بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار معلمان سراسر كشور
12/ 2/ 85بسماللَّهالرّحمنالرّحيماولاً به همه برادران و خواهران عزيز معلم و خدمتگزار آموزش و پرورش كشور خوشآمد عرض مىكنيم. هر سال به مناسبت «روز معلم» ما ديدارى با معلمان عزيز داريم، ليكن اين جلسهى صميمى و نسبتاً طولانى - كه امروز خواهيم داشت - اولينبار است كه اينجا تشكيل مىشود. من خوشحالم از اينكه امروز ساعتى در جمع فرزانگان، معلمان و كمربستهگان تربيت و تعليم نسل نوِ كشور خواهم بود.به روح مطهر شهيد مطهرى و همچنين دو شهيد برجستهى آموزش و پرورش - شهيد رجايى و شهيد باهنر - و بقيهى شهداى عزيز درود مىفرستيم. اين جلسه در درجهى اول، يك جلسهى نمادين براى ابراز ارادت به معلمان است. در واقع با اظهار ارادت به شما عزيزانى كه اينجا تشريف داريد، ما بدين وسيله به جامعهى بزرگ معلمان در سراسر كشور، اظهار ارادت و اخلاص مىكنيم و به آنها عرض مىكنيم كه ما قدر وجود شما، شغل شما و زحمات شما را مىدانيم. در درجهى بعد، اين جلسه فرصتى است براى اينكه ما از مسائل آموزش و پرورش، فراتر از گزارش و نوشته، از زبان و دل كسانى كه در اعماق اين اقيانوس وسيع مشغول تلاش و خدمت هستند، مطالبى را بشنويم.اگر در پايان اين جلسه وقتى باقى ماند، بنده هم چند جملهاى عرض خواهم كرد. چنانچه وقتى هم باقى نماند، به استفادهى از بيانات شما بسنده خواهيم كرد. به هر صورت، اميدوارم كه اين جلسه انشاءاللَّه جلسهى مباركى باشد و ما و خانوادهى آموزش و پرورش كشور را نسبت به كار سنگينى كه اين مجموعهى بزرگ براى آينده و سرنوشت اين كشور بر دوش دارد، يك قدم نزديكتر كند ...اين جلسه تاكنون، بسيار جلسهى خوبى بود. مطالبى كه دوستان بيان كردند، مطالب كارشناسى بود. خود شما معلميد و در دقايق كار آموزش و پرورش وارديد، مطلعيد و نظراتتان براى امثال ما حجت است. من مواردى را از بيانات دوستان يادداشت كردم. البته بعضى تكرار حرفهايى بود كه قبليها زده بودند و تأكيد مىكرد بر اهميت اين نكاتى كه مورد نظر شما دوستان بود. بخشى از اينها به عهدهى وزير محترم و مديران عالى وزارتخانه است كه اينجا حضور دارند و بعضى فراتر از حوزهى كار و تواناييهاى وزارت آموزش و پرورش است؛ يعنى به عهدهى دستگاه دولتى است. آنچه را هم كه ما بايد در اين زمينه سفارش و تأكيد كنيم، به توفيق الهى خواهيم كرد.آنچه كه مهم است و همهى شما به آن توجه داريد و در بيانات دوستان تكرار شد، اين است كه آموزش و پرورش سنگ بناى آيندهى كشور است. ما اگر مشكلاتى در زمينههاى اخلاقى و رفتارى، علمى، اعتماد به نفسِ ملى و عمومى و در زمينههاى گوناگون ديگر داريم، در ريشهكاوىِ اينها به آموزش و پرورش مىرسيم. همانطور كه بعضى دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراكز ديربازده است، ليكن بازده آموزش و پرورش يك بازده حياتى، تعيينكننده و ماندگار است. اگر آموزش و پرورش در يك كشور ارتقاء پيدا بكند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محيط زيست، مرگ و مير، بارورى، زيبايى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با يكديگر، و فراتر از همهى اينها، در دين، فلسفه و اخلاق تأثير خواهد گذاشت. امروز در دنيا به زبان كودكى به كودكان فلسفه مىآموزند؛ يعنى چيزى كه از نظر بعضى از طراحان كشور ما بىمعنى است؛ فكر مىكنند فلسفه مخصوص آدمهاى ريش و سبيلدار و كسانى است كه يك سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حيات، امروز پيشروان علمى دنيا را به اينجا رسانده كه بايد فلسفه را از دورهى دبستان به كودكان تعليم داد؛ البته با زبان كودكى. اين را به عنوان يك مثال عرض كردم براى روشن شدن اين مطلب كه آموزش و پرورش چقدر مىتواند در آيندهى يك كشور اثر بگذارد، كه البته براى شما هم روشن است.اكنون اقتصادِ مبتنى بر علم، سياستِ مبتنى بر علم و جامعهى علممحور، جزوِ شعارهاى امروز دنياست. ما اگر بخواهيم از قافلهى حركت جهانى عقب نمانيم - چه برسد به اينكه بخواهيم نقش تعيينكننده، پيشرونده و پيشبرنده ايفا كنيم - چارهاى نداريم جز اينكه يك نگاه بنيانى و اساسى به آموزش و پرورش بيندازيم. در زمينهى عدالت هم همينطور است. بعضى از دوستان به مسئلهى عدالت در آموزش و پرورش اشاره كردند؛ اگر ما در مديريت آموزش و پرورش به مسئلهى عدالت توجه كنيم، نتيجه اين خواهد شد كه در آيندهى كشور، عدالت نسبى بين قشرها و مناطق كشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشيم، نتيجه اين خواهد شد كه اختلاف طبقاتى در آيندهى كشور روزبهروز بيشتر خواهد شد؛ تأثيرات آموزش و پرورش را ببينيد!نگاهِ غير عدالتمحور، اين است كه ما در كشور مدارس پيشرفتهى مجهز به بهترين تجهيزات در يك جاهايى، و مدارس محرومِ كپرى يا شبيه كپرى در يك مناطق ديگر داشته باشيم؛ معلم ممتاز برجسته براى تعدادى از مدارس، و معلمان خسته يا كمسواد براى تعداد ديگرى از مدارس داشته باشيم. اين درست ضد نگاه عدالتمحور است. نتيجه چه خواهد شد؟ نتيجه اينكه: جمعى از كودكان امروزِ ما بدون هيچ دليلى (جز اينكه يا پول دارند يا در يك منطقهى برخوردار زندگى مىكنند) از عالىترين تحصيلات برخوردار خواهند شد و يك عدهى ديگر در سطوح بسيار پايينى خواهند ماند، پيش نخواهند رفت و استعدادهايشان رشد نخواهد كرد. البته عدالت به معناى اين نيست كه ما با همهى استعدادها با يك شيوه برخورد كنيم؛ نه، استعدادها بالأخره مختلف است؛ نبايد بگذاريم استعدادى ضايع بشود و براى پرورش استعدادها بايستى تدبير بينديشيم؛ در اين ترديدى نيست. اما ملاك، بايد استعدادها باشد، لاغير. عدالت، اين است.بنابراين نتيجه اين شد كه آموزش و پرورش آن قاعدهى اساسى، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسيون اساسى براى بناى رفيعى است كه ما مىخواهيم براى آيندهى كشورمان داشته باشيم. اين يك واقعيتى است كه ما را دهها سال عقب نگه داشتهاند و اين دهها سال، تصادفاً در دوران شكوفايى و پيشرفت علمى بوده است. ما بدون اينكه خودمان بخواهيم و ارادهاى داشته باشيم، دهها سال - از اواخر دوران قاجار تا تمام دوران پهلوى - ما را عقب نگه داشتند؛ اين واقعيتى است. ما امروز بايد عرق بريزيم، تلاش كنيم و همهى توانمان را مصرف كنيم تا اين فاصله را تا آنجايى كه ممكن است، كم كنيم. اعتقاد بنده بر اساس تجربه و نگاههاى علمى كارشناسانى كه در اين زمينهها نظر دادهاند، اين است كه «مىتوانيم»؛ اين چيزى نيست كه ممكن نباشد. در سنن الهى و قوانين آفرينش، راههاى ميانبر، فراوان است؛ هنر اين است كه اين راه ميانبر را كسى پيدا كند؛ بنابراين مىتوانيم ؛ منتها تلاش لازم دارد.با اين مقدمه، آنچه كه ثابت مىشود، حرفى است كه چند نفر از شما برادرها و خواهرها گفتيد و بنده هم عميقاً به اين حرف معتقدم كه آموزش و پرورش، مهمترين دستگاه مولّد ماست؛ دستگاه مولّد، نه يك دستگاه مصرفكننده. ما بايستى براى آموزش و پرورش مايه بگذاريم. اين مايه گذاشتن، فقط پول نيست؛ پول فقط جزئى از مايههايى است كه بايد گذاشت؛ مهمتر از پول، فكر است. بهترين و برجستهترين فكرها بايد بنشينند براى آموزش و پرورش طراحى كنند؛ بايد فلسفهى آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس اين فلسفه، افق آيندهى آموزش و پرورش كشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستيم و كجا مىخواهيم برويم و بر اساس آن خطكشى بشود، برنامهريزى بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به اين احتياج داريم. آموزش و پرورش بايد از روزمرّگى بيرون بيايد؛ اين اساس حرف است. البته مخاطب اين حرف در درجهى اول، وزير محترم و مسئولان عالى آموزش و پرورشاند و سپس همهى كسانى كه در سلسله مراتب آموزش و پرورش و در هر نقطهاى كه مىتوانند در خارج كردن آموزش و پرورش ما از حالت روزمرّگى و اسارت در چهارچوب روشهاى متحجر و منسوخ تأثير بگذارند.من دو، سه نكتهى كوتاه هم در اينجا عرض بكنم؛ يكى مسئلهى «پرورشى» است. حالا معاونت پرورشى يا مركز پرورشى - به هر شكلى - سازماندهىاش به عهدهى خود مسئولان محترم است. به اين معنا كماعتنايى و بىاعتنايى شد. آن روزى كه معاونتهاى پرورشى را از سطوح مختلف حذف كردند، بنده صريحاً با اين كار مخالفت كردم؛ به من هم نگفتند كه بنا ندارند اين حرف را گوش نكنند؛ اما گوش نكردند. مهمترين كارى كه بايد امروز در كنار آن قاعدهسازى انجام بگيرد، اين است كه به مقولهى پرورش - به هر شكلى - اهميت داده شود ؛ نه چون ما مسلمانيم، مسئله فقط اين نيست. امروز در دنياى غربِ از لحاظ دانش و فناورى پيشرفته، مسئلهى پرورش در بسيارى از كشورها جزوِ آن مبانى اصلى است؛ مسئول و مأمور پرورشى وجود دارد. به پرورش اهميت مىدهند. پرورش فقط ديندار شدن و عمق ايمان يافتن نيست كه ما دنبالش هستيم. پرورش تأثير خودش را در رفتارها، برخوردها، رشد شخصيت، تقويت اعتماد به نفس و جوشاندن چشمهى استعداد نشان مىدهد. بنابراين مسئلهى پرورشى، يك مسئلهى مهم است.مسئلهى ديگرى كه من مىخواهم به عنوان يك نكته عرض بكنم، مسئلهى «قرآن» در آموزش و پرورش است. قرآن در آموزش و پرورش حقيقتاً مهجور واقع شده است. يك وقتى - چند سال قبل از اين - يكى از روحانيون محترم و مطلع از بسيارى از مسائل تبليغى، يك نكتهاى را به من گفت و من دقت كردم ديدم درست است و با تجربههاى خود من هم كاملاً سازگار است. ايشان گفت كه من در كشورهاى اسلامىِ عمدتاً عربى با روشنفكرها كه برخورد مىكنم، حتّى روشنفكرهايى كه اهل دين و ديندارى نيستند، مىبينم اينها با قرآن آشنايند. روشنفكرهاى كشور خودمان را كه نگاه مىكنم (غير از روشنفكران دينى؛ كه حالا يك عده روشنفكران دينىاند؛ كم هم نيستند و بحمداللَّه بيشتر هم شدهاند و با مفاهيم اسلامى و با قرآن آشنايند) بسيارى از آنها ما با قرآن اصلاً آشنا نيستند و مفاهيم قرآنى را نمىدانند؛ اما در كشورهاى عربى مىدانند. اين نكته را آن آقا به من گفت. من ديدم راست مىگويد؛ ما با اين سياستمداران، نخبگان سياسى و نخبگان فرهنگى و روشنفكرى كشورهاى عرب از سالهاى متمادى قبل تا امروز ارتباط داشتهايم. اينها در اظهارات و حرفهايشان از آيات قرآن استفاده مىكنند؛ مثلاً ما در حرفهايمان چطور از شعر سعدى استفاده مىكنيم؛ همهى مردم «توانا بود هر كه دانا بود» را مىدانند، از اشعار سعدى و حافظ در محاورات خودمان، در سياست، مسائل گوناگون و اظهارنظرهاى روشنفكرى استفاده مىكنيم؛ آنها از قرآن همينطور استفاده مىكنند؛ ولى ما استفاده نمىكنيم. علت اين است كه در دورانى طولانى، قرآن در آموزش و پرورش ما، بهخصوص در آن سنين يادگيرى مهجور بوده يا اصلاً وجود نداشته است. آن قديم - زمان كودكى ما - يك چيزهاى مختصرى بود و بعد به تدريج همينطور كمرنگ شد و بالأخره حذف شد. بعد از پيروزى انقلاب، توقع اين بود كه يك كارِ كارستانى انجام بگيرد. كارهايى هم شده است، ليكن جاى حضور قرآن در دورههاى گوناگون - چه دبستان، چه دبيرستان و چه راهنمايى - واقعاً خالى است. بايد فكر بشود. نه به شكل تحميلى، نه به شكل بيزاركننده و دوركننده؛ بلكه به شكل صحيح.امروز پيش از اينكه به اين جلسه بيايم، از يك كشور عربى كتابى براى من آوردند، كه يك كتاب لغت عربى است. با سليقهى خوبى بخشهايى از آيات قرآن را به مناسبت ادبيات عرب آورده است. البته اين بخت عربزبانهاست كه براى ادبياتشان مىتوانند از قرآن استفاده كنند؛ ما البته نمىتوانيم؛ چون ادبيات فارسى با قرآن ارتباط مستقيمى ندارد؛ بايد قرآن را براى ما ترجمه كنند. اما به هر حال اين يك نياز است. امروز خوشبختانه حركت قرآنى در كشور خيلى خوب است؛ ليكن در آموزش و پرورش بايد نهادينه شود.نقش معلمان، نقش مهمى است. يكى از چيزهايى كه من خيلى خوشحال شدم و ديدم تقريباً تعداد زيادى از دوستان رويش تكيه كردند، مراكز تربيت معلم است. من هم به مسئولان قبلى و مسئولان فعلى راجع به مراكز تربيت معلم سفارش كردهام؛ خيلى مهم است. ما معلم باسواد، معلم مطلع و معلم كاردان و حرفهاى در كار خود نياز داريم. نمىشود ما نگاه كنيم هر كسى بيكار بود، بگوييم آقا تو بيا اينجا درس بده، آن هم در رشتههايى كه خيلى اوقات اصلاً از آنها اطلاعى ندارند. ما درس دينىمان را در خيلى از مدارس، به كسانى مىدهيم كه هيچ مهارت و خبرويتى در اين كار ندارند؛ اين كه درست نيست.به هر حال، دورهى خوبى است. دولت كار و تلاش خوشبختانه بر سر كار است. اهداف انقلاب و مسائل گوناگون اساسى مورد توجه است. حداكثر استفاده را بايد كرد. همهى كسانى كه در مقولهى آموزش و پرورش يك دستى و مهارتى دارند، بايد در اين زمينه همكارى كنند. البته مسئولان محترم بايد از اين امكانات و تواناييها استفاده كنند تا بتوان يك بناى مستحكمى براى آموزش و پرورش ساخت و با توجه به تحولى كه امروز كشور دارد و آيندهاى كه خودمان براى كشورمان ترسيم كردهايم، (كه معيارش هم همين چشمانداز بيستساله است و اين سند چشمانداز، بسيار چيز باارزشى است.) بايد آموزش و پرورشمان را تحول بدهيم؛ ما در آموزش و پرورش احتياج به تحول داريم.به هر حال، ديدار خوبى بود، براى ما روز خوبى بود و همينطور كه عرض كردم، اگرچه كه از بيانات دوستان استفاده كرديم، نكاتى را هم عرض كرديم؛ ليكن هدف اصلى از اين ديدار، اظهار ارادت به معلمان و خانوادهى بزرگ آموزش و پرورش بود كه حق آنها تكريم و احترام گذاشتن است. اميدواريم انشاءاللَّه تلاش شما و همهى مسئولان، مشمول قبول الهى و توجهات حضرت بقيةاللَّه و انشاءاللَّه مورد رضاى ارواح مطهر شهيدان و امام بزرگوارمان قرار بگيرد.والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته