بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار شركت كنندگان در همايش كنفرانس وحدت اسلامي
30/ 5/ 85بسماللَّهالرّحمنالرّحيمبه همهى برادران و خواهرانى كه تشريف داريد، خوش آمد عرض مىكنم و مبعث حضرت ختمى مرتبت، رسول اعظم و مطلع نورانيت تاريخ بشر را تبريك عرض مىكنم. همچنين به همهى شما و همهى مسلمانان، پيروزى درخشان برادرانمان در لبنان در مقابلهى با رژيم صهيونيستى را، كه در حقيقت پيروزى اسلام بود، تبريك عرض مىكنم.برادران ما در جنوب لبنان و در مقابلهى با متجاوزان صهيونيست، خط مقدم امت اسلامى بودند.اين جلسه، بسيار جلسهى مهم و با عظمتى است. شما از مجموعه دنياى اسلام در اينجا گرد آمديد. بدون شك آيندهى دنياى اسلام را بايد از برنامههاى زبدگان دنياى اسلام شناخت؛ زبدگان علمى و زبدگان دينى و زبدگان سياسى. اين جمع و جماعتهاى برجستهى دنياى اسلام اگر با نگاه حقيقتبين و دردشناس به امت اسلامى نگاه كنند و دنبال علاج باشند، امت اسلامى آيندهى خوبى خواهد داشت. اگر ما وظايف خودمان را نشناسيم، يا به آن عمل نكنيم، باز هم سالهاى طولانى دنياى اسلام به همان دردهايى كه امروز دچار آن هست، دچار خواهد بود. وظيفهى ما سنگين است.موضوع بحث شما اقليتهاى اسلامى در كشورهاى غيراسلامى است. البته موضوع مهمى است و جاى آن هست كه دربارهى اين موضوع، مجمع تقريب و برجستگان دنياى اسلام فكر و برنامهريزى كنند. من از آنچه كه در اين زمينه شما انجام داديد، تقدير مىكنم؛ وليكن نكتهاى را مىخواهم عرض بكنم و آن، اين است كه مسئلهى اول ما در دنياى اسلام، «وحدت امت اسلامى» است. اگر ما بتوانيم بر كيد دشمن فائق بياييم و نقشهى او را در ايجاد اختلاف خنثى كنيم، بسيارى از مشكلات ما برطرف خواهد شد. مشكل اقليتهاى اسلامى هم از جملهى اين مشكلاتى است كه برطرف خواهد شد.ما دچار يك بيمارى مهلكى هستيم كه بايد همت كنيم و اين بيمارى را از خودمان دفع كنيم. اختلافات بين دنياى اسلام و ناهماهنگىها و دامن زدن به دشمنىها، بيمارى بسيار خطرناكى است. و من به شما عرض كنم كه اگر در طول زمانهاى گذشته اين بيمارى به طور طبيعى در جسم دنياى اسلام و امت اسلامى وجود داشت، امروز دستهاى سياسى بشدت به دنبال تشديد اين بيمارى هستند. ما نمونههاى آن را در دنياى اسلام داريم مىبينيم، كه انسان به خود مىلرزد. ما از دشمنهاى بيرونى نمىترسيم. هيبت امريكا و قدرتهاى استكبارى تا حالا ما را دچار ترس و ترديد نكرده؛ لشگركشىهاى خصمانه، تبليغاتى و سياسى و نظامى و اقتصادى ما را مطلقاً در موضع انفعال قرار نداده و قرار نخواهد داد؛ اما از اين بيمارى درون دنياى اسلام، ما به خودمان مىلرزيم و مىترسيم. اين را علاج كنيد.از وقتى پرچم اسلام در ايران بلند شد و جمهورى اسلامى با هدف تحقق بخشيدن به اهداف اسلامى تشكيل شد، دشمنان اسلام نقشهى اختلاف را با دقت طراحى كردند و دنبال مىكنند؛ چون وقتى مسلمانها احساس شرف و عزت كردند، وقتى ديدند مىشود پرچم اسلام را بلند كرد، وقتى روح هويت اسلامى در آنها بيدار و زنده شد، وقتى تودههاى مسلمان شعار اسلام را در همهجا سر دادند، فهميدند كه خطر براى منافع استكبار در اين منطقهى عظيم اسلامى، خطر جدى است و منافع متجاوزانهى آنها تهديد مىشود.دنياى اسلام، تقريباً با يك ميليارد و نيم جمعيت، با امكانات فراوان اقليمى و جغرافيايى و طبيعى و انسانى و سرمايههاى بىنظيرى كه در اختيار دارد، مىتواند يك مجموعه عظيم و متحد را تشكيل بدهد. امروز بيش از دويست سال است كه كيسهى استعمار غربى از اين منطقه پيوسته پُر مىشود؛ چه در دوران استعمار، چه در دوران استعمار نو، چه در دوران جديد، به شكلى اين منطقه در خدمت اهداف سياسى دنياى استكبار بوده، كه در رأس آن امريكاست. اگر امت اسلامى وحدت خود را به دست بياورد، اگر قدرت اسلامى به معناى حقيقى كلمه خود را نشان بدهد، اگر استقلال اسلامى، استقلال حقيقى، در اين مناطق به معناى واقعى كلمه تحقق پيدا كند، تسلط و سيطرهى اقتصادى و سياسى و فرهنگى دشمن قطع خواهد شد. اينها به اين راضى نيستند و با همهى وجود تلاش مىكنند اين اتفاق نيفتد. راهى كه آنها پيدا كردند،ايجاد اختلاف است و اين بيمارى متأسفانه در جسم دنياى اسلام نفوذ كرده. من از شما درخواست مىكنم به اين مسأله به طور جدّ بينديشيد.ما اسم وحدت اسلامى را خيلى مىآوريم و همه دم از وحدت اسلامى مىزنيم؛ همه دم از برادرى اسلامى مىزنيم؛ در عمل هم مجموعهاى از زبدگان دنياى اسلام، حقيقتاً احساس برادرى مىكنند - الان در اين جلسه، روح برادرى و اخوّت موج مىزند - ما همه يكديگر را از خود مىدانيم و بين خودمان فاصلهاى قائل نيستيم. اين، واقعيتى است؛ اما ما نماينده و نشاندهندهى واقعيتهاى دنياى اسلام در صحنهى سياست، در صحنهى حكومتها،در ميان تودههاى مردم، به معناى واقعى كلمه، نيستيم. دشمنان بذر اختلاف را در بين امت اسلامى مىپاشند و سياسيون ناخالص، تعصبهاى غلط، نديدن آفاق بلند دنياى اسلام و محدود شدن در ظرفهاى كوچك، زمينه رشد اين تعصبهاست.بعضى از دوستان به عراق اشاره كردند. ببينيد در عراق چه اتفاقى دارد مىافتد. امروز در عراق، در برخى از كشورهاى ديگر، كسانى از برادران سنى و شيعه در مقابل هم قرار دارند و متقرباً الىاللَّه با هم دشمنى مىكنند! چرا؟ چه كسى اين انگيزههاى باطل را در ميان اينها تزريق كرده؛ اينها كه از اسلام نيست. بياييد وحدت اسلامى را عملى كنيد و منشورى را كه همهى علماى اسلام، همهى روشنفكران دنياى اسلام، همهى برجستگان سياسىِ با اخلاص دنياى اسلام آن را تأييد و تصديق كنند و براى عملى كردن آن تلاش كنند، تهيه كنيد، تا ديگر مسلمانى جرئت نكند متكلم به كلمهى توحيد را كه در يك مذهب يا در يك جناح ديگر است، تكفير كند؛ تا برادران با هم باشند.مراد ما از وحدت اسلامى، يكى شدن عقايد و مذاهب اسلامى نيست. ميدان برخورد مذاهب و عقايد اسلامى و عقايد كلامى و عقايد فقهى - هر فرقهاى عقايد خودش را دارد و خواهد داشت - ميدان علمى است؛ ميدان بحث فقهى است؛ ميدان بحث كلامى است و اختلاف عقايد فقهى و كلامى مىتواند هيچ تأثيرى در ميدان واقعيت زندگى و در ميدان سياست نداشته باشد. مراد ما از وحدت دنياى اسلام، عدم تنازع است: «ولاتنازعوا فتفشلوا». تنازع نباشد، اختلاف نباشد.قرآن مىفرمايد: «واعتصموا بحبل اللَّه جميعاً ولاتفرّقوا». اعتصام به حبلاللَّه براى هر مسلمان يك وظيفه است؛ اما قرآن اكتفا نمىكند به اين كه ما را به اعتصام به حبلاللَّه امر كند، بلكه به ما مىگويد كه اعتصام به حبلاللَّه را در هيئت اجتماع انجام بدهيد؛ «جميعاً»؛ همه با هم اعتصام كنيد. و اين اجتماع و اين اتحاد، يك واجب ديگر است. بنابراين، علاوه بر اين كه مسلمان بايد معتصم به حبلاللَّه باشد، بايد اين اعتصام را به همراه ديگرِ مسلمانها و همدست با آنها انجام دهد. ما اين اعتصام را درست بشناسيم و آن را انجام دهيم. آيهى شريفهى قرآن مىفرمايد: «فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللَّه فقداستمسك بالعروة الوثقى». اين، اعتصام به حبلاللَّه را براى ما معنا مىكند. تمسك به حبلاللَّه چگونه است؟ با ايمان باللَّه و كفر به طاغوت.امروز طاغوت اعظم در دنيا، رژيم ايالات متحده امريكاست؛ زيرا صهيونيسم را او به وجود آورده است و آن را تأييد مىكند. امريكا جانشين طاغوت اعظم قبلى يعنى انگليس است. امروز تجاوز رژيم ايالات متحده و همفكرانش و همكارانش، دنياى اسلام را در وضعيت دشوارى قرار داده است و دنياى اسلام در پيشرفت خود، در موضعگيرى خود، در ترقى مادى و معنوى خود، زير فشار امريكا و همكاران و همفكران اوست. در همين تجاوز رژيم صهيونيستى به لبنان در اين يك ماه اخير - كه به اين حماسه بزرگ اسلامى از سوى حزباللَّه منتهى شد و نصرت الهى بر اينها نازل شد - امريكا صريحاً وارد ميدان جنگ شد و فقط به حمايت زبانى و مالى و سياسى اكتفا نكرد و براى رژيم صهيونيستى تسليحات فراهم كرد، فرستاد و كمك كرد. در واقع اين جنگ را امريكاييها خواستند و آنها شروع كردند. امروز طاغوت اعظم آمريكاييها هستند.در بسيارى از بخشهاى امت اسلامى ايمان باللَّه هست؛ اما كفر به طاغوت نيست. كفر به طاغوت لازم است. بدون كفر به طاغوت،تمسك به عروهى وثقاى الهى امكانپذير نيست. ما كشورها و دولتها و ملتها را به اين كه به جنگ با امريكا بشتابند، دعوت نمىكنيم؛ ما دعوت مىكنيم كه تسليم امريكا نشوند. ما دعوت مىكنيم كه با دشمن اسلام و مسلمين همكارى نكنند. يكى از اقسام همكارى نكردن همين است كه به وسوسههاى آنها در زمينهى وحدت امت اسلامى اعتنا نكنند و امت اسلامى را با اتحاد خودش حفظ كنند.امروز به نظر ما مهمترين مسئلهى دنياى اسلام، مسئلهى اتحاد است. اگر اين اتحاد انجام شد، ما پيشرفت علمى هم مىتوانيم پيدا كنيم؛ پيشرفت سياسى هم مىتوانيم پيدا كنيم. شما مىبينيد دشمنان دنياى اسلام چه فشارى بر روى مسئله انرژى هستهاى در ايران دارند. آنها مىدانند كه ما دنبال بمب اتم نيستيم. آنها از پيشرفت علم در اين كشور، از پيشرفت فناورى در يك كشور اسلامى ناراحتند. يك كشور اسلامىاى كه نشان داده كه تسليم سياستهاى امريكا نيست؛ نشان داده كه از امريكا نمىترسد. اين كشور اسلامى بايد به پيشرفت مهمترين تكنولوژى امروز دنيا - يعنى تكنولوژى هستهاى - مجهز نباشد. آنها به خاطر اين، فشار را وارد مىكنند. البته ما تصميم خودمان را گرفتهايم. ملت ايران در طول بيست و هفت سال بعد از انقلاب، با تجربه فهميده است كه تنها راه خلاصى از كيد دشمنان، توكل به خدا و صبر در ميدان و مجاهدت است. ما اين راه را تا امروز رفتهايم و ثمرات شيرين آن را چشيديم و به حول و قوهى الهى در ادامه هم همين راه را با قوت تمام خواهيم رفت، كه آثارش را هم مىبينيم.برادران و خواهران عزيز! امروز دنياى اسلام در يك وضع استثنايى است. مىتوان گفت قرنهاست كه اين فرصتى كه امروز دنياى اسلام دارد، گير دنياى اسلام نيامده است. امروز فرصت بسيار بزرگى در مقابل ماست؛ ملتهاى اسلامى بيدار شدهاند، موج بيدارى اسلامى به زواياى دنياى اسلام كشيده شده، ملتهاى اسلامى به حقوق خودشان واقف شدهاند و بسيارى از رهبران اسلامى - ولو تظاهر نكنند - در باطن خودشان سرشار از بغض و دشمنى با استكبارند، كه اين را ما مىبينيم. در بسيارى از كشورهاى اسلامى سران و رهبران و سياستمداران و مسؤولان، بسيار دلگير و ناراحت از رفتارهاى امريكا و قدرتهاى استكبارى هستند. اين، يك فرصت بزرگ براى دنياى اسلام است و از اين فرصت بايد استفاده كرد. يك وظيفه سياستمداران دارند، يك وظيفه هم رهبران فكرى و فرهنگى دارند. اين وظيفهى دوم از وظيفهى اول كماهميتتر نيست. علماى اسلام، روشنفكران و اساتيد دنياى اسلام، متفكران برجستهى دنياى اسلام، اين كسانى كه تريبونهاى مردمى در اختيار آنهاست و مىتوانند افكار مردم خودشان را بسازند، وظيفهى بزرگى دارند و بايد قدرت ملى، قدرت تودهى مردم در دنياى اسلام را بدرستى به آنها تفهيم كنند. چند قرن است - از اول دوران استعمار تا حالا - كه دستگاه استكبار خواسته است به ملتهاى مسلمان تفهيم كند كه از شماها كارى ساخته نيست؛ شماها توانايىِ مقابلهى با ما را نداريد. البته استعمار توانسته اين مسئله را در مدتى طولانى به جمع زيادى از مردم مسلمان بباوراند و خيانت بعضى از سياستمداران هم به اين كمك كرد. نتيجهى اين باور غلط، گرفتاريهاى بزرگى شد كه در رأس آن، مسئلهى قدس شريف و مسئلهى فلسطين است.الان نزديك به شصت سال است كه فلسطين، خانهى اسلام، متضمن قبلهى اول مسلمانان، از دست مسلمانها، از دست صاحبان خودش، خارج شده و فلسطينىها آواره در كشورها شدهاند و يا در خانهى خودشان، در زير فشار آن غاصب مدعى هستند كه با پُررويى تمام آنجا نشسته و دشمنان اسلام هم از طرف او را تأييد مىكنند. اين غصهى بزرگ، اين مصيبت بزرگ، به خاطر اين به وجود آمد كه مسلمانها از توانايىهاى خودشان غافل بودند. اگر اين بيدارىاى كه امروز در دنياى اسلام هست، در دهههاى 30 و 40 ميلادى وجود داشت، قضيهى فلسطين اتفاق نمىافتاد و دولت غاصب انگليس، آن روز جرئت نمىكرد يك كشور اسلامى را يكجا از مردمش غصب كند و به يك بيگانه بسپارد. حالا امروز بايد از آنچه خسارت خوردهايم، بتدريج جبران كنيم. و اين كار با برنامهريزى ممكن است؛ اين كار با عقل و تدبير ممكن است؛ اين كار با عزم راسخ ممكن است؛ ولى با ميل به انفعال و تسليم، هيچ وقت دنياى اسلام به اهداف خود نخواهد رسيد؛ با ترس از دشمن و بىاعتقادى به نيروى مردم، هرگز مقاصد دنياى اسلام و امت اسلامى برآورده نخواهد شد.اين تودههاى ميليونى مردم كه در كشورهاى اسلامى مىبينيد، يك قدرت عظيمى است كه اگر اين قدرت فعال بشود، هيچ قدرت بيگانهاى در مقابل آن نمىتواند ايستادگى كند. نمونهاش همين اتفاقى است كه افتاد و خداى متعال حجت را بر ما تمام كرد. حادثهى لبنان و پيروزى واضح حزباللَّه كه حقيقتاً مصداق «كم فئةٍ قليلة غلبت فئةً كثيرة باذن اللَّه و اللَّه مع الصّابرين» بود، حجت را بر ما تمام كرد. البته دشمنان اسلام نيروى مردم را انكار كردند و سياستمداران را به نيروى ملتهاى خودشان بىاعتقاد كردند. به نظر ما يكى از بزرگترين هنرهاى امام راحل ما اين بود كه اين نيروى مردم را شناخت و آن را كشف كرد و از آن بهره گرفت؛ و به مردم اعتماد كرد.وضع ايران قبل از پيروزى انقلاب، وضع خوبى نبود؛ مردم در حال بىتكليفى، دشمنان مسلط، اينجا پايگاه اسرائيل و استراحتگاه سران رژيم صهيونيستى، كه مىآمدند مىبردند، مىخوردند و استفادهى سياسى و مالى مىكردند. آن روزى كه بعضى از كشورهاى عرب تصميم گرفتند كه از نفت عليه اسرائيل استفاده كنند، شاه ايران دل صهيونيستها را گرم كرد و گفت من به شما نفت مىدهم. وضع ايران در آن روز اينگونه بود و كسى اميدى نداشت؛ اما امام راحل ما (قدّساللَّه نفسهالزّكيه) وقتى همت گماشت و بر اين مبارزه عزم كرد، هيچ نيرويى جز نيروى مردم نداشت. او به اين نيرو معرفت پيدا كرد؛ به اين نيرو تكيه كرد و خداى متعال هم كه همه چيز دست اوست - كه «و ما رميت اذ رميت و لكنّ اللَّه رمى» - دلها را منقلب كرد. وقتى دلها متوجه به اين حقيقت شد، نيروها به ميدان آمدند و قدرت رژيم طاغوتى و وابسته شاه متزلزل شد و نظام اسلامى در اين كشور سربلند كرد. ما در حساسترين نقطهى دنياى اسلام و بر سر چهارراه قرار داريم و بيشترين نقطه اعتماد امريكا و استكبار در اين منطقه، بر رژيم سلطنتى شاه بود.نيروى مردم را بايد شناخت. اين نيرو، نيروى عظيمى است. براى به ميدان آوردن اين نيرو، همت و عزم و اخلاص و مجاهدت لازم است. اگر مردم داخل ميدان شوند و سياستمداران و زمامداران كشورها با تودههاى ميليونى مردم كشورهايشان نزديك شوند، هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و هيچ تهديدى روى آنها تأثير نخواهد گذاشت. البته بدون جهاد، بدون تحمل سختى، انسان به جايى نمى رسد و امت اسلامى بايد سختىهايى را تحمل كند، تا بتواند به اهداف بلند خودش برسد؛ اينها وظايف مهم امروز ما در دنياى اسلام است.خدا را شكر مىكنيم كه دلهاى جماعت كثيرى از ملتهاى مسلمان و برجستگان و علما و زبدگان را به سمت راه درست هدايت كرده است. اساس كار اين است كه نگذاريد ملتها نااميد شوند؛ نگذاريد افق را در مقابل آنها تيره و تار كنند و نگذاريد هيبت استكبار، سايه سنگين خود را بر روى دلها و عزمها و ارادههاى ما بيندازد؛ و نگذاريد اختلاف ما را ناتوان كند. امروز انسان متأسفانه مىبيند كه حرفهاى امريكا و انگليس از زبان بعضى از سياستمداران دنياى اسلام تكرار مىشود! همان چيزى كه آنها مىخواهند، اينها تكرار مىكنند و به آتش اختلاف شيعه و سنى و اختلافات فرقهاى دنياى اسلام دامن مىزنند. اين، درست بر طبق آن چيزى است كه دشمنان اسلام مىخواهند. بايد با اين كار مقابله كرد.از خداوند متعال مىخواهيم كه همهى ما را بر آنچه كه رضاى اوست، موفق بدارد و كمك كند تا انشاءاللَّه بتوانيم تكليفمان را انجام بدهيم. ما در جمهورى اسلامى از انجاز وعدههاى الهى، با همهى وجود خوشحال هستيم و پىدرپى انجاز وعدههاى الهى را مىبينيم. البته ماها را تهديد مىكنند و دائماً تهديد هست؛ هيچ چيز تازهاى وجود ندارد - از اول انقلاب، جمهورى اسلامى را تهديد كردند؛ اما جمهورى اسلامى با ايستادگى خود، توانسته اين تهديدها را خنثى كند، بعد از اين هم همينجور خواهد بود؛ بعد از اين هم تهديدها خنثى خواهد شد - و هر يك از كشورهاى مسلمان كه در مقابل تهديدهاى استكبار بايستند و خود را نبازند، اين تجربه موفق را دارند كه پيروزى را به چشم ببينند؛ انجاز وعدههاى الهى را به چشم خودشان مشاهده كنند.ما دست برادرى به سوى همهى امتهاى اسلامى، به سوى همهى رهبران فكرى و رهبران سياسى دنياى اسلام دراز مىكنيم و از آنها مىخواهيم كه اين پيوند برادرى را بيش از بيش مستحكم كنند و اميدواريم خداى متعال چشم دنياى اسلام را به پيروزيهاى بيشترى، در زمينههاى مختلف، انشاءاللَّه روشن كند.والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته