بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى
25/ 7/ 85بسماللَّهالرّحمنالرّحيمخصوصيت اين جلسهى دانشجويى كه در ماه رمضان داريم، اولاً در پاكى و طراوت و طهارت فضاى اين جلسه است؛ يك عده جوان، با دلهاى پاك و در فضاى قدسى ماه مبارك رمضان اينجا گرد مىآييد و مطالبى را - كه من خصوصيات آن مطالب را بعد اشاره خواهم كرد - مطرح ميكنيد كه حرفهاى از دل برآمده و ناآلودهى به اهداف شخصى و سياسى و امثال اينهاست. به نظر من، امسال كه قدرى اين جلسه بيشتر به طرف آخر ماه هم افتاد، بيستوسه روز روزه گرفتيد و انشاءاللَّه روزهدارى و گذراندن ايام ليالى متبرّك «قدر» و تلاوت قرآن، دلها و روحهاى شما را نورانيت بخشيده و اين نورانيت در اين جلسه منعكس ميشود.خصوصيت دوم، طراوت دانشجويى و جوانى است كه در اين جلسه هست و براى امثال من، غير از استفادهاى كه احياناً از مطالب مطرح شدهى در اين جلسه خواهيم برد، اين استفاده را دارد كه از لحاظ روحى، طراوت همنشين به همنشينِ فرسودهى كهنسالى مثل ما هم سرايت ميكند و انشاءاللَّه به نيروى شما، ما نيرو ميگيريم. لذا جلسه را مغتنم ميشمارم و از دوستانى كه در اين جلسه بياناتى كرديد و دوستانى كه جلسه را مديريت كردند و كسانى كه قبلاً مقدمات اين جلسه را فراهم و آماده كردند، من از همهشان صميمانه تشكر مىكنم.مطالبى كه در اين جلسه بيان شد و معمولاً در اين جلسات جوان و دانشجويى بيان ميشود، چند خصوصيت دارد كه ما با همين خصوصياتش، اين جلسه و بيانات را دوست ميداريم و مىپسنديم. يكى اين است كه در اظهارات و تراوشهاى ذهنىِ شما، عناصر نو وجود دارد و طراوت نوپردازى فكرى در اظهارات مجموعهى جوانهايى كه در اين جلسه صحبت ميكنند، هست و اين مغتنم است. اين نكته و بقيهى آن دو، سه نكتهى بعدى را كه عرض ميكنم، فقط براى اين نيست كه يك توصيفى از جلسه كرده باشيم؛ بلكه براى اين است كه توجه كنيد اين خصوصيات جزو مشخصههاى بارز و جذاب محيط دانشجويى است و اينها بايد حفظ بشود. پس اولين مشخصه، همين نگاه نو به مسائل و احياناً تراوشهاى فكرى جديد و تازهاى است كه هست و اين را ما دوست ميداريم و لازم داريم.خصوصيت دوم، نگاه و توقعات آرمانى است. اين را به شما عرض بكنم، بعضى از اين چيزهايى كه شما مطرح كرديد، اگر در چرخ و پرِ تحليل و بررسى قرار بگيرد، چيزى از آن باقى نميماند؛ ليكن چون نگاه و توقع، نگاه آرمانى است، اين مطلوب است. ممكن است دسترسى به يك آرمان ميسّر هم نباشد، اما رها كردن آن آرمان هم، جايز نباشد. لذا نگاه آرمانىِ شما و توقعاتى كه ناشى از اين نگاه هست، اين براى ما مطلوب است؛ اين را ميخواهيم و بايد باشد.خصوصيت سوم، زبان انتقادى و طلبگارانه است؛ نبادا كسى تصور كند كه اگر اين زبان انتقادى حتّى يك كمى تلخ هم باشد، حالا بنده كه اينجا نشستهام، ناراحت خواهم شد، نه؛ اتفاقاً خودِ اين زبان انتقادى هم برخاستهى از همان نگاه و توقعات آرمانى است؛ راضى نبودن به آنچه كه داريم، معنايش ميل و گرايشِ رسيدن به آن چيزى است كه نداريم و اين درست همان چيزى است كه ما ميخواهيم.بنابراين هم «فكر نو»، هم «نگاه و توقعات آرمانى» و هم «زبان ويژهى برخاستهى از آن نگاه» را داشته باشيد؛ اينها چيزهاى خوبى است. و اگر اين خصوصيات محفوظ بماند، آن وقت جوانِ دانشجو نقش موتور را در يك قطار ايفا خواهد كرد؛ به حركت درآورنده، پيشبرنده و جهتدهنده خواهد بود. و الّا اگر جوانها هم به وضع موجود - يعنى آنچه كه هست - قانع و راضى باشند، ديگر پيشرفتى متصور نخواهد بود؛ بايد دائم بخواهند به نقاطى كه دست نيافتهاند، دست پيدا كنند.دو، سه تا نكته در خلال اظهارات شماها بود كه لازم است من اينها را عرض بكنم؛ يعنى واقعاً لازمهى دفاع از انصاف هست كه اين را بگوييم. اين كه گفته شود در مبارزهى با فساد يا اجراى اصل چهلوچهار هيچ كارى انجام نگرفته، نه؛ اين طورى نيست. كارهاى زيادى انجام گرفته و دارد انجام ميگيرد. من به آنچه كه انجام گرفته، قانع نيستم، از مسئولان بالاى كشور مرتب سؤال ميكنم و از آنها ميخواهم و مطالبه ميكنم. ليكن اين به معناى آن نيست كه آنها در اين جهت حركت نميكنند، نه؛ واقعاً كار دارد انجام ميگيرد و پيشرفتهاى خوبى هم داشتهاند؛ بخصوص در اين يك سال اخير، واقعاً كارهاى خوبى انجام گرفته است. البته شما بخواهيد؛ شما نگوييد كارى انجام نگرفته، اما جداً بخواهيد و مطالبه كنيد؛ اين، آن چيزى است كه ما مايليم.يك نكتهى ديگرى كه من در خلال اظهارات شما دوستان ديدم، اين است كه گويا اينگونه تصور ميشود كه عقبهى كارشناسى دولت نهم، عقبهى ضعيفى است يا اصلاً چنين عقبهاى وجود ندارد! من كه هر روز حدود شايد شانزده، هفده تا روزنامه را با گرايشهاى مختلف از جريانهاى مختلف كشور مرور ميكنم و مىبينم، اين، عيناً يكى از همان نقاطى است كه جريانهاى مخالف با اين دولت مورد تأكيدشان است. ما تصور ميكرديم كه اينگونه اظهارات و شايعهپراكنيها خيلى تأثير ندارد، اما حالا مىبينيم نه، بىتأثير هم نبوده است! يعنى شما كه دانشجو و جزو قشر زبده و نخبه هستيد، واقعاً تصور ميكنيد كه دولت، عقبهى كارشناسى ندارد! نميشود چنين قضاوتى بكنيد، اينطور نيست. يا مثلاً در اظهارات شما بود كه: تغييراتى كه در دولت انجام ميگيرد، تا آن اعماق بدنهى اجرايى، تغيير ايجاد ميشود! اينگونه نيست. خوب، دولتهاى متعدد و پىدرپىاى با من سروكار داشتهاند و من با آنها كار كردهام؛ نوع كارشان، نوع تحركشان، نوع اقدامهايشان و تعويضهايشان را ديدهام؛ اين ايرادى كه تقريباً يكى از سرلوحههاى مخالفان - حالا مخالفان مذاقى، سياسى و هر چه هست - با اين دولت هست و مطرح ميكنند، من به هيچوجه تأييد نميكنم؛ اينطورى نيست. البته تغيير و تبديلهايى در همهى دولتها شده است؛ در بعضى دولتها بيشتر و در بعضى كمتر. و اين دولت نهم، جزو آن بيشترها نيست. از اين تغييرات وسيعتر و عميقتر فراوان داشتيم. اين شايعات روزنامهاى و اينها را خيلى ترتيب اثر ندهيد.حالا اينجا يك نكتهى اساسى مطرح ميشود كه من هميشه در مواجههى با دانشجويان، روى آن تكيه ميكنم؛ و آن، «پيدا كردن قدرت تحليل مسائل و جريانهاى مهم كشور» است. سياست در دانشگاهها - كه بنده هميشه روى آن تأكيد كردهام - به اين معناست. ما دو كار سياسى داريم: سياستزدگى و سياستبازى؛ اين يكجور كار است. اين را من به هيچوجه تأييد نميكنم؛ نه در دانشگاه و نه در بيرون دانشگاه؛ بخصوص در دانشگاه. يكى هم سياستگرى است؛ يعنى حقيقتاً فهم و قدرت تحليل سياسى پيدا كردن؛ كه يكى از وظايف تشكلهاى دانشجويى اين است. من تأكيد ميكنم، تشكلهاى دانشجويى - كه عمده نمايندگان آنها، در اينجا تشريف داريد - نوع برنامهريزى و كار را به كيفيتى قرار دهيد كه دانشجو قدرت تحليل سياسى پيدا كند؛ هر حرفى را به آسانى نپذيرد و هر احتمالى را بهآسانى در ذهن خودش راه ندهد يا رد نكند؛ اين قدرتِ تحليل سياسى، خيلى مهم است. ما غالباً چوب اين را خوردهايم؛ نه ما، بلكه ملتهاى ديگر هم بر اثر خطاها و خبطهايى در فهم سياسىشان، گاهى مشكلات بزرگى را از سر گذراندهاند. اين، يك مسئلهى مهم است.