليا و اصفيا و انبيا و برجستهترين بندگان خداست. او نمايشگر مَبلغ فضل الهي بر بني آدم است. اينها چيزهايي است كه خود آنان بيان فرمودند. اگر ما بتوانيم در حد فهم قاصر و ناقص خودمان، رشحاتي از اين گفتهها را درك كنيم و بفهميم، خيلي بُرد كردهايم.»
وديعه خدا
«شخصيت عظيم رهبر كبير و امام عزيز ما، حقا و انصافا پس از پيامبران خدا و اولياي معصومين، با هيچ شخصيت ديگري قابل مقايسه نبود. او وديعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانه عظمت الهي بود. وقتي انسان او را ميديد، عظمت بزرگان دين را باور ميكرد. ما نميتوانيم عظمت پيامبر صلياللهعليهوآله ، اميرالمؤمنين عليهالسلام ، سيدالشهداء عليهالسلام ، امام صادق عليهالسلام و بقيه اوليا را حتي درست تصور كنيم؛ ذهن ما كوچكتر از آن است كه بتواند عظمت شخصيت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور كند.»«او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نيايشگرِ گريان نيمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوي كامل يك مسلمان و نمونه بارز يك رهبر اسلامي بود. او، به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد. او، صلاي استقلال و آزادگي را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. او، در عصري كه همه دستهاي قدرتمند سياسي براي منزوي كردن دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي تلاش ميكردند، نظامي بر اساس دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي پديد آورد و دولت و سياستي اسلامي بنيان نهاد.»
اسلام ناب مجسم
«ما امروز درباره امام بزرگوارمان بايد عرض كنيم كه او اسلام انقلابي مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگي و اخلاق و احساسات و تصميمگيريها و نيز فاني براي خدا بود. خداي متعال هم به او پاداش داد. كاري كه به دست اين بزرگوار در اين دوران انجام گرفت، كاري بينظير بود.»در ادامه اين نوشتار، به فصل دوم از بخش اول و بخش دوم فرمايشات مقام معظم رهبري در وادي فرهنگ و حوزه نظارتي ايشان در اين عرصه كه همان بُعد اصلاح فرهنگي و آينده نگري و پيش بينيهاي انجام شده و هشدارهاي ارائه شده، طي چند سال اخير است خواهيم پرداخت، باشد تا ضعف نگارنده و كمي بضاعت او در پناه عظمت معنا و مضامين والاي مطلب مستور ماند انشاء اللّه.خميني كبير قدسسره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد.رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش ميدرخشد، توصيهها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است. «ما از اول گفتهايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست.»آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نميكرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نميرفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.«امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلياللهعليهوآله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگيناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص.»اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا ميكنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند.«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.» طبيعيترين، منطقيترين و كوتاهترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدسسره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهرهاي تام گرفتند.«نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند.»«دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفهاي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.» از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيشبيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است. خميني كبير قدسسره كه نقد عمر بر سر آزادي و عظمت اسلام و مسلمين گذارد، سر لوحه قيام خويش را «اصلاحات فرهنگي»، «آزادي انديشه» و «تعالي بينش» مردم قرار داد، بنيان و بناي نظام جمهوري اسلامي را كه ثمره همه تلاشهايش بود بر فرهنگ غني و اصلاح گرايانه اسلام ناب محمدي صلياللهعليهوآله نهاد و تا آخر بر آن پاي فشرد.رهبريِ نبويِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهي، سياسي، تربيتي، اقتصادي، نظامي و همه امور مسلمين نظارت دارد، اما آنچه بيش از هر امر بر تارك زعامتش ميدرخشد، توصيهها، تأكيدات و فرامين ارزشمند و در يك كلام ولايت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومي جامعه و حاكميت ارزشهاي اسلامي بر زندگي فردي و اجتماعي امت است. «ما از اول گفتهايم كه واجهه انقلاب - يعني آن بخش نمادين و چهره بيروني انقلاب چهره فرهنگي است. سياست ما هم مقهور فرهنگ ماست.»آنچه كه مدنيت آن زمان تصورش را نميكرد و در مناسبات مادي آن روز انتظارش نميرفت «شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» ما بود كه اعلاميه استقلال و مايه سرافرازي انقلاب گرديد و شيفتگان عدالت و آزادي در سراسر جهان را جرأت بخشيد.«امام ما براي حيات دوباره اسلام، درست همان راهي را پيمود كه رسول معظم صلياللهعليهوآله پيموده بود؛ يعني راه انقلاب، اصل بر حركت است؛ حركتي هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگيناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص.»اگر ما اقدام به گسترش مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و انقلابي هم نكنيم؛ طبيعتِ اين مفاهيم و معارف، آن است كه مثل هواي لطيف و عطر گلهاي بهاري، خود به خود در فضاي ذهنيت جهان، گسترش پيدا ميكنند. چه دشمنان بخواهند و يا نخواهند.«بنا داريم كه با همه توان و با همه نيروي ملي و ذاتي و ايماني مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعي و حقيقي اسلام پيش برويم و مطمئنيم كه خداوند به ما كمك خواهد كرد.» طبيعيترين، منطقيترين و كوتاهترين راه تحقق اهداف الهي انقلاب و يافتن سعادت همگاني، همراه شدن با مردم و همراه كردن مردم با مسير حق بوده كه حضرت امام قدسسره و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالي) اين رمز را يافتند و از آن بهرهاي تام گرفتند.«نظام انقلابي، با پشتوانه مردمي نيرومند خود و با اعتقاد راسخي كه به نيروي ملي و مردمي خود دارد، خواهد توانست كشور را در جاده رشد و پيشرفت مادّي بيندازد و عقب ماندگيها را با برنامه ريزي جبران نمايد و دست بيگانگانِ سود جو و بد نيت را براي هميشه كوتاه كند.»«دولت و ملت، بايد سازندگي كشور را وظيفهاي انقلابي بدانند، با همكاري و با بسيج همه نيروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ايران را چنان آباد و پيشرفته بسازند كه اميد را در دل ملتهاي مظلوم زنده كند و راه آسايش مادّي و تعالي معنوي را به آنان ارائه نمايد.» از عوامل تأثيرگذار بر فرهنگ عمومي جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهايي محبوب و مناسب در ميان مردم است تا آرمانهاي متعالي و اهداف پيشبيني شده، تجسمي عيني و دست يافتني يابد. مكتب شيعه، كه از ابتدا تكوّني همراه با الگويابي داشته است، مهمترين عامل تربيت و رمز مؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پايداري آن، داشتن الگوهايي كامل و منزه و معلميني الهي و مطهر بوده است.