حوزه و دانشگاه - حوزه و دانشگاه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حوزه و دانشگاه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه دو [آشناى غريب] بودند و دو [غريب آشنا]! درسايه هاى وهم گون مى زيستند. نه[همزاد] بودند و نه [همراه] شدند كه آن يك در علقه ديرين به بند بود و آن ديگر در سلطه ديرين و دشمن اين برزخ را پاس مى داد و حصار دو قلعه را كمند داشت .

اگر دراين ميان كسانى جرات مى يافتند و خندق ها را در مى نورديدند و نواى ارتباط مى نواختند بغض دشمنان بدرقه راه بود و طرد دوستان غل و زنجير پاى واين اخير نيز به تحريك دشمن بود كه از غفلت دوست سود مى جست تا راه عبور را سد كند و هيچ كس مى طلبيدند زهرتهمت ارتجاع گرائى را مى چشيدند و حوزويانى كه با دانشگاه مرتبط مى شدند زائده روحانيت به حساب مى آمدند واگر توشه هااز[ حوزه ها] يافته بودند امااين[ گناه كبيره] حبط علم و عمل مى كرد! و چه كس را توان آن بود كه به اين حبط نينديشد و قدر و منزلت خويش را با مسووليت تعويض كند و به بهاى اتلاف شخصيت ايفاى تكليف را بجويد؟! ازاينروى در هر دو گروه كسانى اندك يافت مى شدند كه به اين خطرات تن دهند و در ميدان وحدت حضور يابند. بزرگانى چون شهيد مظهرى بهشتى مفتح رجائى و... در صفوف پيشتازان اين حركت جاى داشتند و دراين زمينه مى توان از كلام شهيد بهشتى تبرك جست كه از تلاش بخشى از آنان ياد كرده اند:

[جمعى از روحانيان تكيه كردند روى رابطه سازنده و خلاق ميان دانشجو و روحانيت و در ميان چهره هاى اخير مرحوم آيت الله طالقانى جزوپيشگامان اين راه بودند] 1 .

واينك با گذر چندين سال گر چه سخنها گفته شد و مقالات به نگارش در آمد اما تا ميقات موعود فاصله بسياراست . آقاى خامنه اى - كه در مسائل حوزه و دانشگاه بسيارانديشيده اند و نكات نغزى دراين زمينه گفته اند و يا نوشته اند. و بواسطه اين خصيصه بارها و بارها كلمات ايشان در اين نوشتار استفاده شد و مقاله با نام ايشان تزيين مكرر يافت از اين نقيصه سخن گفته اند و دستاورداين تلاشها را نقد كرده اند:

[ بااينكه دراين چند سال سخنهاى بسيارى گفته شده است اما خطوط اصلى اين كار ناشناخته مانده و آن چيزى كه بطور حقيقى اين وحدت را عملى سازد انجام نشده و بايداين نقص بر طرف شود. شايد يك جزء آن اين باشد كه هنوز مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه باين نشده است] 2 .

آنچه دراين مقال آمده است تلاشى -

در حد توان است كه ضعفها و بايسته ها سخن بگويد و بركاستيها اشاراتى نوين بيفكند واز همگان در رفع آن مدد جويد و گوشه اى از[ بايدها] را بر زبان آرد و خود و ديگران را به اجراى آن فرا خواند. دراين زمينه دعوى آن را ندارد كه[ سخن تمام]را گفته است كه اين جزاز[ انسان تمام] برنيايد.اما اظهاراين را روا مى شمرد كه به بخش عظيمى از گفته ها و نوشته ها (در اين زمينه ؟ مراجعه شده است و بااطلاع از آن اين نوشتار به نگارش در آمده است . واگرافشاء به صلاح بود با نام و نشان آن گفته ها و نوشته ها به نقد و بحث سپرده مى شد تا بيابيم كه غالب آنان در شعار اكتفا كردند واز آن مرز پا را فراتر ننهاده اند. واين نشاندهنده آن است كه دراين ضرورت مهم درست نينديشيده ايم و به طرحى جامع نرسيده ايم . لفاظانه با آن برخورد كرده ايم و منشيانه درباره آن نگاشته ايم !از خداوند منان مى طلبيم كه اين مرقومه راهى را نشان دهد و ضعفى را بباوراند و همت تلاش را بيافريند.

دورانهاى تاريخى ارتباط در بررسى نحوه رابطه موجود بازبينى بستر تاريخى اين حادثه ضرورى است و دراين زمينه تطورات چهارگانه ذيل را مى توان بر شمرد:

اين دوره تاريخى بخشى ممتداز حيات فرهنگى عالم اسلام را در بر مى گيرد و دوران شكوفائى اين تمدن دستاورد همكارى و هميارى ياد شده است .

2 - دورى و غربت :

رشد علوم تجربى در غرب و نفوذ آن در مشرق زمين محفلهاى جديدى را در تحصيل و تدريس بوجود آورد.اين محافل نه در شيوه درسى با حوزه هاى دينى مشابهت داشتند و نه در جهت و كاربرد مسانخت .ازاينرو غالب دانش پژوهان ه اين دو محفل علمى از زبان يكديگر بى اطلاع بودند. نه اينان سبك و لحن آنان را مى يافتند و نه آنان ازاصطلاحات و واژه هاى ديگرى طرفى مى بستند.

در كشورما اين مقطع تاريخى از زمان بروز زمينه هاى مشروطيت تا حكومت استبداى رضاخانى امتداد دارد و پى ريزى دوره سوم دراين مقطع انجام مى يابد.

3 - تعاند و خصومت :

اين دوره كه عمدتااز زمان سلطه رضاخان آغاز مى شود دوران نكبت باراين ارتباط است . به گفته آيت الله العظمى منتظرى :

دراين زمان استبداد داخلى به حمايت از جناحى بر مى خيزد و در جهت قطع تعلق دينى به مقابله با مظاهر شرعى - واز جمله حوزه هاى دينى - مى پردازد.اين جانبدارى موجب مى شود كه روحانيت بيش از پيش به دستاورد محافل علمى جديد بدگمان شود. آن مدارس را كفرستان بداند و به پيروان و هوادارانش دورى ازاين مراكز را توصيه كند.

از سوى ديگر دانشگاه به سوى دورى و غربت از ديانت پيش مى تاخت و به گفته يكى از مطلعان :

[ 2 : خلوت ترين جا در دانشگاه تهران مسجد دانشگاه بود. يعنى ظهر و بعداز ظهر كه مى رفتى مسجد دانشگاه معمولا 5 نفر بيشتر در مسجد آنجا نبودند... خدا شاهداست در ماه رمضان در دانشگاه كسى كه روزه داشت جرات نمى كرد بگويد: من روزه دارم . مسخره اش مى كردند. بچه هائى بودند كه روزه داشتند سيگار دست رفيقش بود مى گفت : بگير بكش . مى گفت : هان روزه هستى . مى گفت : نه ميل ندارم جرات نمى كرد بگويد: بله روزه هستم . در كلاسى كه ما بوديم بيش از 200 نفر دانشجو داشت كه تازه دانشكده حقوق بود و دانشكده هائى بود كه به اصطلاح در مبارزه و كارهاى مبارزاتى بودند. در ميان بيش از 200 نفر دانشجو فقط 5 نفر نماز مى خواندند] 4 .