يك نكتهى ديگر هم وجود دارد و آن «عمق بخشيدن به معرفت دينى» در بين دانشجويان است. بر روى اين هم من اصرار دارم و بارها هم اين گفته شده؛ منتها بدنهى دانشجويى، بدنهى متبدّلى است و به شما هم بايد عرض بكنيم. كافى نيست كه ما از لحاظ عاطفى و احساسى، به دين و مظاهر دينى علاقهاى داشته باشيم يا علاقهاى نشان بدهيم. يك وقت هم كه وقت استفادهى از تعليم و معرفت دينى است، بمانيم و نتوانيم وظيفهمان را تشخيص بدهيم يا از آن ايمان، پشتوانهاى براى عمل پيدا كنيم؛ اين كافى نيست. بايد كار معرفتى عميق انجام بگيرد.ببينيد جوانان عزيز! آنچه كه امروز اتفاق افتاده است، اين نيست كه يك دولتى در كشورى با مواضع خاصى بر سر كار آمده، مثل اينكه هر دولتى يا هر كشورى يك مواضع خاص سياسى دارد؛ مسئلهى ما و مسئلهى جمهورى اسلامى اين نيست، مسئلهى يك پديدهى عظيم و بتدريج توسعهيابنده و ريشهدوانندهى در يك بخش مهمى از دنياست؛ تشكيل يك نظامى كه معنويت، جزو بافت اصلى آن محسوب ميشود. اين يك پديدهى بسيار مهم و مورد نياز بشريت هم هست، كه مورد استقبال قرار گرفته است و بيشتر هم خواهد شد. نظامى كه بر اساس تفكر و معرفت اسلامى بر سر كار بيايد، نظامى است كه مسائل معنوى انسان، جزو عناصر اصلى آن خواهد بود. خصوصيت اين نظام، اين نيست كه به مسائل مادى توجه نخواهد كرد و هدفش را فقط معنويات قرار خواهد داد، نه؛ اين يك مغالطه و نشانهى غلط دادن است؛ كه در تبليغات جهانى عليه ما، اين نشانه داده ميشود. به هيچوجه اينگونه نيست؛ بلكه معناى تشكيل چنين نظامى، اين است كه عنصر گمشدهى از ميان بشر، يعنى عنصر «معنويت» - كه تحت تأثير پنجهى قدرتمندِ قدرتمندان عالم است - به زندگى بشريت برميگردد. همچنانى كه انسان به نان و هوا و غذا و صنعت و علم و پيشرفت و لذايذ زندگى نيازمند است، به ايمان و تقوا و پاكى و پاكدامنى و طهارت دل و نورانيت دل و مجذوب معارف الهى شدن هم نيازمند است؛ به اخلاق حسنه و مكارم اخلاقى هم نيازمند است. اين بخش دوم را پنجهى مؤثر قدرتمندان مادى دنيا، بتدريج از ميان بشريت دور كردند؛ صد سال پيش مثل امروز نبوده؛ دويست سال پيش باز بهتر بوده است. اين خاصيت يك نظام ويژه در وضع كنونى جهان است. اين نظم موجود جهان - كه از صد سال، صدوپنجاه سال، دويست سال قبل قوّت گرفته - اقتضائش همين بوده كه دامن معنويت بتدريج از فضاى زندگى انسان جمع بشود و اين به ضرر بشريت تمام شده است. بشر به پيشرفت علمى نيازمند است، به اكتشافات پىدرپى - همچنان كه امروز بشر سرگرم اين اكتشافات است و پيشرفتهاى شگفتآورى دارد - نيازمند است؛ اما در كنار معنويت. خوب، نظام اسلامى هم، آن نظامى است كه ميخواهد اين عنصر گمشدهى از تمدن و حيات بشرى را به محيط زندگى بشر برگرداند. اين در بيان، كارِ آسانى است؛ اما در عمل، هم كار مشكلى است، هم معارضانِ خيلى گردنكلفتى دارد. همهى كسانى كه منفعتشان در دنيا با ايجاد جنگ همراه است، با اين مخالفند؛ همهى كسانى كه كار و بارشان در دنيا با ترويج سكس سكه ميشود، با اين مخالفند؛ همهى كسانى كه ميخواهند سررشتهى ثروتهاى حياتى ملتها را به دست گيرند، با اين مخالفند؛ همهى كسانى كه قدرتطلبى برايشان هدف اصلى است - در حكومتهاى كوچك و بزرگ دنيا - با اين مخالفند. يعنى معارضانِ گردنكلفتى دارد.خوب، حالا اين نظام در ايران آغاز به كار كرد؛ كلنگش زده شد، بنايش به وجود آمد، تعاليم اوليهاش هم مثل مصالح ابتدايى كار، پاى كار ريخته شد و به نحوى، سازندگى و بنّايىِ آن هم شروع شد. اولاً يك نظام مثل يك بنا، مرده نيست؛ مثل يك موجود انسانى است؛ كمبودهايى پيدا ميكند و ميتواند اين كمبودها را جبران كند؛ اگر غفلت كند، جبران نخواهد شد؛ اگر دقت كند و تلاش و سعى كند، زودتر و بهتر جبران خواهد شد؛ يعنى مثل يك موجود پويا و پيشرونده. يك نظام انسانى، اينچنين است. بنابراين ما داريم با چالش پيش ميرويم. و البته قضاوت من اين است كه ما به طور محسوسى هم در همان جهت اهداف و آرمانهاى اسلامى اين نظام پيش رفتهايم. يكى از دلائلش اين است كه امروز نسل سوم و چهارم انقلاب، با آرمانهاى اسلامى آشنا و به آن علاقهمند است و گرايشش به مظاهر اسلامى زياد است، و اين آمادگى را دارد كه اگر تجربهاى در كشور به وجود بيايد كه كارهاى دشوار را از اين نسل بخواهد، آنها را انجام بدهد؛ مثل دورهى جنگ تحميلى. يعنى اينطور نباشد كه بعضى وضع كنونى ما را با دوران جنگ تحميلى مقايسه كنند؛ دوران جنگ تحميلى، يك آزمايش و كورهى عملى بود؛ اگر در هر كشورى آنچنان وضع و آزمايشى به وجود آيد، جانهاى تشنه و آمادهى به كار ميآيند و استعدادها به فعليت ميرسند. امروز آن شرايط وجود ندارد؛ اما اگر به وجود آيد، همان وضعيت پيش خواهد آمد؛ آن چيزى كه من دارم مشاهده ميكنم، اين است.ما پيشرفت داشتهايم و در اين ريزش و رويشى كه نظام اسلامى دارد، مجموعاً رويش ما از ريزشمان بيشتر بوده است و پيش رفتهايم؛ علاوه بر اينكه در ميدانهاى گوناگون ديگر - ميدانهاى علمى و غيره كه شماها گفتيد و ميدانيد و بيان شد - پيشرفتهاى زيادى داشتهايم. ولى همچنان كار در ابتداى خود قرار دارد؛ ما اولِ راهيم؛ ما ابتداى راهيم. اولاً بايد نظام را از لحاظ مبانى معرفتىاش كامل كنيم. ثانياً بناى نظام را بايد بر اساس آن مبانى معرفتى كامل كنيم؛ يعنى نظام اسلامى، دولت اسلامى و كشور اسلامى، هر كدام مترتب بر همديگر است؛ اينها همه يكسان و يك چيز نيستند. تا كشور، اسلامى بشود، ما خيلى كار داريم. تا مكارم اخلاق اسلامى و دانشگاه اسلامى - همين توقعاتى كه شما داريد و آرزوهاى بلندى كه به حق در نسل جوان ما هست - تحقق پيدا كند، راه طولانىاى داريم. اينكه ميگويم اول كار هستيم، يكى از نشانههايش اين است. و از طرف ديگر، اين فكر، فكرى نيست كه در چهارچوب حصار جغرافيايى يك كشور بگنجد و بتواند بماند؛ اين، به طور طبيعى بايد انتشار پيدا بكند و عقبهى عاطفى و فكرى ملتها را براى خودش كسب كند. البته از اول انقلاب، موارد متعددى از اين را ما ديدهايم و پيش آمده است؛ امروز هم همين است؛ منتها احتياج دارد كه اين عقبه، هر چه بيشتر استمرار داشته باشد.براى اينكه ما بتوانيم به اين آيندههاى مطلوب برسيم، احتياج به نسل جوانِ باهمتِ پُرانگيزهى مؤمنِ تلاشگرِ كاردانِ راهبلد داريم. يكى از شرايط اصلىاش مؤمن بودن و متقى بودن است؛ اينكه ميگوييم تشكلهاى اسلامى و محيطهاى دانشجويى، معارف و معرفت اسلامى را در خودشان عمق ببخشند، براى اين است كه بتوانند اين بار سنگين را بر دوش بگيرند و به منزل برسانند؛ والّا نميشود. اين نكته و حرف اصلى ما با مجموعههاى دانشجويى است.البته اين را هم ما اضافه بكنيم كه مجموعههاى دانشجويى - كه پايهى اسلامى و پايهى معرفتى دارند - در داخل دانشگاه، كارى نكنند كه رقابتهاى آنها يا معارضههايى كه به نام رقابت انجام ميگيرد، به تضعيف قواى اين مجموعههاى مؤمن بينجامد. اين مجموعهها همديگر را حفظ كنند. من نميگويم همه يكجور فكر كنند، همه يكجور سليقه داشته باشند؛ نه ممكن است، نه لازم؛ ليكن از معارضه و تضعيف يكديگر جداً خوددارى كنند. امروز اين براى شماها روشن است. ممكن است ده، پانزده سال قبل از اين، براى محيط دانشجويىِ آن روز روشن نبود و بايد مكرر گفته ميشد و ميگفتيم؛ اما امروز شما اين را ميدانيد. دشمن به طور ويژه، بر روى جريانهاى دانشجويى، سرمايهگذارى ميكند؛ تا بتوانند در محيطهاى دانشجويى نفوذ و رخنه كنند و براى خودشان سربازانى را در آنجا تدارك ببينند. اين كار با نامهاى مختلف دارد انجام ميگيرد. امروز سرويسهاى جاسوسى امريكا و اسرائيل حتّى حرفى ندارند كه به تشكلهايى در دانشگاههاى ايران كمك مالى بكنند كه اين تشكل به حسب ظاهر، وابستهى به تودهايهاى سابقند. اين در دانشگاههاى شما وجود دارد. مجموعهها و گروههاى دانشجويى كه تشكيلدهندگان و تغذيهكنندگان اينها همين تودهايهاى چند سال قبل از اين هستند - كه يك مدتى هم به تلويزيون آمدند و توبه و انابه و گريه كردند و از بزرگان نظام طلب بخشش كردند - امروز بعد از آنكه اردوگاه ماركسيزم بهكلى متلاشى شده و غلط بودنِ آن حرفها، ايدهها و فكرها، با آن فلسفهنماها، بر همه ظاهر و مبرهن شده و ديگر وجود اين جريان چپ، معنايى ندارد؛ اما در عين حال مىبينيم كه اينها را نگه ميدارند و حفظ ميكنند؛ چون احتياج دارند؛ يعنى براى معارضهى با جريان دانشجويى اصيل و سالم - كه همان جريان اسلامى و پايبند به معنويت و مفتخر به ايرانى بودن خود است - حاضرند زير هر نامى، دانشجو را فعال كنند؛ زير نام تودهاى، سلطنتطلب و نامهاى گوناگون. شماها بايد متوجه باشيد. مسئوليت شما سنگين است؛ هم بايد درس را بخوانيد، هم محيط سياسىتان را بشناسيد، هم روى محيط سياسى اثر بگذاريد و هم خودتان را از لحاظ فكرى و روحى آماده كنيد براى فردايى كه بلاشك وزن اين نظام متكى به معنويت - يعنى نظام جمهورى اسلامى - در معادلات جهانى بينالمللى، ده برابر امروز خواهد شد. مطمئن باشيد كه ما چنين روزى را در پيش داريم و شما جوانهاى امروز، آن روز را خواهيد ديد. علىالقاعده آن روز ماها نيستيم؛ اما شماها هستيد و خواهيد ديد آن روزى را كه وزن و ثقل و اهميت جمهورى اسلامى در معادلات جهانى - چه از لحاظ سياسى، چه از لحاظ علمى و چه از لحاظ بيان افكار سازنده - ده برابر امروز است. بايد خودتان را انشاءاللَّه براى آن روز آماده كنيد.از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه همهى شماها را حفظ كند و ذخيرههاى ارزشمند آينده قرار بدهد و توفيق رشد روزافزون به همهى شماها عنايت فرمايد، و انشاءاللَّه خداوند شما را به پدر مادرهايتان ببخشد.والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته