متن پايه سه مخصوص مشتركين دوره راهنمايى - نوجوان و آداب اجتماعی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نوجوان و آداب اجتماعی اسلام - نسخه متنی

نادعلی صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











متن پايه سه مخصوص مشتركين دوره راهنمايى


نادعلى صالحى



ضرورت فراگيرى آداب زندگى براساس آموزه هاى دينى, ما را بر آن داشت تا با توجه به نيازها و اولويت هاى نوجوانان و با رعايت سطح فكر و ميزان فهم آنان, در متن پايه سه به طرح مسائلى بپردازيم كه آن عزيزان را در انتخاب راه و رسم زندگى اجتماعى يارى رساند. اين بحث ها با عنوان (نوجوان و آداب اجتماعى اسلام) در چند فصل ارائه مى گردد.


فصل اوّل


از آن جا كه در هر تحقيق, مشخص كردن موضوع و هموار كردن راه براى ورود به بحث يكى از ضرورت ها به شمار مى رود, ناچاريم قبل از ارائه مطالبى در زمينه آداب اجتماعى اسلام, نكات برجسته و مهمى را درباره اجتماعى بودن اسلام بيان كنيم. از اين رو فصل اول را به ذكر مقدماتى در اين باره اختصاص داده ايم و ان شاءاللّه در شماره هاى بعد, بحث اصلى يعنى آداب اجتماعى اسلام را دنبال خواهيم كرد. اميد آن كه مقبول درگاه ايزد منان قرار گيرد.


اجتماعى بودن انسان


شكل زندگى موجودات, متفاوت است. برخى زندگى فردى دارند; به اين معنا كه براى ادامه حيات و تأمين نيازهاى خود (از قبيل: خوراك, پوشاك, امنيت, محل زندگى و…) به يك ديگر وابسته نيستند, اما بعضى ديگر ناگزير از زندگى گروهى هستند; به اين معنا كه بايد براى اداره زندگى و تأمين نيازهاى گوناگون خود به صورت اجتماعى زندگى كنند. مورچه ها, موريانه ها, زنبورها و به طور خاص, انسان ها در شمار اين دسته از موجودات قرار دارند.


در يك كندوى عسل كارها فراوان است و هر گروهى عهده دار مسئوليتى است. لانه سازى, ساختن محل مناسب براى تخم گذارى و نگه دارى از كرم ها, تهيه و انباشت غذا و حفاظت از آن, كنترل مواد وارد شده به كندو, جلوگيرى از ورود افراد اجنبى به كندو, متعادل نگاه داشتن هواى داخل كندو در فصل هاى مختلف سال, بيرون انداختن زنبورهاى پير و مريض و كارگرانى كه فقط مصرف كننده هستند و توان كار ندارند, جست وجوى منطقه مناسب براى تهيه مواد مورد نياز از قبيل: موم, شهد, غذاى مخصوص ملكه و ده ها كار ديگر. بديهى است كه يك زنبور هرگز توانايى انجام اين همه كار را ندارد و مى طلبد تا زنبوران با تقسيم كار, امور داخل و خارج كندو را سامان داده و به زندگى اجتماعى خود ادامه دهند.


نوع زندگى انسان و نيازهاى او نيز وضعى مشابه و حتى شديدتر از زنبور دارد; تهيه آب, غذا, مسكن, لباس, ابزارهاى زندگى و ضرورت هاى آن در ابعاد مختلف فكرى, فرهنگى, صنعتى, اقتصادى, نظامى, نظم و انتظام اجتماعى, نظام آموزشى, روابط داخلى, امور بين الملل و ده ها مقوله ديگر, انسان ها را به گردهم آيى و تقسيم كار و تنظيم امور براى تسهيل در تأمين نيازهاى يك ديگر وادار مى كند.


اجتماع انسانى به منزله پيكرى است كه از هر عضوى كارى ساخته است. چشم مى بيند, پا امكان رفتن به اين طرف و آن طرف را فراهم مى كند, زبان مزه ها را مى چشد و گوش مى شنود, اما هيچ كدام به تنهايى نمى توانند همه نيازهاى يك جسم را تأمين كنند و بايد اين مجموعه با هم هم آهنگ و در تلاش باشند تا امور مربوط به بدن سامان گيرد. تأمين نيازهاى زندگى جمعى انسان نيز در گرو هم آهنگى, تعاون و تلاش همه اعضا است و به طور كلى مى توان گفت: اداره زندگى انسان ها جز در سايه همكارى افراد آن جامعه امكان ندارد. نانوا بايد نان بپزد, معلم درس بدهد, اداره ها كار مردم را سامان بدهند, بقال و عطار و مغازه دارها نيز كالاى مورد نياز مردم را تهيه نمايند تا چرخ زندگى بگردد. بدون ترديد استعدادهاى هر شخصى در اجتماع شكوفا مى شود و شخصيت او در اجتماع شكل مى گيرد و نيازهاى او در جامعه تأمين مى گردد. از اين رو او نمى تواند جداى از جامعه زندگى كند.


استاد شهيد مرتضى مطهرى(ره) در اين مسئله كه آيا انسان اجتماعى آفريده شده يا اجتماعى بودن به او تحميل شده است, مى گويد: (انسان در فطرتش, هم فطرت فردى دارد و هم فطرت اجتماعى; به اين معنا كه در عين اين كه استعدادهاى انسانى را همه افراد دارند ولى اين استعدادها طورى تعبيه شده [در وجود افراد نهاده شده] كه همه مشابه و هم سطح نيستند و اگر چنين بود, اساساً زندگى اجتماعى غيرممكن بود…; مثلاً اگر همه مردم مثل ابوريحان بيرونى باشند; يعنى ديوانه علم باشند, اصلاً جامعه مى خوابد [چون انسان نيازمند علم و دانش تنها نيست و او در اداره زندگى خود به همه علوم و مهارت ها و تخصص ها نيازمند مى باشد. از طرفى در افراد استعدادهاى مختلفى وجود دارد] در يكى استعداد فنى هست, در يكى استعداد تجارتى و… همين سبب مى شود كه مردم به طور طبيعى گروه گروه شوند… و اين خودش يك نوع حالت طبيعى اجتماعى است; يعنى فطرت اجتماعى انسان اقتضا مى كند كه هريك از انسان ها به سوى رشته اى كشيده شود به طورى كه افراد تا حدى حالت اعضاى يك اندام را پيدا مى كنند.)1


به عبارت ديگر در انسان ميلى باطنى وجود دارد كه او را به برقرارى رابطه و معاشرت و هم زيستى با ديگران فرامى خواند. حتى اگر ترس از حيوانات يا نيازهاى متنوع و يا عوامل ديگر وجود نمى داشت, باز هم انسان به زندگى اجتماعى تمايل داشت و مى خواست كه در اجتماع زندگى كند. و براساس همين نكته است كه انسان را (مدنى بالطبع) خوانده اند.


در سخنان پيشوايان دين نيز به اجتماعى بودن انسان به طور صريح اشاره شده است. امام صادق(ع) مى فرمايد: (انه لابد لكم من الناس انَّ احداً لايستغنى عن الناس حياتَه والناس لابد لبعضهم من بعض;2 البته مردم براى زندگى شما لازم اند و كسى نيست كه تا زنده است از مردم بى نياز باشد و وجود مردم براى يك ديگر لازم است.)


در روايت آمده: فردى در حضور امام زين العابدين(ع) گفت: (اللهم اَغنِنى عَن خلقك; يعنى خدايا مرا از خلق خودت بى نياز كن). حضرت به آن مرد گفت: چنين نگو, بلكه بگو: (اللهم اغننى عن شرار خلقك; يعنى خدايا مرا از افراد بد بى نياز ساز), چرا كه (انما الناس بالناس;3 به راستى كه مردم به يك ديگر وابسته اند.4)


اسلام, آيينى است اجتماعى


اسلام, دينى است اجتماعى كه بسيارى از دستورات آن در اجتماع تحقق پيدا مى كند. حتى مى توان گفت: مجموع برنامه هاى فردى آن نيز با اجتماع پيوند دارد و براساس مصالح اجتماعى تنظيم شده است. نماز جمعه, نماز عيد, روزه, زكات, خمس, حج, انفال و ثروت هاى عمومى, جهاد, مبارزه با شورشيان, امر به معروف و نهى از منكر, وكالت, وديعه, وصيّت و ده ها نمونه ديگر, غالباً با توجه به مصالح اجتماعى تنظيم و مقرر گرديده اند.


استاد شهيد مرتضى مطهرى(ره) در زمينه اجتماعى بودن اسلام مى نويسد: (مقررات اسلامى, ماهيت اجتماعى دارد, حتى در فردى ترين مقررات از قبيل نماز و روزه, چاشنى اجتماعى در آن ها زده شده است.)2


براى روشن شدن موضوع, كافى است برخى از نكات مهم اجتماعى در ارتباط با مواردى از آداب فردى اسلام را مرور كنيم:


1ـ نماز


نماز يكى از مهم ترين دستورات فردى اسلام است كه در شمار عالى ترين عبادت ها قرار دارد. با اين كه چنين عبادتى در رديف احكام فردى اسلام قرار دارد, اما جداى از مصالح اجتماعى مقرر نشده است.


استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مى فرمايد: (مى خواهى نماز بخوانى محل عبادتت بايد مباح باشد, غصبى نباشد. آن قاليچه اى كه رويش نماز مى خوانى, آن لباسى كه با آن نماز مى خوانى, بايد حلال و مباح باشد. اگر يك نخ غصبى در لباس تو باشد, نمازت باطل است… اين جا عبادت با حقوق توأم مى شود. در ضمن اين كه مى گويد بايد خدا را پرستش كنى, مى گويد حقوق را بايد محترم بشمارى; يعنى اسلام مى گويد: من پرستشى را كه در آن حقوق اجتماعى محترم نباشد, اساساً قبول ندارم. آن وقت يك نمازگزار وقتى مى خواهد نماز بخواند, اول فكر مى كند اين خانه اى را كه من در آن هستم, آيا به زور از مردم گرفته ام يا نه, اگر به زور گرفته ام, نمازم باطل است… فرش زير پايش همين طور, لباسى كه به تن دارد همين طور و حتى اگر حقوقى از فقرا به او تعلق گرفته است, خمس يا زكات آن را بايد بدهد و اگر ندهد باز نمازش باطل است….


در اسلام, روح و پيكر عبادت با مسائل تربيتى آميخته است… در سوره حمد كه جزء قطعى نماز است, مى گوييم: (اياك نعبدُ واياك نستعين), نمى گوييم: (اياكَ اعبُدُ وَ اِيّاك استعين). (اياك اعبد) به اصطلاح, متكلم وحده است; يعنى خدايا من تنها تو را مى پرستم, تنها از تو كمك مى گيرم; اما اين جور نمى گوييم, مى گوييم: (اياك نعبد واياك نستعين); خدايا ما تنها تو را مى پرستيم, خدايا ما تنها از تو كمك و استعانت مى جوييم; يعنى مى گوييم خدايا! من تنها نيستم, من با همه مسلمان هاى ديگر هستم. ضمناً انسان وابستگى و پيوستگى خودش به جامعه اسلامى را در حال عبادت و بندگى اعلام مى كند. خدايا! من فرد نيستم, تك نيستم, من عضوم, جزيى از كل و عضوى از پيكر هستم, (ما) هستيم, نه (من). در دنياى اسلام (من) وجود ندارد, (ما) وجود دارد.)6 از اين رو حتى در سلام پايان نماز نيز سخن از (ما) است; مى گوييم: (السلام علينا وعلى عبادالله الصالحين; سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا.)


مراجع معظم تقليد نيز در مقدمه احكام نماز چنين آورده اند: (نمازگزار بايد توبه و استغفار كند و گناهانى كه مانع قبول شدن نماز است; مانند: حسد, كبر, غيبت, خوردن حرام, آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات, بلكه هر معصيتى را ترك كند).7 و اين نكته ارتباط نماز با مسائل اجتماعى را روشن مى سازد.


2ـ روزه


روزه يكى ديگر از احكام عبادى اسلام است كه انسان در ماه مبارك رمضان در ساعاتى مخصوص به قصد نزديك شدن به خدا, از خوردن و آشاميدن و هر آن چه روزه را باطل مى كند خوددارى كرده و اعضا و جوارح خود را از گناه دور مى كند.


استاد شهيد مرتضى مطهرى در كتاب انسان كامل صفحه 33 درباره اين ماه مى فرمايد: (اساساً برنامه ماه مبارك رمضان, برنامه انسان سازى است; يعنى برنامه اين است كه انسان هاى معيوب در اين ماه خود را تبديل به انسان هاى سالم و انسان هاى سالم خود را تبديل به انسان هاى كامل كنند. برنامه ماه مبارك رمضان, برنامه تزكيه نفس است, برنامه اصلاح معايب و رفع نواقص است, برنامه تسلط عقل و ايمان و اراده بر شهوات نفسانى است, برنامه دعا است, برنامه پرستش حق است, برنامه پرواز به سوى خدا است.)


هرچند برنامه روزه دارى ظاهراً فردى مى نمايد كه به علت هاى گوناگونى چون تقوا, شفافيت و نورانيت باطن, تن درستى, تقويت اراده و غير آن واجب شده است, اما برخى علل و مسائل مربوط به چگونگى انجام اين عمل عبادى آن را با مسائل اجتماعى پيوند داده است, كه به آن ها اشاره مى كنيم:


الف ـ روزه دار در حال روزه تنها از خوردن و آشاميدن خوددارى نمى كند, بلكه چشم و گوش و زبان و ساير اعضاى بدن او نيز بايد از آلودگى و گناه پاك باشد و از جميع محرمات مانند: ظلم, تجاوز, كبر, حرام خوارى و غير آن نيز پرهيز كند و اين ها همه به اجتماع مربوط مى شود.


اميرمؤمنان على(ع) مى فرمايد: رسول خدا فرمود: (هركس با انگيزه ايمان و با خوددارى از حرام و كنترل گوش و چشم و زبان از تعرض به مردم, ماه رمضان را روزه داشت, خداوند روزه او را قبول مى كند.)8


ب ـ بزرگان دين درباره علل واجب شدن روزه مطالبى را يادآور شده اند كه به طور آشكار مصالح جامعه در آن ديده مى شود; يكى از آن علل, احساس هم دردى و تساوى بين غنى و فقير است. امام صادق(ع) مى فرمايد: (انّما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى والفقير;9 خداوند روزه را واجب كرد تا ثروت مند و فقير در يك سطح قرار گيرند.)


آن حضرت در ادامه, جمله اى دارد بدين مفهوم: ثروت مند با روزه گرفتنِ خود, گرسنگى را لمس مى كند و در نتيجه با فقيرانى كه طعم گرسنگى را چشيده اند مهربان شده و به آن ها ترحم مى كند.


اين نكته در كلام امام حسن عسكرى نيز به صراحت آمده است: (ليجد الغنى مس الجوع فَيَمُنَّ على الفقير; روزه به اين دليل واجب شد كه ثروت مند گرسنگى را لمس كند تا به فقير ببخشد.)10


ج ـ دعاهايى كه مخصوصاً در اين ماه خوانده مى شود, انسان را به چاره جويى براى مشكلات اجتماعى وادار ساخته و او را به جامعه اسلامى پيوند مى زند. (جالب است كه در يكى از دعاهاى ماه رمضان توجه زيادى به فقر و محروميت و گرسنگى شده و به جز يك بند از آن, هرچه از خدا تقاضا شده, مربوط به اين دنيا و مشكلات و نابسامانى هاى آن است. اين دعا از رسول خدا(ص) روايت شده و آن حضرت فرموده كه در ماه رمضان پس از هر نماز خوانده و از خدا خواسته شود:


اللهم ادخل على اهل القبور السرور اللهم…; خدايا بر اهل قبور شادى ببار, خدايا هر فقيرى را بى نياز كن, خدايا هر گرسنه اى را سير كن, خدايا هر برهنه اى را بپوشان, خدايا وام هر وام دارى را بپرداز, خدايا غم هر غمزده اى را بزداى, خدايا هر غريبى را به وطنش بازگردان, خدايا هر اسيرى را از زندان ها رها كن, خدايا هر فاسدى از كارهاى مسلمانان را اصلاح كن, خدايا هر بيمارى را درمان بخش, خدايا فقر ما را به خوبى حال خودت تغيير ده, خدايا وام ما را بپرداز و فقر ما را بزداى كه تو بر هر كارى توانايى.)


اين دعا شامل چهارده تقاضا از خدا است و به جز تقاضاى اول, سيزده تقاضاى ديگر آن مربوط به مشكلات اجتماعى است.)11


د ـ تشويق مسلمانان روزه دار به افطارى دادن در ماه مبارك رمضان, اين عمل عبادى را با مسائل اجتماعى مربوط مى سازد. امام باقر(ع) مى فرمايد: رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه در ماه مبارك رمضان مؤمن روزه دارى را افطارى دهد, مزد او پيش خدا همانند مزد كسى است كه بنده اى را در راه خدا آزاد كند.)12


امام صادق(ع) نيز فرمود: (فطرك لاخيك وادخالك السرور عليه اعظم من اجر صيامك;13 افطارى دادن تو به برادرت و وارد كردن شادى در دل او ارزش مندتر از روزه تو است.)


3ـ حج


حج نيز يكى از احكام فردى است كه براى سعادت جوامع اسلامى تشريع شده است. در نگاه اول شايد اين طور به ذهن خطور كند كه برنامه حج مخصوصاً با توجه به برنامه هاى مقدماتى آن مانند: حساب و كتاب اموال براى پرداخت خمس, اداى قرض ها, تنظيم وصيت نامه, خداحافظى با اقوام و خويشان و دوستان و بريدن از مال و مقام و خانه و كاشانه, بيشتر براى هدف هاى فردى و ايجاد دگرگونى هاى روحى و معنوى در افراد تنظيم شده است, اما توجه دقيق به اين دستور اسلامى در مراحل مختلف مانند: پوشيدن لباس احرام, طواف خانه خدا به شكل گروهى, سعى بين صفا و مروه, وقوف در سرزمين عرفات, شب زنده دارى به مدت سه شب و به طور متوالى در سرزمين منا و ساير اعمال, اين نكته را به خوبى روشن مى سازد كه حج بيشتر براساس مصالح اجتماعى تشريع شده است.


در پرتو عمل به مناسك حج, مصالح اجتماعى, فرهنگى, اقتصادى و ارزش هاى فراوانى نصيب جامعه اسلامى مى گردد كه هم دلى, اخوت و برادرى بين پيروان مذاهب اسلامى, تعاون و تفاهم و همكارى و هم يارى مسلمانان با يك ديگر و برقرارى روابط سياسى, اقتصادى و فرهنگى از آن جمله است.


قرآن كريم در سوره حج آيه 27 و28 مى فرمايد: (واذّن فى الناس بالحج يأتوك رجالاً وعلى كل ضامرٍ يأتين من كل فجّ عميق ليشهدوا منافع لهم; در ميان مردم براى حج ندا كن تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى, كه از هر راه دورى مى آيند, رو به سوى تو آورند, سودهايى كه براى آن ها است ببينند و….)


فضل بن شاذان از امام رضا(ع) نقل كرد كه فرمود: (مردم به حج مأمور شدند كه همه به پيشگاه خداوند سبحان بار يابند… علاوه بر اين كه در اين مراسم واجب, منفعت هاى فراوانى براى همگان هست, براى كسانى كه در شرق و غرب زمين زندگى مى كنند و براى آنان كه در خشكى و درياها به سر مى برند و براى آنان كه در مراسم حج شركت كرده و يا شركت نكرده اند, براى تاجر و كاسب و فروشنده و خريدار و فقير و مستمند و حمله دار و راننده و براى برآوردن نياز كسانى كه از اطراف مى توانند در مراسم شركت كنند. و نيز داراى منافع ديگرى است از قبيل: فراگرفتن مسائل دينى و نقل و انتقال اخبار امامان به تمام شهرها و نواحى.)14


دو آيه فوق و نيز روايت مورد نظر به خوبى بر منافع دنيوى و اخروى حج و بهره هايى كه مسلمانان از اين سفر نصيبشان مى شود, دلالت دارند و همين نكته, اجتماعى بودن اين فريضه را مشخص مى كند.


ييكى از نويسندگان مى گويد: (حج, مركز اجتماع سالانه مسلمانان است; به اعتبار ديگر نماز جماعت, مركز اجتماع منطقه اى مسلمانان و نماز جمعه, مركز اجتماع شهرى مسلمانان و حج, مركز اجتماع جهانى مسلمانان است. پس [سزاوار است گفته شود] كه حج (مركز اجتماع سالانه جهانى مسلمانان) است. اين فريضه ضمن اين كه بستر مناسبى براى فعاليت هاى اجتماعى مسلمانان است, در احكام و مناسك آن نيز مسائل اجتماعى لحاظ شده است.)15


4ـ زكات


زكات نيز يكى از اعمال فردى اسلام است كه براساس مصالح و منافع جمعى به دو صورت واجب شده است:


1ـ زكات به عنوان ماليات اسلامى كه در شرايطى خاص بر كسانى واجب مى شود كه داراى مقدار معيّنى از گندم, جو, كشمش, خرما, شتر, گاو, گوسفند و طلا و نقره باشند;


2ـ زكات فطره كه براى مصارفى خاص و مخصوصاً براى تأمين نياز مستمندان مقرر گرديده و بر همه افرادى كه پيش از غروب آفتابِ آخرين روز از ماه مبارك رمضان چشم به جهان گشوده باشند, واجب است آن را بپردازند.


اين واجب اسلامى در رديف مهم ترين عبادت ها قرار دارد كه در قرآن كريم در بسيارى موارد همراه با نماز آمده است: (اقيموا الصلوة وآتوا الزكوة).


زكات هم چنين يكى از عوامل مهم براى برقرارى عدالت اجتماعى, زدودن فقر و محروميت از جامعه اسلامى و پاك سازى روح و روان از مال پرستى و عشق و علاقه بيش از حد به دنيا به شمار مى رود. در آيه 103 از سوره توبه چنين آمده است: (خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها; از اموال آن ها صدقه اى (زكات) بگير تا بدين وسيله آن ها را پاك سازى و پروردش دهى.)


خداى بزرگ در اين بخش از آيه به دو قسمت از فلسفه اخلاقى و روانى و اجتماعى زكات اشاره كرده و مى فرمايد: (تو با اين كار آن ها را پاك مى كنى و نمو مى دهى (تطهرهم وتزكيهم). آن ها را از رذايل اخلاقى, از دنياپرستى و بخل و امساك پاك مى كنى و نهال نوع دوستى و سخاوت و توجه به حقوق ديگران را در آن ها پرورش مى دهى. از اين گذشته, مفاسد و آلودگى هايى را كه در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتى و محروميت گروهى از جامعه به وجود مى آيد با انجام اين فريضه الهى برمى چينى و صحنه اجتماع را از اين آلودگى ها پاك مى سازى و نيز هم بستگى اجتماعى و نمو و پيش رفت اقتصادى در سايه اين گونه برنامه ها تأمين مى گردد.)16


بزرگان دين درباره حكمت و فلسفه زكات, سخن بسيار گفته اند كه در اين جا به يك مورد اشاره مى كنيم:


امام صادق(ع) مى فرمايد: زكات براى آزمايش ثروت مندان و يارى رساندن به مستمندان مقرر گرديده است و اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند, مسلمانى فقير و نيازمند نخواهد ماند و مردم, فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به خاطر گناه ثروت مندان.)17


بنابراين درست است كه زكات, بندگان خدا را به خداى بزرگ نزديك مى كند و سبب تكامل آنان مى گردد و از اين زاويه يك عمل فردى به شمار مى رود, اما همان طور كه از نكات ياد شده به دست مى آيد, اين واجب بيشتر با توجه به نيازهاى اجتماعى و مصالح گروهى مقرر گرديده به طورى كه مى توان حتى آن را در رديف مسائل اجتماعى اسلام قرار داد.


در اين جا يادآور مى شويم كه ارتباط احكام فردى اسلام با اجتماع به همين چند مورد خلاصه نمى شود; اين نمونه اى از آن مسائل بود و مى توان گفت: قريب به اتفاق دستورات و برنامه هاى اسلام با توجه به نيازهاى اجتماعى تنظيم شده است و از اين رو مى توان گفت: اسلام دينى است اجتماعى.


دعوت اسلام به حضور در اجتماع


با يادآورى اجتماعى بودن انسان و نيز اجتماعى بودن اسلام, اهتمام اين مكتب به حضور انسان در اجتماع و پرهيز از انزوا و گوشه گيرى روشن مى شود.


اسلام با ديدى همه جانبه و براساس هدف هاى خلقت و با در نظر گرفتن مصالح بندگان خدا, سخت در تلاش است تا انسان ها در صحنه هاى مختلف اجتماعى حضور يافته و در مسابقه اى بزرگ به رقابت بپردازند و به رشد و بالندگى در علوم و فنون گوناگون و كسب مدارج كمال و مدال هاى افتخار نايل آيند.


اميرمؤمنان على(ع) در دعاى كميل يكى از خواسته هاى خود از خدا را اين گونه مطرح مى كند: (خدايا اعضا و جوارح مرا براى خدمت به خود توان مند ساز و باطنم را در اين كه جز تو را نخواهد محكم كن و به من سعى و كوششى عطا كن كه تنها از تو بترسم و همواره در خدمت تو باشم تا بتوانم در ميدان هاى مسابقه از مسابقه دهندگان پيشى بگيرم و همراه پيش تازان به سوى تو سرعت گيرم.)18


گوشه گيرى و انزواگزينى به اين بهانه كه:


1ـ بسيارى از انحرافات و رذايل اخلاقى مانند: دروغ, غيبت, ريا و غير آن بر اثر معاشرت با ديگران دامن گير انسان مى شود;


2ـ انسان به هنگام گوشه گيرى از حضور قلب بيشترى برخوردار است و مى تواند خدا را بهتر عبادت كند;


3ـ معاشرت با ديگران وظايفى را بر دوش انسان مى گذارد كه معمولاً آن را انجام نمى دهد و سبب بدبختى و بيچارگى خود مى شود, از نظر اسلام هرگز پذيرفته نيست و اين به چند دليل است:


الف) هريك از ما انسان ها براساس تعاليم دينى, علاوه بر مسئوليت در برابر خود و خدا, مسئوليت هايى را نيز در برابر جامعه و محيط زندگى خويش بر عهده داريم. پيامبر گرامى اسلام فرمود: (كلكم راع وكلكم مسئول عن رعيته;19 همه شما نگهبان هستيد و از همه شما درباره آن چه نگهبان هستيد پرسيده مى شود.)


از اميرمؤمنان على(ع) نيز چنين مضمونى نقل شده كه فرمود: (از خدا بترسيد درباره بندگان و شهرهاى او, زيرا از شما حتى از زمين ها و چهارپايان پرسيده مى شود.)20


امر به معروف و نهى از منكر, جهاد و مبارزه با دشمنان داخلى و خارجى, اهتمام به امور مسلمانان و هم نوعان غير مسلمان و احسان و نيكوكارى و دست گيرى از ضعيفان و آبادانى شهرها نمونه هايى از وظايف و مسئوليت هاى اجتماعى هستند. بديهى است كه انجام اين واجبات و اداى اين حقوق بدون حضور در اجتماع ممكن نخواهد بود.


ب) اسلام, دينى صرفاً عبادى نيست, بلكه دينى است جامعه گرا كه حضور اجتماعى مسلمانان را واجب مى داند.


استاد شهيد مرتضى مطهرى مى فرمايد: (پيغمبر اكرم صريحاً فرمود: (لارهبانيّة فى الاسلام). هنگامى كه به آن حضرت اطلاع دادند گروهى از صحابه پشت به زندگى كرده, از همه چيز اعراض نموده اند و به عزلت و عبادت روى آورده اند, سخت آن ها را مورد عتاب قرار داد; فرمود: من كه پيامبر شما هستم چنين نيستم. پيغمبر اكرم به اين وسيله فهماند كه اسلام دينى جامعه گرا و زندگى گرا است نه زهدگرا. به علاوه, تعليمات جامع و همه جانبه اسلامى در مسائل اجتماعى, اقتصادى, سياسى و اخلاقى براساس محترم شمردن زندگى و روآورى به آن است نه پشت كردن به آن.)21


روايت شده كه مردى براى عبادت به كوه رفته بود. سرانجام بستگانش او را نزد رسول خدا(ص) آوردند. آن حضرت او را از اين كار بازداشت و فرمود: صبر و مقاومت يك روزه مسلمان در ميدان هاى جهاد بهتر از عبادت چهل ساله او است.)22


هم چنين از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: (من فارق الجماعة قيد شبرٍ خلع ربقة الاسلام من عنقه; هركس به اندازه وجبى از اجتماع دورى گزيند بند اسلام را از گردن خود درآورده است.)23


ج) برخلاف تصور برخى كه فكر مى كنند انزوا و گوشه گيرى براى آنان سودمند است و زمينه را براى عبادت و تهذيب اخلاق و كسب مدارج كمال فراهم مى كند, اما بايد گفت اين مسئله زيان هاى فراوانى دارد كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم:


1ـ بيشتر صفات پسنديده و ارزش هاى اخلاقى, زمانى به دست مى آيد كه انسان در اجتماع باشد. كسب تواضع و فروتنى و محبت و ايثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردبارى و فرو خوردن خشم و عاطفه و ترحم به ديگران بدون حضور در اجتماع ممكن نيست. از طرفى, دور بودن از مفاسد اخلاقى از قبيل: حسد, تكبر, دروغ, غيبت و غير آن در اثر گوشه گيرى, فضيلت و افتخار نيست. وقتى اين امور ارزش قلمداد مى شوند كه انسان با حضور در اجتماع و فراهم بودن شرايط از طريق مبارزه با شهوات و هواهاى نفسانى و عوامل فساد به آن ها دست پيدا كند.


2ـ گوشه گيرى, مايه بسيارى از انحرافات فكرى و كج سليقگى ها است. انسان گوشه گير بيشتر در معرض وسوسه هاى شيطانى است و به دليل آن كه در بين مردم نيست هرگز به عيب هاى خود آگاه نمى شود تا در صدد برطرف كردن آن برآيد. او همواره در راه انتخابى خود پيش مى رود بدون اين كه احتمال خطايى بدهد و چه بسا از اين ره گذر با هم نوعان خود فرسنگ ها فاصله پيدا مى كند.


3ـ كج خلقى و عصبانيت: افراد گوشه گير چون از ناملايمات اجتماعى و برخوردهاى ناراحت كننده دور هستند, آمادگى لازم را براى مقابله با آن ها ندارند, تحملشان بسيار اندك است و معمولاً عصبانى و بد اخلاق و كم نشاط مى باشند, كم مى خندند و كمتر شوخى مى كنند, تفريحشان بسيار كم است و زندگى آنان يك نواخت و خسته كننده مى باشد و همين موضوع, تعادل روحى آنان را برهم زده و دائماً نگران و ناراحتند.


4ـ محروميت از علوم و تجارب: بسيارى از دانش ها و تجربه ها از طريق معاشرت و هم نشينى با بزرگان و صاحبان علم و انديشه به دست مى آيد, زيرا علم و تجربه را نمى توان در گوشه انزوا و به تنهايى به دست آورد.24


با توجه به مطالب ياد شده اين نكته اثبات مى شود كه اسلام دينى است جامعه گرا كه انسان ها را به حضور در اجتماع فرا مى خواند و براى اصلاح روابط و تنظيم برنامه هاى گروهى, آداب ويژه اى را ارائه مى دهد.


ادامه دارد











1ـ فلسفه تاريخ (انتشارات صدرا) ص160.


2ـ محمد بن حسن حرّ عاملى, وسائل الشيعه, ج12, ص7.


3ـ ابن شعبه حرّانى, تحف العقول, تصحيح: على اكبر غفارى, ص278.


4ـ اقتباس از: محمد اسفنديارى, بعد اجتماعى اسلام, ص19ـ17.


5 ـ وحى و نبوت (انتشارات جامعه مدرسين) ص92ـ91.


6 ـ گفتارهاى معنوى (انتشارات صدرا) ص94ـ89.


7ـ توضيح المسائل مراجع, ج1, ص420, احكام نماز.


8 ـ وسائل الشيعه, ج7, كتاب الصوم (ابواب آداب الصائم) باب11, روايت7.


9ـ همان, باب1, روايت1.


10ـ همان, روايت4.


11ـ محمد اسفنديارى, همان, ص138.


12ـ وسائل الشيعه, همان, باب3, روايت1.


13ـ همان, روايت6.


14ـ همان, ج8, باب يك از ابواب وجوب الحج, حديث15.


15ـ محمد اسفنديارى, همان, ص151ـ150.


16ـ ناصر مكارم شيرازى, تفسير نمونه, ج8, ص118ـ117.


17ـ وسائل الشيعه, ج6, باب يك از ابواب ماتجب فيه الزكاة, حديث6.


18ـ مفاتيح الجنان, بخشى از فرازهاى آخر دعاى كميل.


19ـ بحارالانوار, ج72, ص38.


20ـ نهج البلاغه صبحى صالح, خطبه 167.


21ـ سيرى در نهج البلاغه, ص215.


22ـ ميرزا حسين نورى, مستدرك الوسائل, تصحيح: مؤسسه آل البيت, ج11, ص21, حديث50.


23ـ بحارالانوار, ج27, ص72, حديث8.


24ـ آن چه درباره زيان هاى گوشه گيرى اشاره شد, اقتباسى بود از كتاب: (زندگى در پرتو اخلاق) نوشته آيةاللّه ناصر مكارم شيرازى, ص62 ـ52.

/ 1