اين گريزاز ديانت دورى از پاسداران و حى و رسالت را همراه داشت و روحانيان در مجامع دانشگاهى منزلتى در خور نداشتند و سخره غ اين قشر نقل محافل بود. نمونه اى ازاين حوادث بسيار را در واقعه ذيل مى توان يافت . راوى اين حكايت يكى از روحانيان است كه با لباس روحانيت در دانشگاه نيز به تحصيل مشغول بوده است [يك روز يكى از دانشجوها به ما گفت : برويم سلف سرويس . (چون سلف سرويس دانشكده خودمان تعطيل بود.) گفت برويم در[ هنرهاى زيبا] ناهار بخوريم . يك نفر به من گفت آقا شما به[ هنرهاى زيبا] نيائيد آنجا وضع دانشجوها خيلى بداست . گفتم خوب بد باشد چكار مى كنند به ما متلك مى گويند؟ باشد چهار تا متلك بيشتر مى شنويم . اينكه مساله اى نيست . ما به محض اينكه وارد سالن سلف سرويس هنرهاى زيباى دانشگاه تهران شديم دو نفراز عقب گفتند: صلوات بلند ختم كنيد] 5 !.

تهاجم تبليغى عليه روحانيت دراين مراكز دراين حدود محصور نبود. به اشكال و عناوين مختلف اين حركت انجام مى يافت واز سوى رژيم تشويق و ترغيب مى شد و نمونه اى ازاين جانبداريها را [شهيد مظهرى] نقل فرموده اند:

[يكى از آقايان فضلاء نقل مى كرد دراواخر دوره رضاخان شخصى كه در اواخر دوره رضاخان شخصى كه در آن زمان وزير فرهنگ بود و بعد سناتور شد روزى در دانشگاه تهران براى دانشجويان سخنرانى مى كرد. محتواى سخنش هم تجليل از فعاليتهاى فرهنگى دوره رضاخان بود. به دانشجويان مى گفت : شما بايد قدراين دولت و تمدنى را كه برايتان بوجود آورده است بدانيد. شما مى خواهيد دراين دانشگاه رشته هاى گوناگون نظيرادبيات پزشكى و علوم را بخوانيد وان شاءالله دراين زمينه ها متخصص خواهيد شد.اما آيامى دانيد ما در گذشته چه داشته ايم ؟ بعد براى نشان دادن شرايط فرهنگى دوره هاى گذشته يكى از كتابهاى خرافى مربوط به جادوگرى و مارگيرى و رمالى وازاين قبيل را بيرون آورد ومقدارى از مطالب كتاب را بر سبيل تمسخر واستهزاء براى دانشجويان خواند. دوست ما نقل مى كرد كه اتفاقا در همان ايام وزارت فرهنگ موضوعى را به مسابقه گذاشته بود واز حسن اتفاق مقاله اى را كه من نوشته بودم برنده اين مسابقه شد. طبق مقررات قرار شد كه با آقاى وزير ملاقات كنم . وقتى من را ديد تعجب كرد كه در لباس اهل علم هستم . گفت باورم نمى شد كه يك آخوند توانسته باشد بهترين مقاله را بنويسد! بعد توضيح داد كه فلان مطلبى كه در مقاله شما بود با آخرين نظريه هاى روانكاورى و روانشناسى امروز مطابقت مى كند و ما فكر مى كرديم نويسنده اين مقاله تحصيل كرده اروپا ياامريكاست ! حالا مى توانى بگوئى اين مطلب رااز كجا نقل كرده اى ! در جواب گفتم :اين مضمون يك حديث است و حديث را برايش خواندم . بعد هم با عصبانيت به او گفتم آقاى وزير!... آن مزخرفات چه بود كه آن روز در دانشگاه به دانشجوها مى گفتى ؟ چرا به ملتت خيانت مى كنى ؟ يا آنچه درمدارس قديم ما تدريس مى شد آنهائى است كه در آن كتاب نوشته شده بود؟... در حوزه هاى علميه اشارات بوعلى واسفار ملاصدرا و منظومه حاجى ملاهادى سبزوارى و كفايه آخوند خراسانى و آثار شيخ مرتضى انصارى و صدها كتاب علمى و فلسفى و فقهى طرازاول تدريس مى شود.

تو همه اينها را ناديده مى گيرى و به جمعى جوان بى اطلاع مى گوئى در حوزه يك مشت اباطيل درس مى دهند] 6 !.

نمونه فوق حكايتى است از صدها و هزاران نمونه مشابه . مجريان ه سياست غرب آتش اين كينه را برافروختند و ناآگاهان بر شعله آن افزودند و بر [روحانيت] تاختند و[ حوزه] را در محيطهاى دانشگاهى به غربت كشاندند. امااين ضربه ها بى عكس العمل نبود و پاسخهاى متقابل را ميافت و نمونه عينى آن موضعگيريهائى بود كه به نام حوزه عليه يك مركز مذهبى - متعلق به نسل نوين انجام مى يافت . نسل جديد و دانشگاهى - در سالهاى حدود 50 - به اسلام و مذهب روى آورده بود واين بازگشت را با حضور در مجمعى اسلامى مى جست .اما جو حاكم بر حوزه بدون توجه به جنبه هاى مثبت اين حادثه به نقطه هاى ضعف اين حركت پرداخت و دلزدگى نسل مذهبى و نيمه مذهبى دنشگاه رااز حوزه ها موجب شد.امام خمينى در بياناتى كه در فقدان فرزند فقيه خود فرموده بودند ازاين نوع عكس العمل حوزه ويان به شدت انتقاد و گلايه كردند:

[آنهائى كه قلم دستشان گرفته اند و دارند ترويج مى كننداز شيعه فرض كنيد چهارتا غلط هم دارد. خوب غلطش را رفع بكنيد طرد نكنيد بيرون نكنيد شما دانشگاه را رد نكنيداز خودتان ... هى منبر نرويد و بد بگوئيد. منبر برويد و نصحيت كنيد نه منبر برويد و فحش بدهيد فحش هم چيز شد در عالم ؟!... آقايان گوش تان را باز كنيد. نگوئيد كه اين دانشگاهى ها... فاسق و فاجر و كذا] 7 حاصل اين تهاجمهاى دو جانبه ديوارهاى قطور بين قلوب بود. واگر كسى قصد آن را مى كرد كه روزنه اى بگشايد وافق جديد را مشاهده كند از دو سوى سنگسار مى شد.

هم صنفانش او رااز خود مى راندند و آن سوئيان وى را بيگانه اى مى دانستند كه حريم را شكسته و پا به خانه اغيار نهاده است . و به گفته حجت الاسلام خامه اى كه از دلسوزان ديرينه اين دو نهاد بود و هست :

[چه بسيار مهرجهل و خرافه پرستى كه بر پيشانى حوزه هاى علميه كوفتند و چه فراوان تهمت بى دينى كه به دانشگاهيان زدند. چنين شد كه هر كس به راه خويش رفت و دژخيم بر سر هر دو راه كه غايت و هدف آن يكى بود چنان آسان و كم ضرر هر دو قشر را ساليان دراز گرفت و بست و شكست و كشت و جز ناله اى بر نخاست و دستهاى ياران و همرزمان بهم نرسيد 8 ].

4 در راه وحدت :اين فصل نوين با سخنان امام در سوگ آيت الله حاج آقا مصطفى آغاز مى گردد. بيانات دردمندانه حضرت ايشان در آن مقطع همگان را به انديشه فرو برد. كلمات با سوز و گداز آن پدرامت حوزه و دانشگاه را به خود آورد. به ياد داريم كه چگونه نوار و متن آن سخنان دست به دست مى گشت و راه را بر هر بهانه جو مى بست . گسترش مبارزه براين الفت مى افزود و شعار[ روحانى دانشجو پيوندتان مبارك] از وجدان مردمى بر مى خاست . تحصيلكردگان جديد مشتاقانه به حوزه ها نزديك مى شدند و حوزويان دانشگاه را مجمع مركز مبارزه مردمى مى ساختند. پيشتازان روحانيت مبارز بر دستاورداين تقارب آگاه بودند و بر آن پاى مى فشردند. شايسته است كه بدانيم تحصن روحانيان در مسجد دانشگاه - جهت رفع منع از ورودامام - با پيشنهاد واصرار دو شهيد بزرگوار مطهرى و بهشتى انجام يافته است 10ايندو كه از پيشگامان اين راه بودند بخوبى مى دانستند كه حيات نهضت واستمرار آن در گرو رابطه متقابل اين دو قشراست و بخصوص از روحانيت انتظارى دو چندان است كه به اين همكارى بينديشد و در راه آن بكوشد.

حوادث بعداز پيروزى انقلاب مسائل جديدى را در برداشت كه نيازمند به نگاهى مستقل است و آن را بايد با ديدى خاص و توجهى عميق نگريست و مورد مطالعه قرار داد.

نظاره دوره معاصر با پيروزى انقلاب مسائل نوينى رخ نمود.از يك سو اكثر روشنفكران مسلمان - كه غالبا در صنف تحصيلكردگان جديد بودند - در رقابتهاى سياسى افتادند و يا به اختلافات مسلكى و سليقه اى پرداختند و با ياران قديم روحانى قطع ارتباط كردند و بعضا بر طبل جنگ كوفتند و آن كردند كه كردند! نسل جديد دانشگاهى نيز در تب و تاب بود و گروههاى سياسى در درياى انقلاب به صيادى مشغول بودند و مى ربودند و مى ربودند.از جانب ديگر روحانيان مبارز در پيچ و خم سياست و اداره كشور درگير بودند و تماس مداوم با نسل دانشگاهى رااز دست دادند. آقاى خامنه اى - رياست جمهورى انديشمندان كه از روزگار دراز در تماس والفت با نسل جديد شهره بودند و پاسخگوئى به سوالات دانشجويان و ... اين ارتباط را حفظ كردند - متواضعانه و نقادانه فرموده اند گرفتاريهاى بعدازانقلاب به من و بعضى همفكران من فرصت اين كه به كارهاى فكرى باب دانشگاهها بپردازيم نداده واگر گاهى يك سخنرانى يا جلسه بحثى اينجا و آنجا با دانشجويان داشتيم اين را نمى توان به حساب يك كاراصيل واساسى گذاشت . قبل ازانقلاب البته يك حركتها و كارهائى مى كرديم حالا چقدرارزش داشته باشد نمى دانم ولى ما دلمان را خوش كرده بوديم كه كار مى كنيم و دررابطه با دانشجو و دانشگاه بوديم . پس ازانقلاب اينگونه فعاليتها براى ما بسته شده است و عمدتا كارهاى سياست جلوى اين كار را گرفته است. 11 .

نكات ياد شده و حوادث مشابه آن شرايط جديدى راايجاد كرده است و نمائى ازاين تحولات را درامور ذيل مى توان نشان داد:

1. رشد تماسهاى ادارى :

پيش از پيروزى جلسات فرهنگى و فكرى كانال ارتباطى حوزويان و دانشگاهيان بود در اين مجالس مباحث دينى طرح مى شد و مكتب مبارزه و زندگى تدوين و تدريس مى گشت .امااينك اين ارتباط در شكلهاى ادارى و قالبى وسعت يافته است و توسعه بيشتر نيز مى يابد واگر در شكل كلاسهاى معارف اسلامى روحانيان به دانشگاهها راه جسته اند اما متاسفانه شكل جبرى وادارى آن بر حالت تحقيق و پژوهش و طلب قلبى غلبه دارد. ناتوانى بنيه علمى و ضعف در عرضه و عدم رعايت نكات لازم اخلاقى در محيطهاى دانشگاهى موجب مى شود كه چهره روحانيت در سطح اين مجامع علمى مخدوش و موهون گردد.

متاسفانه بايد گفت كه چاره لازم انجام نيافته است واصل دادن به كميت اساتيد جهت رفع خلا در تدريس واحدهاى معارف موجب شده است كه به اين توصيه ها توجه نشود و يا كم توجهى گردد. بايد بدانيم كه دانش پژوهان دانشگاهها از توجه و درايت بهره مندند و به اقتضاى سنين تيزبينانه به اطراف خود مى نگرند واگر دين دراين محيط توسط ناآشنايان و يا كم اطلاعان از آن عرضه گردد ديانت با خطراتى دير پاى مواجه خواهد شد.اين وسوسه رااز خود دور سازيم كه عطش دينى رابا ترشحات كاذب اشباع كنيم . بيائيم و تدريس اين امور را درانحصار نخبگان علمى و فضيلتى حوزه قرار دهيم . كسانى كه اساتيد دانشگاهها و دانشجويان در گفتار و كردارشان علوشان و مرتبت حوزه را بيابند و لمس كنند. واين به معناى دقت در گزينش و سعى در پالايش اين نيروهاست .از تساهل و تسامح رائج بايد خوددارى كرد مسووليت و عواقب امور را در نظر داشت و قاطعيت در برخورد را پيشه ساخت .

2. ضعف برنامه ريزى درارتباط:

تاكيدامام بر دستيابى به ذخائر علمى حوزوى واستفاده از دانشوران آن مسوولان فرهنگى را بر آن داشت كه به تكاپو برخيزند واز حوزه هاامداد جويند.اين تلاشها پس از [ انقلاب فرهنگى] وسعت يافت و مجريان و برنامه ريزان دانشگاهها سخت كوشانه به سوى حوزه ها روى آوردند. وزير فرهنگ و آموزش عالى درسال 60 اظهار داشته اند:

[ برادران حوزه علميه قول همكارى در مورد تربيت اساتيد و برنامه ريزيهاى رشته علوم انسانى را داده اند و يقينا در رشته علوم انسانى هيچ برنامه اى قبل از تاييد حوزه علميه به اجرا گذاشته نخواهد شد] 13 .

اما متاسفانه حاصل اين تلاشها در حدانتظار نبود و نيست . دست اندركاران سياست آموزش عالى كشور گلايه هاى فراوانى دارند. آنان بااين باور كه حوزه ها به رفع نيازهاى آنان توانايند به اين آستان روى مى آورند اما پاسخهاى در حدانتظار نمى شنوند. يكى از اعضاى اوليه شورايعالى انقلاب فرهنگى دردمندانه ازاين واقعيتها سخن گفته است :

[حقيقت مساله اين است كه در زمينه استفاده از روحانيون ما كارمان خالى از دشوارى نبوده است . بخاطراينكه از همان ابتدا دو روحانى كه در خود استاد بوده اند يكى آقاى باهنر و ديگرى آقاى ربانى املشى كه اين دو بزرگوار هر دو به علت مشاغل زيادى كه داشتند عملا شركتشان در ستاد و خصوصا صرف وقتشان بخاطر مسائل ستاد چندان زياد و منظم نبود... واز آن طرف از قم هم ما دعوت كرديم كه بعضى از برادران روحانيون بيايند و بتوانند به ما كمك كنند. متاسفانه اين تجربه ناموفقى بود. ما حتى يكباراز طريق آقاى ربانى املشى خواستار شديم كه بعضى از روحانيون قم در زمينه مشخص كردن اهداف دانشگاه اسلامى و نظراسلام درباره علم و تهذيب چيزى به ما بدهند و به منزله يك نوشته اى باشد كه ستاد بتواند در برنامه ريزى خودش از آن استفاده كند بااينكه آقاى ربانى ارتباط داشتند با قم و بااينكه اين خواستارى از ناحيه ايشان صورت گرفته بود ولى در عمل ما فقط با يك نوشته كه آن هم تقريبا توسط يك نفر تهيه شده بود روبرو شديم و پس از آن چيزى به ما نرسيد. و آقاى ربانى هم به ما گفتند كه انتظار نداشته باشد كه بيش ازاين كارى از قم تحويل شما داده شود] 14 .

در جمع بندى اين ضعفها مى توان به اين نتيجه رسيد كه بى برنامه گى درارتباط - در مقاطع اوليه وانحصار و شبه انحصار كانال ارتباطى - در مقاطع بعدى - موجب شده است كه از مجموعه نيروهاى عظيم و قابل استفاده در حوزه ها بهره ورى نشود. اتكال به يك فرد يا يك نهاد حوزه اى موجب مى گردد كه علاوه بر سلطه فكرى آن فرد و يا نهاد بر بخش عظيم و سترگ علوم انسانى و ... نيروهاى مستقل و يا بى اعتقاد به آن فرد و نهاداز همكارى لازم سرباز زنند.البته دراينجا قصدمان كم بها شمردن اين تلاشها نيست كه در وادى هيچستان چيزى بود و هست .اما آيا تمام تلاش ممكن همين است و بس ؟!

3. توسعه روابط صورى :

سمينارها و مجامع حوزه اى و دانشگاهى به شكل سنت جارى در آمده است و دستاورد اين تماسها ماوراء قطعنامه هاى مشابه نيست .اين تجمع ها كه به نيت خيرانجام مى يابد بواسطه تنيدن دراوقال سابقه بر مكررات مى افزايد و حجم متراكم قطعنامه هاى تكرارى راانبوه تر مى سازد. بدون آنكه گامى جلو نهد و راهى نشان دهد. عادت كرده ايم كه آنچه در پار و پيار گفته ايم بازبگوئيم و با لعاب الفاظ بيارآئيم و به عنوان مائده آسمانى به كام خلق الله دهيم . موعظه واراز وحدت بگوئيم واز لزوم ارتباط سخن برانيم .اما در باستنيها نينديشيم و راه نجوئيم و اندوهناكتر آنكه دراين مجالس نيز وحدت شكن شويم و كلمات تفرقه آفرين را با نان وحدت آذين ببنديم واز آن جمله مى توان به نمونه ذيل اشارت داشت كه يكى از همصنفانمان در مجمعى كه به نام وحدت حوزه و دانشگاه انجام يافت فرموده اند:

يكى از خطاهائى كه بى حساب در بين ما بوجود نيامده است و لزومى ندارد كسى كه آن را طرح كرده و طراح قضيه بوده مغرض باشد ولى توسعه و تحكيم و يا پيدايش اوليه اش بهرحال براى دشمنان بينش اسلامى ما نفع فراوانى داشته اين است كه اسلام را مذاهب را دين را از نفى شروع كنيم [ لا ] را شعاراسلام قرر بدهيم .اگر از من سئوال بكنند به عنوان يكى از 35 مليون تن و يا يكى از .150 هزار طلبه اى كه در ايران وجود دارد كه بزرگترين ضربه به تفكر مذهبى از كجا زده شده است ؟ خواهم گفت از همين جا.! 15 جداى از صحت اين تحليل كه بااين آب و تاب بيان شده است براستى اين سخنان كه مشخصا به سوى يكى از معتقدان نسل تحصيلكرده و دانشگاهى نشانه مى رود و شخصيت او را مساله دار مى كند حوزه و دانشگاه را به وحدت تقريب مى كنند؟ يااز آن آرمان دور مى سازد؟ اين كلمات در راستاى كدامين وحدتند؟ آيااينان نمى دانند كه بايستى در اين مجامع به وحدت قلوب كمك كنند و تجاذب افكار را مدد رسانند؟ تكميل متقابل در راه وحدت عملى به كوشش طرفين نيازاست واين تلاش بااين باور ميسراست كه تكميل هر نهاد جز با بهره ورى از تجربيات و مزاياى محفل علمى ديگر امكان پذير نيست . به گفته حضرت امام: [اگر از هم جدا بشويد نه اينهاازشان كارى مى آيد نه شما 16].

اين تلقى را نبايد يك تاكتيك زودگذر دانست بلكه انديشه و باورى است كه دراصول خط مشى انقلاب جاى دارد و نگرش سياسى كارانه به اين مساله خط و نارواست . و دراينجا بايداز تذكار سودمند آقاى خامه اى ياد كرد كه به اين نكته اشارت فرموده اند:

اگر چنانچه روحانى براى جلب دل جوانهائى كه يك قشر وسيعى هستند دم از وحدت بزند و دانشگاهى براى اينكه توى اين نظام كه دين و ديندارى هست درست جا بيفتد دم از روحانيت و ولايت فقيه واينها بزند سياست بازى اگر قرار باشد اينجاانجام بگيرد هيچ فايده اى ندارد... 17 و دراينجاست كه به تعيين حدود رابطه حوزه و دانشگاه مى توان رسيد كه اين ارتباط در محدوده مشاركت است و نه ولايت ! و آنانكه به تخيل حاكميت ديانت مى كوشند كه ولايت گروهى را بر قشر ديگر به اثبات رسانند خطاى دينى و سياسى را مرتكب شده اند و مى شوند. بجز[ ولى فقيه] كه نقش ولائى بر تمامى اركان جامعه را داراست اقشار ديگر جامعه در كنار هم و ياور يكديگرند. و به گفته آيت الله جوادى آملى :

[وقتى حوزه و دانشگاه توان وحدت دارند كه هر دوازاستقلال طلبى خوددارى بكنند و معتقد به اين باشند كه هر دو فرع از يك اصل و دو عامل از يك محور هستند ] 1.

و براين اساس بايستى به انتقاد ذيل - كه از ناحيه يكى ازارگانهاى دانشجوئى مسلمان ابراز شده است - توجه داشت :

[با كمال تاسف گروهى اين تفكر راالقاء كرده اند كه دانشگاهى چون يك روشنفكر به معنى غربزده است لذا حركتهاى مستقل سياسى و اجتماعى از جانب آنها در سطح جامعه انحرافى است و بايد تمامى حركتها زير نظر مجتهد روحانى باشد اما در طول انقلاب هيچگاه حضرت امام اينگونه برخوردى را تاييد نكرده اند] 19 .

و يا مشاهده مى كنيم كه يكى از دانشجويان از وجوداين القائات نادرست اظهارتاسف مى كند و مى گويد:

بعضا مسائل مطرح مى كنند كه ازاين دو قشر يك قشر فكر بكند. دانشگاه بايد عقل منتقل داشته باشد خودش فى نفسه و بالاستقلال فكر نكند. 20 اين تصوير خطا كه متاسفانه در حجاب تقدس و تدين ارائه مى گردد - تا آنجا پيش مى رود كه دانشجويان رااز دخالت درامور سياسى منع مى كند و آن را در حوزه فعاليت مجتهدين به انحصار در مى آورد. پرخاش امام عليه اين درك سوء از دامنه وسيع اين پرتگاه فكرى - عملى با خبرمان مى سازد .

ازاينرو بايد بر مشاركت همه جانبه و همسان تكيه كرد و مسئوليت يكنواخت اين دو قشر را در راه وحدت باور داشت . به اعتقاد مااين تصوير نادرست است كه برخى از همصنفانمان اظهار داشته اند:

[ اعتقاد خودم را به عنوان يك طلبه مى گويم : آن مقدار كه در وحدت فيضيه و دانشگاه دانشگاه بايد مايه بگذارد فيضيه محتاج به مايه گذاشتن نيست] 21 .

ما چنين مى انديشيم كه اين سبك و سنگين كردن مسووليتها خود گامى عليه وحدت است . حوزه و دانشگاه همراه و همدوش موظف به اجراى اين تكليفند. هر يك ازاين دو نهاد قصورها و تفصيرهائى داشته اند و دارند واين زمان رفع آن را بر عهده دارند.

گامهاى مشترك در راه دستيابى به وحدت اجراى حركتهاى ذيل مى نمايد:

بررسى دو سيستم :

تحقيق و پژوهش در نظام آموزشى واجرائى حوزه و دانشگاه گام اوليه وابتدائى آرمان وحدت است . بايستى به درك مشخصات دقيق هر يك ازاين دو سيستم توفيق يافت . مشتركات را توجه داشت مميزات را به حساب آورد. و سير تاريخى و تطورات اين دو مركز را محاسبه كرد. قدمت 14 سده اى حوزه سنتهاى پايدارى را دراين مركز علمى ايجاد كرده است . واز سوى ديگر ارتباط ناگسستنى دانشگاه با علوم رائج در مغرب زمين و محافل علمى آن ديار خصوصيت ويژه اى را به آن داده است .امروز دانشگاه محيطى در بسته دراين سرزمين نيست وامكان آن نمى رود كه حصار آهنين بر پا كرد واين محيط رااز ماوراى اين سرزمين بريد و منقطع ساخت . تحولات فكرى مغرب زمين و شيوه ها و متدهاى آن سامان در اين مركز تاثير مى گذارد و هويت جديد به آن مى بخشد.ازاينرو پيشنهاد[ نظام طلبگى] براى[ سيستم دانشگاهى] طرحى دوراز واقعيت است . آنان كه به اين انديشه روى آورده اند از ذهنيت لازم درامور دانشگاهى برخوردار نبوده اند. واين طرح بهمانگونه خطاست كه[ سيستم دانشگاهى] در[ امور حوزه] مطرح شود.ازاينرو بايدابتداء تاكيد داشت كه سيستم هر يك ازاين دو نهاد بدرستى تحليل و تنقيح شود اجزاى ماهيت هر يك مشخص و عوارض ناپايدار و قابل تفكيك تبيين گردد. به گفته آقاى خامنه اى :

آن وقتى كه ما داريم در باب وحدت حوزه و دانشگاه حرف مى زنيم بايستى قبل ازاينكه به نقطه اشتراك برسيم به موارد جداگانه واختصاصى بيشتر برسيم .اول [ هذا وحده ، هذا وحده] باشد تا بعدا بشود [هومع] يك سمينار براى مسائل حوزه بوجود بيايد در قم و دانشگاهيان هم يك سمينار براى مسائل دانشگاهى بوجود بياورند. سمينار شكلى تو خالى نه .بنشينيد فكر كنيد ببينيد حوزه در كدام شكلش ضرورى است ه 2.1 متاسفانه بى بهرگى از ذهنيت جامع در مسائل دانشگاهى و حوزه اى تلفيق هاى بى معنى را موجب مى شود و مشكلاتى را در راه پى ريزى ه نظام استوار مى آفريند غالباازاين نكته غفلت مى كنيم كه افزودن عنصرى از نظام مغاير و يا مشابه به واحدى از نهادهاى اجتماعى نيازمند به آنست كه با مجموعه سيستم سازگار باشد و يا حداقل زمينه اين تاليف و توفيق فراهم شود. مزاياى يك طرح يا يك شيوه را در شكل مجردش به حساب مى آوريم و به سوغاتش مى بريم !

ازاينرو بايد براين نكته پاى فشرد كه جز بررسى و تدوين دقيق وضعيت موجود و آينده دو سيستم چاره اى نيست . و همكارى جدى و موفق دو نهاد در پرتواين تلاش است .

2. تبادل معلومات :

علوم حوزه اى و دانشهاى دانشگاهى با مطالب و اصطلاحاتى آميزه است - كه حتى در بخشهاى مشترك و يا مشابه - براى دانش پژوهان رشته ديگر آگاهى از آن مفاهيم به دشوارى ميسراست . و ره آورد آن تحقيقات يك جانبه اى است كه از سوى دو مركز علمى مذكور انتشار مى يابد. دانشگاهيان از منابع كهن بى اطلاعند و يا شيوه فهم صحيح و برداشت روا رااز آن نمى دانند. و حوزويان به تحولات علمى جديد بها نمى دهند و متاع خويش را در قالب الفاظ پيشينيان عرضه مى كنند و خريداران زيادى نمى يابند. آنان از گذشته خود بريده اند و اينان [ حال] را نمى بينند.ازاينروارتباط مداوم فرهنگى بين اين دو محفل علمى ضرورى است . وثقل اين ركت را دانشجويان و طلاب بر عهده دارند. آنانكه معمران دو نظامند از راهيابى به اين ارتباط فعال معذورند. ذهن وانديشه اين گروه با شيوه اى آميخته است كه امكان تعويض نمى رود.اينان به يافته هاى خويش خود كرده اند و جهان انديشه را در حصار خود مى بينند. آنان از آنسوى نرده ها پا فراتر نمى نهند و اينان از آن مناره ها فرود نمى آيند!اما نسل جديد بايد بداند و باور كند كه در تكامل علمى نيازمند به ديگرى است و سنگينى بار را بر دوش كشد و به پيش راند. !

3.انتقال شيوه ها:

[حوزه] و [دانشگاه] از شيوه هاى اختصاصى استفاده مى كنند كه براى نهاد ديگر قابل استفاده است - و يا مى توان با مختصر تغيير از آن بهره بردارى كرد انتقال هشيارانه و آگاهانه اين شيوه ها گام موثرى در راه تكامل علمى است .اگر رابطه فرهنگى دو نهاد [ در سطح انتقال معلومات] بسنده شود هيگاه[ استغناء فكرى] دراين دو محفل پديد نمى آيد و در عاليترين شكل متصور دو مجموعه ناقص را تشكيل مى دهند كه با تكميل يكديگر مى توانند راهى را فرا پيش نهند اما در[ نقص] مى مانند و هيچگاه به گونه دو رشته تحصيلى از يك دانشگاه بزرگ شكل نمى يابند. آقاى هاشمى رفسنجانى فرموده اند:

[ اين سنت يك سنت تحميل شده اى است كه هنوز رسوبات جارى ما را دارد زجر مى دهد كه شما سمينار برگزار كنيد بين حوزه و دانشگاه . آن دانشگاه واين هم دانشگاه است . آن حوزه است اين هم حوزه است ... بنابراين اگر روزى كه نبايد آن روز هم خيلى از ما دور باشد ما برسيم به آن نقطه كه اين نيروهائى كه از بطن جامعه در مى آيند با يك آهنگ روحى وارد محيط علم بشوند رشته هاى مختلف با پايه هاى مشترك و ارتباطهاى جدى] 23 .

اين آرمان مقدس جز با[ ارتباط جدى فرهنگى] ميسر نيست و ضرورى ترين واساسى ترين شكل آن انتقال و مبادله شيوه ها و متدهاى علمى است (دربخشهاى مختلف تحصيل تدريس تحقيق و ...).اين تذر جدى آقاى خامنه اى را توجه كنيم :

[ در تبادل معارف ميان حوزه و دانشگاه به تبادل معلومات اكتفا نشود. بلكه تبادل شيوه هاى پسنديده و تجربه هاى ارزنده نيز مورد توجه و نظر قرار گيرد] 24 .

پژوهندگان حوزه اى بااتكاى به تلاش علمى در قرون متمادى به شيوه هاى موفقى در تحصيل و تدريس و تحقيق دست يافته اند - كه اطلاع از آن براى دانش پژوهان نظام علمى جديد سودمنداست - واينان با بررسى نظام حوزه اى و بويژه مطالعه در زندگى پيشتازان تحقيق و تدريس در حوزه ها به بسيارى ازاين مزيات دست خواهند يافت . مطالعه در زندگانى محققانى چون : علامه طباطبائى شهيد مطهرى و ... و بررسى احوال پژوهشگران گرانمايه اى چون : مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى و ديگر تلاشگران علمى در حوزه هاى دينى زواياى بسيارى از شيوه هاى موفق در تحصيل و تدريس و تحقيق را روشن مى سازد و نظام دانشگاهى بااستفاده از آن متدها به اصول موفقى در زمينه هائ ياد شده دسترسى پيدا مى كند.

از سوى ديگر شيوه هاىجديد در نظام دانشگاهى آموزه هاى فراوانى براى حوزه ها دارد. متاسفانه دورى حوزه از تكنيك عصر از بهره ورى ازاين ابزارها مانع شده است .

در شيوه تحصيل به استفاده از تكنيك هاى سمعى و بصرى نيانديشيده ايم و حتى دير زمانى نيست كه بلندگو و ضبط صورت به مجالس تدريس ما راه يافته اند. در شيوه تحقيق كاراسفبارتراست . به شيوه دقيانوسى مطالعه مى كنيم و يادداشت بر مى داريم .ازاصول تحقيق جديد بى خبريم . روش فيش بردارى واستفاده از آن را نمى دانيم و يا بها نمى دهيم . هيچگاه فكر نكرده ايم كه آياابزار جديد تحقيقاتى در سيستم تحقيقات حوزه اى قابل استفاده اند يا خير؟ تا در فرض امكان بهره بردارى به انديشه درخواست برآئيم . [ حوزه] را مجمع[ منارستان] مى انگاريم و بر گنبد گلدسته ها مى افزائيم و به اين انديشه راه نمى يابيم كه ازامكانات مالى صرف شده در راه تحقيق و بهره ورى از شيوه هاى جديد و فنى تحقيق سود جوئيم . گمان مى بريم كه افزودن مدارس وسيع كردن مساحت و دكورسازى آن بر كيفيت كار مى افزايد[ !طلبه] نيازمند به ابزار تحصيل و تحقيق است و نه محتاج[ گنبد] و[ گلدسته] و [سقفهاى منبت] و ...

[ شيوه عرضه] نيز اوضاع مشابه دارد.امروزه نظام تحقيقى دانشگاهى براسا تجربيات واستقراء هاى فراوان در كيفيت چاپ و نشر مطالب به دستاوردهاى قابل توجهى رسيده است ولى مااز نگارش فهرستهاى فنى قطع موزون چاپ تعيين حروف مناسب رنگ آميزى موافق و ملايم طبع خواننده و ... بى اطلاعيم و يا كم اطلاع ! گر چه گامهاى ابتدائى برداشته شده است امااز مقصود و مطلوب فاصله ها دارد.

ازاينرو بر حوزه است كه به مطالعه شيوه هاى موفق نظام تحصيلى جديد بنگرد و با توجه به ساختار خود از آن استفاده كند. به اتكارى به شيوه هاى كهن به مقابله با مشكلات جديد نمى توان برخاست .انبوهى از تحقيقات برجاى مانده و سئوالات پاسخ نداده [ حوزه] ها را به سوى خود مى خواند واستفاده از شيوه هاى جديد و تعمق در دستيابى به اصول جديدتر كمك كار حوزه درايفاى اين مسئوليت است .

4.ارتباط سياسى :

مشاركت سياسى دو نهاد را بايستى جدى گرفت واز اين همكارى غفلت نداشت و به رايگان از كف نداد. متاسفانه حضور انفعالى اقشار دانشگاهى درسطح تصميم گيريهاى اجتماعى موجب شده است كه به زندگى عادى تحصيلى مشغول باشند واز برخورد فعال در مسائل كشور دورى گزينند. باور ما آن است كه اين سرخوردگى سياسى اگر عمق يابد و گسترش پيدا كند مشكلات وسيعى را دراداره جامعه پديد خواهد آورد.[ حوزه] و[ دانشگاه] ثقل سياست كشور را بر عهده دارند و دلزدگى هر يك از دخالت درامورسياسى شكست و ياانحراف نهضت را پديد مى آورد. روحانيت بااستفاده از تجربه هاى مشروطيت و نهضت ملى نفت از كناره گيرى سياسى خوددارى ورزيد و با پيروزى انقلاب مسئوليت را تمام شده نينگاشت و در سطوح مختلف ادارى واجتماعى به ايفاى نقش پرداخت .امااينك تجربه جديد در فراپيش است و روحانيت و آگاهان دانشگاهى و مسئولان اجرائى و فرهنگى كشور مسوولند كه از وقوع اين حادثه ممانعت كنند. بايد به حضورفعالانه دانشگاهيان بويژه دانشجويان در مسائل حساس كشور چون انتخابات شوراها و ... بها داد واز آنان در طرح واراى مسائل سياسى كمك گرفت و در شيوه سياست خارجى و برنامه ريزى داخلى و ... ازاين نيروهاى مستعد يارى جست .

ازاينرو به باورما پايه ارتباط سياسى فعال بين[ حوزه] و [دانشگاه مشاركت مساوى هر دو نهاداست و تبليغ و ترويج اين تلقى بر همگان لازم مى نمايد و بويژه بر حوزويان است كه از آن سخن بگويند و بنويسند و درابهام زدائى بكوشند. و بخصوص از تبليغات ه سوء ولايتمداران ! ممانعت كنند و به پاسخ منطقى برخيزند.

مسووليت حوزه [ حوزه] در معاونت با[ دانشگاه] به رعايت جدى پاره اى از امور نيازمنداست . پاره اى از آن را بايد تحصيل كند و بر بقاء بخشى تاكيد ورزد و دامنه آن را وسعت بخشد نمونه هائى را كه در ذيل بر مى شمريم تذكارى براين مسئوليت است :

1. تقويت بنيه اسلامى :

مى دانيم كه بازاريابى عوام چندان مشكل نيست اين[ هم ارزى] با خواص است كه به دشوارى تحصيل مى گردد. برخوردارى از[ فن معاشرت] آگاهى از چند كشكول و حفظابيات و قصائدى در مدح و وعظ - بويژه اگر با متاع نفيس حسن صوت همراه باشد - قادر است كه عوام را جذب كند مريد بسازد و فدائى پرورش دهد!اما با نسل تحصيلكرده ازاين ابزار نمى توان سود جست . عطش فكرى را با تصوير پرزرق و برق آب و آبشار رفع نتوان كرد. بايد راه سرچشمه حيات را نشان داد و شيوه بهره بردارى از آن را تعليم كرد. واين جز باانس عميق معلمان ديانت با معارف مكتبى به دست نمى آيد. بايد دانست كه اطلاعات شعارى از مكتب و ديانت تشنه كام را سيراب نمى سازد و دردى را دوا نمى كند. تجربه ثابت كرده است كه كسانى دراين محافل موفق بوده اند كه با توانائى گسترده فكرى - بهمراه صلاحيتهاى اخلاقى - به اين مراكز راه يافته اند.اگر ما توفيق كسانى چون شهيد مطهرى را در نسل دانشگاهى مى يابيم بااتكاى به اين غناى علمى اين موفقيت رخ نموده است حكايت ذيل نمونه اى از نمونه هاست كه شهيد مطهرى بااعتماد به قدرت علمى در جذب - و يا حداقل ارائه تصوير جديداز روحانيت - توفيق داشته است :

در سال 49 براى سخنرانى در دانشگاه تهران آمده بود. يكى از بچه ها كه خيلى بد مى گفت هم به اسلام هم به دين هم به روحانيت به او گفتم بيا برويم پاى سخنرانى آقاى مطهرى . يك كمى ما را مسخره كرد. دستش را گرفتم به زوراو را بردم گفتم حتما بايد بيائى وقتى نشست و سخنرانى مرحوم مطهرى را گوش داديم . آمديم بيرون . فتم چطور بود؟ گفت : كه البته من با دين و خدا واسلام اينها همه بد هستم ولى فكر نمى كردم يك آخوند آنگونه با سواد و فهميده باشد اصلا فكر نمى كردم

2.عرضه صحيح :

شيوه انتقال مكتب به محافل دانشگاهى حساس و ظريف است و بايد به اين حساسيت توجه ويژه داشت . متانت محتوى نظم منطقى گفتار و نوشتار رعايت ذوق وسليقه و توان مخاطبان و ... لازم و ضرورى است . به گفته آقاى خامنه اى :

[ كسانىكه از روحانيون كه مى روند در دانشگاهها تدريس مى كنند بايد خوراك سالم و متين ببرند.اگر حرف سست بنا شده بيايد در دانشگاهها حتما بايد نيايد. هميشه به دوستان سفارش كرده و مى كنم . مى گويم آن حرفى را بزنيم ولو ساده كه اگراين مستمع متعلم ما بيست سال در رشته معلومات مرتب پيشرفت كرد. بعداز 20 سال و حتى اين حرف ساده يادش آمده ببيند دروغ نبوده . درست مثل دو دو تا چهارتا] 26 .

دراينجا بايداين انتقاداز خود را طرح كرد كه كسانى قوت علمى كلاس و محفل سخنرانى را به طرح مطالب و مسائل پيچيده اى مى انگارند كه براى خودشان نيز چند و چون آن روش نيست .اينان گمان مى نمايند كه معناى بالا بردن ظرفيت علمى و كلاس و ... افزودن براصطلاحات عميق فلسفى و ...است . كسانى كه اين توانائى را دارند و در خود مى يابند - والبته در جهل مركب بسر نمى برند - بايد به تبيين مشكلات عقيدتى و پيچيده برخيزند. و در حد توان مخاطبان از آن سخن بگويند اما مشكله آنست كه بسا كسانى به اين مهم مى پردازند كه از فهم مسائل اوليه فلسفى عاجزند. مطالعه سطحى چند كتاب كلامى - فلسفى و يا حضور كوتاه در يك يا چند درس - دراين زمينه ها متكلم فيلسوف پرورش نمى دهد. متاسفانه غباراصطلاحات كه بر مى خيزد همگان خود را سواره احساس مى كنند و هيچكس ضعف در خود نمى بيند.استعمال كلمات مطنطن شيرين و فريبنده است .اما بايد دانست كه ممكن است سراب بيافريند اما سيراب نخواهد ساخت و مخاطبان وى ازاين حقيقت آگاه خواهند شد.

مشكله ديگر نيز در زمينه استفاده ازاحاديث بدون توجه به اسناد و يا قابليت و توان پذيرش مخاطبان است . قابل توجه است كه تكيه بر اسناد حديث را فقط در[ فقه] مى جوئيم اما در مسائل اعتقادى و پرورشى و ...از آن غفلت مى كنيم . با آنكه باب تساهل و تسامح را در [ اعتقادات واخلاق] كسى نگشوده است متاسفانه معلمان عقائد واخلاق - كه پرورش فكر و جان را بر عهده دارند از توجه به اين نكته كوتاهى مى كنند. براستى راهيابى به يك اعتقاد و يا طرح يك شيوه عملى براى ساختن و جان و روان اگر برپايه صحيح استوار نباشد. مسووليت آن با كيست ؟ آن كس كه خود مطلع است كه در ميان احاديث ضعاف و صحاح وجود دارد اما دانشجويان را به گردآورى احاديث مى خواند و براساس آن نمره قرار مى دهد اين كس يا كسان با چه اطمينانى اين ترغيب راانجام مى دهند؟ واگر دانشجو دراين مراجعه با رويت احاديث ثقيل الهضم و يا ضعيف به ترديداعتقادى فروافتد... آيا مسئوليتى را بر دوش خود احساس نمى كنند؟!

حقايق ذيل را يكى از آگاهان حديث طرح فرموده اند و شكوائيه اى است از نحوه غرضه آن در مجامع علمى :

[جلسات درس دانشگاه و يا جلسات درس تربيت مدرس و حتى جلسات درس تربيت معلم را نبايد با جلسات مساجد برابر دانست . مستمعين مساجد بطور ثابت و با فرهنگ عالى در پاى منابر حاضر نمى شوند اما تحصيل كرده ها به گونه اى ثابت و با مغزهاى متفكر به استماع حديث مى پردازند نقد مى كنند و بايد بكنند زيرا فن آنهاست سوال مى كنند استاد را مسخره مى كنند كه چرا ياوه مى گويد ديروز چنين حديثى مى آورد وامروز ضد آن را ارائه مى دهد] 27 .

3. پرهيزاز تحقير و تكفير:

در تماس با نسل دانشگاهى داشتن سعه صدر و قدرت ه تحمل آراء و عقائد ضرورى است اگر به بارورى انديشه ها اميد داريم جز توسعه طرفيتها چاره اى نيست و عمدتا بايستى درما روحانيان اين قدرت پديد آيد.اگر شاقول هاى تكفير رواج بيابد هيچ كس درامان نيست و بويژه نسل جديد كه از حمايت فقهى بى بهره است . بسادگى از صحنه خارج مى شود و توان حضور رااز دست مى دهد.

4. اجتناب ازبزرگى نمائى :

غلو در تبليغ ارزشهاى موجود حوزه زدگى آفرين است و نبايد به بهاى جاذبه آفرينى اوليه از خطرات آن غافل شد. كسانى در حوزه و غير حوزه هستند كه دفاع از روحانيت را به معناى حمايت بى قيد و شرط - و يا شبه آن - تلقى مى كنند و گمان مى برند كه هر چه دراين راه شاعرانه تر بگويند و بنويسند مسووليتشان را بهترايفا كرده اند.اينان نمى دانند كه اين مبالغات اذهان بسيط و غافل را مى فريبداماانديشه هاى نقاد را به كنجكاوى وا مى دارد و ديدن پاره اى از ضعفها و معايب موجب مى شود كه در صحت مجموعه آن تبليغات به شك و ترديد در آيند. براستى چه ضرورت است كه [حوزه] را جامع علوم اولين و آخرين معرفى كنيم و تمامى ارزشها را دراين مهد متجلى بشمريم .ارزشهاى واقعى حوزه اندك نيست و تبيين همان واقعيتها ژرفائى و توان اين محفل علمى را مشخص مى كند و مبالغات و غلوها فقط ازاين اهميت مى كاهد و بر آن نمى افزايد. در پاسخ اين سئوال كه آيا در مسائل علوم انسانى مى توان فقط [حوزه] را معيار قرار داد و آن را اساس كار نهاد - آقاى خامنه اى فرموده اند:

[حوزه هاى علميه كجا مى توانند در جامعه شناسى كه يك علم تخصصى است و يا در تاريخ و ياادبيات واقتصاد و ... نظر بدهند. جامعه شناسى اسلامى را كسى مى تواند تدوين كند كه از جامعه شناسى مصطلح دنيا چيزى خوانده و يا داشته باشد... حوزه علميه جائى است كه در آن آگاهيهاى اسلامى و بخصوص آگاهى در متون اسلامى زياداست . فقه اسلامى به معناى خاصش در آنجا در نقطه اوج است اما روايات و آياتى كه از آن جامعه شناسى يا روانشناسى اسلامى را بتوان استخراج كرد چقدر مى توانسته مورد توجه قرار بگيرد كه حالا بگوئيم بيايد تدوين شود؟ اين چيزى است كه احتياج دارد به كوشش طرفينى] 29 .

و بر ماست كه به اين انصاف علمى روى آوريم واساس همكارى را بر اين مبنا بنهيم و

























/ 1